به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه دوازدهم ( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 507 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم )

جلسه دوازدهم : نقد و بررسی نظريه مكتب سوسياليسم

فهرست مطالب :

عدم انحصار عوامل " من ساز " در مالكيت

ايمان ، راه " ما " شدن " من " ها

ناقص بودن معنی شعر سعدی

داستان شتر و روباه

اجمال نظر اگزيستانسياليسم

عدم انحصار عوامل " من ساز " در مالكيت

از طرف ديگر [ در جواب سوسياليسم ] می‏گويند آنچه كه بشر می‏خواهد همه‏ از قبيل امور اقتصادی نيست تا وقتی مالكيت را اشتراكی كرديم يكدفعه " من " ، " ما " بشود . يك قسمت از زندگی ، امور اقتصادی است كه‏ مالكيت در آنجا مطرح است . قسمتهای زياد ديگری داريم كه مربوط به امور اقتصادی و مالكيت نيست ، مثل " پست " و يا " زن " . " پست " و " زن " دو چيزی هستند كه ارزش آن دو برای بشر از امور اقتصادی اگر بيشتر نباشد كمتر نيست . گاهی می‏شود كه انسان حاضر است پول و ثروت و هر چه دارد در راه يك زن خرج كند و يا پول و ثروتش را برای بدست آوردن‏ يك مقام بسيار عالی اجتماعی كه در آن شهرت دنيايی هست خرج كند . اينها را چه می‏كنيد ؟ آيا می‏شود همه زنها را روی هم ريخت و از آنها يك عده زن قالبی ساخت كه‏

همه مساوی [ و عين ] يكديگر باشند ؟ اگر مسئله اشتراك جنسی نيست كه الان‏ هم در هيچ كشور كمونيستی نيست بالاخره در خانه يكی ، زن زيبا و در خانه‏ ديگری يك زن بد گل وجود دارد . اين مسئله باز " من ساز " است . مقامات چطور ؟ اگر فرض كنيم ( كه تازه اين يك فرض است و حقيقت‏ ندارد ) آن كسی كه در رأس يك كشور سوسياليستی قرار گرفته است ، از نظر

تغذيه و مركوب با بقيه مردم يكسان است ، مثلا نخست وزير فلان كشور سوسياليستی از نظر استفاده از مواهب اقتصادی با فلان كارگری كه در فلان‏ كارخانه يا مزرعه كار می‏كند در يك حد هستند و از نظر غذا و آسايش و اتومبيل يكجور هستند و فرضا نخست‏وزير چ ين از رئيس جمهور آمريكا هديه‏ای‏ قبول نمی‏كند و به آن هديه افتخار هم نمی‏كند ، با فرض همه اينها آيا او

كه در پست نخست وزيری زندگی می‏كند و هر روز صدها عكس از او در روزنامه‏ها منتشر می‏شود و روزی دهها بار اسم او در راديوهای دنيا برده‏ می‏شود و بارها فيلم او را در تلويزيون می‏بينند ، با آن كارگر فراموش شده‏ در ته كارخانه ، يكجور از مواهب برخوردارند ؟ نه ، اين طور نيست . بالاخره آن مقام ، از مواهب اين پست استفاده می‏كند نه ديگری . نمی‏شود اينها را به حالت اشتراكی درآورد ، نمی‏شود پست آن كارگر را با پست آن‏ نخست وزير روی هم بريزند و بين آنها تقسيم كنند . خواه ناخواه رهبری‏

حزب به يك نفر اختصاص پيدا می‏كند و معاونت حزب به يك نفر ديگر و سمت مدير كلی به فرد ديگر ، و در آخر يك عده در ته ته قرار می‏گيرند . پستهای اداری هم همين طور است . پس برای اينكه " من " تبديل به " ما " شود كافی نيست كه‏ مالكيتهای اختصاصی از بين برود و ما ديديم كه در جاهائی كه مالكيتهای‏ اختصاصی از بين رفت ، " من " تبديل به " ما " نشد ، جنگها و نزاعها و تصفيه‏ها در داخل آنها می‏شود و رقابتهای داخلی [ صورت می‏گيرد ] و حتی‏ دو اردو و دو غول بزرگ اينها ( [ چين و شوروی ]  ) با يكديگر در حال مبارزه هستند و برای اينكه همان نقطه مقابلشان را كه امپرياليسم است با خودشان رفيق‏

كنند ، با هم مسابقه گذاشته‏اند ، اينها نشان می‏دهد كه " من " ها تبديل‏ به " ما " نشده است و اينها حرف است .

درست است ، ما قبول داريم كه ناهمواريهای مالكيت اثر فراوانی در " من سازی " دارد و اختلافات زيادی با " ما سازی " دارد و لهذا اسلام به‏ تعديل ثروت و مالكيتها عنايت فوق‏العاده دارد ولی مسئله اين است كه [ برطرف كردن اين ناهمواريها ] كافی نيست برای اينكه " من " ها تبديل‏ به " ما " شود . بعد می‏بينيم " ما " [ در بين آنها ] اسم است و لفظ است و حرف ، پای احتياج كه به ميان بيايد ، مطلب از اين قبيل نيست . مكتب حقيقی در اينجا اين است كه اولا مسئله اينكه " من " بايد تبديل‏

به " ما " شود يكی از شرايط انسان كامل است و ما اين را قبول داريم ،

اما اينكه كسی خيال كند به صرف اينكه " من " انسان تبديل به " ما " شد ، " انسان كامل " شده است صحيح نيست . مكتب‏

سوسياليسم باز يك مكتب تك ارزشی است . اين نظريه كه تمام ارزشهای‏ انسانی در اين است كه " من " تبديل به " ما " بشود درست نيست ، چندين ارزش ديگر غير از تبديل " من " به " ما " وجود دارد كه در همه‏ مكتبهائی كه قبلا طرح كرديم هر كدام لااقل به يك ارزش ، درست توجه‏ كرده‏اند . پس تنها يك چيز را ارزش [ انسانيت ] دانستن ، درست نيست.

ايمان ، راه " ما " شدن " من " ها

ثانيا اين " من " آن وقت واقعا و حقيقتا تبديل به " ما " می‏شود كه‏ قبلا تبديل به " او " شده باشد ، يعنی همان نظريه عرفا . بدون آنكه " من " قبلا تبديل به " او " شده باشد ، تبديل به " ما " نمی‏شود . راه‏ " ما " شدن " من " ها اين است كه اول " من " ها " او " بشوند ، يعنی ايمان به خدا پيدا شود : " « قل يا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه‏ سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله » " مخاطب ، اهل كتابند : ای اهل كتاب ! يهوديها ، نصرانيها ، مجوسيها ، زردشتی‏ها ! بيائيد همه ما گرد يك كلمه و حقيقت جمع شويم ، حقيقتی كه « سواء بيننا و بينكم »ببينيد تعبير قرآن‏چقدر عجيب است : حقيقتی كه نه از من است و نه از تو ، نه از ماست (" ما " در مقابل " شما " [ نه در مقابل " من " ] .  ) نه از شما ، حقيقتی است كه از " ما " ی به معنای اعم است ، ما و شما هر دو در او شريكيم و او ، ما و شما هر دو را دربر می‏گيرد . من كه پيغمبرم‏ نمی‏توانم بگويم [ خدا ] ، خدای من است و خدای تو مسيحی نيست ، خدای تو يهودی نيست ، خدای تو زردشتی نيست ، خدای تو بت‏پرست نيست ، خدای اين‏ سنگ نيست ، خدای اين آب و هوا نيست ، او خدای همه است و به همه چيز تعلق دارد و اگر انسان به او تعلق پيدا كند ، تعلق به يك امر محدود پيدا نكرده است كه " من سا " و " مرز ساز " باشد . او ديگر پول نيست كه‏ اگر من به او تعلق داشته باشم و [ يا ] توبه او تعلق داشته باشی جنگ در بگيرد ، حقيقتی است كه می‏تواند در آن واحد همه را در خودش جمع كند . بيائيد همه " ما " شويم ، اما به چه وسيله ؟ به وسيله يك ايمان ، به‏

وسيله يك ايده ، به وسيله يك كلمه : خدا . بيائيد " ما " بشويم ، اما اول بايد همه " او " بشويم . وقتی كه " او " شديم ، يعنی اين منيتها در مقابل " او " از بين رفت و همه يكرنگ شديم و " او " شديم ، آن‏ وقت است كه می‏توانيم همه ، " ما " باشيم . « تعالوا الی كلمه سواء بيننا و بينكم »بيائيد به سوی كلمه و حقيقتی كه بين ما و شما متساوی‏ است . اگر پيغمبر اسلام ( ص ) مثلا پيشنهاد كند كه بيائيد همه زبان عربی‏ را ياد بگيريم تا همه ، " ما " شويم ، آن كسی كه زبانش فارسی است‏ می‏گويد : چرا عربی ؟ همه فارسی را ياد بگيريم . يك فرانسوی می‏گويد : چرا عربی ؟ آن زبان ، فرانسه باشد . زبان عربی نمی‏تواند چيزی باشد كه همه‏ مردم در او مساوی باشند . زبان عربی و فارسی و تركی و فرانسوی و . . . هر كدام به يك ملتی اختصاص دارد . خيلی چيزهای ديگر هم همينطور است . ولی آن حقيقتی كه مال همه است و مال هيچكس هم نيست خدای ماست ، آن حقيقت كلی و آن كسی كه همه ما را آفريده است ، آن كسی كه عالم را خلق كرده و بازگشت عالم به سوی اوست . بيائيد همه به‏ سوی او بشتابيم " « تعالوا الی كلمة سواء بيننا و بينكم »تنها او را پرستش كنيم و شريكی هم برای او قرار ندهيم . بعد می‏فرمايد : « و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله »" وقتی كه به سوی " او " رفتيم و " او " شديم ، آن وقت " ما " می‏شويم و تنها آن وقت است كه می‏توانيم‏ " ما " باشيم . [ در اين هنگام ] بعضی ، بعضی ديگر را رب خود ( يعنی‏ خدای خود ) انتخاب نكند ، صحبت آقائی و نوكری هم از ميان برود ، صحبت‏ استثمارگر و استثمار شده از بين برود ، صحبت بالا و پائين از بين برود ولی به شرطی كه از آنجا شروع كنيم : " « تعالوا الی كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من‏ دون الله »" اين است كه قرآن طرفدار " ما " بوده است و هميشه دم از " ما " می‏زند .

در نماز ، بعد از آنكه خدا را حمد و ستايش می‏كنيم : " « الحمد لله‏ رب العالمين »" خدا را مخاطب قرار می‏دهيم . من تنها دارم نماز می‏خوانم و نماز من فرادی است . می‏خواهم بگويم خدايا تو را پرستش می‏كنم‏ و از تو كمك می‏خواهم ولی اينطور می‏گويم : " « اياك نعبد و اياك‏ نستعين »" خدايا " ما " فقط تو را پرستش می‏كنيم و " ما " فقط از تو ياری می‏جوئيم . نمی‏گوئيم " من " فقط تو را پرستش می‏كنم . در آخر نماز هم می‏گوئيم : السلام علينا وعلی عبادالله الصالحين .

ناقص بودن معنی شعر سعدی

سعدی می‏گويد :

بنی‏آدم اعضای يكديگرند

كه در آفرينش زيك گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو كز محنت ديگران بی‏غمی

نشايد كه نامت نهند آدمی

اين شعر سعدی كه در سطح بسيار عالی تشخيص داده شده است و به حق هم‏ تشخيص داده شده است عين ترجمه يك حديث نبوی است ، منتها كمی ناقص‏ است و به كمال اصل حديث نيست . حديث نبوی اين است " « مثل المؤمنين‏ فی تواددهم و تراحمهم كمثل الجسد اذا اشتكی بعض تداعی له سائر اعضاء جسده بالحمی والسهر » " مثل اهل ايمان در توادد ( دوستی متقابل ) و در تراحم ( مهربانی متقابل ) مثل اعضای يك پيكر است . آيا وقتی عضوی از اعضای يك پيكر به درد آيد ، ساير اعضاء راحت می‏خوابند و می‏گويند آن عضو هرچه می‏خواهد درد بكشد ، بكشد ؟ يا عضوهای ديگر با او همدردی می‏كنند ؟

پيغمبر می‏فرمايد ساير اعضاء به دو وسيله با اين عضو همدردی می‏كنند : يكی‏ به وسيله تب و ديگر به وسيله بيخوابی . اعضای ديگر نمی‏خوابند و دائما در تب و تابند . مثلا ناراحتی در روده پيدا شده و يا يك كانون چركی در كبد پيدا شده ولی دست هم نمی‏خوابد ، سر هم نمی‏خوابد ، قلب هم نمی‏خوابد ، اصلا بدن استراحت نمی‏كند ، چون يك عضو به درد آمده است . تب ،

عكس‏العمل همه بدن در مقابل ناراحتی‏ای است كه در يك عضو پيدا شده است. ولی پيغمبر توجه به يك نكته دارد . وقتی می‏فرمايد [ مثل مؤمنين ] مثل‏ يك پيكر است توجه دارد كه پيكر ، روح می‏خواهد . يك روح بايد وجود داشته باشد تا همه اعضاء را " او " كرده باشد و بعدا " ما " شده‏ باشند . آيا اگر جسد مرده باشد و شما يك عضو را قطعه قطعه كنيد ، ساير اعضاء حس می‏كنند ؟ نه ، چون روح وجود ندارد . اين روح است كه همه‏ مؤمنين را يكی كرده است . چون اينها در آن روح يكی هستند ، " ما " شده‏اند و با يكديگر همدردی دارند . آن روح ، ايمان است ، همان " « كلمة سواء بيننا و بينكم »" است . چون مؤمنين ايمان دارند و " « كلمه سواء بيننا و بينكم »" بر آنها حكمفرماست ، " من " های آنها " او " شده‏ است و طبعا همدل و همدرد هستند . اما انسانها بدون " كلمه سواء " اينطور نيستند . پيغمبر فرمود مؤمنين ، يعنی آنها در يك روح شريكند و آنها كه " « كلمة سواء بيننا و بينكم » " بر آنها حكمفرماست . سعدی‏ اشتباه كرده كه گفته است "

بنی‏آدم اعضای يكديگرند " . بنی‏آدم تا آن " « كلمة سواء بيننا و بينكم » " نباشند ، هرگز اعضای يك پيكر نمی‏توانند باشند و نيستند . دروغ است كه بنی‏آدم اعضای‏ يكديگرند . آيا آمريكائيها و ويتناميها بنی‏آدم هستند يا نيستند ؟ اگر بگوئيم ويتناميها بنی‏آدمند و آمريكائيها بنی‏آدم نيستند يا بالعكس ، كه‏ درست نيست . نه ، هر دو بنی‏آدمند ولی دروغ است كه بنی‏آدم اعضای يك‏ پيكرند . بنی‏آدم هرگاه يك روح و يك ايمان بر آنها حاكم شد ، يعنی وقتی‏ كه " من " های ايشان در يك " او " حل شد ، در يك ايمان حل شد و " من " برايشان باقی نماند ، با يكديگر همدردی دارند . در آن وقت است كه‏ :

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

پس در اين مكتب ، يك اشتباه درباره انسان كامل اين است كه همه‏ ارزشها جز يك ارزش فراموش شده است و آن هم ارزش " ما " بودن است‏ . اين " ما بودن " حرف درستی است ، يعنی اگر انسانی " من " او تبديل به " ما " نشده باشد انسان كامل نيست ، اما اينكه خيال كنيد به‏ صرف اينكه " من " انسان تبديل به " ما " شد ، كامل شده است ، دروغ‏ است . [ " ما " شدن ] يكی از خطوط سيمای انسان كامل است نه تمام خطوط سيمای آن . اشتباه ديگرشان اين است كه خيال كرده اند آن چيزی كه " من " ها را " ما " كرده است ، مالكيتهای اختصاصی است و اگر مالكيت اختصاصی را از بين برديم و مالكيت اشتراكی حاكم شد ، ديگر " من " ها " ما " شده‏ است و هيچكس احساس " منيت " نمی‏كند .

داستان شتر و روباه

چندين سال پيش داستانی را در مجله‏ای خواندم . افسانه‏ای ساخته بودند كه‏ روزی يك شتر و يك روباه با هم رفيق شدند . روباه به شتر پيشنهاد كرد كه‏ بيا يك زندگی اشتراكی داشته باشيم و اين زندگی اختصاصی و مالكيت‏ اختصاصی را الغاء كنيم و با يكديگر دوست و متحد باشيم و حتی يكديگر را " رفيق " صدا بزنيم . من به تو می‏گويم " رفيق شتر " و تو هم به من‏ بگو " رفيق روباه " ، صحبت " من " در كار نباشد . حتی من هيچوقت‏ بعد از اين نمی‏گويم " بچه من " ، می‏گويم " بچه ما " و تو هم به كره‏شترت ديگر نگو " كره شتر من " ، بگو " كره شتر ما " . بيا " من " را به كلی از بين ببريم و تبديل به " ما " كنيم . من بعد از اين به پالان تو می‏گويم " پالان ما " و تو هم به دم من بگو " دم ما " و اساسا ديگر منی در كار نباشد . شتر بيچاره هم باور كرد ، مدتی با هم زندگی اشتراكی كردند تا اينكه حادثه‏ای‏ پيش آمد : روباه چند روزی شكاری گيرش نيامد . يك‏روز در حالی كه عصبانی‏ و ناراحت بود ، به خانه اشتراكی آمد ولی روده بزرگش داشت روده كوچكش‏ را از گرسنگی می‏خورد . چشمش به كره شتر افتاد . او را به گوشه‏ای برد و دريد و شكمی از عزا درآورد . شتر كه برگشت ، سراغ بچه‏اش را گرفت .

روباه اظهار بی‏اطلاعی كرد و گفت : نمی‏دانم . شتر دنبال بچه‏اش گشت تا لاشه‏اش را پيدا كرد . بی‏تاب شد و به سرش می‏زد كه چه كسی بچه من را چنين‏ كرده است . تا شتر گفت " بچه من " ، روباه گفت : تو هنوز تربيت‏ نشده‏ای كه می‏گوئی بچه من ؟ ! بگو " بچه ما " ! وقتی " من " اينطور بخواهد تبديل به " ما " بشود ، شكل " روباه و شتر " را پيدا می‏كند .

پس اين مكتب هم در مورد انسان كامل ، مكتب كاملی نيست . در اين‏ مكتب فقط به يك ارزش آن هم به طور ناقص توجه شده است .

اجمال نظر اگزيستانسياليسم

مكتب ديگری را در آخر اين جلسه به طور خلاصه عرض می‏كنم و تفصيلش را در جلسه بعد بيان خواهم كرد . اين مكتب ، امروز خيلی رايج است و می‏توان گفت از نظر ارزشهای انسانی‏ و از نظر خطوطی كه برای انسان كامل ترسيم می‏كند ، نقطه مقابل سوسياليزم‏ است . در مكتب سوسياليزم بيشتر به جنبه‏های اجتماعی توجه شده است . از نظر سوسياليزم ، انسان آن وقت انسان كامل است كه بين همه انسانها تساوی‏ و برابری و وحدت برقرار باشد . " مالكيت اشتراكی " را هم كه می‏گويند، [ حاكی از ] توجه به جنبه‏های جمعی است . در اين مكتبی كه می‏خواهم عرض كنم به ارزشهائی توجه شده است كه بيشتر

جنبه فردی دارد نه جنبه اجتماعی : مسئله آزادی اراده ، مسئله آزادی‏ انديشه ، مسئله حاكميت و استقلال يك فرد نسبت به خود ، بيشتر تكيه اين‏ مكتب روی اين مسائل است . می‏گويد انسان كامل انسانی است كه " من " او از هر جبری آزاد باشد ، تحت تأثير هيچ قدرتی نباشد ، آزاد مطلق زندگی‏ كند ، اراده اش آزاد باشد . در واقع ملاك اساسی انسانيت در اين مكتب ،" آزادی " است و اگر " آگاهی " هم می‏گويند مقدمه آزادی است .

می‏گويند انسان كامل يعنی انسان آزاد و هرچه انسان ، آزادتر باشد كاملتر است ، هرچه تحت تأثير عوامل ديگر قرار گيرد ، از انسانيت او كاسته شده‏ است . حتی در اين مكتب معتقدند ايمان و اعتقاد به خدا و بندگی خدا ، انسانيت انسان را نقض می‏كند ، چون انسان را وادار می‏كند در مقابل خدا تسليم باشد ، و بندگی نسبت به خدا و در مقابل خدا ، آزادی را از انسان‏سلب می‏كند چون كمال انسانی در آزادی است و انسان كامل ، انسانی است كه‏ از همه چيز آزاد باشد ، [ پس ] حتی بايد از قيد مذهب آزاد باشد . حافظ ما می‏گويد :

غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است

اگر كسی در زير اين چرخ كبود پيدا شود كه به هيچ چيزی وابستگی و تعلق‏ نداشته باشد ، او كامل است .

مگر تعلق خاطر به ماه رخساری

كه خاطر همه غمها به مهر او شاد است

يا در جای ديگری می‏گويد :

فاش می‏گويم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

مكتب اگزيستانسياليسم می‏گويد : نه ، " بنده عشقم " هم غلط است ، بايد بگويد از هر دو جهان آزادم و از عشق هم آزادم ، و حتی از تعلق خاطر به ماه رخساری . انسانيت يعنی آزادی و آنچه كه آزادی اقتضا می‏كند ، انسانيت يعنی تمرد و عصيان ، در مقابل همه چيز عاصی بودن و تسليم هيچ‏ چيز نبودن . در جلسه بعد انشاءالله درباره اين مكتب به تفصيل بحث خواهم‏ كرد .

و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

 ( پایان جلسه دوازدهم  )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir