به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه سوم - 270389
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 284 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم  )

جلسه سوم : " درد انسان " از ديدگاههای مختلف 

فهرست مطالب :  

 
 
 
 
 

" درد انسان " در كلام اميرالمؤمنين 

تمثيل مولوی 

درد انسان نسبت به خلق خدا 

نظر اسلام 

درد مطلوب 

     

 

v       " درد انسان " در كلام اميرالمؤمنين

  

چقدر زيبا می‏گويد اميرالمؤمنين علی ( ع ) وقتی كه با كميل بن زياد نخعی‏
به صحرا می‏رود . كميل می‏گويد همين كه به صحرا رسيديم و ديگر كسی در آنجا
نبود ، علی ( ع ) آه عميقی كشيد « فلما اصحر تنفس الصعداء » بعد فرمود :
" « يا كميل بن زياد ان هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاها ، فاحفظ عنی ما
اقول لك
» " دل انسان به منزله ظرف است ، بهترين ظرفها آن است كه‏
ظرفيتش بيشتر باشد يا بهتر [ مظروف را [ نگهداری كند . گوش كن آنچه را

كه من به تو می‏گويم . اول مردم را به سه قسمت تقسيم می‏كند كه اينها محل‏

بحث من نيست تا در اواخر ، شكايت می‏كند كه : افسوس ! افراد صاحب‏سری‏

نيستند كه من آنچه را كه در دل دارم ، بتوانم به آنها اظهار كنم . بعد می‏گويد :

ولی اينچنين هم نيست كه هيچكس نباشد ، هميشه در همه زمانها
افرادی [ اينچنين ] هستند .
« اللهم بلی لا تخلو الارض من قائم لله بحجة
اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا
» تا آنجا كه می‏فرمايد : « هجم بهم‏
العلم علی حقيقة البصيرش
» علم حقيقی در نهايت بصيرت بر آنها هجوم‏
آورده است و به مقام يقين كامل رسيده‏اند

« و باشروا روح اليقين ، و استلانوا ما استوعره المترفون ، و انسوا بما
استوحش منه الجاهلون
» به روح يقين اتصال پيدا كرده‏اند و فاصله‏ای با روح‏
يقين ندارند . آن چيزهايی كه برای اهل ترف و ماده پرست‏ها خيلی سخت‏

است ، برای آنها رام و نرم است ، آنچه برای نادانها مايه وحشت است‏

يعنی خلوت با حق ، برای آنها مايه انس است
« و صحبوا الدنيا بابدان‏
ارواحها معلقة بالمحل الاعلی
» (نهج‏البلاغه ، حكمت . 147)

اينها در دنيا با مردم همراهند ولی‏ با روحهايی كه مجذوب [ عالم ] بالا هستند 

 . در عين اينكه در اين دنيا هستند ، در اين دنيا نيستند ، در حالی كه

در اين دنيا هستند ، در دنيای‏ ديگری هستند .

 دردهای علی و به تعبير ما دردهای عرفانی علی و دردهای‏
عبادتی علی و مناجاتهای علی يك مسئله بسيار واضح و روشنی است . كارش‏
در عبادت به جائی می‏رسد كه آنچنان از خود بی‏خود می‏شود و گرم محبوب و
معشوقش می‏شود كه از آنچه در اطراف او می‏گذرد بی‏خبر است ، حتی اگر تيری‏
را از بدنش بيرون بكشند .
اين درد انسان است ، يعنی درد جدائی از حق ، و آرزو و اشتياق تقرب به‏
ذات او و حركت به سوی او و نزديك شدن به او . تا انسان به ذات حق‏
نرسد ، اين دلهره و اضطراب از بين نمی‏رود و دائما اين حالت برای او
هست . اگر انسان خود را به هر چيز سرگرم كند ، آن چيز سرگرمی است ،
حقيقت چيز ديگر است ، قرآن اين مطلب را به اين تعبير می‏گويد : "
« الا بذكر الله تطمئن القلوب »" (سوره رعد ، آيه . 28  ) بدانيد فقط

و فقط دلها با يك چيز از اضطراب و دلهره و ناراحتی ، آرام می‏گيرد ، اين‏
درد بشر به وسيله يك چيز است كه آرامش پيدا می‏كند و آن ، ياد حق و
انس با ذات پروردگار است . عرفا بيشتر روی اين درد تكيه كرده‏اند و
ديگر به درد ديگری توجه ندارند و يا بگوئيم كمتر توجه دارند .

 

v       تمثيل مولوی

  

داستانی را مولوی ذكر می‏كند كه البته تمثيل است . می‏گويد مردی بود كه‏
هميشه با خدای خودش راز و نياز می‏كرد و داد " الله ، الله " داشت .
يك وقت شيطان بر او ظاهر شد و او را وسوسه كرد و كاری كرد كه اين مرد
برای هميشه خاموش شد . به او گفت : ای مرد ! اين همه كه تو " الله ،
الله " می‏گويی و سحرها با اين سوز و درد خدا را می‏خوانی ، آخر يك دفعه‏
هم شد كه تو لبيك بشنوی ؟ تو اگر به در هر خانه‏ای رفته بودی و اين همه‏
فرياد كرده بودی ، [ لااقل ] يك دفعه در جواب تو " لبيك " می‏گفتند .
اين مرد به نظرش آمد كه اين حرف ، منطقی است . دهانش بسته شد و ديگر
" الله ، الله " نگفت . در عالم رؤيا هاتفی به او گفت : چرا مناجات‏
خدا را ترك كردی ؟ گفت : من می‏بينم اين همه كه دارم مناجات می‏كنم و با
اين همه درد و سوزی كه دارم ، يك بار هم نشد در جواب ، به من لبيك‏
گفته شود . هاتف به او گفت : ولی من مأمورم از طرف خدا جواب را به تو
بگويم : " آن الله تولبيك ماست " .

نی كه آن الله تو لبيك ماست  

آن نياز و سوز و دردت ، پيك ماست  

تو نمی‏دانی كه همين درد و سوزی كه ما در دل تو قرار داديم و همين عشق و
شوقی كه در دل تو قرار داديم ، خودش لبيك ماست .
چرا علی ( ع ) در دعای كميل می‏فرمايد : " « اللهم اغفر لی الذنوب‏
التی تحبس الدعاء
» " خدايا آن گناهانی كه سبب می‏شود دعا كردن من حبس‏
شود و درد دعا كردن و مناجات كردن از من گرفته شود ، بيامرز
. اين است‏
كه می‏گويند دعا برای انسان ، هم مطلوب است و هم وسيله ، يعنی دعا هميشه‏
برای استجابت نيست ، اگر استجابت هم نشود ، استجابت شده است . دعا
خودش مطلوب است .

 

v       درد انسان نسبت به خلق خدا

  

گروهی ديگر در موضوع درد انسان كه آن را ارزش ارزشها تلقی می‏كنند ،
متوجه امر ديگری شده‏اند : درد انسان نسبت به خلق خدا ، نه درد انسان
نسبت به خدا . می‏گويند معيار انسانيت انسان به اين است كه درد ديگران‏
را داشته باشد ، يعنی ناراحتيهايی كه متوجه ديگران است و هيچ به شخص او
مربوط نيست ، در او درد ايجاد می‏كند ، او غمخوار ديگران است . به قول‏
سعدی :

من از بينوائی نيم روی زرد  

غم بينوايان رخم زرد كرد  

اگر درد ديگران و غمخوارگی در كسی پيدا شد ، از گرسنگی ديگران خوابش‏
نمی‏برد . گرسنگی برای خودش از گرسنگی ديگران آسانتر است ، اگر خاری در
پای ديگران فرو رود ، مثل اين است كه در چشم او فرو رفته است . می‏گويند
اين درد انسان است ، دردی است كه به انسان ، شخصيت و ارزش می‏دهد و
اين

است منشأ همه ارزشهای انسانی . امروز می‏بينيم آنهايی كه دائما می‏گويند
فلان مسئله ، انسانی است ، اصلا انسانيت را جز در اينجا در جای ديگر
پياده نمی‏كنند . هر چيزی كه باز گشتش به احساس مسئوليت انسان و درد
انسان [ در قبال [ انسانهای ديگر باشد ، آن را انسانی می‏دانند و هر چيز ،
غير از اين باشد آن را انسانی نمی‏دانند . باز اين هم محو شدن ارزشها در
يك ارزش ديگر است .

 

v       نظر اسلام

آيا از نظر معيارهای اسلامی ، انسان كسی است كه درد ديگران را داشته‏
باشد ؟ يا كسی است كه فقط درد خدا را داشته باشد ؟ از نظر معيارهای‏
اسلامی ، انسان كسی است كه درد خدا را داشته باشد و چون درد خدا را دارد
، درد انسانهای ديگر را هم دارد .
ببينيد قرآن ] درباره درد ديگران داشتن ] چگونه سخن می‏گويد . قرآن راجع‏
به پيغمبر اكرم ( ص ) می‏فرمايد : " « فلعلك باخع نفسك علی اثارهم ان‏
لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا
»" (سوره كهف ، آيه . 6  ) پيغمبر آنچنان برای هدايت و
سعادت مردم ونجات آنان از اسارتها و گرفتاريهای دنيا و آخرت حريص‏
است كه می‏خواهد خود را هلاك كند . خطاب می‏رسد كه چه خبر است ؟ مثل‏
اينكه تو می‏خواهی خودت را به خاطر مردم تلف كنی . " « طه 0 ما انزلنا
عليك القران لتشقی 0 الا تذكرش لمن يخشی »" (سوره طه ، آيات 1 تا . 3 ) .

در آيه‏ای ديگر می‏فرمايد : " « لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما
عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم
» " (سوره توبه ، آيه . 128  ) . ببينيد تعبير قرآن‏
چقدر عجيب و عالی است : مردم ! پيامبری از ميان شما و از جنس شما برای‏
شما آمده است ، اولين خصوصيتش اين است كه « عزيز عليه ما عنتم » 
) عنت يعنی مشقت ، رنج ، ناراحتی ) رنجهای شما بر او ناگوار است و او
درد شما را دارد . پس مسلمان كيست ؟ مسلمان كسی است كه هم درد خدا را
داشته باشد و هم درد خلق خدا را . « حريص عليكم »قرآن تعبير " حريص‏
" را بكار برده است . گاهی بعضی پدرها كه می‏خواهند بچه‏هايشان ملا بشوند
، آنقدر [ در اين خواسته ] افراط می‏ورزند كه می‏گويند فلان‏كس حريص است‏
به اينكه بچه‏اش باسواد بشود ، مثل آدمی كه حريص مال دنياست ، درست‏
مثل آدمی كه پول پرست و حريص جمع آوری پول است ، پيغمبر حريص نجات‏
مردم است ، حريص بهبود بخشيدن به دردهای مردم است . اين می‏شود درد خلق‏
داشتن . مگر خود علی ( ع ) اين تعبير را نمی‏كند ؟ مگر تعبير " درد " مال خود
او نيست ؟
داستان معروفی است كه مكرر شنيده‏ايد : در بصره ، عثمان بن حنيف در
يك مجلس ميهمانی شركت كرده است . در آن مجلس ميهمانی چه خبر بوده‏
است ؟ العياذبالله مشروب بوده ؟ نه . قمار بوده ؟ نه . فسق و فجوری‏
بوده ؟ نه . پس چه بوده ؟ گناه عثمان بن حنيف اين بوده كه در يك مجلس‏
صد درصد اشرافی شركت كرده ،

يعنی از فقرا كسی در آن مجلس نبوده است (چيزی كه ما اصلا امروز اينجور چيزها

 را درد احساس نمی‏كنيم ، يعنی‏ كمك كسی نمی‏گزد .  ) .

به علی ( ع ) خبر می‏رسد كه نماينده و حاكم شما در مجلسی شركت

 كرده است كه در آن مجلس ، اغنيا و پولدارها و اشراف وجود داشته‏اند

 ولی از فقرا كسی در آنجا نبوده است . علی ( ع ) می‏فرمايد

 : " « و ما ظننت انك تجيب الی طعام قوم عائلهم‏ مجفو و غنيهم مدعو » "

 عثمان بن حنيف ! من باور نمی‏كردم كه تو دعوت بر
سفره‏ای را بپذيری كه اغنيا را در آنجا دعوت كرده باشند ولی فقرا را

دعوت نكرده باشند و آنها پشت درمانده باشند . بعد علی ( ع ) شروع به‏
گفتن دردهای خودش می‏كند تا می‏رسد به آنجا كه راجع به خودش می‏گويد :
²و لو شئت لاهتديت الطريق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج‏
هذا القز
» . علی ( ع ) خليفه است . می‏گويد اگر من بخواهم ، امكانات‏
برايم فراهم است ، بهترين خوردنيها و نوشيدنيها و بهترين پوشيدنيها و

هرچه كه بخواهم برای من فراهم است .
« و لكن هيهات ان يغلبنی هوای ، و
يقودنی جشعی الی تخير الاطعمة
» هيهات هيهات كه من چنين كنم ، محال است‏
كه من مهار خود را به دست حرص و هوای نفسم بدهم .
حال چرا [ علی ( ع (
اينگونه می‏گويد ] ؟ مگر خدا اين نعمتها را حرام كرده است ؟ علی ( ع (
توضيح می‏دهد تا كسی خيال نكند لباس خوب پوشيدن حرام است ، عسل مصفی‏
خوردن حرام است . نه ، مسئله ديگری است ، اينها حرام نيست ، حلال است.
« و لعل بالحجاز او اليمامة من لا طمع له فی القرص ، و لا عهد له بالشبع »
اگر من اينجا شكم خود را سير كنم ، شايد در عراق و

كوفه و يمامه و سواحل خليج‏فارس و در حجاز ، كسانی باشند كه اميد به اين‏
يك قرص نان را هم نداشته باشند .
« او ابيت مبطانا و حولی بطون غرثی و
اكباد حری
» آيا من شكم سير بخوابم و در اطرافم شكمهائی گرسنه و جگرهايی‏
تشنه باشد ؟
آيا من آنجور باشم كه شاعر می‏گويد :

و حسبك داء ان تبيت ببطنة

و حولك اكباد تحن الی القد

يعنی اين درد ( داء ) تو را بس كه شكم سير بخوابی و در اطرافت شكمهائی‏
گرسنه وجود داشته باشد . به اين می‏گويند درد خلق خدا . اين را می‏گويند
معيار انسانيت ، و به تعبير صحيحتر مادر دوم ارزشها . سپس می‏فرمايد :
«  اقنع من نفسی بان يقال اميرالمؤمنين و لا اشاركهم فی مكاره الدهر » ؟
)نهج‏البلاغه ، نامه . 45 ( آيا من به لقب و اسم قناعت كنم ؟ آيا به لقبی كه به

من می‏دهند و " يا اميرالمؤمنين ، يا اميرالمؤمنين " می‏گويند و مرا امير مؤمنان و خليفه‏
می‏خوانند و به اينكه مرا به عنوان رئيس يك مملكت اسلامی كه بيشترين‏

معموره عالم را گرفته است [ خطاب می‏كنند ] ، قناعت كنم و برخود نام‏

اميرالمؤمنين بگذارم و با مؤمنان در سختيهای روزگار شركت نداشته باشم ؟
« و لا اشاركهم فی مكاره الدهر » ؟
ببينيد همه سخن [ در اينجا ] از همدردی است ، از درد ديگران را احساس‏
كردن است .

 

v       درد مطلوب

حال از شما می‏پرسم آيا بهتر است آدم ، لخت باشد ،

اعضايش كرخ باشد و راحت باشد و يا بهتر است حساس باشد و اين درد را
درك كند ؟ اين دردی است كه در عين حال ، لذيذ هم هست ، چون دردی كه‏
برای ديگران باشد ، هميشه لذيذ است . اين مطلب چه رازی دارد ؟ خدا
خودش می‏داند . همچنانكه درد ديگران داشتن لذيذ است ، درد هجران حق هم‏
لذيذ است . بوعلی در اشارات درباره اين مسئله كه گاهی يك چيز درد هست ، ولی در
عين اينكه درد است لذيذ است ، مثال می‏آورد

 (خود بوعلی می‏گويد كه اين مثال ، مثال دوری است .  ) .

می‏گويد اين نوع درد نظير خارش بدن است كه بدن خارش می‏كند و

سوزش دارد و انسان وقتی خارش‏ می‏دهد ، [ محل خارش ] درد می‏كند

 و در عين اينكه درد می‏كند ، خوشش می‏آيد . اين درد ، درد تلخی نيست .
اين درد ، دردی است كه جان را می‏سوزاند ، اشك را جاری می‏كند اما غم‏
محبوب است ، غم مطلوب است . انسان از يك سلسله غمها هميشه فرار
می‏كند ، ولی چطور می‏شود كه اگر به ما بگويند مجلس ذكر مصيبت امام حسين‏
( ع ) برقرار است و مجلس خيلی باحالی است ، می‏خواهيم به آنجا برويم ؟
انسان تا دلش نسوزد و درد نگيرد ، اشك نمی‏ريزد ولی در عين حال انسان
دلش می‏خواهد به اين مجلس باحال برود ، اين درد را احساس كند و اين‏
اشك را بريزد ، وقتی اين قطرات اشك می‏ريزد ، انسان صفائی را احساس‏
می‏كند كه آن درد ، ديگر در مقابل اين ، چيزی نيست ، اين است درد انسانيت .
خوشا به حال آن تن‏ها و بدنهائی كه روحهاشان فقط درد تن

خودشان را احساس می‏كنند و خوشا به حال آن بدنی كه روحش فقط درد بدنش‏
را احساس می‏كند ، چون آن روح دائما در فكر اين است كه ناراحتيهای اين‏
بدن را از بين ببرد . ولی دشوار است حال آن بدنی كه روحش ، تنها روح‏
خودش نيست ، روح همه بدنهاست . يك روح ، درد همه را به تنهايی احساس‏
می‏كند . اين بدن است كه مجبور است با وجود فراهم بودن همه امكانات ،
با دو لقمه نان جو بسازد برای اينكه مبادا در حجاز يا يمامه يك " نان‏
جوخور " پيدا شود . اين بدن است كه بايد كفش وصله‏دار بپوشد برای اينكه‏
با روحی مانند روح علی ( ع ) توأم باشد . شاعر عرب می‏گويد :

و اذا كانت النفوس كبارا

تعبت فی مرادها الاجسام

روحها وقتی بزرگ شد ، وای به حال آن بدنها ! روح وقتی بزرگ شد و روح‏
همه بدنها شد و درد همه را احساس كرد ، كارش به آنجا می‏كشد كه مجازات‏
می‏بيند ، برای چه ؟ برای غافل ماندن از حال يك بيوه زن و چند يتيم .
ميان كوچه ، زنی را می‏بيند كه مشك به دوش گرفته است ، نگاه می‏كند .
علی ( ع ) آدمی نيست كه بی‏تفا وت از كنار اين مناظر بگذرد . علت ندارد
كه يك زن خودش آب كشی كند ، حتما كسی را ندارد يا كسی دارد ولی او به‏
حال اين زن نمی‏رسد . فورا خودش جلو می‏رود ، نمی‏گويد آی شرطه ! آی پاسبان‏
! آی نوكر ! آی غلام ! آی قنبر ! تو بيا ، خودش جلو می‏رود . با كمال ادب‏
می‏گويد : خانم ! اجازه می‏دهيد شما را كمك دهم و من مشك آب را به دوش‏
بكشم ؟ اين زحمت را به من بدهيد . آن زن می‏گويد خدا پدر تو را بيامرزد .
به خانه آن بيوه زن می‏رود . همين كه مشك را زمين می‏گذارد ، استفسار
می‏كند كه ممكن است برای من

توضيح بدهيد كه چرا خودتان آب كشی می‏كنيد ؟ شايد مردی نداريد ؟ می‏گويد
بله ، اتفاقا شوهر من در ركاب علی بن ابی‏طالب كشته شد . من هستم و چند
تا يتيم . اين كلمه را كه می‏شنود ، سرتاپايش آتش می‏گيرد . نوشته‏اند آن‏
شب وقتی برگشت و به خانه رفت ، تا صبح خوابش نبرد . صبح ، نان و
گوشت و خرما و پول با خودش برمی‏دارد و با عجله می‏رود و در خانه همان زن‏
را می‏زند . می‏گويد كيستی ؟ می‏فرمايد : من همان برادر مؤمن ديروز تو هستم‏
. به سرعت گوشتها را كباب می‏كند و به دست خودش در دهان يتيمها
می‏گذارد و يتيمها را روی زانو می‏نشاند و [ آهسته ] به آنها می‏گويد كه از
تقصير علی كه از شما غافل مانده بگذريد . آنگاه تنور را آتش می‏كند .
وقتی سر تنور می‏رود ، صورتش را به آتش نزديك می‏كند ، حرارت آتش را
احساس می‏كند ، [ با خود می‏گويد : ] علی ! حرارت آتش دنيا را بچش و
آتش جهنم يادت بيايد ، تا ديگر از حال مردم غافل نمانی . بدنی كه بايد
جور بكشد اينطور است ، بدنی كه روحش روح همه مردم است ، اينطور است .
باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله .
خدايا تو را قسم می‏دهيم به حقيقت علی بن ابی‏طالب كه درد اسلام را در
دل ما ايجاد كن . عاقبت امر همه ما را ختم به خير بفرما . درد محبت ، و
معرفت و طاعت و عبادت خودت را در دلهای ما قرار بده . احساس همدردی‏
با خلق خودت را در ما ايجاد بفرما . ما را از پرتو نور ولايت علی ( ع )
بهره‏مند بفرما . ما را پيرو واقعی آن بزرگوار قرار بده . دلهای ما را به‏
نور ايمان ، منور بگردان . ما را با حقايق اسلام آشنا بفرما .
و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

 

( پایان جلسه سوم  )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir