به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه دوم - 240389
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 377 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت اول )

 

فهرست مطالب

جلسه دوم : لزوم هماهنگی در رشد ارزشهای انسانی  

   

علت تفاوت كمال در انسان با ساير موجودات

 

لزوم هماهنگی در رشد ارزشها

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين ، باری الخلائق أجمعين ، و الصلوش و السلام علی‏

عبدالله و رسوله ، وحبيبه وصفيه ، وحافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و

نبينا و مولانا أبی القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين
.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

" «
و اذ ابتلی ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انی جاعلك للناس‏

اماما قال و من ذريتی قال لا ينال عهدی الظالمين
»" .
كامل در هر موجودی ، با موجود ديگر متفاوت است . مثلا " انسان كامل‏
" غير از " فرشته كامل " است . اگر فرشته‏ای در فرشته بودن خودش به‏
حد اعلی و به آخرين حد كمال ممكن برسد ، غير از اين است كه انسان در
عالم انسان بودن خودش ، به حد اعلای از كمال برسد .

 

v       علت تفاوت كمال در انسان با ساير موجودات

  

همان كسانی كه ما را از وجود فرشتگان آگاه كرده‏اند ، گفته‏اند كه‏
فرشتگان موجوداتی هستند كه از عقل محض آفريده

شده‏اند ، از انديشه و فكر محض آفريده شده‏اند ، يعنی در آنها هيچ جنبه‏
خاكی ، مادی ، شهوانی ، غضبی و مانند اينها وجود ندارد ، همچنانكه‏
حيوانات ، صرفا خاكی هستند و از آنچه قرآن ، آن را روح خدايی معرفی‏
می‏كند ، بی‏بهره‏اند و اين انسان است كه موجودی است مركب از آنچه در
فرشتگان وجود دارد و از آنچه در خاكيان موجود است ، هم ملكوتی است و هم‏
ملكی ، هم علوی است و هم سفلی . اين تعبير در متن حديثی است كه در اصول‏
كافی آمده است و اهل تسنن هم اين حديث را ظاهرا با عبارت نزديك به آن‏
نقل كرده‏اند . مولوی در مثنوی اين حديث را به صورت شعر آورده است :

در حديث آمد كه خلاق مجيد  

خلق عالم را سه گونه آفريد  

( ادامه شعر چنين است :

يك گروه را جمله عقل و علم وجود  

آن فرشته است و نداند جز سجود  

نيست اندر عنصرش حرص و هوی  

نور مطلق زنده از عشق خدا  

يك گروه ديگر از دانش تهی  

همچو حيوان از علف در فربهی  

او نبيند جز كه اصطبل و علف  

از شقاوت غافل است و از شرف

و آن سوم هست آدميزاد و بشر

از فرشته نيمی و نيمی زخر

تا كدامين غالب آيد در نبرد

زين دوگانه تا كدامين برد نرد )

 
بعد می‏گويد يك گروه از نور مطلق آفريده شده‏اند و يك گروه ديگر كه‏
مقصود حيوانات است از خشم و شهوت آفريده شده اند و خدا انسان را مركب‏
آفريد . پس انسان كامل همچنانكه با يك حيوان كامل متفاوت است ( مثلا
با يك اسب در حد اعلی و ايده‏آل و به حد كمال رسيده متفاوت است ) ، با
يك فرشته كامل نيز متفاوت است .
تفاوت انسان [ با فرشته يا حيوان ] به دليل همان تركيب ذاتش است كه‏
در قرآن آمده است : " « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه »" 
( سوره انسان ، آيه . 2  )ما انسان را از نطفه‏ای آفريديم كه در آن

 مخلوطهای زيادی وجود دارد .
مقصود اين است كه استعدادهای زيادی به تعبير امروز در ژنهای او هست . [
بعد می‏فرمايد ] : انسان به مرحله‏ای رسيده است كه ما او را مورد آزمايش‏
قرار می‏دهيم اين خيلی حرف [ مهمی ] است يعنی به حدی از كمال رسيده كه‏
او را آزاد و مختار آفريديم و لايق و شايسته تكليف و آزمايش و امتحان و
نمره دادن ، قرار داديم . " « انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج »" 
[انسان را از ] نطفه‏ای كه مجموعی از مشجها يعنی استعدادهای گوناگون و
تركيبات گوناگون است ، خلق كرديم و به همين دليل او را در معرض امتحان‏
و آزمايش و پاداش و كيفر و نمره دادن قرار داديم
، ولی موجودهای ديگر
چنين شايستگی را ندارند . " « فجعلناه سميعا بصيرا 0 انا هديناه السبيل‏
اما شاكرا و اما كفورا
» " (سوره انسان ، آيات 2 و . 3  ) . از اين بهتر و زيباتر ، آزادی و
اختيار انسان و ريشه و مبنای آن را نمی‏شود بيان كرد : او را مورد آزمايش‏
قرار داديم ، راه را به او نمايانديم ، آن وقت اين خود اوست كه بايد
راه خويشتن را انتخاب كند .
بنابراين ، از اين بيان قرآن معلوم می‏شود كه " كامل انسان " به دليل‏
همين " امشاج بودن " ، با " كامل فرشته " فرق می‏كند .

 

v       لزوم هماهنگی در رشد ارزشها

كمال انسان در تعادل و توازن اوست ، يعنی انسان با داشتن اين همه‏
استعدادهای گوناگون هر استعدادی كه می‏خواهد باشد آن وقت انسان كامل است‏
كه فقط به سوی يك استعداد گرايش پيدا نكند و استعدادهای ديگرش را مهمل‏
و معطل نگذارد و همه را در يك وضع متعادل و متوازن ، همراه هم رشد دهد
كه علما می‏گويند اساسا حقيقت عدل به " توازن " و " هماهنگی " برمی‏گردد .
مقصود از هماهنگی در اينجا اين است كه در عين اينكه همه استعدادهای‏
انسان رشد می‏كند ، رشدش رشد هماهنگ باشد . مثال ساده‏ای برايتان عرض‏
می‏كنم : يك كودك كه رشد می‏كند ، دست ، پا ، سر ، گوش ، بينی ، زبان ،
دهان ، دندان ، احشاء و امعاء و ساير چيزها را داراست . كودك سالم‏
كودكی است كه همه اعضايش به طور هماهنگ رشد می‏كنند . حال اگر فرض‏
كنيم كه يك انسان فقط بينی‏اش رشد كند و ساير قسمتهای بدنش رشد نكند
مثل كاريكاتورهايی كه می‏كشند يا فقط چشمهايش رشد كنند ، يا فقط كله‏اش‏
رشد كند و تنش رشد نكند و برعكس ، و يا دستش رشد كند و پايش رشدنكند
و يا پايش رشد كند و دستش رشد نكند ، چنين انسانی رشد كرده است ، ولی‏
رشد ناهماهنگ . انسان كامل آن انسانی است كه همه ارزشهای انسانی در او
رشد كنند و هيچكدام بی‏رشد نمانند و ] به علاوه ] همه ، هماهنگ با يكديگر
رشد كنند و رشد هر كدام از اين ارزشها به حد اعلی برسد ، آن وقت اين‏

انسان می‏شود انسان كامل ، انسانی كه قرآن از او تعبير به امام می‏كند : "
« و اذ ابتلی ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انی جاعلك للناس اماما "

(اين آيه را انشاءالله در جلسه ديگری برايتان به تفصيل ، تفسير می‏كنم . )

 ابراهيم بعد از آنكه از امتحانهای گوناگون و بزرگ الهی بيرون‏
آمد و همه را به انتها رسانيد و در همه آن امتحانها نمره عالی و بيست‏

گرفت ، [ به مقام امام يعنی " انسان كامل " رسيد ]
. يكی از امتحانهای‏
بزرگ ابراهيم ( ع ) آماده شدن او برای بريدن سر فرزند خودش با دست خود
در راه خدا بود ، او تا اين حد تسليم بود كه وقتی فهميد خداست كه به او
امر می‏كند ، بدون چون و چرا حاضر شد . " « فلما اسلما و تله للجبين »"
(سوره الصافات ، آيه . 103  ) ابراهيم آماده كامل برای سر بريدن و

 اسماعيل هم آماده كامل برای‏ ذبح شدن بود

 " « و ناديناه ان يا ابراهيم 0 قد صدقت الرؤيا  »"( سوره الصافات ، آيات 104 و . 105 )
آنچه ما می‏خواستيم تا همينجا بود ، ما واقعا از تو نمی‏خواستيم سر فرزندت‏
را ببری ، می‏خواستيم ببينيم كه مقام تسليم تو در مقابل امر ما و رضای ما
تا چه حد ظهور و بروز می‏كند .
بعد از آنكه ابراهيم از عهده همه امتحانها از به آتش افتادن تا فرزند
را به قربانگاه بردن برمی‏آيد و به تنهايی با يك قوم و يك ملت مبارزه‏
می‏كند ، آنگاه به او [ خطاب می‏شود ] : « انی جاعلك للناس اماما » تو
اكنون به حدی رسيده‏ای كه می‏توانی الگو باشی ، امام و پيشوا باشی
، مدل‏
ديگران باشی و به تعبير ديگر ، تو انسان كاملی ، انسانهای ديگر برای كامل‏
شدن بايد خود را با تو تطبيق دهند .

علی ( ع ) انسان كامل است ، برای اينكه " همه ارزشهای انسانی " ، "
در حد اعلی " و به طور " هماهنگ " در او رشد كرده است ، يعنی هر سه‏
شرط [ مذكور ] را داراست .
مسئله هماهنگی را بايد يك مقدار توضيح دهم . جزر و مد دريا را ديده‏ايد
و يا حداقل شنيده ايد . دريا دائما در حال جزر و مد است (می‏گويند و از قديم

 هم اين مطلب را كشف كرده بودند كه جاذبه ماه‏ بر جزر و مد درياها تأثير دارد .  )

، گاهی از اين طرف و گاهی از آن طرف كشيده می‏شود و دائما خروشان است .

 روح انسان‏ و به تبع آن ، جامعه انسانی ، اين حالت جزر و مدی را كه در دريا هست‏
داراست . روح انسان دائما در حال جزر و مد است ، از اين طرف و آن طرف‏
كشيده می‏شود . جامعه‏ها نيز گاهی به اين طرف و آن طرف كشيده می‏شوند .
البته منشأ كشيده شدن جامعه‏ها ممكن است افراد يا جريانهای ديگری باشد
ولی اين قضيه هست .
حتی ارزشهای انسانی انسان هم همينطور است (ما فعلا به آن كششهای

 خاكی و حيوانی كاری نداريم .  ) يعنی شما افرادی را می‏بينيد كه واقعا گرايششان

 گرايش انسانی است ، اما گاهی در جهت يك‏ گرايش از گرايشهای

انسانی ، " مد " پيدا می‏كنند و كشيده می‏شوند ، به‏ طوری كه همه ارزشهای

 ديگر فراموش می‏شود . اينها مثل همان آدمی می‏شوند كه‏ فقط گوش يا بينی

 يا دستش رشد كرده است . اين يك نكته‏ای است كه غالبا جامعه‏ها از راه گرايش

صد درصد به باطل ، به گمراهی كشيده نمی‏شوند ، بلكه از افراط در يك حق به‏
فساد كشيده می‏شوند . بسياری از انسانها نيز از اين راه به فساد كشيده‏
می‏شوند .

 

v       نمونه‏های افراط در رشد يك ارزش خاص

. 1 عبادت


يكی از ارزشهای انسانی كه اسلام آن را صد درصد تأييد می‏كند ، عبادت‏
است . عبادت به همان معنی خاصش مورد نظر است ، (البته در اسلام هر

 كاری كه انسان برای خدا انجام دهد ، عبادت است‏ . انسان وقتی كه

 دنبال كار و كسب و شغل و فعاليت می‏رود و قصدش اين‏
است كه با اين كار ، خود را [ از ديگران ] بی‏نياز گرداند و عائله‏اش را
اداره كند و به جامعه خود خدمت نمايد ، در حال عبادت است .
 )

يعنی همان خلوت‏ با خدا ، نماز ، دعا ، مناجات ، تهجد ، نماز شب

و مانند آن كه جزء متون‏ اسلام است و از اسلام ، حذف شدنی نيست .
عبادت يك ارزش واقعی است ، ولی اگر مراقبت نشود ، جامعه [ به حد
افراط ] به سوی اين ارزش كشيده می‏شود ، يعنی اساسا اسلام فقط می‏شود
عبادت كردن ، فقط می‏شود مسجد رفتن ، نماز مستحب خواندن ، دعا خواندن ،
تعقيب خواندن ، غسلهای مستحب به جا آوردن ، تلاوت قرآن . اگر جامعه در
اين مسير به حد افراط برود ، همه ارزشهای ديگر آن محو می‏شود ، چنانكه‏
می‏بينيم در تاريخ اسلام چنين مدی در جامعه اسلامی پيدا شده و حتی در افراد
] چنين مدی را [ می‏بينيم . افراد صد درصد بی‏غرض كه هيچ نمی‏شود آنها را متهم كرد به اين‏
وادی افتاده‏اند و وقتی به اين جاده كشيده شدند ، ديگر نمی‏توانند تعادل را
حفظ كنند . چنين شخصی نمی‏تواند [ بفهمد ] كه خدا او را انسان آفريده ،
فرشته كه نيافريده است . اگر فرشته بود ، بايد از اين راه می‏رفت .
انسان بايد ارزشهای مختلف را به طور هماهنگ در خود رشد دهد .
به پيغمبر اكرم ( ص ) خبر دادند كه عده‏ای از اصحاب ، غرق در عبادت‏
شده‏اند . ناراحت و عصبانی به مسجد تشريف آورد و فرياد كشيد : « ما بال‏
اقوام ؟ » چه می‏شود گروههائی را ؟ چه شان است ؟ ( تعبير مؤدبانه‏ای است‏
، كأنه [ به تعبير عاميانه ] می‏گوئيم چه مرضی دارند ؟ ) شنيده‏ام چنين‏
افرادی در امت من پيدا شده‏اند . من كه پيغمبر شما هستم اينطور نيستم ،
هيچوقت همه شب تا صبح را عبادت نمی‏كنم ، قسمتی از آن را استراحت‏
می‏كنم ، می‏خوابم ، من به خاندان و همسران خود ، رسيدگی می‏كنم ، هر روز
روزه نمی‏گيرم ، بعضی روزها روزه می‏گيرم ، روزهای ديگر را حتما افطار
می‏كنم ، كسانی كه اين كارها را پيش گرفته‏اند ، از سنت من خارجند .
پيغمبر وقتی احساس می‏كند يك ارزش از ارزشهای اسلامی ، ساير ارزشها را
در خود محو می‏كند ، يعنی جامعه اسلامی به يك طرف مد پيدا كرده است ،
شديدا با آن مبارزه می‏كند .
عمرو بن عاص دو پسر دارد : يكی به نام محمد كه تيپ پدرش است ، يعنی‏

آن پسر ديگر به پدر می‏گفت : خيری از علی نمی‏بينی ، برو طرف معاويه .
يكوقت پيغمبر به [ عبد الله ] رسيد و فرمود : چنين به من خبر داده‏اند كه‏
شبها تا صبح عبادت می‏كنی و روزها روزه می‏گيری . گفت : بله يا رسول الله‏
. فرمود : ولی من چنين نيستم و قبول هم ندارم و اين كار درست نيست ،
اين كار را ترك كن .
گاهی جامعه به سوی زهد كشيده می‏شود . زهد ، خودش حقيقتی است ، قابل‏
انكار نيست ، يك ارزش است و دارای آثار و فوائد . محال و ممتنع است‏
كه جامعه‏ای روی سعادت ببيند ، يا لااقل آن را بتوانيم جامعه اسلامی‏
بشماريم ، در حالی كه در آن جامعه اين عنصر و اين ارزش وجود نداشته باشد
. اما می‏بينيد گاهی همين ارزش ، جامعه را به سوی خود می‏كشد ، ديگر همه‏
چيز می‏شود زهد و غير از زهد ، چيز ديگری نيست .


. 2 خدمت به خلق


يكی از ارزشهای قاطع و مسلم انسان كه اسلام آن را صد درصد تأييد می‏كند و
واقعا ارزشی انسانی است ، خدمتگزار خلق خدا بودن است . در اين زمينه‏
پيغمبر اكرم زياد تأكيد فرموده است . قرآن كريم در زمينه تعاون و كمك‏
دادن و خدمت كردن به يكديگر می‏فرمايد : " « ليس البر ان تولوا وجوهكم‏
قبل المشرق و المغرب و لكن البر من امن بالله و اليوم الاخر و الملائكة و

الكتاب و النبيين و اتی المال علی حبه ذوی القربی و اليتامی و المساكين‏

و ابن السبيل و السائلين و فی الرقاب
»" (سوره بقره ، آيه . 177)

اما يكدفعه انسان مثل سعدی البته سعدی در عمل اينطور نبوده ، زبان شعر
است می‏گويد : " عبادت به جز خدمت خلق نيست " ، ( استاد درباره مقصود

سعدی از اين شعر ، در جلسه يازدهم توضيح‏ می‏دهند ) همين يكی است‏
و بس . [ عده‏ای با گفتن اين سخن ] می‏خواهند ارزش عبادت را نفی كنند ،
ارزش زهد را نفی كنند ، ارزش علم را نفی كنند ، ارزش جهاد را نفی كنند
، اين همه ارزشهای عالی و بزرگی را كه در اسلام برای انسان وجود دارد ،
يكدفعه نفی كنند . می‏گويند : می‏دانيد " انسانيت " يعنی چه ؟ يعنی‏
خدمت به خلق خدا . مخصوصا بعضی از اين روشنفكرهای امروز خيال می‏كنند به‏
يك منطق خيلی خيلی عالی دست يافته‏اند و اسم آن منطق خيلی عالی را
انسانيت و انسان گرائی می‏گذارند . انسان گرائی يعنی چه ؟ [ می‏گويند : ]
يعنی خدمت كردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت می‏كنيم . [ می‏گوئيم : ]
بايد هم به خلق خدا خدمت كرد ، اما خود خلق خدا چه می‏خواهد باشد ؟ فرض‏
كنيم شكم خلق خدا را سير كرديم و تنشان را پوشانديم ، تازه ما به يك‏
حيوان خدمت كرده‏ايم . اگر ما برای آنها ارزش بالاتری قائل نباشيم و اصلا
همه ارزشها منحصر به خدمت به خلق خدا باشد و نه در خود ما ارزش ديگری‏
وجود داشته باشد و نه در ديگران ارزش ديگری وجود داشته باشد ، تازه خلق‏
خدا می‏شوند مجموعه‏ای از گوسفندها ، مجموعه‏ای از اسبها . شكم يك عده‏
حيوان را سير كرده‏ايم ، تن يك عده حيوان را پوشانده‏ايم . البته اگر
انسان ، شكم حيوانها را هم سير كند به هر حال كاری كرده است ، ولی آيا
حد اعلای انسان اين است كه در حيوانيت باقی بماند و حد اعلای خدمت من‏
اين است كه به حيوانهايی مثل خودم خدمت كنم و حيوانهايی مثل

 خودم هم حد اعلای خدمتشان اين است كه‏ به حيوانی مثل خودشان

 كه من باشم خدمت كنند ؟ نه ، خدمت به انسان ] ارزش والائی است ] ،

 ولی انسان به شرط انسانيت . هميشه اين حرف را گفته ايم :

 لومومبا انسان است ، موسی چومبه هم انسان است ، اگر بنا
باشد فقط مسئله ، مسئله خدمت به خلق باشد ، خوب موسی چومبه يك خلق‏
است و لومومبا هم يك خلق ديگر ، پس چرا ميان اينها تفاوت قائل می‏شويد
؟ چه فرقی است ميان ابوذر و معاويه ، اگر حساب خدمت به خلق است ؟  
[ آيا به هر دو بايد خدمت كرد ؟ ]

پس اينكه انسانيت يعنی خدمت به خلق و هيچ ارزش ديگری ندارد ، باز
يك نوع افراط ديگری است .


. 3 آزادی


آزادی يكی از بزرگترين و عاليترين ارزشهای انسانی است و به تعبير ديگر
، ] جزء ] معنويات انسان است ( معنويات انسان يعنی چيزهايی كه مافوق‏
حد حيوانيت اوست ) . " آزادی " برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی‏
است . انسانهايی كه بويی از انسانيت برده‏اند حاضرند با شكم گرسنه و تن‏
برهنه و در سخت ترين شرايط زندگی كنند ولی در اسارت يك انسان ديگر
نباشند ، محكوم انسان ديگر نباشند ، آزاد زندگی كنند .
می‏دانيد كه - مع‏الاسف - (مع الاسف " بايد گفت ، برای اينكه اين مرد در اثر وزارت ،

 از كار علمی خود باز ماند . او با آن نبوغ خارق‏العاده‏ای كه داشت ، اگردنبال‏
وزارت و رياست نمی‏رفت كار خيلی بزرگتری از آنچه كرده است ، برای بشر انجام

 می‏داد . اشخاصی‏ مثل ملاصدرا هميشه متأسفند كه چرا اين مرد در اين وادی افتاد .)

 بوعلی سينا مدتی وزير بود .

بوعلی غرق عرق شد و باشتاب تمام گذشت .
بوعلی ديد منطقی است كه جواب ندارد ، واقعيتی است . در منطق حيوانی‏
و در منطق خاكی معنی ندارد كه انسان ، مرغ و پلو و اسب و كنيز و غلام و
" بروبيا " را رها كند و بيايد كناسی كند و بعد ، از آزادی و آزادگی‏
سخن براند . آزادی و آزادگی چيست ؟ مگر يك چيز محسوس و ملموس است ؟

 نه ، محسوس و ملموس نيست ، ولی برای‏ وجدان عالی بشر ، آزادی آنقدر

 ارزش دارد كه كناسی را بر اسارت ترجيح‏ می‏دهد .
آزادی واقعا يك ارزش بزرگ است . گاهی انسان می‏بيند در بعضی از
جوامع ، اين ارزش به كلی فراموش شده ، ولی يك وقت هم می‏بيند اين حس‏
در بشر بيدار می‏شود . بعضی افراد می‏گويند بشريت و بشر يعنی آزادی ، و
غير از آزادی ، ارزش ديگری وجود ندارد ، يعنی می‏خواهند تمام ارزشها را
در اين يك ارزش كه نامش " آزادی " است ، محو كنند . [ " آزادی "
، تنها ارزش نيست ، ] ارزش ديگر " عدالت " است ، ارزش ديگر "
حكمت " است ، ارزش ديگر " عرفان " است و چيزهای ديگر .


. 4 عشق


گاهی عشق - مثل آنچه كه در عرفان و تصوف و در غزليات عرفانی ما هست‏
- تنها ارزش انسانی می‏شود . " جلوه‏ای كرد رخش ديد ملك عشق نداشت "
و يا :
فرشته عشق نداند كه چيست ، قصه مخوان

بخواه جام و گلابی به خاك آدم‏ ريز
( استاد در حاشيه خود بر ديوان حافظ چنين نوشته‏اند : " در نسخه‏
انجوی چنين است : به نظر ما ، در مصراع اول ، نسخه انجوی و در مصراع دوم ،

 نسخه حاضر [ كه مصراع اول آن چنين است : فرشته عشق نداند كه چيست ای ساقی

[مرجع است . " ] )
ديگر ، تمام ارزشهای ديگر حتی عقل [ فراموش می‏شوند ]

عرفا كه گرايششان به ارزش عشق است اصلا گرايش ضد عقل دارند و رسما با
عقل مبارزه می‏كنند . حافظ می‏گويد :
صوفی از پرتو می‏راز نهانی دانست

گوهر هر كس از اين لعل توانی‏ دانست
شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس

 كه نه هر كو ورقی خواند معانی‏ دانست

(مجموعه گل " يعنی ذات مستجمع جميع كمالات ، يعنی ذات حق . )

 می‏خواهد بگويد فقط و فقط عارف با مركب عشق ، به عرفان حق می‏رسد . در
چند بيت بعد می‏گويد :
ای كه از دفتر عقل آيت عشق آموزی

 ترسم اين نكته به تحقيق ندانی‏ دانست
مخاطبش در اين بيت ، بوعلی سيناست كه در آخر اشارات [ سخن از عشق‏
گفته است ] . پس ، از نظر اينها اساسا انسان و انسانيت عبارت از "
عشق " می‏شود و عقل به دليل اينكه عقال و پای‏بند است ، به كلی محكوم‏
می‏شود .
يك وقت هم می‏بينيد تنها ارزش ، می‏شود ارزش " عقل و فكر " . انسان
می‏گويد اين حرفها چيست ، اينها همه خيالات است ، اينها چنين و چنان‏
است . بوعلی سينا گاهی در بين صحبتهايش می‏گويد : " اين حرفها ، اشبه‏
به خيالات صوفيه است ، بايد با مركب عقل جلو رفت " .
اينها ارزشهای گوناگونی است كه در بشر وجود دارد : عقل ، عشق ، محبت‏
، عدالت ، خدمت ، عبادت ، آزادی و انواع ديگر ارزشها . حال كدام انسان ،

 انسان كامل است ، او كه فقط عابد محض است ؟
او كه فقط آزاده محض است ؟ او كه فقط عاشق محض است ؟ او كه فقط عاقل‏
محض است ؟ نه ، هيچكدام " انسان كامل " نيست ، انسان كامل آن انسانی
است كه " همه اين ارزشها " ، " در حد اعلی " و " هماهنگ با يكديگر
" در او رشد كرده باشد . علی ( ع )چنين انسانی است .

 

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir