به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه چهارم - 300389
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 257 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم  )

 

جلسه چهارم : درد خداجويی در انسان

  

فهرست مطالب : 

روشنفكری عمری

 

 

مروت علی(ع )

 

مناجات علی (ع )

 

علی ( ع )در ساعات آخر عمر  

 

 

v       روشنفكری " عمری "

 

بعضی می‏گويند نماز خواندن يعنی چه ؟ ! عبادت يعنی چه ؟ ! اينها مال‏
پيرزنها است ، انسان بايد اجتماعی باشد . اين حرفها يك نوع روشنفكری‏
است اما " روشنفكری عمری " .
شنيده‏ايد كه عمر ، " حی علی خير العمل " را از اذان برداشت ، چرا ؟
به خاطر يك روشنفكری‏ئی كه پيش خود كرد ، ولی در واقع يك اشتباه بزرگ‏
] مرتكب شد [ . زمان او [ دوران اوج ] فتوحات اسلامی و مجاهده اسلامی بود
و سربازها خيل خيل به جنگ دشمن می‏رفتند و با عده كم ، دشمن قوی را به‏
زانو درمی‏آوردند . عده همه مسلمانان پنجاه ، شصت هزار بيشتر نيست و با
دو امپراطوری بزرگ ايران و روم كه هر كدام با سپاههای چند صدهزاری به‏ جنگ

اينها آمده‏اند ، می‏جنگند و اينها عده‏ای كمتر از صدهزار هستند و در هر دو
جبهه دشمنان را شكست می‏دهند . جهاد بار ديگر ارزش خود را ثابت می‏كند و
[ مشخص می‏شود ] كه وقتی اسلام ، مجاهد می‏پرورد يعنی چه . عمر گفت : وقتی‏
مؤذن در اذان با صدای بلند می‏گويد : " الله اكبر " و بعد شهادتين و "
حی علی الصلوت " و " حی علی الفلاح " ( به نماز روبياور ، به رستگاری‏
روبياور
) را می‏گويد عيبی ندارد ، اما " حی علی خيرالعمل " ( به بهترين‏
اعمال روبياور ) [ كه معنای آن اين است كه ] نماز بهترين اعمال است ،
روحيه مجاهدين را خراب می‏كند ، چون مجاهدين پيش خود می‏گويند حال كه‏
نماز بهترين اعمال است ، ما به جای اينكه برويم در ميدان جنگ جهاد كنيم‏
، در مسجد مدينه می‏مانيم و در جوار قبر پيغمبر ( ص ) نماز می‏خوانيم كه‏
بهترين عملهاست . آنها بروند بكشند و خود را به كشتن بدهند ، زخم‏
بردارند ، چشمشان كور شود ، دستشان بريده شود ، پايشان قطع شود ، شكمشان‏
سفره شود ولی ما اينجا راحت در خانه و پيش زن و بچه خود می‏مانيم و چهار
ركعت نماز می‏خوانيم و از آنها افضل هستيم . عمر گفت : نه ، اين بدآموزی‏
دارد ، مصلحت اين است كه اين عبارت را از اذان برداريم . به جای اين‏
جمله بگوئيد : " الصلوش خير من النوم " نماز ، خوب چيزی است ، از
خواب بهتر است
، يعنی به جای اينكه بخوابيد ، بيائيد در مسجد نماز بخوانيد .
اين مرد ( عمر ) آن قدر فكر نكرد كه آخر اين چند ده هزار سرباز كه قطعا
تعدادشان به صد هزار نمی‏رسيده با چه قدرتی دارد با دو تا چند صدهزار نفر
، در دو جبهه مختلف می‏جنگد و فاتح می‏شود ؟ اين فتح ، فتح چيست ؟ فتح‏
اسلحه است ؟ آيا اسلحه عرب

بر اسلحه ايرانی و رومی می‏چربيد ؟ ابدا ، ايرانيان و روميان از دو كشور
متمدن بودند و عاليترين سلاحهای زمان خود را در اختيار داشتند ، در حالی‏
كه شمشير عرب ، در مقابل شمشيرهايی كه در ايران يا روم وجود داشت ، مثل‏
يك آهن شكسته بود . آيا نژاد عرب از نژاد روم يا نژاد ايران قويتر و
نيرومندتر و پهلوانتر بود ؟ ابدا ، مگر نمی‏دانيد كه [ قبل از اسلام ]

شاپور ذوالاكتاف چه به سر عربها آورد ؟ مگر شاپور ذوالاكتاف نبود كه‏
هزاران عرب را اسير كرد ؟ مگر شانه‏های آنها را سياه [ و سوراخ ] نكرد و
آنان را به زنجير نكشيد ؟ زور عرب در آن ايام كجا بود ؟ مگر صد سال بعد
همين ايران ، عرب را شكست نداد ؟ پس عرب با چه نيروئی با ايران و روم‏
می‏جنگد و آنها را شكست می‏دهد ؟ نيروی او ، نيروی ايمانش است ، همان‏
نيرويی است كه از " حی علی خيرالعمل " گرفته ، نيروئی است كه از نماز
گرفته ، نيروئی است كه از راز و نياز با خدای خودش گرفته است . به‏
تعبير قرآن وقتی كه او شب به درگاه الهی می‏ايستد و راز و نياز و مناجات‏
می‏كند ، از خدای خود نيرو می‏گيرد . آن نيروست كه به او روحيه داده ،
يعنی روحيه عرب است كه ايران و روم را شكست می‏دهد . اين روحيه را از
چه چيز گرفته است ؟ از ايمانش گرفته ، نماز چيست ؟ تازه كردن ايمان .
اين روحيه را از الله اكبرش گرفته است . وقتی كه در نماز چندين بار
می‏گويد : " الله اكبر " جواب همه را می‏دهد ، همه اينها هيچ است .
وقتی چند صدهزار سرباز را در مقابل خود می‏بيند ، می‏گويد : " لا حول و لا
قوت الا بالله العلی العظيم " ، " الله اكبر " خدا بزرگتر است ، همه‏
قدرتها به دست خداست . انسان بايد به خدا اتكاء داشته باشد ، از خدا
نيرو بگيرد ، از خدا قدرت

بخواهد . همين نماز است كه به او نيرو داده است ، اگر اين نماز نبود ،
آن سرباز مجاهد ، مجاهد نبود .
تو او را از اشتباه بيرون بياور . مگر اسلام نمی‏گويد كه اين دستورها به‏
يكديگر وابسته است ؟ آنكه جهاد بر او واجب است ، بايد جهاد كند و
ماندنش برای نماز در مسجد مدينه حرام است . شرط قبول نماز جهاد است ،
و شرط قبول جهاد ، نماز . آنكه شرايط يك مجاهد برايش فراهم است ، بر
او واجب است كه جهاد كند ، به او بگو كه اسلام می‏گويد نماز منهای جهاد
باطل است . اين نه تنها خيرالعمل نيست ، بلكه شرالعمل است و نماز
نيست . نماز اسلام را به او ياد بده . آن نمازی كه آدم از جهاد فرار كند
و مسجد را انتخاب كند ، نماز اسلام نيست ، نماز اسلام ، خيرالعمل است .
نه اينكه بيائی " حی علی خيرالعمل " را از اذان برداری و خيال كنی اين‏
بدآموزی دارد ، چون مسلمانان به جای جهاد ، سراغ نماز می‏روند ! نه ،
فكرش را اصلاح كن ، اشتباه را از كله اش بيرون بياور . چرا چنين حرفی‏
می‏زنی ؟ !
اين است كه در منطق اسلام و اگر بخواهيم به تعبير امروز بگوييم ، در
نظام ارزشهای اسلامی ارزش ارزشها " عبادت " است ، اما " عبادت‏
اسلامی " ، " عبادت با شرايط " . قرآن به ما گفته است كه نماز ، آن‏
وقت نماز است كه اثرش هويدا باشد ، اثر خود را نشان دهد . چطور نشان‏
می‏دهد ؟ " « ان الصلوش تنهی عن الفحشاء و المنكر »" (سوره عنكبوت ، آيه . 45  )

خصلت نماز درست ، اين است كه انسان را از كارهای زشت باز

می‏دارد . اگر ديدی نماز می‏خوانی و در عين حال معصيت می‏كنی ، بدان كه‏
نمازت نماز نيست . پس نمازت را درست كن . نماز ، تو را به همه‏
ارزشهای ديگر می‏رساند به شرط اينكه نمازت واقعا نماز باشد .
همه درسها را بايد از علی ( ع ) ياد بگيريم . علی ( ع ) مجمع تمام‏
ارزشهای اسلامی است و نهج‏البلاغه سخن اوست ، كتابی كه انسان به هر جای آن‏
[ مراجعه كند ] كانه منطقی ديگر می‏بيند ، يعنی يك انسان ديگری ، غير از
انسانی كه در جای ديگر اين كتاب حرف می‏زند ، می‏بيند . در هر جائی ، علی‏
( ع ) يك شخصيت است [ به اين معنا كه ] شخصيتی است جامع همه ارزشهای‏
انسانی . يك جا منطقش ، منطق حماسه است ، گوئی پس از دوره كودكی ،
وارد نظام شده و دوره سربازی و بعد درجات نظامی را طی كرده و يك‏
فرمانده شده است ، و غير از مسائل فرماندهی چيز ديگری نمی‏داند ، روحی‏
است مملو از حماسه نظامی . در جای ديگر سراغ همين علی می‏رويم ، او را
عارفی می‏بينيم كه گوئی جز راز و نياز عاشقانه چيز ديگری را متوجه نيست .

 

v       مروت علی ( ع )

 

شب بيست و يكم است . دو قطعه كوچك از نهج‏البلاغه از هر دو قسمت‏
می‏خوانم با اينكه قسمتهای زيادی در اين زمينه‏ها هست برای اينكه با منطق‏
اسلام آشنا بشويم . لشكر معاويه و لشكر علی ( ع ) ، در جائی كه كنار فرات‏
بوده است ، به يكديگر نزديك می‏شوند . معاويه دستور می‏دهد يارانش پيش‏
دستی كنند و قبل از اينكه علی ( ع ) و يارانش برسند ، آب را به روی آنان ببندند . ياران‏
معاويه خيلی خوشحال می‏شوند . [ پيش خود ] می‏گويند از وسيله خوبی استفاده‏
كرديم ، چون وقتی آنها بيايند آب به چنگشان نمی‏آيد و مجبور می‏شوند فرار
كنند ) . . .  افتادگی از نوار است(   علی ( ع ) فرمود : ابتدا با يكديگر مذاكره كنيم بلكه‏
بتوانيم با مذاكره ، مشكل را حل كنيم ( به اصطلاح گرهی را كه با دست‏
می‏شود باز كرد ، با دندان باز نكنيم ) ، كاری كنيم كه از جنگ و خونريزی‏
ميان دو گروه از مسلمانان جلوگيری كنيم . [ سپس خطاب به معاويه فرمود ]
: اما هنوز ما نرسيده ايم تو دست به چنين كاری زده‏ای ! معاويه شورای‏
جنگی تشكيل داد و قضيه را با سربازان و افسران خود مطرح كرد و گفت : شما
چه مصلحت می‏بينيد ؟ آنها را آزاد بگذاريم يا نه ؟ بعضی گفتند آزاد
بگذاريم و بعضی گفتند نه . عمروعاص گفت : آزاد بگذاريد ، برای اينكه‏
اگر آزاد نگذاريد به زور از شما می‏گيرند و آبرويتان می‏رود . به هر حال‏
آنها آزاد نگذاشتند و جنگ را به علی ( ع ) تحميل كردند . اينجاست كه‏
علی ( ع ) يك خطابه حماسی در مقابل لشكرش ايراد می‏كند كه اثرش از هزار
طبل و هزار شيپور و هزار نغمه و مارش نظامی بيشتر است . صدا زد : « قد
استطعموكم القتال ، فاقروا علی مذلة و تأخير محلة ، او رووا السيوف من‏
الدماء ترووا من الماء
» معاويه گروهی از گمراهان را دور خودش جمع كرده‏
است و آنها آب را به روی شما بسته‏اند ، می‏دانيد چه كرده‏اند ؟ آب را به‏
روی شما بسته‏اند . اصحاب من ! تشنه هستيد ؟ آب می‏خواهيد ؟ سراغ من‏
آمده‏ايد كه آب نداريد ؟ مردم ! می‏دانيد چه بايد بكنيد ؟ شما اول بايد شمشيرهای خودتان‏
را از اين خونهای پليد ، سيراب كنيد تا آن وقت خودتان سيراب شويد .
بعد جمله‏ای گفت كه هيجانی در همه ايجاد كرد ، موت و حيات را از جنبه‏
حماسی و نظامی تعريف كرد : ايهاالناس !

 حيات يعنی چه ؟

 زندگی يعنی چه‏ ؟

مردن يعنی چه ؟

آيا زندگی يعنی راه رفتن بر روی زمين و غذا خوردن و خوابيدن ؟

آيا مردن يعنی رفتن زير خاك ؟

 خير ، نه آن ، زندگی است و نه‏ اين ، مردن .

« فالموت فی حياتكم مقهورين ، و الحياش فی موتكم قاهرين »  (  نهج البلاغه ، خطبه . 51  )

 زندگی آن است كه بميريد و پيروز باشيد و مردن آن است كه زنده
باشيد و محكوم ديگران . اين جمله چقدر حماسی است ! چقدر اوج دارد ! ديگر
بايد به زور جلوی لشكر علی ( ع ) را نگه داشت . با دو حمله رفتند و
معاويه و اصحابش را تا چند كيلومتر آن طرفتر [ از شريعه ] راندند .
شريعه در اختيار اصحاب علی ( ع ) قرار گرفت . جلوی آب را گرفتند و
معاويه بی‏آب ماند . [ معاويه كسی را ] برای التماس فرستاد . اصحاب علی‏
(ع ) گفتند : محال است ، ما كه ابتدا نكرديم ، شما چنين كاری كرديد و
حال ، ما به شما آب نمی‏دهيم ولی علی ( ع ) فرمود : من چنين كاری نمی‏كنم‏
، اين عملی است ناجوانمردانه ، من با دشمن در ميدان جنگ روبرو می‏شوم ،
من هرگز پيروزی را از راه اين گونه تضييقات نمی‏خواهم ، به دست آوردن‏
پيروزی از اين راه ، شأن من و شأن هيچ مسلمان عزيز و باكرامتی نيست .
اسم اين كار چيست ؟ اين را می‏گويند : " مروت " ، مردانگی . مروت بالاتر از

شجاعت است . چه خوب می‏گويد ملای رومی در آن‏ شعر كه از بهترين اشعاری

 است كه در مدح مولا سروده شده است آنجا كه‏ خطاب به علی ( ع ) می‏گويد :

در شجاعت شير ربا نيستی  

در مروت خود كه داند كيستی  

در شجاعت شير خدا هستی ، اما كسی نمی‏تواند در مروت تو را توصيف كند
كه تو كيستی . اينجا علی ( ع ) را ما در يك موقف و صحنه و در يك لباس‏
و جامه [ خاص ] می‏بينيم .

 

v       مناجات علی ( ع )

  

يك وقت هم سراغ علی ( ع ) می‏رويد ، هنگامی كه از كار مردم فارغ شده‏
است . اوست و خدای خودش ، اوست و خلوتش ، اوست و راز و نيازهای‏
عاشقانه و عابدانه‏اش . (مخصوصا برای جوانان - كه خوشبختانه اخيرا

 توجهی به نهج‏البلاغه پيدا كرده‏اند - اين قسمتها را می‏خوانم كه همه

 جنبه‏های نهج‏البلاغه را بشناسند .  )

 باز هم خوشبختانه در نهج‏البلاغه است ، آنجا كه می‏گويد :

« اللهم انك انس الانسين لاوليائك » خدايا تو از هر انيسی‏
برای اولياء خودت انيستر هستی
، يعنی با هيچ انيسی مانند تو انس‏
نمی‏گيرم ، انيس من توئی . وقتی با هر كه غير از تو هستيم ، با انيسی‏
نيستم ، تنها هستم ، فقط وقتی با تو هستم حس می‏كنم كه با كسی هستم « و
احضرهم بالكفاية للمتوكلين عليك
» كسانی كه به تو اعتماد كنند ، می‏بينند
از هر كس ديگر حاضرتری ، برای اينكه به سراغ كسانی كه به تو اعتماد
می‏كنند ، می‏روی « تشاهدهم فی  

سرائرهم ، و تطلع عليهم فی ضمائرهم ، و تعلم مبلغ بصائرهم » خدايا ! تو
دوستان و عاشقانت را در آن سر ضميرشان مشاهده می‏كنی و از باطن ضميرشان‏
آگاهی ، به مقدار عرفان و بصيرت آنها عالم و آگاهی و می‏دانی كه اينها در
چه حد از بصيرت هستند . « فاسرارهم لك مكشوفه ، و قلوبهم اليك ملهوفة»
( نهج‏البلاغه ، خطبه . 225 )

اسرارشان پيش تو پيداست و دلهاشان به سوی تو در پرواز است .
دعای كميل را كه دعای علی ( ع ) است ، در شبهای جمعه بخوانيد . اين‏
دعا از نظر مضمون در اوج عرفان است ، يعنی شما از اول تا آخر اين دعا را
كه بخوانيد ، نه دنيا در آن پيدا می‏كنيد و نه آخرت ( مقصودم از آخرت‏
همان بهشت و جهنم است ) . چه می‏بينيد ؟ مافوق دنيا و مافوق آخرت : خدا
، روابط يك بنده خالص و پرستنده و واله و شيدا نسبت به ذات اقدس‏
الهی ، يعنی حقيقت عبادت و خودش هم می‏گويد عبادت حقيقی همين است .
ببينيد علی ( ع ) در دعای كميل با خدای خودش چگونه راز و نياز می‏كند !
چگونه مناجات می‏كند ! ببينيد زين‏العابدين ( ع ) در سحرهای ماه رمضان در
دعای ابوحمزه چگونه با خدای خود راز و نياز و مناجات می‏كند ! اين ، قدم‏
اول مسلمانی ماست ، قدم اول ما اين است كه به خدای خود نزديك شويم و
با نزديك شدن به خدای خودمان است كه آن وقت ساير مسئوليتهايمان و از
آن جمله مسئوليتهای اجتماعی را می‏توانيم به خوبی انجام دهيم . كوشش كنيم‏
كه اين گرايشهای يك جانبه را كه هميشه اسلام دچار اين درد گرايشهای يك‏
جانبه ملت خودش بوده است كنار بگذاريم ، تا دين دچار اين بيماری گرايش

 يك جانبه نشود. ارزش عبادت را هرگز كم نگيريم .
در لحظات آخر كه امام صادق ( ع ) در حال رفتن بودند ، دستور دادند همه‏
خويشان نزديك را جمع كردند . [ سپس ] چشمهايشان را برای آخرين بار باز
كردند و يك جمله گفتند و رفتند . جمله اين بود كه : « لن تنال شفاعتنا
مستخفا بالصلوش » (وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص . 16  ) شفاعت ما شامل 

 كسی كه نماز را كوچك بشمارد ، نمیشود .

v       علی ( ع ) در ساعات آخر عمر

 

شگفت‏انگيزترين دوره‏های زندگی علی ( ع ) در حدود چهل و پنج ساعت است‏
. علی ( ع ) چند دوره زندگی دارد : از تولد تا بعثت پيغمبر ، از بعثت‏
پيغمبر تا هجرت ، از هجرت تا وفات پيغمبر كه دوره سوم زندگی علی ( ع )
است و شكل و رنگ ديگری دارد ، از وفات پيغمبر تا خلافت خودش ( آن‏
بيست و پنج سال ) دوره چهارم زندگی علی ( ع ) است و دوره خلافت‏
چهارساله و نيمه‏اش دوره ديگری از زندگی اوست . علی ( ع ) يك دوره‏
ديگری هم دارد كه اين دوره از زندگی او ، كمتر از دو شبانه روز است و
شگفت انگيزترين دوره‏های زندگی علی ( ع ) است ، يعنی فاصله ضربت خوردن‏
تا وفات . انسان كامل بودن علی ( ع ) اينجا ظاهر می‏شود ، يعنی در لحظاتی‏
كه مواجه با مرگ شده است . (شايد در جلسه ديگری اين را توضيح دهم كه يكی

 از معيارهای انسان‏ كامل چگونگی عكس‏العملش در مواجهه با مرگ است .  )

 اولين عكس‏العمل علی ( ع ) در مواجهه با مرگ‏ چه بود ؟

 ضربت كه به فرق مباركش وارد شد دو جمله از او شنيده شد . يك‏
جمله اينكه : " اين مرد را بگيريد " و ديگر اينكه : " « فزت و رب الكعبة »

" قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم ، به شهادت نائل شدم ،
شهادت برای من رستگاری است .
علی ( ع ) را آوردند و در بستر خواباندند . طبيبی به نام اثيربن عمرو
را كه از تحصيل كرده های جندی شاپور و عرب بود و در كوفه می‏زيست برای‏
معاينه زخم اميرالمؤمنين آوردند . حضرت را با وسائل آن زمان معاينه كرد
(نوشته‏اند رگی از شش گوسفند را كه گرم بود لای زخم گذاشت )و با اين آزمايش

 فهميد كه زهر وارد خون حضرت شده است . لذا

 [ نسبت به درمان ] اظهار عجز كرد . . . (افتادگی از نوار است )

 [ معمولا احوال مريض لاعلاج را [ به خود مريض نمی‏گويند ، به كسان او می‏گويند ،

ولی او می‏دانست كه علی‏ )ع ) كسی نيست كه لازم باشد احوالاتش

 را به كسان او بگويد . پس عرض‏ كرد : يا اميرالمؤمنين ! اگر وصيتی داريد بفرمائيد .
وقتی ام كلثوم سراغ آن لعين ازل و ابد ( ابن‏ملجم ) می‏رود ، شروع به‏
بدگوئی كردن به او می‏كند كه پدر من با تو چه كرده بود كه چنين كاری كردی‏
؟ بعد به او می‏گويد : اميدوارم كه پدرم سلامت خود را باز يابد و روسياهی‏
برای تو بماند . تا اين جمله را ام كلثوم گفت ، ابن ملجم شروع به صحبت‏
كرد و گفت : خاطرت جمع باشد ،

من آن شمشير را به هزار درهم ( يا دينار ) خريدم و هزار درهم ( يا دينار )

دادم تا مسمومش كردند و من سمی به اين شمشير خورانيده ام كه اگر بر سر
همه مردم كوفه هم يكجا وارد می‏شد ، همه را از بين می‏برد . مطمئن باش پدر
تو زنده نمی‏ماند .
شگفتيهای علی ( ع ) و معجزه (نه معجزه‏ای كه برای اثبات حقانيت است ،

 بلكه معجزه‏ای كه‏ بيشتربرای يك عالم ، معجزه است .  )

 های انسانی او در اينجا ظهور می‏كند .
جزء وصايايش می‏گويد با اسيرتان مدارا كنيد . و بعد می‏فرمايد : « يا بنی‏
عبدالمطلب لا الفينكم تخوضون دماء المسلمين خوضا ، تقولون قتل

اميرالمؤمنين قتل اميرالمؤمنين ، الا لا تقتلن بی الا قاتلی
» (نهج‏البلاغه ، نامه . 47  )

اولاد عبدالمطلب ! نكند وقتی كه من از دنيا رفتم ، بين مردم بيفتيد و بگوئيد
اميرالمؤمنين شهيد شد ، فلان كس محرك بود ، فلان كس دخالت داشت و اين‏

و آن را متهم كنيد ، نمی‏خواهم دنبال اين حرفها برويد ، قاتل من يك نفر

است .
به امام حسن ( ع ) فرمود : فرزندم حسن ! بعد از من اختيار او با توست‏
، می‏خواهی آزادش كنی ، آزاد كن و اگر می‏خواهی قصاص كنی ، توجه داشته‏
باش كه او به پدر تو فقط يك ضربه زده است ، به او يك ضربه بزن ، اگر
كشته شد ، شد و اگر كشته نشد ، نشد . باز هم سراغ اسيرش را می‏گيرد : آيا
به اسيرتان غذا داده‏ايد ؟ آيا به او آب داده‏ايد ؟ آيا به او رسيدگی‏
كرده‏ايد ؟ كاسه‏ای شير برای مولا می‏آورند ، مقداری می‏نوشد ، می‏گويد باقی را
به اين مرد بدهيد تا

بنوشد و گرسنه نماند . رفتارش با دشمن اينگونه است كه باعث شده مولوی‏ بگويد :

در شجاعت شير ربا نيستی

در مروت خود كه داند كيستی

اينها مردانگيهای علی ( ع ) است ، انسانيتهای علی( ع ) است . علی (
ع ) در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخيمتر می‏شود و سموم روی بدن‏
مقدس علی ( ع ) بيشتر اثر می‏گذارد . اصحاب ناراحتند ، گريه می‏كنند ،
ناله می‏كنند ولی می‏بينند لبهای علی خندان و شكفته است ، می‏فرمايد : "
« و الله ما فجأنی من الموت وارد كرهته و لا طالع انكرته ، و ما كنت الا
كقارب ورد ، و طالب وجد
» " (نهج‏البلاغه ، نامه . 23  ) به خدا قسم آنچه بر من وارد شده‏
است ، چيزی كه برای من ناپسند باشد نيست ، ابدا ! شهادت در راه خدا

هميشه آرزوی من بوده و برای من چه از اين بهتر كه در حال عبادت شهيد شوم‏
. « و ما كنت الا كقارب ورد ، و طالب وجد » علی ( ع ) يك مثلی می‏آورد
كه عرب با اين مثل خيلی آشنا بود و آن اين است كه عرب در بيابانها و
به طور فصلی زندگی می‏كرد و وقتی در يك جا آب و علف برای حيوانات و
حشمش پيدا می‏شد ، تا وقتی كه آب و علف بود در آنجا می‏ماند ، بعد در
جای ديگری آب و علف پيدا می‏كرد و می‏رفت . چون روزها خيلی گرم بود ،
گاهی شبها برای پيدا كردن نقطه‏ای كه آب داشته باشد می‏رفتند ، يعنی شبها
دنبال آبگردی بودند ( قارب به چنين كسی می‏گويند ) . حضرت به مردم‏
می‏گويد : ای مردم ! برای كسی كه در شب تاريك دنبال آب بگردد و ناگهان‏
آب را پيدا كند ، چه سرور و

شعفی دست می‏دهد ؟ مثل من ، مثل عاشقی است كه به معشوق خود رسيده و مثل‏
كسی است كه در يك شب ظلمانی آب پيدا كرده باشد .

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن نيمه شب آب حياتم دادند

چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر كه اين تازه براتم‏ دادند
اين بيت همان " « فزت و رب الكعبة » " را می‏گويد : " از غصه‏
نجاتم دادند " يعنی " « فزت و رب الكعبة » " . پرحرارت‏ترين سخنان‏
علی ( ع ) آنهائی است كه در همين چهل و پنج ساعت ( تقريبا ) از ايشان‏
صادر شده است . علی ( ع ) اندكی بعد از طلوع فجر روز نوزدهم ضربت خورد
و در نيمه‏های شب بيست و يكم ، روح مقدسش به عالم بالا پرواز كرد .
در لحظات آخر همه دور بستر علی ( ع ) جمع بودند . زهر به بدن مباركش‏
خيلی اثر كرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال می‏رفت و به حال اغما
درمی‏آمد ، ولی همينكه به هوش می‏آمد باز از زبانش در می‏ريخت ، حكمت و
نصيحت و پند و موعظه می‏ريخت . آخرين موعظه علی ( ع ) همان موعظه بسيار
بسيار پرحرارت و پرجوشی است كه در بيست ماده بيان كرده است . اول حسن‏
و حسين و بعد بقيه اهل بيتش را مخاطب قرار می‏دهد . حسنم ! حسينم ! همه‏
فرزندانم و همه مردمی كه تا دامنه قيامت سخن من به آنها می‏رسد با شما
هستم ! ( يعنی ما و شما هم مخاطب علی ( ع ) هستيم ) . در اين كلمات ،
جامعيت اسلام را بيان می‏كند : « الله الله فی الايتام ، الله الله

فی القرآن ، الله الله فی جيرانكم ، الله الله فی بيت ربكم ، الله الله‏
فی الصلوش الله الله فی الزكوش
» (بحارالانوار ( چاپ سنگی ) ، جلد 9 ،

 صفحه 746 ، و نهج‏البلاغه ، نامه‏ . 47  ) . . . يك يك بيان می‏كند : خدا
را ، خدا را درباره يتيمان ، خدا را ، خدا را درباره قرآن ، خدا را ، خدا

را درباره همسايه‏هاتان ، خدا را ، خدا را . . .
وقتی آن مطالبی را كه در
نظر داشت بگويد گفت ، آنها كه چشمشان به لبهای علی بود ، ديدند كه حال‏
مولا بيشتر منقلب شد و عرقی به پيشانی مقدس علی ( ع ) آمد و ديگر علی

(ع ) توجهش را از مخاطبين سلب كرد . چشمها و گوشها متوجه لبهای علی بود
تا ببينند علی ديگر چه می‏خواهد بگويد . يك وقت ديدند صدای علی ( ع )

بلند شد : « اشهد ان لااله الا الله ، و اشهد ان محمدا عبده و رسوله » .
و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

 

( پایان جلسه چهارم  )

 

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books

 

 

 

 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir