به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه دوازدهم ( قسمت اول )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 447 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت اول )

جلسه دوازدهم : نقد و بررسی نظريه مكتب سوسياليسم

فهرست مطالب :

خلاصه نظر مكتب سوسياليسم

اشتباه اساسی اين مكتب

دنيا از ديد علی ( ع (

اصلاح درون ، راه رهايی از " منيت "

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين ، باری الخلائق أجمعين ، والصلوش والسلام علی‏ عبدالله ورسو له ، وحبيبه وصفيه ، و حافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و نبينا و مولانا أبی القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين . أعوذ بالله من الشيطان الرجيم

" « قل يا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله » " (سوره آل عمران ، آيه . 64  ) . يكی ديگر از مكتبها در مورد انسان كامل ، مكتب سوسياليزم است . در اين مكتب ، نقص و كمال انسانيت ، در دو چيز خلاصه می‏شود : نقص در آنجاست كه بشر هر چه بيشتر جنبه فرديت داشته باشد و كمال انسانيت در جنبه جمعی است ، به اين معنی كه انسان تا " من " است ، ناقص است و آن وقت انسان كامل می‏شود كه " من " از بين برود ولی نه به آن معنا كه‏ عرفا " من " را از بين می‏برند . عرفا می‏خواهند " من " را برای " او " از بين ببرند يعنی " من " به عنوان ضمير اول شخص ، منهدم و معدوم‏ می‏شود تا او ( ضمير سوم شخص ) آشكار و پيدا شود و البته منظور آنها از " او " خداست ، فانی شدن " من " در " او " يعنی فانی شدن انسان در خدا . اين مكتب در اين جهت با مكتب عرفا شركت دارد كه طرفدار منهدم شدن و شكستن " من " است ، ولی نه برای اينكه " او " پيدا شود و ظاهر و آشكار گردد ، بلكه ضمير متكلم [ وحده ] " من " از بين برود ، برای‏ اينكه " ما " پيدا شود . از نظر اينها انسان كامل ، انسانی نيست كه‏ عارف باشد و بگويد ليس فی جبتی الا الله ، بلكه انسان كامل آن انسانی‏ است كه " من " خود را در جمع مستهلك كرده باشد . چنين انسانی آنچه كه‏ حس نمی‏كند " من " است و آنچه كه حس می‏كند " ما " است . بسياری از مكتبهای ديگر هم تا اين اندازه اين مطلب را قبول دارند . حتی مكتبهائی هم كه " من " را برای پيدا شدن " او " منهدم می‏كنند ، با پيدا شدن " ما " مخالف نيستند و از اينكه " من " تبديل به " ما " شود حمايت می‏كنند .

خلاصه سخن اين مكتب

اين مكتب كه انسان كامل را آن انسانی می‏داند كه در او " من " تبديل‏ به " ما " شده باشد راهش را هم ارائه می‏دهد ، می‏گويد : هر جا كه‏ اشيائی به " من " تعلق ندارند و به " ما " تعلق دارند ، اين [ تعلق ] سبب " ما " بودن افراد است . وقتی شما تعلقات اشياء به انسانها را نگاه كنيد ، می‏بينيد دو جور است : يك سلسله امور است كه در هر جامعه‏ای‏ به " ما " تعلق دارد . مثلا آيا زبان فارسی مال من است ؟ نه . به عنوان يك " من " مال شماست ؟ نه . مال آن فرد ديگر است ؟ نه . زبان فارسی مال يك جمع است . وطن مال كيست ؟ مال يك فرد نيست ، مال جمع است . هر چه از اين قبيل است ، يعنی هر چه كه به جمع‏ تعلق دارد نه به فرد ، افراد را يكی می‏كند . ما به آن دليل با يكديگر متحد هستيم كه همزبانيم ، يعنی زبان به " ما " تعلق دارد نه به " من‏ " ، و هموطن هستيم ، يعنی وطن به " ما " تعلق دارد نه به شخص‏و فرد . ما همچنين هم فرهنگ هستيم ، همدين و همدل هستيم . هر چه كه به " ما " تعلق دارد و به " من " تعلق ندارد و جنبه اختصاصی ندارد و جنبه اشتراكی‏

دارد ، افراد را به همان نسبت " ما " می‏كند .

از طرف ديگر سراغ اشيائی می‏رويم كه به فرد فرد جداگانه تعلق دارد و جنبه اختصاصی دارد : خانه من ، پول من ، لباس من ، فرش من ، اتومبيل من‏ . خانه من ديگر مال شما نيست ، مال من است ، پول من پول شما نيست ، پول ما نيست ، پول من است . اينگونه تعلقات كه اشياء به انسان تعلق‏ پيدا می‏كنند ، تعلقات اختصاصی است نه اشتراكی . می‏گويند تعلقات كه‏

اختصاصی می‏شود ، " من ساز " است . " من " را چه می‏سازد ؟ مالكيت‏ فردی ، اختصاص مالكيت . " ما " را چه می‏سازد ؟ مالكيت جمعی ، اشتراك . پس ملاك كامل بودن انسانها ، " ما " بودن و " ما " شدن‏ آنهاست و ملاك " ما " شدن انسانها اين است كه اختصاصها از بين برود و اشتراك و سوسياليزم جايگزين اختصاص شود . اينها مدعی هستند در اوايلی كه جامعه بشريت به وجود آمده است ، جامعه‏ بشری يك جامعه اشتراكی بوده است و مالكيت نبوده است ، " زمين من " و " زمين تو " ، " ثروت من " و " ثروت تو " [ مطرح ] نبوده ، همه چيز اشتراكی بوده است و بشر در يك بهشت و در آسايش زندگی می‏كرده است . آن طور كه در اديان آمده است جد اعلای ما ابتدا در بهشت بود و بعد عصيان كرد و به خاطر عصيانی كه كرد ، از بهشت‏ رانده شد و گرفتار زندگی خاكی زمين شد . از نظر آنها اين [ مسئله ] تعبير ديگری از اين است كه بشر در بهشت اشتراكيت زندگی می‏كرد و " ما " بود ، نه " من " و بعد يك عصيان مرتكب شد و به واسطه آن عصيان از بهشت‏ اشتراكيت رانده شد و آن عصيان ، پيدايش مالكيت فردی است . وقتی‏ مالكيت فردی پيدا شد ، بشر از بهشت سعادت رانده شد و دچار سختی گرديد و هنوز هم دچار همان بدبختی است . توبه انسان برای اينكه به بهشت باز گردد ، توبه از مالكيت است و همان طور كه در اديان آمده بهشتی كه انسان‏ بعدا می‏رود از اولی كاملتر و بهتر است . هر وقت بشر از اين گناه بزرگ‏ توبه كرد و به جای مالكيت فردی به اشتراكيت روآورد ، بار ديگر به مقام‏ آدميت و انسانيت خودش می‏رسد . می‏گويند مالكيت كه پديد آمد ، ظلم پيدا شد و ظلم ناشی از مالكيت است‏ و لذا [ با پيدايش مالكيت ] ، " استثمارگر " و " استثمار شده " پيدا شد . بشر در حالی كه استثمارگر و يا استثمار شده است ، ناقص است‏ ، تا وقتی كه اين ناهمواريها و پستی و بلنديها در بين افراد بشر وجود دارد كه يكی آنقدر گنده می‏شود كه به اندازه قله دماوند بالا می‏رود و يكی‏ هم آنقدر پائين می‏رود و در يك دره هولناك [ سقوط می‏كند ] ، هرگز جامعه‏ بشريت روی سعادت را نمی‏بيند ، وقتی روی سعادت را می‏بيند كه حالت دشت‏ را پيدا كند و متساوی باشد . بعد از اينكه تساوی و برابری حاكم شود ، برادری به وجود می‏آيد و در آن هنگام انسان ، ديگر انسان ناقص نيست و انسان كامل است . پس اين‏

مكتب ، كمال انسان را مساوی با نفی تعلقات اختصاصی و همه لوازم و دنباله‏های آن [ از قبيل ] استثمارگريها و استثمار شدنها می‏داند كه‏ استثمار در هر دو طرف ، هزاران عيب و نقص ايجاد می‏كند : در يكی حقد و كينه ايجاد می‏كند و در ديگری حرص و آز ، وقتی كه ريشه‏اش را از بن زديد ، ديگر كمال انسان بروز می‏كند .

اشتباه اساسی اين مكتب

اينكه هدف هميشه اين است كه " من " بايد تبديل به " ما " شود و " من " در بين نباشد ، مطلبی نيست كه از مختصات سوسياليستها باشد ، آنكه از مختصات آنها است ، راهی است كه نشان می‏دهند و آن اين است كه‏ می‏گويند : " من ساز " مالكيت اختصاصی (يعنی تعلق اشياء به فرد نه به جمع .  ) است ، و " ماساز " مالكيت اشتراكی (يعنی تعلق اشياء به جمع نه به فرد .  ) . كسانی كه به سوسياليستها جواب می‏دهند و يا می‏توانند جواب دهند ، اين‏ طور می‏توانند بگويند : آقای سوسياليست ! آيا آنچه كه " من ساز " است‏ ، " تعلق اشياء به انسان " است يا " تعلق انسان به اشياء " ؟ مسئله‏اين است . آيا اينكه اشياء به انسان تعلق داشته باشند ، يعنی انسان مالك باشد و اشياء مملوك باشند " من ساز " است وميان افراد مرز می‏سازد و حصار می‏كشد و وحدت و اتحاد را از بين می‏برد و يا برعكس ؟ مالكيت انسان بر اشياء و تعلق اشياء به انسان منشأ اين [ منيت ] نيست ، عكس قضيه است ، تعلق انسان به اشياء و مالكيت اشياء بر انسان به اين معنا كه انسان بنده اشياء باشد و به تعبير عرفانی خودمان‏ ، تعلق قلبی به اشياء داشته باشد ، انسان را " من " می‏كند . مالك پول‏بودن ، انسان را " من " نمی‏كند و " ما " بودن را از او نمی‏گيرد ، مملوك و بنده پول بودن ، انسان را " من " می‏كند و " ما " بودن را از او می‏گيرد .

آن مكتب ( سوسياليسم ) می‏گويد مالكيت را از بين ببر تا " من " ها تبديل به " ما " شوند . اين مكتب ([ ظاهرا مراد از " اين مكتب " ، اسلام است ] .  ) نمی‏گويد مالكيت را از بين ببر ، می‏گويد انسان بساز ، انسان را خوب تربيت كن ، به انسان ايده‏های عالی‏ و والا بده كه فرضا اگر مالك اشياء هم باشد و اشياء به او تعلق داشته‏ باشد ، او ديگر به اشياء تعلق نداشته باشد و بنده شی‏ء نباشد و آزاد باشد . كدام انسان ، " ما " است ؟ آن انسانی كه آزادی معنوی دارد نه انسانی‏ كه هيچ چيز ندارد . اين طور نيست كه اگر يك انسان هيچ چيز نداشت " ما " است ، نه ، به دليل اينكه يك انسان وابسته به اشياء نيست و تعلق‏ خاطر و قلبی به اشياء ندارد و اشياء او را اسير خودشان نمی‏كنند و نكرده‏اند ، " من " او هيچوقت " من " نيست و هميشه " ما " است . آن وقت از دو طرف مثال می‏آورند ، می‏گويند : ما می‏بينيم هميشه انسانهائی‏ در دنيا بوده و هستند كه مالك اشياء هستند ولی تربيتشان يك نوع تربيتی است كه اينها مملوك و بنده اشياء نيستند ، اسير اشياء نيستند ( [ در اينجا فقط برای يك طرف مثال آورده شده است . مثال برای‏ حالت دوم افرادی هستند كه از دارائی ناچيزی برخوردارند ولی بنده اشياء هستند و لهذا " من " آنها ، " ما " نشده است ] .  ) . " زهد " به معنی واقعی همين است ، زهد به معنای نهج البلاغه‏ای همين است . ترك دنيا در مفهوم نهج‏البلاغه ، يعنی آزاد زيستن از دنيا و بنده دنيا نبودن .

دنيا از ديد علی ( ع )

علی ( ع ) می‏فرمايد : دنيا ! تو را طلاق دادم و سه طلاقه هم كردم و رجعتی‏ در اين طلاق نيست . « اعز بی عنی » ای دنيا ! از من دور شو ! « فوالله‏ لااذل لك فتستذلينی و لا اسلس لك فتقودينی » (نهج‏البلاغه ، نامه . 45  ) دنيا ! به خدا قسم‏ هرگز تسليم و رام تو نمی‏شوم كه مرا خوار و زبون كنی . علی ( ع ) هميشه در مقابل دنيا يعنی در مقابل اشياء ، يك حالت عصيان و تمرد و سركشی دارد و هيچ اجازه نمی‏دهد كه دنيا در روح او چنگ بيندازد . « و لا اسلس لك »  (" سلس " حالت شتر يا حيوان ديگری را می‏گويند كه وقتی مهار شد ، اگر آن را به دست بچه‏ای هم بدهند دنبال او می‏رود [ سلس يعنی انقياد ] .  ) من مهارم را به دست تو نمی‏دهم كه هر كجا كه بخواهی بكشی و ببری . اين همان زهد اسلامی و ترك دنيای اسلامی است ، همان آزاد زيستن و خود را نسبت به نعمتهای دنيا نفروختن است .

باز علی ( ع ) می‏فرمايد : " « الدنيا دار ممر لا دار مقر ، و الناس‏ فيها رجلان رجل باع فيها نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها » " (نهج‏البلاغه ، حكمت . 133  ) مردم در بازار دنيا دو دسته هستند : يك دسته خود را می‏فروشند و پول‏ فروختن خودشان را می‏گيرند ، و دسته دوم مردمی هستند كه در دنيا خود را می‏خرند و آزاد می‏كنند .

يك وقت علی ( ع ) درهم و يا ديناری را كه مال خودشان بود كف دست‏ گرفت ، قدری به آن نگاه كرد و فرمود : ای پول ! تو تا وقتی كه در دست‏ من هستی ، مال من نيستی . درست عكس اينكه ما می‏گوئيم ، ما می‏گوئيم تا وقتی پول مال من است كه در جيب من است و وقتی خرج كردم از دست من‏ رفته است . علی ( ع ) عكس اين را فرموده است : تو تا وقتی كه در دست‏

من هستی ، مال من نيستی [ چرا ] كه تا وقتی در دست من هستی ، بايد مال‏ تو باشم و نوكر تو باشم و تو را نگهداری كنم . تو آن وقت مال من هستی كه‏ تو را خرج كرده باشم والا تا وقتی كه تو را نگه داشته‏ام تو مال من و در خدمت من نيستی ، من مال تو و در خدمت تو هستم . علی ( ع ) از جلوی يك قصابی می‏گذشت (سعدی اين داستان را در مورد يك عارف به شعر درآورده است ولی‏ چنانكه در احاديث ماست ، اين واقعه در مورد علی ( ع ) است .  ) . قصاب چشمش به علی ( ع )

كه افتاد عرض كرد : امروز گوشتهای خوبی آورده‏ايم ، اگر می‏خواهيد بخريد . حضرت فرمود : پول ندارم . قصاب گفت : من برای پولش صبر می‏كنم . فرمود : من به شكم [ خود ] می‏گويم صبر كند ، چرا از تو گوشت بگيرم كه تو بخواهی برای پولش صبر كنی ؟ من شكمم‏ را وادار به صبر می‏كنم كه اين مقدار مقروض و مديون تو نباشم .

اصلاح درون ، راه رهايی از " منيت "

اين مكتب [ يعنی اسلام ] می‏گويد : اگر می‏خواهيد انسان را از " من " بودن خارج كنيد و " ما " كنيد ، درونش را اصلاح كنيد ، نگذاريد بنده‏ اشياء شود والا ب ا سلب مالكيت فردی ، اين درد دوا نمی‏شود . البته اين‏ را هم عرض كنم كه در اينجا باز دو مكتب است : يك مكتب می‏گويد كه اصلا به مالكيتها كاری نداشته باشيد ، ناهمواريها هر مقدار باشد [ مسئله‏ای‏ نيست ] ، فقط به درون بپردازيد . مكتب ديگر می‏گويد درست است كه اساس‏ درون است ولی بدون اصلاح بيرون ، درون را نمی‏شود اصلاح كرد و ما در اسلام‏ می‏بينيم كه به بيرون هم توجه است ، يعنی اسلام می‏خواهد ناهمواريهای بيرون‏ را تبديل به همواری كند بدون آنكه مالكيت را به كلی الغاء كرده باشد . اسلام از راههائی وارد می‏شود تا تساوی پيدا شود و در جامعه همواری به وجود آيد ، ولی اسلام در عين حال اين را برای اينكه " من " تبديل به " ما " شود كافی نمی‏داند ، مگر آنكه حقيقتی را بر روحها حاكم كند .

حتما در ادبيات ، " مضاف " و " مضاف اليه " را خوانده‏ايد (وقتی يك شی‏ء را به شی‏ء ديگری نسبت می‏دهيد و مثلا می‏گوئيد : عبای‏ من ، عبا را " مضاف " و من را " مضاف اليه " می‏گويند .  ). مكتب سوسياليزم توجهش به " مضاف " ها است ، می‏گويد اين مضافها وقتی‏ [ همراه ] " من " می‏آيد مثلا " خانه من " و " پول من " می‏شود ، " من " را " من " می‏كند . مضافها را برداريد ، چون وقتی مضافها اختصاصی‏ شد " من ساز " است (می‏دانيد كه اينها در اصل ، هم در قديم‏الايام و هم در دوره جديد ،

اصل اشتراك را در مورد خانواده هم گفتند ولی به مشكل برخورد كردند . حتی‏ در ابتدای انقلاب كمونيستی در شوروی ، مسئله اشتراك در زن هم پيشنهاد شد ولی بعد در سال 1936 اين را به كلی حذف كردند . در اينجا هم مسئله " من‏ " و " ما " می‏آيد ولی ديدند عملی نيست ) . ولی اين مكتب می‏گويد نه ، مضافهای " من " كاری نمی‏كند ، مضاف‏ اليه‏های " من " كار می‏كند . می‏گويد " من چه " ؟ يعنی اين من به چه‏ تعلق دارد ؟ اگر من به امور فردی و محدود اختصاص داشته باشد " من " ، " من " می‏شود . . . ( [ افتادگی از متن پياده شده است و چنانكه در مقدمه ذكر شد نوار دو جلسه آخر در دست نيست ] . ) ولی وقتی روح به امور جمعی تعلق داشته باشد مثلا به ايده ، ايمان و خدا تعلق داشته باشد آن وقت است كه " من " تبديل به " ما " می‏شود . طرفداران اين مكتب می‏گويند : ما از طرفی‏ انسانهائی را می‏بينيم كه اشياء زيادی به آنها تعلق پيدا كرده ولی " من‏ " آنها ، " من " باقی نمانده و " ما " شده است . وقتی هيچ چيزی به‏ آنها تعلق نداشته ، " من " آنها " ما " بوده و وقتی همه چيز را هم‏ داشته‏اند " من " آنها " ما " بوده است ، چون روح و روانشان به اشياء تعلق نداشته است .

علی ( ع ) در زندگی چنين بود . او يك زندگی پرنوسانی داشت . روزی را گذرانده است كه [ قوت او ] به همان مقداری كه

شب با همسر و فرزندانش بخورند ، منحصر بوده است و آن را [ هم ] انفاق‏ می‏كرد ، در حالی كه ديگری چيزی در خانه نداشت . ايامی هم بر علی ( ع ) گذشت كه در رأس بزرگترين كشور آن روز دنيا بود ، " مالك الرقاب " مردم بود و بيت‏المال عظيمی در اختيارش بود . وسائل برای هر نوع تنعمی‏ كه بخواهد ، و هرگونه كه بخواهد " من " را اشباع كند فراهم بود ، ولی‏ نه آن روزی كه چيزی به او تعلق نداشت و نه آن روزی كه بيش از همه مردم‏ اشياء در اختيارش بودند ، هيچ وقت " من " او " من " نبود ، هميشه‏ " ما " بود . هميشه خودش را فراموش می‏داشت و در فكر ديگران بود . پس معلوم می‏شود اين فلسفه درست نيست كه برای اينكه " من " ، " ما " بشود بايد مالكيت و اختصاص را از بين ببريم .

( پایان قسمت اول )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir