|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
مرتد شدن كاتب وحى به سبب آن كه پرتو وحى بر او زد آن آيت را پيش از پيغامبر صلى اللَّه عليه و اله بخواند گفت پس من هم محل وحيم
پيش از عثمان يكى نساخ بود
كاو به نسخ وحى... |
|
|
|
دعا كردن بلعم باعور كه موسى و قومش را از اين شهر كه حصار دادهاند بىمراد باز گردان
بلعم باعور را خلق جهان
سغبه شد مانند عيساى... |
|
|
|
دل نهادن عرب بر التماس دل بر خويش و سوگند خوردن كه در اين تسليم مرا حيلتى و امتحانى نيست
مرد گفت اكنون گذشتم از خلاف
حكم دارى تيغ بر كش از غلاف
هر چه گويى.... |
|
|
|
سبب حرمان اشقيا از دو جهان كه خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ
چون حكيمك اعتقادى كرده است
كاسمان بيضه زمين چون زرده است
گفت سائل چون بماند اين خاكدان
در ميان اين محيط.... |
|
|
|
در بيان اين خبر كه انهن يغلبن العاقل و يغلبهن الجاهل
گفت پيغمبر كه زن بر عاقلان
غالب آيد سخت و بر صاحب دلان
باز بر زن جاهلان... |
|
|
|
مراعات كردن زن شوهر را و استغفار كردن از گفتهى خويش
زن چو ديد او را كه تند و توسن است
گشت گريان گريه خود دام زن است
گفت از تو كى..... |
|
|
|
مغرور شدن مريدان محتاج به مدعيان مزور و ايشان را شيخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رسته
بهر اين گفتند دانايان به فن
ميهمان محسنان بايد شدن
تو مريد و ميهمان.... |
|
|
|
گردانيدن عمر نظر او را از مقام گريه كه هستى است به مقام استغراق كه نيستى است
پس عمر گفتش كه اين زارى تو
هست هم آثار هشيارى تو راه فانى گشته راهى..... |
|
|
|
ناليدن ستون حنانه چون براى پيغامبر عليه السلام منبر ساختند كه جماعت انبوه شد گفتند ما روى مبارك تو را به هنگام وعظ نمىبينيم و شنيدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفى صلى اللَّه عليه و اله و سلم با ستون صريح
استن حنانه از هجر رسول
ناله مىزد همچو ارباب عقول گفت پيغمبر چه... |
|
|
|
پرسيدن صديقه (س) از پيامبر (ص) كه سر باران امروزينه چه بود
گفت صديقه كه اى زبدهى وجود
حكمت باران امروزين چه بود اين ز بارانهاى ... |
|
|
|
در بيان اين حديث كه إن لربكم في أيام دهركم نفحات ألا فتعرضوا لها
گفت پيغمبر كه نفحتهاى حق
اندر اين ايام مىآرد سبق گوش و هش داريد.... |
|
|
|
داستان پير چنگى كه در عهد عمر از بهر خدا روز بىنوايى چنگ زد ميان گورستان
آن شنيده ستى كه در عهد عمر
بود چنگى مطربى با كر و فر بلبل از آواز او.... |
|
|
|
مضرت تعظيم خلق و انگشت نماى شدن
تن قفس شكل است تن شد خار جان
در فريب داخلان و خارجان اينش گويد من.... |
|
|
|
در معنى قوله عليه السلام إن سعدا لغيور و أنا أغير من سعد و اللَّه أغير مني و من غيرته حرم الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ
جمله عالم ز آن غيور آمد كه حق
برد در غيرت بر اين.... |
|
|
|
شنيدن آن طوطى حركت آن طوطيان و مردن آن طوطى در قفس و نوحهى خواجه بر وى
چون شنيد آن مرغ كان طوطى چه كرد
پس بلرزيد اوفتاد و گشت سرد خواجه چون ديدش |
|
|
|
تعظيم ساحران مر موسى را عليه السلام كه چه فرمايى اول تو اندازى عصا يا ما
ساحران در عهد فرعون لعين
چون مرى كردند با موسى به كين
ليك موسى را... |
|
|
|
اضافت كردن آدم آن زلت را به خويشتن كه رَبَّنا ظَلَمْناو اضافت كردن ابليس گناه خود را به خدا كه بِما أَغْوَيْتَنِي كرد حق و كرد ما هر دو ببين
كرد ما را هست دان پيداست اين گر نباشد فعل..... |
|
|
|
سؤال كردن رسول روم از عمر مرد گفتش كاى امير المؤمنين
جان ز بالا چون در آمد در زمين مرغ بىاندازه چون... |
|
|
|
آمدن رسول روم تا نزد عمر و ديدن او كرامات عمر را
تا عمر آمد ز قيصر يك رسول
در مدينه از بيابان نغول
گفت كو قصر.... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|