به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه ششم - 060489
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 507 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم )

 

جلسه ششم : نقد و بررسی نظريه مكتب عقل  

 
 
 

فهرست مطالب : 

دو اشكال وارد بر مكتب عقليون  

اصالت ايمان  

شواهدی از قرآن و نهج‏البلاغه  

 
 
 
 
 
 
 

دو اشكال وارد بر مكتب عقليون

  

از نظر فلاسفه ، جوهر انسان فقط عقل اوست ، باقی همه طفيلی‏اند ، همه‏
ابزار و وسيله هستند . اگر بدن داده شده ، ابزاری برای عقل است ، اگر
چشم و گوش داده شده ، ابزاری برای عقل است ، حافظه و قوه خيال و قوه‏
واهمه و هر قوه و نيرو و استعدادی كه در ما وجود دارد ، همه وسيله‏هائی‏
برای ذات ما هستند و ذات ما همان عقل است .
آيا ما می‏توانيم تأييدی برای اين مطلب از اسلام پيدا كنيم ؟ نه . ما
برای اين مطلب كه انسان جوهرش فقط عقل باشد و بس ، نمی‏توانيم از اسلام‏
تأييدی بياوريم . اسلام آن نظريه‏های ديگر را تأييد می‏كند كه عقل را يك‏
شاخه از وجود انسان می‏داند ، نه تمام وجود و هستی انسان .

سراغ مطلب سوم می‏رويم . معمولا كتب فلسفی ما (حتی ملاصدرا كه تا

 اندازه‏ای ذوق عرفا را هم [ در فلسفه ] وارد كرده‏ است ، مع ذلك اين

 مطلب در كلماتش هست .  ) ايمان اسلامی را فقط
به شناخت تفسير می‏كنند . می‏گويند : ايمان در اسلام يعنی شناخت و بس ،
ايمان به خدا يعنی شناخت خدا ، ايمان به پيغمبر يعنی شناخت پيغمبر ،
ايمان به ملائك يعنی شناخت ملائك ، ايمان به " يوم‏الاخر " ( معاد )
يعنی شناخت معاد ، و هر كجا كه در قرآن [ كلمه ] " ايمان " آمده است‏
معنايش معرفت و شناخت است و غير از اين چيزی نيست .
اين مطلب به هيچ وجه با آنچه كه اسلام می‏گويد قابل انطباق نيست . در
اسلام ، " ايمان " حقيقتی است بيش از شناخت .
شناختن همان دانستن است . كسی كه آب شناس است ، آب را می‏شناسد
همچنانكه يك ستاره شناس ستاره‏ها را می‏شناسد ، يك جامعه شناس جامعه را
می‏شناسد ، يك روانشناس روان را می‏شناسد ، يك حيوان شناس حيوان را
می‏شناسد . " می‏شناسد " يعنی چه ؟ يعنی نسبت به آن روشن است ، آن را
درك می‏كند . آيا " ايمان " در قرآن يعنی فقط " شناخت " ؟ ايمان به‏
خدا يعنی فقط خدا را درك كردن ؟ نه ، درست است كه شناخت ، ركن ايمان‏
است ، جزء ايمان است و ايمان بدون شناخت ، ايمان نيست ولی شناخت‏
تنها هم ايمان نيست . ايمان گرايش است ، تسليم است ، در ايمان عنصر
گرايش ، عنصر تسليم ، عنصر خضوع و عنصر علاقه و محبت هم خوابيده است‏
ولی در شناخت ، ديگر مسئله گرايش [ مطرح ] نيست .

اگر يك نفر ستاره‏شناس است ، معنايش اين نيست كه به ستاره گرايشی هم‏
دارد ، نه ، ستاره را می‏شناسد . اگر يك نفر معدن شناس يا آب شناس‏
است ، معنايش اين نيست كه به معدن يا آب گرايشی هم دارد . ممكن است‏
انسان چيزی را بشناسد كه از آن بسيار تنفر دارد . احيانا در سياستها ،
دشمن ، دشمن خود را از خودش بهتر می‏شناسد . مثلا ممكن است افرادی كه در
اسرائيل عرب شناس و مسلمان شناس و حتی به يك معنا اسلام شناس باشند ،
از تعداد اينگونه افراد در بين خود مسلمانان ، بيشتر باشند . مسلم است‏
كه در اسرائيل مصرشناس ، سوريه شناس يا الجزاير شناس خيلی بيشتر از
ايران وجود دارد . اصلا در ايران شايد مصر شناس واقعی يك نفر هم نداشته‏
باشيم ، ولی آنها صدها نفر دارند . در مصر هم اسرائيل شناس خيلی زياد
دارند . ولی آيا معنی اينكه اسرائيل ، مصر را می‏شناسد اين است كه نسبت‏
به آن گرايش دارد ؟ يا معنی اينكه مصر ، اسرائيل را می‏شناسد اين است كه‏
نسبت به آن گرايش دارد ؟ اتفاقا برعكس است ، چون اينها از يكديگر
تنفر دارند .
علمای مسلمين می‏گويند دليل آنكه ايمان اسلام فقط شناخت نيست آنچنانكه‏
فلاسفه ادعا می‏كنند اين است كه قرآن بهترين نمونه‏ها را از بهترين‏
شناسنده‏ها آورده است ، عاليترين شناسنده‏ها را معرفی كرده كه خدا را در
حد اعلا می‏شناسد ، پيغمبرها را در حد اعلا می‏شناسد ، حجتهای خدا را در حد
اعلا می‏شناسد و معاد را هم در حد اعلا می‏شناسد ، اما كافر است و مسلمان‏
نيست . او كيست ؟ شيطان ! آيا شيطان ، خدا را درك می‏كند و خداشناس‏
است يا ضد خدا و ماترياليست است و خدا را قبول ندارد ؟ شيطان خيلی‏

 

بيشتر از ما و شما خدا را می‏شناسد ، چندين هزار سال هم خدا را عبادت‏
كرده است . قرآن به ما می‏گويد به ملائكه ايمان بياوريد . آيا شيطان ،
ملائكه را می‏شناسد يا نه ؟ سالها ، بلكه هزارها سال با ملائكه هم صف بوده‏
و در يك كلاس كار می‏كرده‏اند ، از من و شما ، جبرئيل را بهتر می‏شناسد .
پيغمبران را چطور ؟ آيا پيغمبران را می‏شناسد و می‏داند كه اينها پيغمبرند
يا نه ؟ همه را از ما بهتر می‏شناسد . معاد را چطور ؟ خودش‏هميشه با خدا
راجع به قيامت صحبت می‏كند ، معاد را هم كاملا می‏شناسد ولی در عين حال‏
چرا قرآن ، شيطان را كافر می‏خواند ؟ می‏فرمايد : « و كان من الكافرين » 
 ( سوره ص ، آيه . 74   ) اگر ايمان آنچنانكه فلاسفه گفته‏اند فقط شناخت می‏بود ، شيطان بايد
اول مؤمن باشد ولی شيطان ، مؤمن نيست . چون او شناسنده جاحد است ، يعنی‏
می‏شناسد ولی در عين حال عناد و مخالفت می‏ورزد ، در مقابل حقيقتی كه‏
می‏شناسد ، تسليم نيست ، گرايش به آن حقيقت ندارد ، علاقه به آن حقيقت‏
ندارد ، حركت به سوی آن حقيقت ندارد . پس ايمان ، فقط شناخت نيست .
پس اينكه بسياری از حكمای ما در [ تفسير ] اين سوره مباركه كه می‏فرمايد
: " « و التين و الزيتون 0 و طور سينين 0 و هذا البلد الامين 0 لقد خلقنا
الانسان فی احسن تقويم 0 ثم رددناه اسفل سافلين 0 الا الذين امنوا و عملوا

الصالحات
»" (سوره تين ، آيات 1 تا  6  ) می‏گويند : " « الا الذين امنوا »" يعنی حكمت‏
نظری و " « عملوا الصالحات »" يعنی حكمت عملی ، صحيح نيست . چيزی‏
بالاتر از حكمت نظری در " « الا الذين امنوا »"

وجود دارد ، حكمت نظری جزء آن است ، پايه آن است اما تمام ايمان ،
حكمت و دريافت و علم و معرفت و شناخت نيست ، چيزی بالاتر از شناخت ،
در ايمان وجود دارد .
تا اينجا ما سه مسئله را در مورد مكتب عقليون بيان كرديم : يكی اينكه‏
عقل حجت است ، دريافتهای عقل قابل اعتماد است و عقل می‏تواند به معرفتی‏
راستين دست يابد كه اسلام می‏گويد اين مطلب ، صحيح و مورد قبول است .
دوم اينكه عقل تنها جوهر آدمی است كه اسلام اين را تأييد نمی‏كند و سوم‏
اينكه ايمان اسلامی همان دريافت عقل است ، همان معرفت است ، همان‏
شناخت است و جز شناخت چيز ديگری نيست ، كه اين را هم عرض كرديم از
نظر اسلام درست نيست .

 

اصالت ايمان

  

يك مطلب ديگر اين است كه آيا ايمان و معرفت حال اعم از اينكه ايمان‏
را همان معرفت بدانيم يا معرفت را جزئی از ايمان بدانيم ، كه گفتيم‏
دومی درست است اصالت دارد يا مقدمه عمل است و اصالتی ندارد ؟
اينجاست كه باز دو مكتب بزرگ در مقابل يكديگر صف آرائی می‏كنند .
مقصود از اينكه " ايمان اصالت دارد " چيست ؟ يعنی ، اينكه اسلام ،
ايمان را با همان خصوصياتی كه گفتيم به ما توصيه كرده است ، آيا از اين‏
نظر است كه ايمان ، پايگاه اعتقادی عمل

انسان است ؟ يعنی از اين باب است كه چون انسان در دنيا بايد تلاش و
كوشش كند و هميشه در فعاليت باشد و اين فعاليت بايد براساس يك نقشه‏
باشد و انسان بايد هدف و برنامه و تاكتيك داشته باشد ، [ لذا ] بايد
زيربنای اعتقادی داشته باشد ؟ و به عبارت ديگر آيا چون انسان خواه‏
ناخواه موجودی است كه فعاليتش فكری است و اگر بخواهد يك برنامه عملی‏
در زندگی داشته باشد و به هدفهای خود در زندگی برسد ، بدون يك زيربنای‏
فكری و اعتقادی امكان ندارد ، پس به اين دليل بايد يك زيربنای فكری و
اعتقادی به او داد تا بتواند اين روبناهای فكری را براساس آن زيربنا
بسازد ؟ درست مثل كسی كه می‏خواهد يك ساختمان ( خانه يا سالنی ) بسازد ،
آن كسی كه می‏خواهد سالن بسازد ، چيزی كه برای او هدف و مقصود است اين‏
است كه اين سالن دارای چهار ديوار و يك سقف و درها و غيره باشد ، اما
آن زيرسازيها و زيربناها و ته‏پايه‏هايی كه معمولا زمين را می‏كنند و مقداری‏
از هر پايه را در داخل زمين می‏گذارند ، جزء هدف او نيست ، بلكه برای‏
اينكه اين بنا محكم بايستد و نلغزد و نيفتد ، بايد آن زيربنا را احداث‏
كرد .
مثلا " كمونيزم " يك سلسله اصول فكری و اعتقادی دارد كه آن اصول بر
مبنای ماترياليسم است ، بر مبنای ماديگری است ، و همچنين يك سلسله‏
اصول اجتماعی و سياسی و اقتصادی و اخلاقی دارد كه از نظر سازمان فكری ، آن‏
اصول اعتقادی زيربنای فكری اين اصول هستند . ولی برای يك كمونيست ، آن‏
اصول فكری ، هدف نيست ، واقعا برای يك كمونيست ، ماترياليسم هدف‏
نيست و برايش

اصالتی ندارد ، ( اساسا اينها هم كه به [ وادی ] ماترياليسم افتادند ، به خاطر
مبارزه احمقانه‏ای بود كه كليسا با افكار سياسی و اجتماعی و مخصوصا با
آزاديخواهی كرد ، بطوری كه اين فكر در دنيای اروپا پيدا شد كه انسان يا
بايد آزاد باشد و خود را در اجتماع ذيحق بداند و خدا را كنار بگذارد و يا
بايد به خدا معتقد باشد و خود را ذيحق و آزاد نداند ، و از اين قبيل‏
حرفها . بعد برای اينكه بتوانند راهی برای اين درست كنند ، از اول آمدند
[ ريشه ] مذهب را از زيربنا زدند .
 )

ولی فكر می‏كند و فكرش هم غلط است كه بدون‏
ماترياليسم ، اين اصول اجتماعی و سياسی و اقتصادی را نمی‏شود به هيچ وجه‏
توجيه كرد ، پس برای اينكه بشود اين اصول را توجيه كرد ، آن اصول فكری‏
را [ می‏پذيرد ] . اخيرا بسياری از كمونيستها در دنيا پيدا شده‏اند كه [
ماترياليسم را از كمونيسم ] تفكيك كرده‏اند ، گفته‏اند نه تنها برای ما
ماترياليسم اصالت ندارد ، بلكه هيچ ضرورتی ندارد كه ما حتما ماترياليسم‏
را به صورت يك اصلی كه نمی‏شود ردش كرد [ در نظر ] بگيريم ، ما كمونيسم‏
را می‏خواهيم ولو منهای ماترياليسم باشد . مگر الان در گوشه و كنار دنيا از
رهبران كمونيسم نيستند كسانی كه كم كم مبارزه با مذهب را دارند تخفيف‏
می‏دهند ؟
اين ، از آن جهت است كه برای آنها ايمان به آن اصول فكری اصالت‏
ندارد ، آن اصول فكری فقط پايگاه اعتقادی و زيربنای فكری است . از آنجا
كه نمی‏شود يك ايدئولوژی ، بدون جهان‏بينی باشد ، اين جهان بينی را در زير
اين ساختمان قرار می‏دهند ، برای اينكه بتوانند ايدئولوژی خود را بر روی‏
اين جهان بينی بگذارند . ولی اساس و هدف ، ايدئولوژی است .

در اسلام چطور ؟ آيا اسلام ايمان اسلامی را ايمان به خدا ، ايمان به ملائكه‏
، ايمان به انبياء و اولياء ، و ايمان به معاد را فقط برای اين طرح كرده‏
كه يك زيربنای فكری و اعتقادی داده باشد ؟ آيا به اين دليل اصول فكری را
عرضه می‏دارد كه می‏خواهد ايدئولوژی را روی يك اصول فكری بنا كند و هدف‏
اصلی آن ايدئولوژی است ، والا خود اين اصول فكری اصالتی ندارند ؟ يا نه ،
خود اين اصول فكری اصالت دارند ؟ [ جواب اين است كه ] در عين اينكه‏
اين اصول فكری ، زيربنای فكری و اعتقادی ايدئولوژی اسلام است اما ارزشش‏
فقط ارزش زيربنائی نيست . در اسلام ، ايمان اسلامی زيربنای فكری و
اعتقادی است و ايدئولوژی اسلامی براساس اين ايمان بنا شده است ، ولی‏
ايمان در عين داشتن ارزش زيربنائی ، اصالت هم دارد [ يعنی هدف نيز
شمرده می‏شود [ .
پس در اين جهت حق با فلاسفه است كه ايمان ، خودش اصالت دارد نه‏
اينكه ارزش ايمان ، ارزش " مقدمه عمل بودن " است . اينطور نيست كه‏
هر چه هست عمل است و هر چه هست فعاليت و كوشش است ، بلكه اگر ايمان‏
را از عمل بگيريم ، يك پايه را خراب كرده‏ايم همچنانكه اگر عمل را از
ايمان بگيريم ، يك پايه ديگر را خراب كرده‏ايم . قرآن هميشه می‏گويد :
الذين امنوا و عملوا الصالحات . اگر ايمان ، منهای عمل باشد يك ركن‏
سعادت وجود دارد ولی ركن ديگر آن موجود نيست و اگر عمل را بگيريم و
ايمان را رها كنيم ، باز هم درست نيست ، خيمه سعادت روی يك پايه‏
نمی‏ايستد . ايمان از نظر اسلامی ارزش ذاتی و اصالت دارد و واقعا كمال‏
انسان در اين دنيا و بالخصوص در دنيای ديگر به اين است كه

" ايمان " داشته باشد ، برای اينكه در اسلام ، روح واقعا استقلال دارد و
از خود كمالی دارد و بعد از مردن باقی است . اگر روح به كمالات خودش‏
نرسد ، ناقص و فاسد است و به سعادت خودش نائل نمی‏شود .

 

شواهدی از قرآن و نهج‏البلاغه

ببينيد قرآن در اين زمينه چه می‏گويد : " « و من كان فی هذه اعمی فهو
فی الاخرش اعمی و اضل سبيلا »" (سوره اسراء ، آيه . 72  )

 هر كس در اين دنيا كور باشد ، در
آخرت هم كور است و گمراهتر . ائمه و غيرائمه ، در تفاسير گفته‏اند و
هركس هم می‏داند كه مقصود ، اين نيست كه هر كس چشمهای ظاهريش در اين‏
دنيا كور باشد ، در آن دنيا هم كور خواهد بود ، اگر اينطور باشد مثلا
ابوبصير از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) در آن دنيا وضع بدی دارد ! نه ،
مقصود اين است كه هر كس در اين دنيا چشم باطنش از ديدن حقايق ، از
ديدن خدای خودش ، از ديدن آيات خداوند و از آنچه كه بايد به آن ايمان‏
داشته باشد ، كور باشد ، در آن دنيا كور محشور می‏شود و غير از اين ،
امكان ندارد . اگر فرض كنيم كسی در اين دنيا تمام اعمال خوبی را كه يك‏
انسان بايد انجام دهد انجام داده ، تمام امر به معروفها و نهی از منكرها
را انجام داده و مثل زاهدترين زاهدها در دنيا زندگی كرده و عمر خود را
وقف خلق خدا كرده است ، اما به خدا ايمان ندارد و معاد و عالم هستی را
نمی‏شناسد ، اين انسان ، كور است و " برو و برگرد " ندارد كه در آن‏
دنيا هم كور است .

ديگر صحبت اين نيست كه " ايمان " ، فقط مقدمه اين زحمتها و تلاشها و
عملهاست و بعد بگوئيم " عمل يك فرد بايد درست باشد ، ايمان هم نداشت‏
] مسئله‏ای نيست [ " ، نه ، اين حرف ، درست نيست .
فخررازی در يك رباعی خيلی عالی می‏گويد :

ترسم بروم عالم جان ناديده

بيرون روم از جهان ، جهان ناديده

در عالم جان چون روم از عالم تن

در عالم تن عالم جان ناديده

می‏ترسم از اين جهان بروم ، اما جهان را نديده باشم . مقصود اين نيست‏
كه اين در و ديوار و زمين و كوه و دريا و ستاره را نديده باشم ، مقصود
اين است كه می‏ترسم چشم دلم باز نشده باشد و روح جهان ، مبدأ و آغاز جهان‏
و آن چيزی را كه اسلام ، " ايمان " می‏گويد درك نكرده باشم و از اين‏
جهان بروم . می‏گويد : من كه در " عالم تن " ، " عالم جان " را
نديده‏ام پس چگونه وقتی از عالم تن به عالم جان رفتم ، آنجا را می‏توانم‏
ببينم ؟ اينجا بايد می‏ديدم كه نتوانستم ببينم . [ او در اين رباعی ] همين‏
آيه " « و من كان فی هذه اعمی فهو فی الاخرش اعمی و اضل سبيلا »" را
معنی می‏كند .
قرآن در جای ديگری می‏فرمايد : " « قال رب لم حشرتنی اعمی و قد كنت‏
بصيرا 0 قال كذلك اتتك اياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسی
»" (سوره طه ، آيات 125 و . 126)
در قيامت همين بنده‏ای كه كور محشور می‏شود اعتراض می‏كند ، می‏گويد :
خدايا تو چرا مرا كور محشور كردی ؟ من كه در آن دنيا چشم داشتم ، چرا در
اينجا كور هستم ؟ [ خطاب می‏رسد ] كه آن

چشمی كه در آن دنيا داشتی ، به درد اينجا نمی‏خورد ، اينجا چشم ديگری لازم‏
است و تو خودت آن چشم ديگر را در دنيا كور كردی ، [ لذا ] اينجا هم كور

هستی .
« اتتك اياتنا »نشانه‏های ما در آن دنيا بود ، تو به جای اينكه‏
از روی آن نشانه‏ها ، ما را ببينی و بشناسی و حقيقت را درك كنی ، خودت‏
را در آن دنيا كور كردی و حال كه در عالم حقيقت می‏آيی ، كور محشور می‏شوی‏
. در اين عالم فقط بينش حقيقی است كه مفيد است .
در سوره مطففين می‏فرمايد : " « كلا انهم عن ربهم يؤمئذ لمحجوبون »" (
) سوره مطففين ، آيه . 15) رهاشان كن ! اينها در آن روز ، از خدای خود در پرده و حجابند ،

 اينها
در دنيا بايد پرده غفلت را از جلوی چشمشان عقب بزنند و ببينند . معنای‏
ايمان اين است : ای انسان ، تو در اين دنيا آمده‏ای كه چشم تو در همين‏
دنيا آن دنيا را ببيند ، گوش تو در همين دنيا آن دنيا را بشنود .
مكرر گفته‏ام كه خيلی خوشوقتم كه می‏بينم جوانان ما بالخصوص به نهج‏
البلاغه توجه دارند . اما همه جنبه‏های نهج‏البلاغه را ببينيد ، ببينيد
نهج‏البلاغه راجع به [ چشمها و ] گوشهائی اينچنين ، چگونه سخن می‏گويد .
نهج‏البلاغه برای ايمان ، اصالت قائل است ، نمی‏گويد ارزش ايمان ، فقط
ارزش زيربنايی و فكری و اعتقادی است نه اينكه می‏خواهم بگويم زيربنا
نيست می‏گويد در عين اينكه ايمان ، ارزش زيربنائی و فكری و اعتقادی دارد
، ارزش اصيل هم دارد .

علی ( ع ) در نهج‏البلاغه درباره " اهل الله " می‏گويد : " « يتنسمون‏
بدعائه
روح التجاوز » " . (نهج‏البلاغه ، خطبه . 22  ) اينها كسانی هستند

كه در حالی كه خدا را می‏خوانند و استغفار می‏كنند و غرق در استغفار

 هستند ، نسيم آمرزش را در درون خود احساس می‏كنند ، يعنی احساس

می‏كنند [ كه ] آمرزيده شده اند ، نسيم تجاوز را در روح خود احساس می‏كنند .

(اينها چيزهائی است كه از سطح فكر امثال ما بالاتر است و شايد
نتوانيم باور كنيم .
 ) " تجاوز حق " يعنی‏ گذشت حق از گناهان ، مغفرت حق ، آمرزش حق  .
علی ( ع ) می‏فرمايد : " « ان الله تعالی جعل الذكر جلاء للقلوب ، تسمع‏
به بعد الوقره ، و تبصر به بعد العشوش ، و تنقاد به بعد المعاندش ، و ما

برح لله عزت الاؤه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عباد ناجاهم‏

فی فكرهم ، و كلمهم فی ذات عقولهم » " ( ابتدای همان خطبه .  ) . فقط قسمت اخيرش را
برايتان معنی می‏كنم : در هر دوره‏ای بنا به گفته علی ( ع ) هيچ دوره‏ای

 نيست كه در آن دوره ، چنين‏ افرادی وجود نداشته باشند . در زمان ما هم وجود دارند .  )

 افرادی وجود دارند كه در فكر و
درون خود ،
با خدای خود حرف می‏زنند و از او سخن می‏شنوند « عباد ناجاهم‏
فی فكرهم ، و
كلمهم فی ذات عقولهم » ، خدا در فكر و عقلشان با آنها حرف‏
می‏زند
.
پس ، اين نكته را هم برايتان عرض كردم كه در اسلام ، معرفت خدا و حتی‏
ملائكه خدا كه وسائط عالم وجودند و معرفت انبياء و اوليای خدا كه به‏
صورت ديگری واسطه فيض حق به سوی ما هستند ، و اين معرفت كه ما در اين‏
دنيا كه آمده‏ايم ، برای چه

آمده‏ايم و به كجا می‏رويم ، و معرفت اينكه بالاخره خواه ناخواه به سوی حق‏
بازگشت می‏كنيم و همه چيز به سوی حق بازگشت می‏كند ( يعنی معاد ) ،
اصالت دارد . ايمان به حقايق ، اصالت دارد و ضمن اينكه اصالت دارد ،
زيربنای فكری و اعتقادی ايدئولوژی اسلامی هم هست ، و يك ايمان صد درصد
اصيل می‏تواند زيربنای فكری و اعتقادی بسيار خوبی برای يك ايدئولوژی باشد
. پس هيچ وقت عمل را فدای ايمان نكنيد و ايمان را هم فدای عمل نكنيد .
هيچكدام از اين دو نبايد فدای ديگری شود .
مجموعا " انسان كامل فلاسفه " انسان كامل نيست ، انسان ناقص است .
منظور از انسان ناقص چيست ؟ يعنی قسمتی از كمال را دارد . اين كه برای‏
كمال عقلی ، اصالت قائل شده‏اند ، درست است ولی انسان كامل فلاسفه ، از
اين جهت كه ساير جنبه‏های كمالات انسانی را ناديده گرفته‏اند و همه كمالات‏
انسان را در كمال عقلی او جستجو كرده‏اند ، انسان نيمه كامل است ، انسان
ناقص است . انسان كامل فلاسفه ، فقط مجسمه‏ای است از دانايی ، فقط
می‏داند ، يعنی انسان كاملی كه آنها فرض كرده‏اند ، موجودی است كه خوب‏
می‏داند . چنين انسانی ، خوب می‏داند ولی موجودی است خالی از شوق ، خالی‏
از حركت ، خالی از حرارت ، خالی از زيبايی ، خالی از همه چيز ، فقط
می‏داند . آن موجودی كه تمام هنرش اين است كه خوب می‏داند و دانستنش هم‏
تمام هستی را می‏گيرد و [ مصداق ] " جهانی است بنشسته در گوشه‏ای "
می‏باشد ، انسان كامل اسلام نيست ، انسان نيمه كامل اسلام است .
فرصت نكردم روايت موسی بن جعفر عليهماالسلام را درباب

ارزش عقل ، برای تأييد آن قسمت از حرف فلاسفه كه درست است ، برای شما
بخوانم . در اين زمينه مطلب زياد است . اگر بخواهيم صحبت كنيم ، باز
يكی دو جلسه ديگر بايد صحبت كنيم ولی عرض خودمان را [ درباره اين مكتب‏
[ در همينجا خاتمه می‏دهيم .
و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

( پایان جلسه ششم )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir