به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه سيزدهم ( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 525 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم )

جلسه سيزدهم : نقد و بررسی نظريه مكتب اگزيستانسياليسم

فهرست مطالب :

اشتباه اگزيستانسياليسم در مورد رابطه انسان با خدا

" خودآگاهی " و " خدا آگاهی "

پاسخ به چند اشكال ديگر

" كمال هدفی " و " كمال وسيله‏ای "

" آزادی " در تعبيرات اسلامی

اشتباه اين مكتب در مورد رابطه انسان با خدا

آقای سارتر ! خدا از دو راه با انسان بيگانه نيست . اولا تعلق انسان به‏ خدا تعلق به يك شی‏ء مغاير با ذات و يك شی‏ء مباين نيست كه انسان با تعلق به خدا خودش را فراموش كند ، چرا كه خدا را ياد كرده است . مسأله‏ اينكه علت فاعلی و علت موجده و مبدع هر شی‏ء و مقوم ذات هر شی‏ء ، يعنی‏ آن علت ايجاد كننده هر چيزی كه قوام آن شی‏ء به اوست ، از خود شی‏ء به آن‏ شی‏ء نزديكتر است ، مطلبی است كه در فلسفه اسلامی با برهانی بسيار روشن‏ بيان و ثابت شده است . قرآن می‏فرمايد : « نحن اقرب اليه منكم »( سوره واقعه ، آيه . 85  ) ما از خود شما به شما نزديكتريم ، نه فقط آگاهی ما به شما از [ آگاهی شما به ] خودتان بيشتر است ، بلكه ذات ما از شما به شما نزديكتر است ، و اين تعبير قرآن‏ عجيب است . هر كسی می‏گويد خودم از هر چيزی به خودم نزديكترم ولی قرآن‏ می‏گويد خدا به هر چيزی از خود آن چيز نزديكتر است ، چون خدا نسبت به هر چيزی از خودش " خودتر " است . البته سطح اين مطلب بسيار بالاست (معارفی را اسلام در هزار سال پيش گفته است كه بشر تا چند هزار سال‏ ديگر هم برود به [ گرد ] راهش هم نمی‏رسد . ). علی ( ع ) می‏فرمايد : " « داخل فی الاشياء لا بالممازجة ، خارج عن‏ الاشياء لا بالمباينة » " ، يكی از مطالبی كه نهج‏البلاغه بر آن تكيه می‏كند اين است كه خدا از خود اشياء بيرون نيست و از آنها جدا نيست ولی در عين حال داخل در اشياء هم نيست ليس فی الاشياء بوالج و مامنها بخارج (نهج‏البلاغه ، خطبه . 184  ) . [ ثانيا ] قرآن كه می‏گويد انسان به خدا بايد تعلق خاطر داشته باشد چون‏ خدا را كمال و نهايت سير انسان می‏داند و مسير انسان را به سوی خدا می‏داند . پس توجه انسان به خدا ، توجه او به نهايت كمال خودش است ، مثل توجه آن دانه است به نهايت كمال خودش . رفتن انسان به سوی خدا ، رفتن انسان به سوی " خود " است ، رفتن انسان از " خود " ناقص‏تر به‏ " خود " كامل است . پس اشتباه كرده است آن كسی كه خدا را هم با اشياء ديگر مقايسه كرده و خيال كرده است كه وقتی انسان به خدا توجه كرد ، ارزشهای خود را فراموش‏ می‏كند و از حركت می‏ايستد .

" خودآگاهی " و " خداآگاهی "

خدا به انسان آنچنان نزديك است كه آگاهی انسان به خدا عين آگاهی او [ به ] خودش است و انسان وقتی می‏تواند به خودش آگاه باشد كه به خدا آگاه‏ باشدو محال است كسی " خودآگاه " باشد ولی " خداآگاه " نباشد . قرآن‏ می‏فرمايد : " « و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم‏ الفاسقون »" هر كس خدا را فراموش كند ، خودش را فراموش كرده است . انسان آن وقت خودش را باز می‏يابد كه خدای خودش را بازيافته باشد . اگر انسان خدايش را فراموش كرد ، خودش را فراموش كرده است . قرآن در جهت عكس اگزيستانسياليزم می‏گويد . آنها می‏گويند انسان اگر توجهش به‏ خدا [ معطوف ] شود ، " خداآگاه " می‏شود و " ناخودآگاه " . قرآن‏ می‏فرمايد انسان فقط آن وقت می‏تواند " خودآگاه " شود كه " خداآگاه " شود و اين از آن عاليترين و دقيقترين مطالب انسانی و روانی قرآن است كه‏ واقعا حيرت‏آور است . قرآن می‏گويد انسان گاهی خودش را می‏بازد و به تعبير خود قرآن ، بازنده‏ بزرگ آن نيست كه همه پولش را باخته است و حتی آن كسی نيست كه تمام‏ آزادی خود را باخته و نوكر ديگری شده و حتی آن كسی نيست كه ناموسش را باخته است ، بلكه بازنده بزرگ كسی است كه خودش را باخته است . وقتی‏ انسان خودش را ببازد ، آن وقت است كه همه چيز را می‏بازد و همه چيز را باخته و اگر انسان خودش را بيابد ، آن وقت همه چيز را يافته است . فلسفه عبادت چيست ؟ فلسفه عبادت اين است كه انسان خدا را بيابد تا خودش را بيابد ، فلسفه عبادت " بازيابی خود " و خودآگاهی واقعی به آن‏ معنائی است كه قرآن می‏گويد و بشر هنوز نتوانسته است [ اين مطالب را درك كند ] مگر كسانی كه از مكتب اسلام الهام گرفته‏اند . شما اگر می‏بينيد محی‏الدين عربی پيدا می‏شود و خودآگاهی انسان را تفسير می‏كند و بعد از او شاگردهای او از قبيل مولوی رومی و امثال او به وجود می‏آيند ، اينها ششصد سال بعد از قرآن آمده‏اند و توانسته‏اند از قرآن الهام بگيرند . البته اگر ششصد سال بعد از قرآن هستند ولی اين افتخار را هم دارند كه هفتصد سال قبل‏ از فلاسفه معاصر هستند . مولوی راجع به اينكه " خودآگاهی " هيچ وقت از " خداآگاهی " جدا نيست ، می‏گويد :

اقتضای جان چه ای دل آگهی است

هر كه آگه‏تر بود جانش قويست

بعد از اينكه می‏گويد اصلا جان يعنی آگاهی و هر كه آگاهتر باشد جان او قويتر است و انسان به اين دليل جانش از جان حيوان قويتر است كه آگاهتر است ، كم كم مطلب دقيق می‏شود تا اينكه می‏گويد : انسان آن وقت از خودش‏ آگاه می‏شود كه از خدای خودش آگاه شود . بنابراين درباره اينكه اينها درباب آزادی خيال كرده‏اند كه هر تعلقی بر ضد آزادی است ، بايد گفت : بله ، هر تعلقی ضد آزادی است مگر تعلق به‏ خدا كه تعلق به خود است و تعلق به خود كاملتر است و جز با تعلق به خدا ، آزادی پيدا نمی‏شود . پس آگاهی به خدا مستلزم آگاهی بيشتر از خود است‏ و انسان هر چه كه در عبادت و خلوت ، بيشتر در ذكر خدا فرو رود توجهش به خدا بيشتر می‏شود و آن وقت‏ است كه نفس خودش را بهتر می‏شناسد . بعضی از افرادی كه انسانهای بسيار بزرگی بوده‏اند ، از همين راهها به‏ خودآگاهی ع رفانی رسيده اند . در حدود پنجاه سال پيش مرد بزرگی زندگی‏ می‏كرده است كه از مجتهدين بزرگ و از تحصيل كرده‏های نجف و شاگرد مرحوم‏ حسينقلی همدانی ، عارف بسيار بسيار بزرگ متشرع نيم قرن پيش بوده است‏ . اين مرد مرحوم ميرزا جواد آقای ملكی تبريزی است كه در قم مقيم بوده و در حدود پنجاه سال پيش از دنيا رفته است و كتابهائی از ايشان در دست‏ است . ايشان وقتی مسأله " خودآگاهی " خودش را با مقدماتی شرح می‏دهد ، به آن مرحله خودآگاهی عرفانی كه نفس خود را درك می‏كند و می‏شناسد می‏رسد ، می‏گويد من كسی را می‏شناسم (البته نمی‏گويد آن شخص خودم هستم .  ) كه اولين‏بار در عالم رؤيا اين خودآگاهی‏ برايش پيدا شد و در بيداری برای او ادامه پيدا كرد . بعد با يك وضعی در كتاب خودش اين مطلب را شرح می‏دهد . اين " آگاهی به خود " به معنی‏ واقعی فرع بر " خداآگاهی " است و جز از راه عبادت واقعی پيدا نمی‏شود ، يك روانشناسی اگر هزار سال هم روانشناسی كند ، به خود آگاهی واقعی‏ نمی‏رسد . علی ( ع ) جمله‏ای دارد كه خيلی عجيب است . می‏فرمايد : « عجبت لمن‏ ينشد ضالته و قد اضل نفسه فلا يطلبها » (غرر و درر آمدی ، حكمت شماره . 6266  ) تعجب می‏كنم از انسانی‏ كه وقتی چيزی - مثلا يك مال - را گم می‏كند ، دائما دنبالش است تا آن را پيدا كند ولی فكر نمی‏كند كه خودش را گم كرده است ! چرا نمی‏رود خودش را پيدا كند ؟ ای انسان ! تو نمی‏دانی خودت را گم كرده‏ای ؟ برو خودت را پيدا كن ، اين از هر گمشده ديگر برای تو ارزش بيشتری دارد .

پاسخ به چند اشكال ديگر

اما درباره مسأله ارزشها [ كه گفته‏اند ايمان به خدا سبب فراموش شدن‏ ارزشهای انسانی می‏شود ] می‏گوئيم غرق شدن در يك بيگانه سبب می‏شود كه‏ انسان ارزشهای ذاتی خود را فراموش كند ، اما غرق شدن در آنچه كه عين " خود " و عين كمال اوست ، موجب احياء بيشتر ارزشها در انسان می‏شود و به‏ همين دليل كسانی كه در مقام عبوديت بالا می‏روند ، همه ارزشهای انسانی در آنها قويتر می‏شود ، عقل در آنها قويتر می‏شود ، عشق در آنها قويتر می‏شود ، قدرت در آنها قويتر می‏شود ، بودن با انسانها در آنها قويتر می‏شود ، عزت‏ و كرامت در آنها قويتر می‏شود ، چون همه اينها مظاهر ذات حق هستند . اما درباره اينكه [ گفته‏اند تعلق به خداوند ، موجب توقف و ركود انسان‏ است ، بايد گفت ] آنها خيال كرده‏اند كه خدا مثل يك درخت است و اگر كسی به خدا بسته شد ، يعنی به يك موجود محدود بسته شده و نمی‏تواند حركت‏ كند . آقای اگزيستانسياليست ! خدا يعنی حقيقت نامتناهی . يك وقت‏ انسان را در يك فضای محدود ، مثلا در فضای صد فرسنگ درصد فرسنگ حبس می‏كنند ، اين برای انسان‏ محدوديت است ، چون انسان می‏گويد من اين فضا را كه طی كردم آخرش‏ محدوديت است . ولی اگر انسان را در فضای لايتناهی حبس كنند [ او را محدود نكرده‏اند ] ، فضای لايتناهی توقف ندارد ، يعنی ای انسان ! تو اگر به لايتناهی هم حركت كنی باز به سوی كمال می‏روی . خدا يك موجود نامحدود است كه اگر آن كاملترين بشرها يعنی خاتم‏الانبياء ( ص ) تا ابد جلو برود و جلو برود، [سير او] به پايان نمی‏رسد، خدا يك موجود پايان پذير نيست و اين تنها ميدان بی‏پايان بشر است . راجع به مسأله صلوات بحثی در ميان علماست كه ما كه صلوات بر پيغمبر می‏فرستيم معنايش چيست و چه اثری دارد كه در صلوات ، از خدا برای‏ پيغمبر طلب رحمت و خير می‏كنيم ؟ يك عده می‏گويند پيغمبر انسان كامل‏ است ، پس اينكه برای پيغمبر طلب رحمت می‏كنيم يعنی چه ؟ در جواب گفته‏ می‏شود پيغمبر هم " آنا فانا " در حال رفتن و حركت است و الی الابد كه‏ برود ، اين راه پايان ندارد . پس باز تعلق به ذات پروردگار ، منشأ اين‏ نمی‏شود كه " صيرورت " انسان تبديل به " كينونت " شود .

" كمال هدفی " و " كمال وسيله‏ای "

يك مطلب ديگر اين است كه اين آقايان اگزيستانسياليست بين هدف و وسيله اشتباه كرده‏اند . آزادی برای انسان كمال است ولی آزادی " كمال‏ وسيله ای " است نه " كمال هدفی " . هدف انسان اين نيست كه آزاد باشد ، ولی انسان بايد آزاد باشد تا به كمالات‏ خودش برسد ، چون آزادی يعنی اختيار ، و انسان در ميان موجودات تنها موجودی است كه خود بايد راه خود را انتخاب كند و حتی به تعبير دقيقتر خودش بايد خودش را انتخاب كند . پس انسان ، آزاد و مختار است ولی آيا " چون آزاد است ، به كمال‏ خودش رسيده است " يا اينكه " مختار است كه كمال خودش را انتخاب‏ كند " ؟ با آزادی ممكن است انسان به عاليترين كمالات و مقامات برسد و ممكن است به اسفل السافلين سقوط كند . موجود مختار يعنی موجودی كه افسارش را به گردن خودش انداخته‏اند كه ای‏ انسان ! تو موجود بالغ و عالم اين طبيعت هستی ، همه فرزندان ديگر ، نابالغند و بايد سرپرستی شوند جز تو كه مختار و آزاد هستی " « انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا »" (سوره دهر ، آيه . 3  ) ما تو را راهنمائی‏ می‏كنيم و اين خودت هستی كه بايد انتخاب كنی . آزادی خودش كمال بشريت نيست ، وسيله كمال بشريت است ، يعنی انسان‏ اگر آزاد نبود نمی‏توانست كمالات بشريت را تحصيل كند ، [ همچنانكه ] يك‏ موجود مجبور نمی‏تواند به آنجا برسد . پس آزادی ، يك " كمال وسيله‏ای " است نه يك " كمال هدفی " . عصيان هم همينطور است . اينها از اينجا به اين نكته رسيده‏اند كه چون‏ انسان آزاد است ، می‏تواند متمرد و عصيانگر باشد ، يعنی می‏تواند در مقابل‏ هر جبری [ بايستد ] و آن را انكار و نفی كند . بعد خيال كرده‏اند كه خود عصيان و سرپيچی برای انسان كمال است و يك انسان آزاد ، انسانی است كه در مقابل هيچ چيزی تسليم نباشد و در مقابل همه چيز عصيان بورزد . چون برای عصيان ارزش ذاتی قائل شده‏اند ، نتيجه‏ای كه گرفته شده اين‏ است كه لازمه اين مكتب ، هرج و مرج است . مكتبی كه در آن عصيان دارای‏ ارزش ذاتی باشد ، مستلزم هرج و مرج است . خود سارتر خيلی كوشش می‏كند كه اين تهمت را از خودش و مكتبش دور كند ولی نمی‏تواند . مكتبی كه برای‏ عصيان ارزش ذاتی قائل است نمی‏شود در آن ، هرج و مرج نباشد . در مكتب‏ اسلام " امكان عصيان " است كه برای انسان ارزش است ، يعنی انسان‏ می‏تواند عصيان كند و می‏تواند اطاعت كند ، می‏تواند بالا برود ، می‏تواند پايين بيايد . آيا كسی كه عصيان نمی‏كند ، از انسان بالاتر است ؟ خير ، او نمی‏تواند عصيان كند و نمی‏كند . توانائی اطاعت و عصيان معادل يكديگرند و برای انسان ، كمال [ محسوب می‏شوند ] . موجودات ديگر چنين توانائی را ندارند و لهذا مكلف و آزاد و مختار نيستند . بله ، بعد از عصيان بازگشتنی به نام توبه برای انسان ، كمال است . با بازگشت از عصيان است كه يك اسم از اسماء حق تعالی يعنی اسم " غفور " و " آمرزنده " تحقق پيدا می‏كند . اگر عصيانی و توبه‏ای نبود ، غفرانی‏ نبود و خدا غفور و آمرزنده نبود ، نه اينكه اگر عصيان نبود خدا غفور نبود . عصيان ، سقوط و توبه ، بازگشت است ، با اين سقوط و بازگشت است كه‏ غفران حق تحقق پيدا می‏كند . در روايت است كه خداوند متعال فرمود : اگر انسانهائی كه من روی زمين‏ خلق كرده‏ام ، عصيان نمی‏كردند ، بار ديگر موجوداتی خلق می‏كردم تا عصيان كنند و سپس توبه كنند تا آنها را بيامرزم . پس‏ عصيان خودش يك ارزش ذاتی نيست . آزادی يعنی نبودن مانع ، نبودن جبر ، نبودن هيچ قيدی در سر راه ، پس‏ آزادم و می‏توانم راه كمال خودم را طی كنم ، نه اينكه چون آزاد هستم به‏ كمال خود رسيده‏ام . آزادی مقدمه كمال است نه خود كمال . يك موجود كه‏ بايد راهی را طی كند و او را آزاد و مختار آفريده‏اند و تمام موانع را از سر راه او برداشته‏اند ، به مرحله آزادی رسيده است ولی به مرحله آزادی‏ رسيدن ، به مقدمه كمال رسيدن است ، يعنی آزاد است كه راه كمال خودرا طی‏ كند . پس اشتباه اول اين مكتب اين است كه خيال می‏كند اختيار و آزادی انسان‏ با وجود خدا منافی است . اشتباه دوم اين است كه خيال می‏كند ايمان و تعلق به خدا مانند وابستگی به اشياء است و موجب ركود و انجماد و گمراهی‏ و سقوط ارزشهاست . اشتباه سوم اين مكتب اين است كه آزادی را كمال‏ نهائی انسان دانسته است ، در صورتی كه آزادی " كمال مقدمی " انسان‏ است . آيا آزادی كمال است ؟ بدون شك ، چون اگر آزادی نباشد انسان نمی‏تواند به كمال خودش برسد . خدا انسان را طوری خلق كرده است كه به كمال خودش‏ از راه آزادی و انتخاب و اختيار برسد . راه كمال غير از اينكه قدم [ نهادن ] انسان با اختيار و آزادی باشد ، ممكن نيست جور ديگری طی شود . همينقدر كه اجبار آمد ، ديگر اين راه نرفتنی است .

" آزادی " در تعبيرات اسلامی

چند كلمه‏ای راجع به تعبيراتی كه در اسلام راجع به آزادی آمده است ، عرض می‏كنم . اسلام درباره آزادی به عنوان يك ارزش از ارزشهای بشر اعتراف كرده است اما نه ارزش منحصر به فرد ، و نه آزادی با آن تعبيرها و تفسيرهای ساختگی ، بلكه آزادی به معنی واقعی . علی ( ع ) وصيت‏نامه‏ای (وصيت يعنی سفارش ، و لازم نيست برای بعد از مردن باشد ، وصيت‏ نامه يعنی اندرزنامه .  ) به امام حسن ( ع ) در نهج‏البلاغه دارند كه بعد از نامه‏ای كه ايشان به‏ مالك اشتر نوشته اند كه بسيار مفصل است ، مفصل‏ترين نامه امام همين نامه‏ است . يكی از جمله‏های آن نامه اين است : « و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان‏ ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » (نهج‏البلاغه ، نامه . 31  ) جان‏ و روان خودت را گرامی بدار و از هر كاردنی و پست و از هر دنائت و پستی‏ محترم بدار . نمی‏گويد مثلا جان خودت را گرفتار نكن ، می‏گويد : " اكرم " يعنی احترام ذات خودت را حفظ كن از اينكه تن به دنائت و پستی بدهی . « فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » . همانطور كه قرآن می‏فرمايد بزرگترين باختنها ، باختن خود است ، اينجا نيز علی ( ع ) همان معنا را به تعبير ديگر می‏گويد : پسرم برای هرچه را كه از دست بدهی و بفروشی‏ می‏توان قيمت گذاشت ، هرچه داشته باشی قابل اين است كه بفروشی و در مقابل آن [ قيمت معادلش‏ را ] دريافت كنی ولی يك چيز داری كه اگر آن را بفروشی ، بهائی در همه‏ جهان برای آن پيدا نمی‏كنی و آن خودت هستی ، يعنی همان نفس و جان و روحت ، اگر روحت را بفروشی و تمام دنيا و مافيها را به تو بدهند ، ديگر برابری نمی‏كند « فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا » . فرزند بزرگوارش امام صادق ( ع ) می‏فرمايد : فقط يك چيز است كه می‏شود با جان و نفس و " خود " من برابری كند و آن خداست . جان را می‏توان به‏ خدا فروخت و خدا را گرفت ولی در همه مخلوقات عالم ، و ملك و ملكوت و دنيا و آخرت ، بهائی برای نفس پيدا نمی‏شود . علی ( ع ) در همان نامه می‏فرمايد : " « و لا تكن عبد غيرك فقد جعلك‏ الله حرا » " پسرم هرگز بنده ديگری مباش زيرا خدا تو را آزاد آفريده‏ است . يك تعبير ديگر از نهج‏البلاغه برای شما نقل كنم و به عرايضم خاتمه دهم . علی ( ع ) عبادتها را ارزشيابی می‏كند و اين [ تعبير ] در احاديث زيادی‏ آمده است ، می‏فرمايد : مردمی كه خدا را عبادت می‏كنند ، سه دسته هستند : بعضی خدا را از ترس ، عبادت می‏كنند ، چون شنيده‏اند جهنم و عذابی هست ، خدا را عبادت می‏كنند كه خدا آنها را معذب نكند « فتلك عبادش العبيد » حالت اينها حالت برده صفتان است كه از ترس اربابشان كار می‏كنند و ارزش ديگری ندارد . بعضی ديگر خدا را به طمع بهشت عبادت می‏كنند چون شنيده‏اند كه هر كسی‏ خدا را عبادت كند ، خدا بهشتهائی دارد كه " « تجری من تحتها الانهار »" و در آن حورالعين و " « لحم طير مما يشتهون »" (سوره واقعه ، آيه . 21  ) وجود دارد ، وقتی به ياد گوشت مرغ و به ياد لؤلؤ و زمرد و حورالعين آنجا می‏افتد شروع به عبادت می‏كند ، برای اينكه از آنها چيزی نصيبش شود « فتلك عبادش التجار » اين ، عبادت تاجر پيشگان است ، عبادت و كار می‏كند برای اينكه مزد گزافی بگيرد . ولی گروهی ديگر خدا را شكرا و " سپاسگزارانه " عبادت می‏كنند ، در عبادت نه طمع به بهشت دارند و نه فكر ترس از جهنم را دارند ، فقط و فقط خدا را می‏بينند . يكی از روشهای انسانی انسان از آن جهت كه انسان است ، " سپاسگزاری‏ " است . وجدان حكم می‏كند . كه اين خدا را بايد سپاس گفت ، اگر چه‏ بهشت وجود نداشته باشد و جهنمی هم دركار نباشد ، من او را عبادت می‏كنم. مگر پيغمبر نبود كه آنقدر عبادت می‏كرد كه پای مباركش ورم كرده بود . گفتند يا رسول الله ! شما كه " « ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تأخر »" (سوره فتح ، آيه . 2  ) هستی ، چرا اين قدر عبادت می‏كنی ؟ فرمود مگر هر كسی خدا را عبادت می‏كند ، از ترس جهنم و يا طمع به بهشت است « الا اكون عبدا شكورا ؟ » (كافی ، باب شكر ، ص 95 ، حديث . 6  ) آيا من نبايد يك بنده سپاسگزار باشم ؟ پس عبادت طائفه اول ، عبادت بردگان بود و دومی عبادت بازرگانان . سومی عبادت آزادگان است « فتلك عبادش الاحرار » (  نهج‏البلاغه ، حكمت . 237 ) انسان حر و آزاده در منطق علی ( ع ) حتی به بهشت و جهنم بستگی ندارد ، از بهشت و جهنم هم آزاد است ، فقط به خدای خودش بستگی دارد . گواينكه قصد داشتم يك جلسه را به جمع‏آوری آنچه كه تا به حال گفتيم ، اختصاص دهم و همه مطالب را يك جا جمع كنم و انسان نمونه اسلام را يكجا نشان دهم ولی در ضمن همه اين مكتبها كه شرح دادم ، نظر اسلام را بيان كردم‏ . معلوم شد كه اسلام اولا تك ارزشی نيست ، چشمی دارد كه همه جا را می‏بيند ، آنچه را كه فلاسفه گفته‏اند ، اسلام پيش از فلاسفه گفته است ، آنچه را كه‏ عرفا ديده‏اند اسلام بهتر ديده است ، و آنچه را كه مكتب محبت گفته است‏ اسلام بيشتر گفته ، آنچه را كه مكتب قدرت ديده است ، اسلام بهتر ديده و آنچه كه مكتب [ اشتراكی ] گفته ، اسلام بهتر ديده و آنچه را كه مكتب‏ آزادی ديده ، اسلام بهتر ديده است و در عين حال نقاط ضعف هيچ يك از اينها را ندارد . منطق بسيار مشخص و بسيار روشن به ما نشان می‏دهد كه‏ اسلام مكتب [ جامع و كامل ] است . اينهاست كه به ما ثابت می‏كند اسلام‏ از طرف خداست . مگر نه اين است كه اين مكتبهائی را كه گفتيم ، همه را نوابغ درجه اول‏ دنيا گفته‏اند و ارائه داشته‏اند ولی می‏بينيم همگی در مقابل مكتب اسلام‏ رنگ می‏بازند . پ يغمبر هر چه نابغه بود تازه نابغه‏ای كه به " مكتب‏ نرفت و خط ننوشت " محال و ممتنع بود كه يك مغز خودش بتواند اينگونه‏ حرف بزند ، معلوم است كه از مافوق قدرت انسانها الهام گرفته است و واقعا از ناحيه خداست . اين‏ مكتب بر تمام مكتبهای ديگر می‏چربد ، با مقايسه اسلام با مكتبهای ديگر است كه ارزش اين مكتب آنچنان كه بايد و شايد روشن می‏شود .

و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

 ( پایان جلسه سیزدهم  )

(پایان )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir