|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
اول اردیبهشت ، روز بزرگداشت سعدی شیرازی
مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسندهٔ بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او “سعدی” است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. وی احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد رفت و به تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. وی در سال ۶۵۵ سعدینامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (۶۵۶) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی و فارسی ... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
اگر تو ميل محبت کنی و گر نکنی
اگر تو ميل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپيچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
مرا تو جان عزيزی و يار محترمی
مرا تو جان عزيزی و يار محترمی
به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی
غمت مباد و گزندت ... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ما سپر انداختيم گر تو کمان می کشی
ما سپر انداختيم گر تو کمان می کشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدين دلخوشی
گر بکشی بنده ايم.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
تو در کمند نيفتاده ای و معذوری
تو در کمند نيفتاده ای و معذوری
از آن به قوت بازوی خويش مغروری
گر آن که خرمن .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستين نکوتری
انصاف می دهم.... |
|
|
|
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
چون پس پرده می روی پرده صبر می دری
حور بهشت خوانمت .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
دانمت آستين چرا پيش جمال می بری
دانمت آستين چرا پيش جمال می بری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
معتقدان و دوستان .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
خانه صاحب نظران می بری
خانه صاحب نظران می بری
پرده پرهيزکنان می دری
گر تو پری چهره .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
يا کبر منعت می کند کز دوستان ياد آوری
هرگز نبود اندر ختن.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
سل المصانع رکبا تهيم فی الفلوات
سل المصانع رکبا تهيم فی الفلوات
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
شبم به روی تو روزست ..... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
تو پری زاده ندانم ز کجا می آيی
تو پری زاده ندانم ز کجا می آيی
کادميزاده نباشد به چنين زيبايی
راست خواهی نه حلالست.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
حناست آن که ناخن دلبند رشته ای
حناست آن که ناخن دلبند رشته ای
يا خون بی دليست که دربند کشته ای
من آدمی به لطف.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ای که شمشير جفا بر سر ما آخته ای
ای که شمشير جفا بر سر ما آخته ای
دشمن از دوست ندانسته و نشناخته ای
من ز فکر تو به خود.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
دست با سرو روان چون نرسد در گردن
چاره ای نيست بجز ديدن و حسرت خوردن
آدمی را که طلب هست.... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن
به روزگار عزيزان که .... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ای کودک خوبروی حيران
ای کودک خوبروی حيران در وصف شمايلت سخندان
صبر از همه چيز..... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
وز هر که در عالم بهی ما نيز هم بد نيستيم
گفتی به رنگ من..... |
|
|
|
انسان در اشعار سعدی
منم اين بی تو که پروای تماشا دارم
منم اين بی تو که پروای تماشا دارم
کافرم گر دل باغ و سر صحرا دارم
بر گلستان گذرم بی... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|