به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه سيزدهم ( قسمت اول )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 578 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت اول )

جلسه سيزدهم : نقد و بررسی نظريه مكتب اگزيستانسياليسم

فهرست مطالب :

" اصالت وجود " در اگزيستانسياليسم

نتايج تعلق و وابستگی انسان

" اعتقاد به خدا " از ديدگاه اين مكتب

كمال ، حركت از " خود " به " خود "

 بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين ، باری الخلائق أجمعين ، والصلوش والسلام علی‏ عبدالله ورسو له ، و حبيبه و صفيه ، وحافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و نبينا و مولانا أبی القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين .

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم " « يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوالله ان الله خبير بما تعملون 0 و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم‏ انفسهم اولئك هم الفاسقون »" (سوره حشر ، آيات 18 و . 19  )

در آخر عرايض جلسه گذشته به يك مكتب ديگر و در واقع به جديدترين‏ مكتب امروز ، و نظريه آن درباره انسان كامل اشاره كرديم .

اين مكتب معيار كمال انسانی و در واقع جوهر انسان و ارزش ارزشهای‏ انسان را آزادی می‏داند و معتقد است كه انسان تنها موجودی است كه در اين‏ عالم ، آزاد آفريده شده است ، يعنی محكوم هيچ جبر و هيچ ضرورت و هيچ‏ تحميلی نيست و به تعبيری كه قدمای ما می‏كردند انسان در عالم خلقت ، يك‏ موجود مختار است و نه يك موجود مجبور ، و به تعبير بعضی : غير انسان هرچه هست مجبور است ، يعنی‏ تحت تأثير جبری يك سلسله علل و معلولات است ولی انسان مجبور نيست و هيچگونه جبر علی و معلولی او را اداره نمی‏كند .

" اصالت وجود " در اگزيستانسياليسم

اين مكتب در اينجا مطلب ديگری هم دارد و آن اين است كه اين انسان كه‏ آزاد و مختار در اين جهان آمده است ، برعكس همه موجودات ديگر دارای‏ سرشت و طبيعت مخصوص نيست . هرچه در دنيا آفريده شده است ، با يك‏ سرشت و ماهيت خاص آفريده شده است ، سنگ ، سنگ آفريده شده است ، ديگر نمی‏تواند سنگ نباشد و كلوخ باشد ، گربه ، با طبيعت گربه‏ای آفريده‏

شده است و اسب هم با طبيعت اسبی آفريده شده است . اما انسان دارای‏ هيچگونه طبيعت خاص نيست ، مگر آن طبيعتی كه خودش آن طبيعت را به‏ خودش بدهد . انسان كه موجود مختار و آزاد است ، دائره اختيار و آزادی‏ او در اين حد است كه به خودش سرشت می‏دهد و طبيعت و ماهيت می‏بخشد . اسم اين را " اصالت وجود " يا " تقدم وجود بر ماهيت " گذاشته‏اند . اصطلاح اصالت وجود و اصالت ماهيت در ميان ما يك اصطلاح نسبتا قديمی‏ است و در حدود سيصد و پنجاه سال ( يعنی از زمان صدرالمتألهين ) از عمرش‏ می‏گذرد . ولی آنها ( فلاسفه ) اصالت وجود و اصالت ماهيت را اختصاصا در اين مورد به كار نمی‏بردند ، بلكه در مورد همه اشياء به كار می‏بردند و از آن معنی ديگری غير از آنچه به نام اصالت وجود مصطلح شده است ، در نظر می‏گرفتند . ولی اين‏ مطلب كه انسان نسبت به ساير موجودات اين امتياز را دارد كه دارای‏ سرشت معين نيست و اين خودش است كه به خود سرشت می‏دهد كه اينها اسمش‏ را اصالت وجود يا تقدم وجود بر ماهيت گذاشته‏اند با مبانی بسيار محكمتر در فلسفه ما و بالاخص در فلسفه صدرالمتألهين البته با تعبيرات ديگر بيان‏ شده است .

آنها [ يعنی اگزيستانسياليستها ] با تعبير ديگر و از راه ديگر اين‏ مطلب را ثابت كرده‏اند و حرف درست ، و حقيقتی است كه انسان از خود يك سرشت ثابت ندارد و اين خود انسان است كه به خودش سرشت و طبيعت‏ می‏دهد . مطلبی كه در تعبيرات دينی ما راجع به مسخ امم گذشته يا درباره‏ اخلاقيات مردم در زمان حاضر و يا در مورد حشر مردم در قيامت آمده است‏ كه انسانها در قيامت به يك صورت محشور نمی‏شوند ، بعضی از انسانها انسان محشور می‏شوند و بسياری از انسانهای ديگر به صورت حيوان محشور می‏شوند بر همين اساس است ، با اينكه هر كسی انسان و با فطرت انسانی‏ متولد می‏شود و انسان بالقوه متولد می‏شود ، ولی در جريان زندگی ممكن است‏ ماهيتش متحول به يك حيوانی غير از انسان شود و اين يك حقيقتی است (اين مطلبی را كه جديديها به صورت ديگری درك كرده‏اند ، در واقع‏ مطلبی است كه در معارف سابقه طولانی دارد . من فعلا نمی‏خواهم درباره اين‏ جهت زياد بحث كرده باشم .  ) . به هر حال يك اصل در اين مكتب اين است كه انسان ، مختار و آزاد و مسؤول خودش آفريده شده است ، و حرف درستی است . می‏دانيم در ميان مسلمين دو گروه بودند : اشاعره جبری بودند و معتزله‏ تفويضی . شيعه معتقد به " امر بين الامرين " است ، نه جبر اشعری را قبول دارد و نه تفويض و " به خود وانهادگی " معتزلی را ، چيزی را كه‏ اگزيستانسياليسم " وانهادگی " می‏نامد ، همان تفويض معتزلی است . [ از نظر اسلام ] تفويض نيست ولی اختيار هست . ائمه فرموده‏اند كه " « لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين » " (كافی ، ج 1 ، ص . 160  ) جبر نيست ( آنچنان كه امروز هم‏ ماترياليستها می‏گويند ) و تفويض و وانهادگی هم نيست ، ( آنطور كه‏ اگزيستانسياليستهای امروز هم می‏گويند ) ، اختيار است كه " امر بين‏ امرين " است . پس تا اين حد مسئله اختيار و آزادی انسان و اينكه جبری‏ بر انسان حكومت نمی‏كند تا از او سلب اختيار كند ، مطلب درستی است . اين مطلب هم كه انسان برخلاف همه موجودات ديگر اعم از جاندار و غيرجاندا ر دارای يك سرشت ثابت و غيرقابل تغيير نيست ، و بلكه انسان‏ خودش به خودش ماهيت و سرشت و صورت می‏دهد ، مطلب درستی است .

نتايج تعلق و وابستگی انسان

اما اين مكتب در مورد آزادی مطالب ديگری هم دارد . تا اينجا آزادی به معنی آزادی فلسفی را مطرح می‏كند : انسان آزاد و مختار

آفريده شده است و حتی انسان سرشت خود را خود بايد به خود بدهد . بعد می‏گويند : هر چيزی كه بر ضد آزادی و منافی با آن باشد ، انسان را از انسانيت خارج و او را بيگانه از انسانيت می‏كند . انسان با لذات آزاد آفريده شده است . ممكن است عواملی از جمله‏ وابستگيها و تعلقها آزادی را از انسان بگيرد . اگر انسان خودش را به‏ چيزی ببندد و به آن تعلق و وابستگی پيدا كند و بنده و تسليم چيزی باشد حال هر چه می‏خواهد باشد از نظر اين مكتب از انسانيت خارج شده است ، زيرا آزادی از او گرفته شده است . انسان يك موجود آزاد و رهاست ، همين‏ قدر كه خود را به چيزی بست ، آزادی و رهائی از او گرفته شده است .

لازمه تعلق و وابستگی انسان ، چند چيز است : اولا وقتی انسان وابسته به‏ چيزی مثل پول شد و پول نقش اساسی را برای او بازی كرد ، آن پول توجه‏ انسان را از " خود " به پول می‏كشاند و نتيجه‏اش غفلت انسان از خود و توجه به ديگران است . همين كه انسان به چيزی وابسته شد ، اين وابستگی‏ رهائی را از انسان می‏گيرد و او را از خودش غافل می‏كند و توجه انسان را به آن چيز جلب می‏كند . هيچوقت اين انسان به ياد خودش نيست ، به ياد آن محبوب و مطلوبش است و اين خودش برای انسان يك سقوط است و آزادی‏ و آگاهی را از او نفی می‏كند و به جای يك موجود خودآ گاه ، يك موجود " خود غافل " و " غيرآگاه " می‏شود . اگر درباره آن شی‏ء از آن انسان سؤال‏ كنی ، دقيقترين اطلاعات را به تو می‏دهد ولی از خودش بيخبر است . خصلت دوم اين تعلقات اين است كه انسان از ارزشهای خود و ارزشهای‏ انسانی غافل می‏شود و همه توجهش معطوف به ارزشهای آن شی‏ء می‏شود . برای‏ يك آدم پول پرست ، آن چيزهايی كه ارزش انسانی است ، ارزش ندارد، اصلا خود او برای خودش ارزش ندارد . شرافت و كرامت در ذهن او نقشی ندارد ، آزادی و آزادگی در ذهن او نقشی ندارد و هر چه هست پول است. ارزشهای پول‏ برای او ارزش است ولی ارزشهای خودش برای خودش ارزش نيست . ارزشهای‏ خودش در نظر او سقوط می‏كند و ارزشهای آن شی‏ء زنده می‏شود . خصلت سوم اين است كه وابستگی به يك شی‏ء اسارت می‏آورد . وقتی انسان‏ خودش را به يك چيز بست ، قهرا از حركت و تكامل می‏ايستد چون به آن چيز مثل يك حيوانی كه او را به يك درخت يا ميخ طويله بسته باشند ، بسته‏ شده است . شما اگر يك انسان و يا حيوان و يا اتومبيل را به يك درخت‏ ببنديد ، جريان و حركت را از آن گرفته‏ايد و او را راكد و متوقف كرده‏ايد و به تعبير فارسی امروز ، او را از حالت " شدن " به حالت " بودن " تبديل كرده‏ايد و به تعبير فلاسفه خودمان حالت " صيرورت " كه حالت‏ اصلی اوست از او گرفته می‏شود و تبديل به حالت " نه صيرورت " و بلكه‏ " كينونت " می‏شود .

" اعتقاد به خدا " از ديدگاه اين مكتب

پس جوهر و حقيقت انسان و ارزش ارزشهای انسان و به تعبير ديگر ما در ارزشهای انسان در اين مكتب ، آزادی و اختيار است و انسان اگر بخواهد نگهبان انسانيت خود باشد كه انسانيتش محو و مسخ نشود ، بايد آزادی خود را حفظ كند و اگر بخواهد آزادی خود را حفظ كند ، بايد " مگر تعلق خاطر به ماه رخساری " را و يا " بنده عشقم . . . " را حذف كند .

گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس

 زين چمن سايه اين سر و روان ما را بس

از در خويش خدايا به بهشتم مفرست

 كه سر كوی تو از كون و مكان ما را بس

" گلعذاری " و " سايه سرو روان " و " بهشت " و " سركوی خودت‏ " را بايد [ رها كند ] . اين مكتب می‏گويد انسان بايد " آزاد مطلق " باشد و به همين دليل با اينكه اين مكتب در بسياری از اصول بر ضد مكتب‏ ماترياليسم ديالكتيك است ولی در عين حال يك گروه از اين دو گروه‏ اگزيستانسياليستها ، معتقدند كه اعتقاد به خدا از دو نظر با اين مكتب‏ سازگار نيست . يكی از اين نظر كه اعتقاد به خدا مستلزم اعتقاد به قضا و قدر است و اعتقاد به قضا و قدر ، هم مستلزم اعتقاد به جبر و هم مستلزم‏ اعتقاد به طبيعت ثابت بشری است ، چون اگر خدائی وجود داشته باشد ، بشر بايد در علم آن خدا يك طبيعت معين داشته باشد و " لامتعين " نخواهد بود و همچنين اگر خدائی وجود داشته باشد ، قضا و قدر و در نتيجه جبر بر انسان [ حاكم می‏شود ] و ديگر اختيار و آزادی ندارد . پس ما چون آزادی را قبول كرده‏ايم ، خدا را قبول نمی‏كنيم . ثانيا قطع نظر از اينكه اعتقاد به خدا با اعتقاد به آزادی به عقيده‏ اينها منافی است ، اعتقاد به خدا مستلزم ايمان به خداست و ايمان به خدا يعنی تعلق و بسته بودن به خدا ، و حال آنكه بسته بودن به هر شكل كه می‏خواهد باشد ، ضد آزادی انسان است ، خصوصا اگر اين تعلق ، اعتقاد به خدا باشد چون بستگی به خدا فوق همه بستگی‏هاست . به قول شاعر :

من بسته تو هستم محتاج بستنی نيست

 عهدی كه با تو بستم هرگز شكستنی‏ نيست

اگر وابستگی به خدا باشد ، ديگر به هيچ شكل نمی‏توان آن را نقض كرد . بنابراين ، اين مكتب كمال انسان را در آزادی می‏داند . درباره اين مكتب از دو جنبه می‏شود بحث كرد : يكی اينكه اعتقاد دارند كه اعتقاد به خدا منافی با آزادی و اختيار است و اين يك اشتباهی است‏ كه كرده اند . در كتاب " علل گرايش به ماديگری " و نيز در كتاب " انسان و سرنوشت " اين مطلب را شرح داده‏ايم و گفته‏ايم كه اينطور نيست‏ . آنطور كه اينها درباره اعتقاد به قضا و قدر فكر می‏كنند ، همانطوری است‏ كه پيرزنها فكر می‏كنند . اينها قضا و قدر را نشناخته‏اندكه چيست والا اعتقاد به قضا و قدر آنچنان كه در معارف اسلامی هست ، به هيچوجه با آزادی و اختيار انسان منافی نيست و اين جهت فعلا در مورد بحث ما نيست‏ . بحث ما در قسمت دوم است . اشكال دوم اين مكتب در اين است كه گفته‏اند تعلق و وابستگی به هر چه‏ باشد ، ضد آزادی انسان است ولو اين وابستگی نسبت به خدا باشد . اينجا من مقدمه‏ای برای شما عرض می‏كنم :

كمال ، حركت از " خود " به " خود "

موجودی را در نظر بگيريد كه يك مسير تكاملی را طی می‏كند . يك گل از آن لحظه اول كه از زمين می‏رويد و رشد می‏كند و گل می‏شود و به حد نهائی‏ می‏رسد ، از كجا به كجا سير می‏كند ؟ يا آن سلولی كه منشأ به وجود آمدن يك‏ حيوانی می‏شود و از آن لحظه اول تا هنگامی كه حيوان كامل می‏شود ، يعنی يك‏ موجود متكامل از ضعيف‏ترين حالتها كه شروع [ به تكامل ] می‏كند تا به‏ كاملترين حالتها می‏رسد ، از كجا به كجا سير می‏كند ؟ آيا از " خود " به‏ " ناخود " سير می‏كند ، به اين معنا كه از خود بيگانه می‏شود ؟ يا از " ناخود " به " خود " سير می‏كند ؟ يا از " ناخود " به " ناخود " سير می‏كند ؟ و بالاخره آيا از " خود " به " خود " سير می‏كند ؟ اگر بگوئيم از " خود " به " ناخود " سير می‏كند ، به اين معنی است‏ كه تا آن وقت خودش است ، كه رشد و حركت نكرده است ولی وقتی شروع به‏ حركت كرد از خودش بيگانه و جدا شد و ديگر خودش ، خودش نيست . كما اينكه بعضی از فلاسفه خيلی قديم گفته‏اند " حركت ايجاد غيريت است " ، يعنی حركت " خود غير شدن " است كه البته حرف نادرستی است . مطلب اين است كه [ تخم ] يك گل و يا نطفه يك انسان از اولين لحظه‏ای‏ كه شروع به حركت می‏كند ، تا آخرين لحظه‏ای كه به حد كمال خودش می‏رسد از " خود " به " خود " حركت می‏كند ، يعنی آن " خود " و واقعيتش يك‏ واقعيت ممتد است ، " خود " او ، نه آن لحظه اول است نه لحظه وسط و نه لحظه آخر ، " خود " او از اول تا آخر ، " خود " است بلكه هر چه به آخر می‏رسد " خود " تر می‏شود ، يعنی " خود " ش كاملتر می‏شود . از " خود " به سوی " خود " حركت می‏كند ولی‏ از " خود " ناقص به سوی " خود " كامل حركت می‏كند . همين گل بدون‏ اينكه شعور داشته باشد به سوی كمالش حركت [ می‏كند ] . حال اگر همين گل‏ شاعر بود و شعور می‏داشت ، آيا غير از اين بود كه عشق به همان كمال‏ می‏داشت ؟ همه موجودات ، بالفطره عاشق كمال نهائی خود هستند ، همان گل‏ هم عاشق كمال نهائی خودش است ، جمادات هم به قول بعضی عاشق كمالات‏ نهائی خودشان هستند ، هر موجودی عاشق كمال خودش است . بنابراين تعلق يك موجود به غايت و كمال نهائی خودش ، برخلاف نظر آقای سارتر ، " از خود بيگانه شدن " نيست ، بيشتر در خود فرو رفتن‏ است ، يعنی بيشتر " خود ، خود شدن " است . آزادی اگر به اين مرحله‏ برسد كه انسان حتی از غايت و كمال خودش آزاد باشد يعنی حتی از خودش‏ آزاد باشد ، اين نوع آزادی از خود بيگانگی می‏آورد ، اين نوع آزادی است‏ كه بر ضد كمال انسانی است . آزادی اگر بخواهد شامل كمال موجود هم باشد ، يعنی شامل چيزی كه مرحله تكاملی آن موجود است به اين معنا كه من حتی از مرحله تكاملی خودم آزاد هستم ، مفهومش اين است كه من از " خود " كاملترم و " خود " ناقص‏تر من از " خود " كاملتر من ، آزاد است . اين آزادی بيشتر انسان را از خودش دور می‏كند تا اين وابستگی [ يعنی‏ وابستگی به كمال و خود كاملتر ] . در اين مكتب ميان وابستگی به غير و بيگانه ، با وابستگی به خود يعنی وابستگی به چيزی كه مرحله كمال خود است تفكيك نشده است . ما هم قبول داريم كه وابستگی به يك ذات بيگانه با خود ، موجب مسخ ماهيت‏ انسان است . چرا اين همه در اديان ، وابستگی به ماديات دنيا نفی شده‏ است ؟ چون [ ماديات ] بيگانه است و واقعا موجب سقوط ارزش انسانی‏ است . اما وابستگی به آنچه كه كمال نهائی انسان است ، وابستگی به يك‏ امر بيگانه نيست ، وابستگی به " خود " است ، وابستگی انسان به خودش‏ موجب نمی‏شود كه انسان از خودش بيگانه و ناآگا ه شود و مستلزم اين نيست‏ كه ارزشهای خود را فراموش كند و يا از جريان بماند و شدنش تبديل به‏ بودن شود ، چون وقتی شی‏ء به غايت خودش وابسته شود ، به سوی او شتابان‏ است و به طرف او حركت می‏كند .

( پایان قسمت اول )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir