به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه چهارم - 290389
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 294 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت اول ) 

جلسه چهارم : درد خداجويی در انسان 

فهرست مطالب  

   

انفكاك پذيری " انسانيت " از انسان

 

انسان ، طالب كمال مطلق

 

سير انسان كامل از نظر عرفا

 

لزوم همراه بودن گرايشهای برونی و درونی

 

نمونه‏ای از تاريخ اسلام

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين ، باری الخلائق أجمعين ، والصلوش والسلام علی‏

عبدالله ورسوله ، و حبيبه و صفيه ، و حافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و

نبينا و مولانا أبی القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم " « و استعينوا بالصبر و الصلوش و انها

لكبيرش الا علی الخاشعين »" (سوره بقره ، آيه . 45  ) 
انسان هميشه خودش برای خودش دروازه معنويت ( يعنی دروازه‏ای كه انسان

از آنجا وارد عالم معنويت می‏شود و يالااقل‏ معنويت را [ درك می‏كند ]  ) بوده است . مقصود
از اين كه می‏گوئيم انسان هميشه برای خودش دروازه معنويت بوده و از
دروازه وجودش عالم معنی را ديده و كشف كرده است ، اين است كه در [
نفس ] انسان چيزهائی وجود دارد كه حساب آنها با حساب عالم ماده جور در
نمی‏آيد . نه تنها علمای " معرفةالنفس " و " معرفة الروح " قديم ،
بلكه بسياری از علمای معرفةالنفس جديد هم به اين مطلب اعتراف دارند كه در انسان ، چيزهائی‏
يافت می‏شود كه با حسابهای مادی اين دنيا قابل توجيه نيست و نشان می‏دهد
كه حساب ديگری در كار است .
سخنی دارد پيغمبر اكرم ( ص ) كه می‏فرمايد : « من عرف نفسه فقد عرف‏
ربه » هر كسی خودش را بشناسد ، خدا را می‏شناسد .
قرآن كريم برای انسان در مقابل همه اشياء عالم ، به طور كلی حساب‏
جداگانه و مستقلی باز كرده است ، می‏فرمايد : " « سنريهم اياتنا فی‏
الافاق و فی انفسهم
»" (سوره فصلت ، آيه . 53  ) ما نشانه‏های خود را در آفاق عالم يعنی در
عالم طبيعت ارائه می‏دهيم و در نفوس خود
مردم . قرآن ، [ نفوس مردم را ]

با حساب جداگانه‏ای بيان كرده است و همين آيه سبب شده است كه در
ادبيات ما ، اصطلاح مخصوص " آفاق " و " انفس " را پيدا كند .
می‏گويند : " مسائل آفاقی " و " مسائل انفسی " .
ممكن است بگوئيد كه آن چيزهائی كه در نفس انسان موجود است و با
حسابهای مادی قابل توجيه نيست ، چيست ؟ بايد گفت كه اين داستان درازی‏
دارد و من نمی‏خوا هم وارد اين مطلب شوم .

 

v       انفكاك پذيری " انسانيت " از انسان

 

يكی از آن چيزهائی كه با حسابهای مادی جور درنمی‏آيد

همين مسئله‏ای است كه در اين جلسات طرح كرده‏ايم : مسئله ارزشهای انسانی
و به عبارت ديگر مسئله انسانيت انسان . عجيب است كه شما سراغ هر
موجودی برويد ، می‏بينيد خودش برای خودش به عنوان يك صفت انفكاك‏
ناپذير است ، مثل صفت " پلنگی " برای پلنگ ، " سگی " برای سگ ،
" اسبی " برای اسب . ما نمی‏توانيم اسبی پيدا كنيم كه " اسبی "
نداشته باشد ، سگی پيدا كنيم كه " سگی " نداشته باشد ، پلنگی پيدا كنيم‏
كه " پلنگی " نداشته باشد ، ولی ممكن است انسانی منهای انسانيت موجود
باشد ، زيرا آن چيزهائی كه آنها را انسانيت انسان می‏دانيم كه جلسه گذشته‏
عرض كردم و آن چيزهائی كه به انسان شخصيت می‏دهد نه آن چيزهائی كه ملاك‏
شخص انسان است اولا يك سلسله چيزهائی است كه با اينكه بشری است و
تعلق به همين عالم دارد ولی با ساختمان مادی انسان درست نمی‏شود ، غير
مادی است ، محسوس و ملموس نيست و به عبارت ديگر از سنخ معنويات‏
است ، نه ماديات ، و ثانيا اين چيزهائی كه ملاك انسانيت انسان است و
ملاك شخصيت و فضيلت انسانی انسان است ، به دست طبيعت ساخته نمی‏شود ،
فقط و فقط به دست خود انسان ساخته می‏شود .
غرضم اين كلمه بود كه انسان ، خودش دروازه معنويت است و از دروازه‏
وجود خود ، به عالم معنا پی برده است ، [ چنانكه ] امام هشتم حضرت علی‏
بن موسی الرضا ( ع ) می‏فرمايد : " « لا يعرف هنالك الا بما هيهنا » "
آنچه در [ عالم معنا ] هست از راه آنچه در [ درون انسان ] است ، شناخته‏
می‏شود كه اين خودش يك مسئله‏ای است .
در جلسه پيش عرض كردم چيزهائی كه به آنها ارزشهای

انسانی گفته می‏شود و معنويات انسانی و ملاك انسانيت انسان است ، شامل‏
خيلی چيزهاست ، ولی می‏توان همه ارزشها را در يك ارزش خلاصه كرد و آن‏
ارزش ، " درد داشتن " و " صاحب درد بودن " است . هر مكتبی كه در
دنيا راجع به ارزشهای انسانی بحث كرده است ، يك درد ماوراء دردهای‏
عضوی و دردهای مشترك انسان با هر جاندار ديگر در انسان تشخيص داده است‏ .

آن درد انسانی انسان چيست ؟
گفتيم بعضی فقط تكيه‏شان روی درد غربت انسان و درد عدم تجانس و
بيگانگی انسان با اين جهان است ، چرا كه انسان حقيقتی است كه از اصل‏
خود جدا شده و دور مانده ، و از دنيای ديگر برای انجام رسالتی آمده است‏
و اين " دورماندگی از اصل " است كه در او شوق و عشق و ناله و احساس‏
غربت آفريده است ، ميل به بازگشت به اصل و وطن ، يعنی ميل بازگشت به‏
حق و خدا را آفريده است . از بهشت رانده شده و به عالم خاك آمده است‏
و می‏خواهد بار ديگر به آن بهشت موعود خودش بازگردد . البته آمدنش غلط
نبوده ، برای انجام رسالتی بوده ولی به هر حال اين هجران ، هميشه او را
در حال ناراحتی [ نگاه داشته است ] . درد انسان طبق اين مكتب فقط درد
خداست ، درد دوری از حق است [ و ميل او ] . ميل بازگشت به قرب حق و
جوار رب‏العالمين است ، و انسان به هر مقام و كمالی كه برسد ، باز
احساس می‏كند كه به معشوق خود ، نرسيده است .

 

v       انسان ، طالب كمال مطلق

  

نكته‏ای را می‏گويند و آن اين است : " انسان هميشه طالب آن چيزی است‏
كه ندارد " و اين خيلی عجيب است . هر چيزی را تا ندارد خواهان اوست ،
وقتی همان چيز را دارا شد ، دلزدگی برايش پيدا می‏شود ، چرا ؟ اين يك‏
امر غير منطقی است كه در طبيعت يك موجود ، ميل به چيزی وجود داشته‏
باشد ولی وقتی به آن برسد ، خواهان آن نباشد و آن را از خود طرد كند .
شخصی می‏گفت : در يكی از موزه‏های خارجی كه مشغول تماشا بودم ، مجسمه‏
يك زن جوا ن بسيار زيبايی را ديدم كه روی يك تختخواب خوابيده است و
جوان بسيار زيبائی كه يك پايش روی تخت و پای ديگرش روی زمين بود و
رويش را برگردانده بود ، مثل كسی كه دارد فرار می‏كند . می‏گفت : وقتی من‏
اين را ديدم ، معنايش را نفهميدم كه آن پيكرتراش از تراشيدن اين دو
پيكر پيكرهای زن و مرد جوان ، آن هم نه در حال معاشقه بلكه در حال گريز
مرد جوان از زن چه مقصودی داشته است . از افرادی كه وارد بودند توضيح‏
خواستم ، گفتند : اين تجسم فكر معروف افلاطون است كه می‏گويد انسان هر
معشوقی كه دارد ، ابتدا با يك جذبه و عشق و ولع فراوان به سوی او می‏رود
ولی همين كه به وصال رسيد ، " عشق " در آنجا دفن می‏شود ، وصال ، مدفن‏
عشق است و آغاز دلزدگی و تنفر و فرار .
چرا اينطور است ؟ اين مسأله يك امر غيرطبيعی و غيرمنطقی

به نظر می‏رسد ، اما آنهايی كه دقيقتر در اين مسئله فكر كرده‏اند ، آن را
حل كرده‏اند ، گفته‏اند : مسئله اين است كه انسان آنچنان موجودی است كه‏
نمی‏تواند عاشق محدود باشد ، نمی‏تواند عاشق فانی باشد ، نمی‏تواند عاشق‏
شيئی باشد كه به زمان و مكان محدود است ، انسان عاشق كمال مطلق است و
عاشق هيچ چيز ديگری نيست ، يعنی عاشق ذات حق است ، عاشق خداست . همان‏
كسی كه منكر خداست ، عاشق خداست ، حتی منكرين خدا كه به خدا فحش‏
می‏دهند ، نمی‏دانند كه در عمق فطرت خود ، عاشق كمال مطلقند ولی راه را گم‏
كرده‏اند ، معشوق را گم كرده‏اند .
محی‏الدين عربی می‏گويد : ما احب احد غير خالقه هيچ انسانی غير از خدای‏
خودش را دوست نداشته است و هنوز در دنيا يك نفر پيدا نشده كه غير خدا
را دوست داشته باشد . ولكنه تعالی احتجب تحت اسم زينب وسعاد وهند و
غير ذلك لكن خدای متعال در زير اين نامها پنهان شده است (او از اين قبيل حرفها

 زده و به همين دليل عده‏ای او را تكفير كرده‏اند .  ) . [ مثلا [ مجنون خيال می‏كند

كه عاشق ليلی است ، او از عمق فطرت و وجدان خودش‏
بی‏خبر است . لهذا محی‏ا لدين می‏گويد : پيغمبران نيامده‏اند كه عشق خدا و
عبادت خدا را به بندگان ياد دهند [ چون ] اين ، فطری هر انسانی است‏
بلكه آمده‏اند كه راههای كج و راست را نشان دهند ، آمده‏اند بگويند ای‏
انسان ! تو عاشق كمال مطلقی ، خيال می‏كنی كه پول برای تو كمال مطلق است‏
، خيال می‏كنی كه جاه برای تو كمال مطلق است ، خيال می‏كنی كه زن برای تو
كمال مطلق است ، تو چيزی غير از كمال

مطلق را نمی‏خواهی ولی اشتباه می‏كنی ، پيامبران آمده‏اند كه انسان را از
اشتباه بيرون بياورند .
درد انسان ، آن درد خدايی است كه اگر پرده‏های اشتباه از جلو چشمش‏
كنار رود و معشوق خود را پيدا كند ، به صورت همان عبادتهای عاشقانه‏ای‏
درمی‏آيد كه در علی ( ع ) سراغ داريم .
چرا قرآن می‏گويد : " « الا بذكر الله تطمئن القلوب »" (سوره رعد ، آيه . 28  ) بدانيد
كه منحصرا و منحصرا " « بذكر الله »" كه مقدم شده است ، علامت انحصار
است با يك چيز قلب بشر آرام می‏گيرد و از اضطراب و دلهره نجات پيدا
می‏كند و آن ، ياد خدا و انس با خداست . قرآن می‏گويد اگر بشر خيال كند
كه با رسيدن به ثروت و رفاه ، به مقام آسايش می‏رسد و از اضطراب و
ناراحتی و شكايت بيرون می‏آيد ، اشتباه كرده است . قرآن نمی‏گويد نبايد
دنبال اينها رفت ، می‏گويد اينها را بايد تحصيل كرد ، اما اگر خيال كنيد
اينها هستند كه به بشر آسايش و آرامش می‏دهند و وقتی بشر به اينها رسيد
، احساس می‏كند كه به كمال مطلوب خود نائل شده است ، اشتباه می‏كنيد ،
منحصرا با ياد خداست كه دلها آرامش پيدا می‏كند . بسياری از مكتبها
تكيه‏شان روی [ دور ماندن انسان از اصل خود ] است .
مكتبهای ديگری هستند كه تكيه‏شان روی درد انسان است برای خلق خدا ، نه‏
درد انسان برای خدا . حتی بعضی می‏گويند درد انسان برای خدا يعنی چه ؟ !
مثلا در يكی از مجلات ، بحثهايی طرح شده است تحت عنوان " خدا يا انسان‏ " ؟

يكی می‏گويد : " خدا " ،

ديگری می‏گويد : " انسان " و سومی می‏گويد : " خدا و انسان " ، ولی من‏
كسی را نديدم كه بگويد : خدا و انسان از يكديگر جدا نيست ، تا خدا نباشد
انسان هم نيست . تا آن درد خدايی را كه در انسان است ، نشناسيم و تا
انسان به سوی خدا نرود ، درد انسانی او هم به جايی نخواهد رسيد .
انسانيت ، درد خداست ، درد انسان از درد خدا [ داشتن ] است .

 

v       سير انسان كامل از نظر عرفا

  

چقدر عرفا عالی و زيبا می‏گويند ، وقتی سير انسان كامل را مشخص می‏كنند
. می‏گويند : سير انسان كامل در چهار سفر رخ می‏دهد :
. 1 سفر انسان از خود به خدا .
. 2 سفر انسان همراه خدا در خدا ( يعنی شناخت خدا ) .
. 3 سفر انسان همراه خدا نه به تنهايی به خلق خدا .
. 4 سفر انسان همراه خدا در ميان خلق خدا برای نجات خلق خدا .
ديگر بهتر از اين نمی‏شود سخن گفت . [ اولين سفر ] سفر انسان به سوی‏
خداست ، تا انسان از خدا جداست همه حرفها پوچ است . وقتی كه به ذكر
خدا رسيد و خدا را شناخت و خودش را به خدا نزديك احساس كرد و خدا را
با خود احساس كرد ، همراه خدا   ( همراه خدا " [ می‏شود ] ، يعنی انسانی 

 ربانی و الهی می‏شود ،  ) انسانی كه يك لحظه هم از خدا غافل نيست .

به سوی خلق خدا بازمی‏گردد . چنين انسانی برای نجات خلق خدا ، در ميان‏
خلق خدا حركت می‏كند و برای حركت دادن خلق خدا و نزديك ساختن آنان به‏
خدا [ كوشش می‏كند . ]
اگر بگوئيم كه سفر انسان از خلق است به سوی خدا ، و همانجا می‏ماند ،
انسان را نشناخته‏ايم و اگر بگوئيم انسان بدون اينكه خودش به سوی خدا
حركت كند ، بايد به سوی انسانها برود مثل مكتبهای مادی انسانی امروز
برای نجات انسانها هيچ كاری از او ساخته نيست و دروغ مطلق است . كسانی‏
توانسته‏اند انسانها را نجات دهند كه اول ، خودشان نجات پيدا كرده‏اند .
[ مگر ] نجات انسانها يعنی چه ؟ نجات انسانها از چه چيز ؟ از اسارت‏
طبيعت ؟ از اسارت انسانهای ديگر كه معنايش " آزادی انسان از انسان "
است ؟ اينها درست است [ اما آنچه مقدم بر اينهاست ] نجات انسان از
خودی خود و از نفس اماره خود و از خود محدودش است و تا انسان از خود
محدود خودش نجات پيدا نكند ، هرگز از اسارت طبيعت و اسارت انسانهای‏
ديگر نجات پيدا نمی‏كند .

 

v       لزوم همراه بودن گرايشهای برونی و درونی

  

ما هنوز در منزل اول از بحث خودمان هستيم . امشب ، شب بيست و يكم‏
ماه مبارك‏رمضان و شب اول از دهه آخر اين ماه است . وقتی دهه آخر ماه‏
مبارك رمضان می‏رسيد ، پيغمبر اكرم دستور می‏داد رختخوابش را به طور كلی‏
ببندند و فقط در ماه شوال باز كنند ، يعنی پيغمبر در اين دهه هيچ شبی‏
نمی‏خوابيد . اين شبها ، شب عبادت

است ، شب خلوت و مناجات است . اين مطلب را به حكم مطلبی كه در
جلسات پيش عرض كردم ، می‏گويم كه گاهی بعضی ارزشها ارزش ديگر را از
بين می‏برند . درگذشته ، جامعه اسلامی گرايشی به ارزش عبادت پيدا كرده‏
بود و می‏خواست ارزشهای ديگر را از بين ببرد و من احساس می‏كنم كه باز
يك موج افراطی ديگری در حال تكون است ، يعنی عده‏ای می‏خواهند به‏
گرايشهای اجتماعی اسلام توجه كنند ولی گرايشهای خدائی اسلام را فراموش‏
كنند ، يعنی انحراف و اشتباهی ديگر . آن عرب الاغی داشت ، می‏خواست‏
سوار شود ، آنقدر دورخيز كرد كه وقتی به طرف الاغ پريد ، آن طرف الاغ‏
افتاد و گفت : كالاول : " شد مثل اول " . اگر بنا شود از جاده معتدل‏
اسلام خارج شويم ، چه فرق می‏كند كه " عبادتگرای جامعه گريز " باشيم يا
" جامعه‏گرای خداگريز " ؟ در منطق اسلام هيچ فرق نمی‏كند .
ببينيد خداوند در آيه آخر سوره فتح - كه آياتی نظير اين در قرآن زياد
است - چه می‏فرمايد : " « محمد رسول الله و الذين معه اشداء علی الكفار
رحماء بينهم
»" (حال در تركيب اين آيه كه آيا مقصود ، حضرت رسول است با اصحاب ،
يا فقط اصحاب ، مقصود هستند [ بحثی نمی‏كنيم ، چون ] در مدعای ما عجالتا
هيچ تأثيری ندارد .
 ) صحابه و تربيت شدگان پيغمبر ، چگونه هستند ؟ در
مقابل دشمنان حقيقت ، (برای دشمنان حق و حقيقت ، كلمه " كفار " را به كار می‏برد ، يعنی‏
كسانی كه می‏خواهند چهره حقيقت را بپوشانند .
 ) ، شديد ، قوی ، باصلابت و محكم هستند ،
مانند ديواری روئين كه از جا تكان نمی‏خورد : " « ان الله

يحب الذين يقاتلون فی سبيله صفا كأنهم بنيان مرصوص »" (سوره صف آيه . 4  )

ولی اينها دو چهره دارند ، دو وجهه دارند ، در مقابل دشمنان حقيقت‏
آنچنان محكم و باصلابتند ، ولی در ميان خود ، يك پارچه عطوفت ، مهربانی‏
، يگانگی و وحدتند كه از نظر قرآن يك خصلت اجتماعی جامعه اسلامی است (
يعنی همان خصلتی كه ما قرنها فراموش كرده بوديم ) . قرآن در ادامه آخرين‏
آيه سوره فتح می‏فرمايد : " « تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و
رضوانا سيماهم فی وجوههم من اثر السجود
»" فورا سراغ آن ارزش خدائی‏
می‏رود . همان كسانی كه از نظر به اصطلاح جامعه گرائی در آن وضع هستند ،

[در مقابل خداوند ] راكعند ، ساجدند ، درد دلشان را با خدا [ می‏گويند ، ]
از خدای خود ترقی و فزونی می‏خواهند ، به آنچه دارند قانع نيستند ،
می‏خواهند روز به روز جلوتر و پيشتر بروند ، از همه پرستشهاشان جز رضای‏
خدا چيز ديگری نمی‏خواهند ، يعنی به عاليترين شكل ، خدا را عبادت می‏كنند
و در چهره اينها آثار عبادت نمايان است . " « ذلك مثلهم فی التورية و
مثلهم فی الانجيل كزرع اخرج شطأه
»" (سوره فتح ، آيه . 29  ) بعد برای جامعه اسلامی ، مثلی‏
ذكر می‏كند كه چگونه اين جامعه ، جامعه‏ای است روينده و بالنده  .[
[ می‏فرمايد : ] جامعه حكم يك گياه را دارد كه در اول ، ضعيف و كوچك است‏
ولی بعد رشد می‏كند و رشد می‏كند ، به طوری كه همه كشاورزان را به حيرت و
شگفتی وا می‏دارد . ببينيد قرآن چطور [ در جای ديگر اين دو گرايش را ] توأم با

يكديگر ذكر كرده است : " « التائبون العابدون الحامدون السائحون‏
الراكعون
الساجدون »" جنبه‏های خدايی اين دسته را ذكر می‏كند : تائبها ،
عبادت كنندگان ، ستايش كنندگان ، روزه گيرندگان ، راكعان ، ساجدان ،
بلافاصله پس از آن می‏گويد : " « الامرون بالمعروف و الناهون عن المنكر
" ( سوره توبه ، آيه . 112  )همانها كه مصلح جامعه خود هستند و در جامعه ،

امر به معروف و نهی از منكر می‏كنند .
در آيه ديگری می‏فرمايد : " « الصابرين و الصادقين و القانتين و
المنفقين »" (سوره آل عمران ، آيه . 17  ) صبر كنندگان ، مقاومت كنندگان ، " صبر " در قرآن‏
هميشه معنايش مقاومت است ، مخصوصا مقاومت در ميدان جنگ ) صادقان ،
راستگويان ، راست كرداران ، انفاق كنندگان . بلافاصله می‏گويد : "
²و المستغفرين بالاسحار »" و استغفار كنندگان در سحر بنابراين در اسلام ،
اين گرايشها از يكديگر تفكيك پذير نيست ، كسی كه يكی از اينها را
استخفاف‏كند ، ديگری را هم استخفاف كرده است .
در اوصاف اصحاب حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه تعبيری است كه من نه‏
فقط در يك حديث بلكه در احاديث متعدد ، آن را ديده‏ام : « رهبان بالليل‏
، ليوث بالنهار » (سفينةالبحار ، ماده صحب .  ) در شب راهبانند ، شب

كه سراغ آنها می‏روی ، گويی سراغ يك عده راهب رفته‏ای ولی روز كه

 سراغشان می‏روی [ گوئی ] سراغ‏ يك عده شير رفته‏ای .

 

v       نمونه‏ای از تاريخ اسلام

 

اصحاب رسول خدا در چه وضع و حالی بودند ؟

 حديث معروف كافی (اصول كافی ، جلد 2 ، ص . 53  ) كه مولوی آن را

به شعر درآورده است . واقعا عجيب است . اين حديث را شيعه و سنی

 (كنزالعمال ، ج 13 ، ص . 351  ) هر دو روايت كرده‏اند : روزی پيغمبر اكرم ( ص )

 در وقت بين‏الطلوعين سراغ " اصحاب صفه " رفت ( پيامبر ، زياد سراغ‏
اصحاب صفه می‏رفت ) . در اين ميان ، چشمش به جوانی افتاد . ديد اين‏
جوان يك حالت غيرعادی دارد : دارد تلوتلو می‏خورد ، چشمهايش به كاسه سر
فرو رفته است و رنگش ، رنگ عادی نيست . جلو رفت و فرمود : « كيف‏
اصبحت ؟
» [ چگونه صبح كرده‏ای ] ؟ عرض كرد اصبحت موقنا يا رسول الله‏
در حالی صبح كرده‏ام كه اهل يقينم ، يعنی آنچه تو با زبان خودت از راه‏
گوش به ما گفته‏ای ، من اكنون از راه بصيرت می‏بينم . پيغمبر می‏خواست‏
يك مقدار حرف از او بكشد ، فرمود : هر چيزی علامتی دارد ، تو كه ادعا
می‏كنی اهل يقين هستی ، علامت يقين تو چيست ؟ « ما علامة يقينك ؟ » عرض‏
كرد : ان يقينی يا رسول الله هو الذی احزننی و اسهر ليلی و اظما هواجری‏
علامت يقين من اين است كه روزها مرا تشنه می‏دارد و شبها مرا بی‏خواب ،
يعنی اين روزه‏های روز و شب زنده‏داريها ، علامت يقين است . يقين من‏
نمی‏گذارد كه شب سر به بستر بگذارم ، يقين من

نمی‏گذارد كه حتی يك روز مفطر باشم . فرمود : اين كافی نيست ، بيش از
اين بگو ، علامت بيشتری از تو می‏خواهم . عرض كرد : يا رسول الله ! الان‏
كه در اين دنيا هستم ، درست مثل اين است كه آن دنيا را می‏بينم و صداهای‏
آنجا را می‏شنوم ، صدای اهل بهشت را از بهشت و صدای اهل جهنم را از جهنم‏
می‏شنوم ، (چون بهشت و جهنم ، الان مخلوقند ) ، يا رسول الله ! اگر به من

 اجازه دهی ، اصحاب را الان‏ يك يك معرفی كنم كه كداميك بهشتی و كداميك

 جهنمی‏اند . فرمود : سكوت‏ ! ديگر حرف نزن .

گفت پيغمبر صباحی زيد را

كيف اصبحت ای رفيق باصفا

گفت عبدا موقنا باز اوش گفت

كونشان از باغ ايمان گرشكفت

گفت تشنه بوده‏ام من روزها

شب نخفتستم زعشق و سوزها

گفت از اين ره كو ره‏آوردی بيار

در خور فهم و عقول اين ديار

گفت خلقان چون ببينند آسمان

من ببينم عرش را با عرشيان

همين بگويم يا فرو بندم نفس

لب گزيدش مصطفی يعنی كه بس

بعد پيغمبر به او فرمود : جوان ! آرزويت چيست ؟ چه آرزوئی داری ؟
عرض كرد : يا رسول الله ! شهادت در راه خدا . آن ، عبادتش و اين هم آرزويش ،

 آن شبش و اين هم روز و آرزويش . اين‏ می‏شود مؤمن اسلام ، می‏شود

انسان اسلام ، همانكه دارای هر دو درد است ، ولی‏
درد دومش را از درد اولش دارد ، آن درد خدائی است كه اين درد دوم را
در او ايجاد كرده است . آيه‏ای را در آغاز سخنم تلاوت كردم :

" « و استعينوا بالصبر و الصلوش و انها لكبيرش الا علی الخاشعين »" .

 قرآن عجيب سخن می‏گويد :

 

ای اهل ايمان ! از نماز استمداد كنيد و از صبر كه مفسرين گفته‏اند ، مقصود
، روزه است يا لااقل روزه يكی از اقسام صبر است از اينها استمداد كنيد !
مدد بگيريد ! چه مددی است كه می‏توانيم از نماز بگيريم ؟ چه مددی است كه‏
از عبادت خدا و خداپرستی می‏توانيم بگيريم ؟ همين [ عبادت خدا ] مدد
است ، اصلا هر مددی را از اينجا می‏شود گرفت . اگر شما می‏خواهيد در
اجتماع ، يك مسلمان واقعی باشيد و می‏خواهيد يك مجاهد نيرومند باشيد ،
بايد نماز خوان خالص و مخلصی باشيد  . . .  (  افتادگی از نوار است .)

 

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books

 

 

 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir