به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه هفتم - 090489
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 451 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم )

 

جلسه هفتم : تفصيل نظريه مكتب عرفان 

 

فهرست مطالب :

  

صعود و نزول روح  

 

سلوك انسان كامل  

 

برخی اشكالات مكتب عرفان

 

. 1 تحقير عقل

 

. 2      درونگرايی مطلق

 

. 3 نفس كشی

 

 

صعود و نزول روح

 

[ علامه مجلسی ] در بحار حديثی نقل می‏كند : اصحاب رسول اكرم كه مردان‏
مؤمنی بودند ، حالتی در خود ديدند . دغدغه در آنها پيدا شد كه نكند ما
منافق باشيم و خودمان نمی‏دانيم . به پيامبر ( ص ) عرض كردند : يا رسول‏
الله نخاف علينا النفاق ما می‏ترسيم منافق باشيم . فرمود چرا ؟ عرض‏
كردند برای اينكه وقتی در محضر مبارك شما می‏نشينيم و شما صحبت می‏كنيد ،
موعظه می‏كنيد ، از خدا می‏گوئيد ، از قيامت می‏گوئيد ، راجع به گناهان و
توبه و استغفار سخن می‏گوئيد ، يك حال بسيار خوشی پيدا می‏كنيم ، ولی بعد
كه از حضور شما مرخص می‏شويم و شممنا الاولاد و راينا العيال والاهل و مدتی‏
با زن و بچه‏مان می‏نشينيم تعبير خودشان اين است كه بچه‏هايمان را بو
می‏كنيم می‏بينيم كه حالمان برگشت ، باز همان آدم اول شديم . يا رسول الله‏
! آيا اين نفاق نيست ؟ نكند نفاق باشد و ما منافق باشيم ! فرمود : نه ،
اين نفاق نيست . نفاق ، دوروئی است ، اين ، " دوحالتی " است . انسان
گاهی روحش اوج می‏گيرد و بالا می‏رود ، و گاهی روحش پايين می‏آيد . البته‏
شما وقتی پيش من هستيد و اين حرفها را می‏شنويد ، قهرا چنين حالتی پيدا
می‏كنيد . بعد اين جمله را فرمود : « لو تدومون علی الحالة التی وصفتم‏
انفسكم بها لصافحتكم الملائكة و مشيتم علی الماء
» (اصول كافی ، ج 2 ، ص . 424  )

 اگر به آن حالتی‏ كه پيش من هستيد ، باقی بمانيد و از آن

حال خارج نشويد ، می‏بينيد ملائكه می‏آيند و با شما مصافحه می‏كنند و شما بر
روی آب می‏توانيد راه برويد ، بدون اينكه فرو برويد ! آن حالت ، حالتی‏
نيست‏كه برای شما هميشه باقی بماند . اگر آن حالت برايتان به صورت يك‏
ملكه باقی بماند ، به اين مقامها می‏رسيد .
به نظر من اين قطعه معروف سعدی ترجمه همين حديث است

 ( آقايان اين را توجه داشته باشيد كه ادبيات عرفانی ما امروز در
دنيا جزء شاهكارهای ادبی دنياست و هر چه دارد از اسلام دارد . نوكرهای‏
استعمار هرچه می‏خواهند بنويسند ، بنويسند . هر چه لطف در [ اشعار ]
مولوی ، حافظ و سعدی و ناصرخسرو و امثال اينها هست ، [ از دولت قرآن‏
است ] . خود حافظ تصريح می‏كند ، می‏گويد هرچه دارم از دولت قرآن دارم .
 ) ،

ولی به‏
صورت ديگری مطلب را از زبان يعقوب می‏گويد :

يكی پرسيد از آن گم كرده فرزند

كه ای روشن گهر پير خردمند

زمصرش بوی پيراهن شنيدی

چرا در چاه كنعانش نديدی ؟

يوسف در مصر خود را به برادرانش معرفی كرد و پيراهنش را به آنها داد
و گفت اين را ببريد . اينها هنوز نيامده بودند كه يعقوب گفت : "
« انی لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون »" ( سوره يوسف ، آيه . 94

 ) بوی يوسف را احساس می‏كنم‏
اگر نگوئيد اين [ آدم ] ، پيرو خرفت شده است . [ كسی در زبان شعر خطاب‏
به يعقوب می‏گويد : ] تو چطور بوی پيراهن يوسف را از مصر احساس می‏كنی ،
در حالی كه [ قبلا ] او خودش در چاه كنعان در ده خودتان بود ولی او را
احساس نمی‏كردی ؟ چرا در چاه كنعانش نديدی ؟

بگفت احوال ما برق جهان است

دمی پيدا و ديگر دم نهان است

گهی بر طارم اعلی نشينيم

گهی بر پشت پای خود نبينيم

حال ما مثل برق (تعبير " برق " در معنويات مال اميرالمؤمنين است كه [ عبارت آن‏
را ] برايتان خواهم خواند .
) جهنده است ، يك لحظه می‏جهد و لحظه‏ای ديگر
خاموش است .
[ به قول حافظ ] :

برقی از منزل ليلی بدرخشيد سحر

وه كه با خرمن مجنون دل افگار چه كرد

تا اينجا دنباله سؤالی است كه از يعقوب شده و او هم جواب داده است.
بعد می‏گويد :

اگر درويش در حالی بماندی

سرودست از دو عالم برفشاندی

(گلستان ، باب دوم ، حكايت . 10  )
اگر [ عارف ] در حالی كه برايش رخ می‏دهد ، باقی بماند ، از دو عالم‏
بالاتر می‏رود .

 

سلوك انسان كامل

 

حال برای تأييد همه اينها قسمتی را از نهج‏البلاغه

 (جوابها وقتی از نهج‏البلاغه می‏شنوند ، بيشتر به قلبشان می‏نشيند و
لذت می‏برند .
 ) برای شما
می‏خوانم . در اين جلسات مكرر گفته ايم كه نهج البلاغه مثل خود علی ( ع )
است . كلام انسان مثل خود اوست ، چون كلام تنزل روح انسان است ، تجلی‏
روح انسان است . يك روح پست ، كلامش پست است و يك روح عالی ، كلامش‏
عالی است ، يك روح يك

بعدی ، كلامش يك بعدی است و يك روح چند بعدی ، كلامش هم چند بعدی است‏
. علی ( ع ) [ چون ] يك شخصيت جامع الاضداد است . كلامش هم جامع الاضداد
است . در كلامش عرفان هست در اوج عرفان ، فلسفه هست در اوج فلسفه ،
آزاديخواهی هست در اوج آزاديخواهی ، حماسه هست در اوج حماسه ، اخلاق‏
هست در اوج اخلاق . نهج‏البلاغه م ثل خود علی ، جامع است . در يكی از
جملاتش می‏فرمايد : « قد احيی عقله ، و امات نفسه » يك سالك را بيان‏
می‏كند كه عقل خود را زنده كرده است و نفس خود را ميرانده است « حتی دق‏
جليله ، و لطف غليظه
» تا آنجا كه اين مراقبت و رياضت شرعی ، نازكش‏
كرده است و اين گوشتها را تا اندازه‏ای از تنش [ آب كرده است ] ،
غلظت روحش را تبديل به لطف كرده و روحش رقيق شده است . « و برق له‏
لامع كثيرالبرق
» در آن حالت يك مرتبه يك برقی از درون ، در او می‏جهد
« فابان له الطريق » راه را برايش روشن می‏كند « و سلك به السبيل ، و
تدافعته الابواب الی باب السلامة
» (نهج البلاغه ، خطبه . 218  ) از اين در به آن در ، و از اين‏
منزل به آن منزل می‏رود تا به آخرين منزل كه منزل سعادت است و نهايت‏
راه اوست ، می‏رسد .
بنابراين ، برای انسان كامل تا اين حدود كه انسان كامل ، انسان سالك‏
است و انسان كامل بايد انسانی باشد كه تهذيب و تزكيه نفس كرده باشد ،
اسلام می‏گويد بله ، همينطور است .
مسأله بالاتر اينكه آيا انسان كامل اسلام ، انسان سالك است ؟ انسانی
است كه مرحله به مرحله پيش رفته و قدم به قدم جلو

رفته ؟ انسانی است كه سير و سلوك كرده و منزل به منزل پيش رفته ؟ بله‏
، [ چون ] علی ( ع ) می‏گويد : « و تدافعته الابواب الی باب السلامة » از
اين در به آن در ، می‏رود و در ديگری به روی او باز می‏شود و منزل ديگری [
پشت سر می‏گذارد ] ، تا به دری می‏رسد كه به آن " باب السلامه " می‏گويند
. به آنجا كه برسد ، به نهايت راه رسيده است .
آيا " قرب به حق " درست است ؟ بدون شك . مسلم است كه انسان اگر
به آنجا برسد ، بين او و خدا حجابی نيست و خدا را با ديده دل می‏بيند .
او ديگر مثل ما نيست [ كه لازم باشد برايش اينطور استدلال كنند ] : به‏
آسمان نگاه كنيد تا خدا را كشف كنيد ، به زمين نگاه كنيد تا خدا را كشف‏
كنيد ، به برگ درخت نگاه كنيد تا خدا را كشف كنيد . نه ، ديگر اين‏
حرفها نيست . خدا برای او از اين برگ درخت و اين زمين و آسمان روشنتر
است .
مگر امام حسين ( ع ) همين مطلب را نفرموده است : « ايكون لغيرك من‏
الظهور ماليس لك ؟
» (از فقرات دعای عرفه : [ آيا غير تو ظهوری دارد كه تو نداری ؟ ])
شخصی از علی ( ع ) پرسيد : آيا خدا را ديده‏ای ؟ فرمود : من اصلا خدايی‏
را كه نديده باشم ، عبادت نكرده‏ام ! بعد برای اينكه او خيال نكند منظور
، ديدن خدا با چشم است كه خدا در يك [ جائی ] قرار گرفته باشد ، فرمود
: « لا تراه العيون بمشاهدش العيان ، و لكن تدركه القلوب بحقائق الايمان »
(نهج‏البلاغه ، خطبه . 177  ) با چشم سر ، او را نديده‏ام ولی با چشم دل ديده‏ام ، شهودش كرده‏ام .

برخی اشكالات مكتب عرفان

. 1 تحقير عقل


تا اين مقدار می‏شود برای " انسان كامل عرفا " از اسلام تأييد آورد .
اما در مكتب عرفان يك چيزهايی تحقير شده است كه اسلام با آن تحقيرها
موافق نيست و به همين دليل ، انسان كامل عرفان ، انسان نيمه كامل است .
(البته ممكن است بعضيها خيلی منطقشان را به اسلام نزديك كرده باشند
، ما راجع به آن بحثی نداريم .
 ) در عرفان ، خيلی علم و عقل تحقير شده است . در حالی كه اسلام ، در
عين اينكه دل را قبول دارد ، عقل را هم تحقير نمی‏كند ، در عين اينكه دل‏
را قبول دارد ، عشق و سير و سلوك را قبول دارد ، هرگز حاضر نيست عقل و
فكر و استدلال و منطق را تحقير كند . برای عقل و فكر و استدلال و تعقل ،
نهايت احترام را قائل است . اين است كه در دوره‏های اسلامی و بالخصوص‏
در دوره‏های متأخر گروهی پيدا شدند كه برای دل و عقل ، هر دو [ اهميت‏
قائل شدند ] . شيخ شهاب الدين سهروردی شيخ اشراق تقريبا راهش همين است‏
و صدرالمتالهين شيرازی از او بيشتر می‏خواهد راه عقل و راه دل ، هر دو را
به پيروی از قرآن محترم بشمارد ، نمی‏خواهد مثل بوعلی مثلا راه دل را تحقير
كند ( البته بوعلی در اواخر ، از اين نظر خودش برگش.) و نمی‏خواهد مانند بعضی از عرفا و متصوفه راه عقل را تحقير كند
، می‏خواهد هر دو راه را  

محترم بشمارد . پس آن جنبه‏هائی كه علم و عقل در عرفان يا لااقل در سخنان‏
بعضی از عرفا تحقير می‏شود ، مورد تأييد اسلام نيست . انسان كامل قرآن ،
انسانی است كه كمال عقلی هم پيدا كرده است ، كمال عقلی هم جزء [
كمالاتش ] است .


. 2 درون گرائی مطلق


مسئله ديگری كه در انسان كامل عرفان وجود دارد و اسلام آن را تأييد
نمی‏كند ، اين است كه در عرفان ، فقط درون گرائی [ مطرح ] است ، يعنی‏
برون گرائی خيلی تحت الشعاع قرار گرفته است . جنبه فردی در آن زياد
است و جنبه اجتماعی محو شده يا بگوئيم كمرنگ شده است . انسان كامل‏
عرفان ، انسان اجتماعی نيست ، انسانی است كه فقط سر در گريبان خودش‏
دارد و بس . ولی اسلام ضمن تأييد همه آنچه كه در مورد دل و عشق و سير و
سلوك و علم افاضی و علم معنوی و تهذيب نفس گفته می‏شود ، انسان كاملش‏
، انسان جامع است ، برون گرا هم هست ، جامعه گرا هم هست ، هميشه سر در
گريبان خودش فرو نبرده است . اگر شب سر در گريبان خود فرو می‏برد و
دنيا و مافيها را فراموش می‏كند ، روز در متن جامعه قرار گرفته است .
چنانكه گفتيم درباره اصحاب حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه كه نمونه‏هايی‏
از مسلمان كامل هستند مكرر در مكرر در اخبار آمده است كه : « رهبان‏
بالليل ، ليوث بالنهار
» اگر در شب سراغشان بروی ، گوئی سراغ يك عده‏
راهب رفته‏ای ، سراغ عده‏ای رفته‏ای كه در دامنه يك كوه در غاری زندگی‏

می‏كنند و جز عبادت چيز ديگری سرشان نمی‏شود ولی در روز ، شيران

نزند . آنها راهبان شب و شيران نر روز هستند .
خود قرآن هم اينها را با يكديگر جمع می‏كند : " « التائبون العابدون‏
الحامدون السائحون الراكعون الساجدون
»" اينها همه ، آن جنبه‏های درونی‏
است . بعد می‏فرمايد : " « الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر »" .
(سوره توبه ، آيه . 112  ) ، فورا وارد جنبه‏های جامعه گرائی آنها می‏شود : آنها مصلحان جامعه‏
خود هستند . يا در آن آيه كريمه می‏فرمايد : " « محمد رسول الله و الذين‏
معه اشداء علی الكفار رحماء بينهم »" در اينجا اول جنبه جامعه‏گرائی را
می‏گويد : پيامبر و همراهانش حال بنا بر بعضی تفاسير ، خصوص همراهانش‏
را می‏گويد " « اشداء علی الكفار رحماء بينهم »" در مقابل پوشندگان حق‏
و حقيقت و كسانی كه با حقيقت عناد می‏ورزند ، با صلابت و محكم و [ مانند
] ديواری روئين هستند و نسبت به اهل ايمان يك پارچه محبت ، مهربانی ،
خير و رحمت . بعد می‏فرمايد : " « تريهم ركعا سجدا »" همين جامعه‏
گراها را در حال ركوع و سجود می‏بينی " « يبتغون فضلا من الله و رضوانا
" از خدای خود فزونی می‏خواهند و به آنچه دارند قانع نيستند و رضای حق را
می‏خواهند ، يعنی افرادی نيستند كه برای خود ، دنيا يا آخرت را بخواهند ،
برای آنها رضای حق از هر چيزی برتر و بالاتر است . " « سيماهم فی وجوههم‏
من اثرالسجود
»" (  سوره فتح ، آيه . 29    ) در چهره آنها آثار عبادت و آثار سجود را می‏بينی .
اين يك نقطه ضعف ديگری است كه در انسان كامل تصوف ديده می‏شود .
البته بسياری از پيشروان عرفان چون شديدا 

تحت تأثير تعليمات اسلامی بوده‏اند ، متوجه اين نكته بوده‏اند و در كلمات‏
خود به اين نكته اشاره كرده‏اند . اما به هر حال گاهی كم و بيش اين افراط
پيدا شده است ، يعنی درون گرائی به حدی رسيده كه ديگر برون گرائی نفی‏
شده است . اسلام اين جهت را تأييد نمی‏كند .


. 3 نفس كشی


يك جهت ديگر در اين مكتب مطرح است و آن مربوط به " نفس كشی "
است . ما در تعبيرات اسلامی كلمه " نفس كشی " نداريم . يكی دو جا
تعبير " امات نفسه " داريم كه يكی در نهج‏البلاغه است كه برايتان‏
خواندم و تعبير " « موتوا قبل ان تموتوا » " را هم داريم . معمولا در
تعبيرات اسلامی صحبت از تهذيب و اصلاح نفس است .
در تعبيرات شعرا مسئله " نفس كشی " و " نفس كشتن " زياد آمده‏
است حال ما با تعبير ، چندان مخالفتی نداريم ولی درباره مسئله نفس كشی‏
و به عبارت ديگر خود را در هم شكستن ، خود را كوبيدن ، يعنی خودبين‏
نبودن و خودپسند و خودخواه نبو دن ، در عرفان ما طوری سخن گفته شده است‏
كه غالبا يك نكته بسيار بسيار اساسی كه در اسلام از آن به " كرامت نفس‏
" تعبير می‏كنيم ، مورد غفلت واقع شده است . اين مطلب اندكی بحثش‏
مفصلتر است .
همانطور كه در ابتدای سخنم عرض كردم ، چون عرفان شيرين است و عرفا با
زبان ادب ، نثر و نظم مدعای خودشان را خيلی گفته‏اند و پخش كرده‏اند ،
انسان كامل عرفا در سرنوشت جامعه ما خيلی اثر دارد ، يعنی ما بيشتر
انسان والا و انسان متعالی را همان

می‏دانيم كه عرفا معرفی كرده‏اند ، از اين جهت لازم است مقداری بيشتر
درباره انسان متعالی ای كه عرفا معرفی كرده‏اند بحث كنيم . مطلب آخری را
كه عنوان كردم فقط برای اين بود كه عرض كرده باشم اين هم يك نقطه ضعف‏
ديگری است كه انشاءالله در جلسه بعد درباره اين مطلب و بعضی از قسمتهای‏
ديگر صحبت خواهم كرد .
و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

( پایان جلسه هفتم )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir