به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( انسان کامل ) » جلسه اول - 220389
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 388 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان كامل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
( قسمت دوم  )

 

جلسه اول : عيوب روحی و روانی انسان

  

فهرست مطالب  

 

عيبهای جسمی و روانی

آفات روح انسان

نمونه‏ای از بيماری حسد

انسان مسخ شده

رمضان ، ماه انسان سازی

 

v      عيبهای جسمی و روانی

  

آيا انسان سالم و انسان معيوب هم داريم ؟ سلامت و عيب گاهی مربوط به‏
تن انسان است . شكی نيست كه بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند

و بعضی‏ معيوب و مريض ، مثلا نقص عضوی دارند : نابينا ، كرو يا افليج هستند

 و امثال اينها . ولی اينها مربوط به شخص انسان است . هيچ توجه داريد كه‏
اگر انسانی كور باشد ، كر باشد ، افليج باشد ، بد شكل باشد ، كوتاه قد
باشد ، شما اينها را برای او از نظر فضيلت و شخصيت و انسانيت ، نقصی‏
نمی‏شماريد . مثلا سقراط ، فيلسوف يونان كه او را به اصطلاح " تالی تلو
پيغمبران " حساب می‏كنند ، يكی از بدشكلترين مردم دنيا بود ، ولی هيچكس‏
بد شكلی را برای سقراط به عنوان يك انسان ، عيب نمی‏گيرد . يا مثلا "
ابوالعلاء معری " (احمدبن عبدالله بن سليمان شاعر و لغوی معروف عرب

كه در چهار سالگی به سبب آبله نابينا شد   ) و " طه حسين " (اديب و

محقق معاصر مصری كه در سن سه سالگی نابينا گرديد ]  ) كور بوده‏اند ، آيا

 اين‏ كوری كه نقصی در جسم و شخص اين افراد است به عنوان يك نقص در

 شخصيت‏ اين افراد شمرده می‏شود ؟ نه ، اينچنين نيست . اين مطلب دليل

 بر اين‏ است كه انسان دو چيز دارد : " شخصی " دارد و " شخصيتی " ، تنی

 دارد و روحی ، جسمی دارد و روانی . حساب روان از حساب جسم جداست .

 اين كسانی كه خيال می‏كنند روان انسان ، صد درصد تابعی از جسم اوست ،

اشتباهشان همين جاست . اساسا آيا روان انسان‏ می‏تواند بيمار باشد ،

در حاليكه جسم او سالم است ؟ اين خودش يك‏ مسئله‏ای است .

 بنابر نظر كسانی كه منكر اصالت روح هستند و تمام خواص‏ روحی را اثر

 مستقيم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می‏دانند ، اساسا روان ، حكمی

 ندارد ، همه چيز تابع جسم است . [ از نظر اينها ] اگر روان بيمار باشد ، حتما

 جسم بيمار شده كه روان بيمار است و بيماری روانی همان‏ بيماری جسمی

است . خوشبختانه امروز ، بيشتر اين مطلب ثابت شده است كه ممكن است

 انسان‏ از نظر جسم ، از نظر تعداد گلبولهای سفيد و قرمز خون ، ويتامينها و از
نظر متابوليسم (به معنای سوخت و ساز   ) بدن [ و همه جهات جسمی

ديگر [ و حتی از نظر پزشك‏ اعصاب ، سالم سالم باشد ، و در عين حال

 از نظر روانی بيمار باشد . چطور بيمار باشد ؟ مثلا به قول امروزيها

" عقده روانی " داشته باشد . واقعا علم امروز به آدمی كه عقده روانی دارد ،

" بيمار " می‏گويد ، يعنی در دستگاه روانی او اختلال پيدا شده است بدون اينكه

 اختلالی در دستگاه جسمی‏ او پديد آمده باشد و لهذا اين نوع بيماريها را از راه

 جسم [ نمی‏توان‏ درمان كرد ، يعنی ] راه معالجه اين بيماران روانی دواهای

مادی نيست ،( البته بعضی از بيماريهای روانی هست كه مربوط به اختلالات

 جسمی است‏ ، مثل كسانی كه به واسطه ضعف اعصاب دچار ترس و وحشت

 می‏شوند . مقصود من برخی از بيماريهای روانی است .  )

مثل كسی كه دارای عقده روانی " تكبر " است . امروز ثابت شده است كه‏
تكبر ، واقعا بيماری است ، واقعا اختلال روحی و روانی است ، ولی آيا
می‏شود يك دارو برای تكبر در داروخانه پيدا كرد ؟ آيا می‏شود انسان يك‏
قرص بخورد و تكبرش از بين برود و تبديل به يك انسان متواضع شود ؟ آيا
می‏شود به يك انسان قسی القلب و جلاد مثل شمربن ذی الجوشن يك آمپول‏
بزنند و يا يك قرص به او بدهند تا تبديل به يك انسان عطوف ، مهربان و
با شفقت و رحمت شود ؟ نه ، [ امكان ] معالجه برای او هست ولی معالجه‏
او ، راه ديگری دارد .
حتی گاهی بيماری جسمی از راه روانی معالجه می‏شود ، همچنانكه گاهی‏
بيماری روانی از راه جسم معالجه می‏شود . مثلا يك بيماری ، واقعا جسمی‏
است ولی با يك سلسله تلقينها و تقويتهای روحی كه اينهم خودش داستانی‏
دارد و يك مسأله عجيبی است [ معالجه می‏شود . اين مطلب ] جزء دلايل قاطع‏
بر اين است كه واقعا انسان ، موجودی است مركب از تن و روان ، و روان‏
انسان از تن استقلال دارد و يك تابع مطلق از تن نيست ، همچنانكه تن ،
تابع مطلق از روان نيست ، اين دو در يكديگر اثر دارند . به قول حكما :
النفس والبدن يتعا كسان ايجابا و اعدادا بدن در روان اثر می‏گذارد و روان‏
در بدن ، و بدن كار مستقل از روان انجام می‏دهد و روان هم كار مستقل از تن‏
انجام می‏دهد . اين خودش دليل بر اين است كه دستگاه روانی انسان ، خود
يك دستگاه مستقل است .
ما در صحبت از انسان كامل قبل از اينكه وارد [ اصل ] بحث شويم ، سخن‏
از انسان سالم و انسان معيوب آورديم . اين مقدمه لازم

بود [ تا روشن شود كه مقصود ما ] عيب و سلامت مربوط به جسم نيست ،
نمی‏خواهيم بحث پزشكی كنيم كه انسانی صد درصد سالم است كه اگر برود "
چكاپ " كند ، معلوم می‏شود همه جهازات بدنش سالم است ، اين بحث به‏
ما مربوط نيست ، ما اساسا به بدن ، كاری نداريم .
پس واقعا ممكن است انسان از نظر روانی ، بيمار و معيوب باشد ، همچنانكه

ممكن است از اين نظر سالم باشد . قرآن اين اصل را پذيرفته است‏ ، می‏فرمايد :

 " « فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا »" (سوره بقره ، آيه . 10  )

 در دل و روحشان بيماری است ، نمی‏فرمايد مثلا چشمشان بيمار است .

قلبی كه قرآن‏ می‏گويد غير از قلب پزشكی‏ای است كه [ برای درمان آن ]

 لازم است به طبيب‏ قلب مراجعه كنيم . " قلب " در قرآن يعنی همان روح

و روان انسان . درباره قرآن می‏فرمايد : " « و ننزل من القران ما هو شفاء 

 و رحمة للمؤمنين »" (سوره اسراء ، آيه . 82  ) ما قرآن را برای شفا و 

 رحمت ، برای مؤمنين فرستاديم‏ . قرآن ، شفای مؤمنين است .
اميرالمؤمنين می‏فرمايد : " « الا و ان من البلاء الفاقة » " از جمله‏
بلايا و شدايد فقر است
" « و اشد من الفاقة مرض البدن » " و از فقر
بدتر ، مريضی بدن است
" « و اشد من مرض البدن مرض القلب » "

 (نهج‏البلاغه ، حكمت . 388  )
و از بيماری تن بدتر و شديدتر ، بيماری دل و قلب انسان است .
يكی از برنامه‏های قرآن ، ساختن انسان سالم است و ماقبل از

آنكه بخواهيم توقع اين را داشته باشيم كه انسان كامل باشيم يا به

 انسان‏ كامل نزديك باشيم ، بايد خود را از اين نظر كه اساسا " انسان

سالم " يا " انسان معيوب " هستيم ، [ به خوبی بشناسيم]

 

v       آفات روح انسان

  

به طور اجمال ريشه‏های اصلی آنچه كه روح انسان را آفت زده می‏كند
برايتان عرض می‏كنم . از نظر روانشناسی ، محروميتها منشأ بيماريهای

روانی‏ می‏شود ، يعنی منشأ بسياری از عقده‏های روانی و بيماريهای

روانی  انسان ، احساس مغبونيتها و محروميتهاست . می‏دانيد كه فرويد

 به طور افراط تكيه‏اش روی اين موضوع است ، خصوصا در امر جنسی .

 به هر حال اين خود يك‏ مسئله اساسی است كه محروميتهای انسان

در او ايجاد بيماريهائی می‏كند .

اين كينه چيست كه وقتی انسان احساس می‏كند نسبت به كسی

حقد و كينه دارد ، دلش می‏خواهد از او انتقام بگيرد و تا او را به خاك و

خون نكشد نمی‏تواند آرام گيرد ؟

 اين حس انتقامجويی در انسان چيست ؟
آدم حسود وقتی خير و نعمتی را در ديگران می‏بيند ، همه آرزويش اين است‏
كه از او سلب نعمت شود ، درباره خودش فكر نمی‏كند . انسان سالم ، "
غبطه " دارد نه " حسد " . او هميشه درباره خودش فكر می‏كند كه جلو
بيفتد . اگر يك انسان هميشه در فكر اين باشد كه خودش جلو بيفتد ،

سالم‏ است ، اين ، دليل بر عيب نيست ، اما اگر كسی هميشه در اين

 انديشه است‏ كه ديگری عقب بيفتد بيمار است ، مريض است . حتی شما

می‏بينيد كه گاهی آدمهای حسود به مرحله‏ای‏ می‏رسند كه حاضرند به

خودشان صد درجه صدمه بزنند ، بلكه به ديگری پنجاه‏ درجه صدمه وارد شود .

 

v       نمونه‏ای از بيماری حسد

  

داستان خيلی معروفی در كتب تاريخ نقل می‏كنند : در زمان يكی از خلفا ،
مرد ثروتمندی غلامی خريد . از روز اولی كه او را خريد ، مانند يك غلام با
او رفتار نمی‏كرد ، بلكه مانند يك آقا با او رفتار می‏كرد . بهترين غذاها
را به او می‏داد ، بهترين لباسها را برايش می‏خريد ، وسائل آسايش او را
فراهم می‏كرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار می‏كرد ، گوئی پرواری‏
برای خودش آورده است . غلام می‏ديد كه اربابش هميشه در فكر است ،

هميشه‏ ناراحت است . بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد كند و سرمايه

زيادی هم‏ به او بدهد . يك شب درد دل خود را با غلام در ميان گذاشت و

 گفت : من‏ حاضرم تو را آزاد كنم و اين مقدار پول هم بدهم ، ولی می‏دانی

 برای چه‏ اينهمه خدمت به تو كردم ؟ فقط برای يك تقاضا ، اگر تو اين تقاضا را
انجام دهی هر چه كه به تو دادم حلال و نوش جانت باشد ، و بيش از اين هم‏
به تو می‏دهم ولی اگر اين كار را انجام ندهی من از تو راضی نيستم . غلام‏
گفت : هر چه تو بگوئی اطاعت می‏كنم ، تو ولی نعمت من هستی و به من‏
حيات دادی . گفت : نه ، بايد قول قطعی بدهی ، می‏ترسم اگر پيشنهاد كنم ،
قبول نكنی . گفت : هر چه می‏خواهی پيشنهاد كنی بگو ، تا من بگويم " بله‏
" . وقتی كاملا قول گرفت ، گفت : پيشنهاد من اين است كه در

يك موقع و جای خاصی كه من دستور می‏دهم ، سر مرا از بيخ ببری . گفت :
آخر چنين چيزی نمی‏شود . گفت : خير ، من از تو قول گرفتم و بايد اين كار
را انجام دهی . نيمه شب غلام را بيدار كرد ، كارد تيزی به او داد ، و با
هم به پشت بام يكی از همسايه‏ها رفتند . در آنجا خوابيد و كيسه پول را به‏
غلام داد و گفت : همينجا سر من را ببر و هر جا كه دلت می‏خواهد برو . غلام‏
گفت : برای چه ؟ گفت : برای اينكه من اين همسايه را نمی‏توانم ببينم .
مردن برای من از زندگی بهتر است . ما رقيب يكديگر بوديم و او از من‏
پيش افتاده و همه چيزش از من بهتر است . من دارم در آتش حسد می‏سوزم ،
می‏خواهم قتلی به پای او بيفتد و او را زندانی كنند . اگر چنين چيزی شود ،
من راحت شده‏ام . راحتی من فقط برای اين است كه می‏دانم اگر اينجا كشته‏
شوم ، فردا می‏گويند جنازه‏اش در پشت بام رقيبش پيدا شده ، پس حتما
رقيبش او را كشته است ، بعد رقيب مرا زندانی و سپس اعدام می‏كنند و
مقصود من حاصل می‏شود ! غلام گفت : حال كه تو چنين آدم احمقی هستی ،

چرا من اين كار را نكنم ؟ تو برای همان كشته شدن خوب هستی . سر او را

 بريد ، كيسه پول را هم برداشت و رفت . خبر در همه جا پيچيد . آن مرد

 همسايه را به زندان بردند ، ولی همه می‏گفتند اگر او قاتل باشد ، روی

 پشت بام خانه‏ خودش كه اين كار را نمی‏كند ، پس قضيه چيست ؟ معمائی

 شده بود . وجدان‏ غلام او را راحت نگذاشت ، پيش حكومت وقت رفت و حقيقت

 را اينطور گفت : من به تقاضای خودش او را كشتم . او آنچنان در حسد

می‏سوخت كه‏ مرگ را بر زندگی ترجيح می‏داد . وقتی مشخص شد قضيه از

 اين قرار است ، هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد كردند .

پس اين يك حقيقتی است كه واقعا انسان به " بيماری حسد " بيمار
می‏شود . قرآن می‏فرمايد : " « قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها » "
( سوره شمس ، آيات 9 و . 10) اولين برنامه قرآن تهذيب نفس است ،

تزكيه نفس است ، پاكيزه‏ كردن روان از بيماريها ، عقده‏ها ، تاريكيها ،

 ناراحتيها ، انحرافها و بلكه از مسخ شدنهاست .

 

v       انسان مسخ شده

  

مسئله مسخ شدن خيلی مهم است . مسخ يعنی چه ؟ شنيده‏ايد كه می‏گويند

 در ميان امم سالفه مردمی بودند كه در اثر اينكه مرتكب گناهان زياد شدند ،
مورد نفرين پيغمبر زمان خود واقع ، و مسخ شدند ، يعنی به يك حيوان تبديل‏
شدند ، مثلا به ميمون ، گرگ ، خرس و يا حيوانات ديگر . اين را " مسخ‏
" می‏گويند . حال ، اين مسخ به چه صورت است ؟ آيا " انسانها مسخ شدند
" . يعنی واقعا حيوان شدند ؟ توضيحش را عرض می‏كنم : يك مطلب] مسلم‏
است ] و آن اين است كه انسان اگر فرضا از نظر جسمی مسخ نشود تبديل به‏
يك حيوان نشود به طور يقين از نظر روحی و معنوی ممكن است مسخ شود

 تبديل‏ به يك حيوان شود و بلكه تبديل به نوعی حيوان شود كه در عالم ،

حيوانی به‏ آن بدی و كثافت وجود نداشته باشد . قرآن از " « بل هم اضل »"

(سوره اعراف ، آيه . 179 ) سخن می‏گويد ، يعنی از مردمی كه از چهارپا

 هم پست‏تر هستند .

 مگر می‏شود انسان واقعا از نظر روحی تبديل به يك حيوان‏
شود ؟ بله ، چون شخصيت انسان به خصائص اخلاقی و روانی اوست . اگر
خصائص اخلاقی و روانی يك انسان ، خصائص و اخلاقی (صفت نسبی است ،

 به معنای آنچه مربوط و منسوب به اخلاق است   ) يك درنده بود ،
خصائص و اخلاقی يك بهيمه بود ، او واقعا مسخ شده است ، يعنی روحش‏
حقيقتا مسخ و تبديل به يك حيوان شده است . جسم خوك با روح آن تناسب‏
دارد و انسان ممكن است تمام خصلتهايش خصلتهای خوك باشد . اگر

انسانی‏ اينگونه باشد ، از انسانيت منسلخ شده و در معنی و باطن و [ نزد ]

 چشم‏ حقيقت‏بين و در ملكوت ، واقعا يك خوك است و غير از اين چيزی نيست .
پس انسان معيوب ، گاهی به مرحله انسان مسخ شده می‏رسد . ما اينها را
كمتر می‏شنويم و شايد بعضی خيال كنند اينها مجاز است و ديرتر باورشان‏
بيايد ، ولی حقيقت است .
شخصی می‏گويد : با امام زين‏العابدين ( ع ) در صحرای عرفات بوديم . از
آن بالا كه نگاه كردم ، ديدم صحرا از حاجی موج می‏زند . به امام عرض كردم‏
: ما اكثر الحجيج الحمد لله چقدر امسال حاجی زياد است . امام فرمود : "
« ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج » " (بحار ، ج 24 ، ص . 124  ) چقدر فرياد

 زياد است و چقدر حاجی كم است . آن شخص می‏گويد من نمی‏دانم امام

چه كرد و چه بينشی به من‏ داد و چه چشمی را در من بينا كرد كه وقتی به

 من گفت حالا نگاه كن ، ديدم‏ صحرايی است پر از حيوان ، يك باغ وحش‏كامل

 كه فقط يك عده انسان هم در لابلای اين حيوانها دارند حركت می‏كنند .

فرمود : حالا می‏بينی ؟ باطن قضيه‏ اين است . از نظر اهل باطن و اهل معنی ،

 اين مسئله ، امری به واضحی اين‏ چراغهاست ، حال اگر ذهن متجدد ماب

بعضی از ما نمی‏خواهد قبول كند ، اشتباه می‏كنيم . در زمان خود ما افرادی

 بوده و هستند كه می‏توانند حقيقت‏ انسانها را درك كنند و ببينند .
انسانی كه مانند يك بهيمه و چهارپا جز خوردن و خوابيدن و جز عمل جنسی‏
، ] فكر ديگری ندارد ] و فقط در فكر اين است كه بخورد و بخوابد و لذت‏
جنسی ببرد ، اصلا روحش يك چهارپاست و غير از اين چيزی نيست . واقعا
باطن چنين انسانی مسخ شده است ، فطرتش مسخ شده است ، يعنی

خصلتهای‏ انسانی كه درباره آن توضيح خواهيم داد و انسانيت ، به كلی از

 او گرفته‏ شده است و به جای آنها خودش برای خودش خصلتهای حيوانی و

 خصلتهای‏ بهيمه‏ای و درندگی كسب كرده است . در سوره مباركه نبأ می‏خوانيم :

 " « يوم ينفخ فی الصور فتانون افواجا 0 و فتحت السماء فكانت ابوابا

0 و سيرت الجبال فكانت سرابا »" ( سوره نبأ ، آيات 18 تا . 20 )

در روز قيامت مردم گروه گروه مبعوث و محشور می‏شوند .

 مكرر در مكرر پيشوايان دين گفته‏اند كه فقط يك گروه از مردم به صورت انسان

 محشور می‏شوند . گروههايی به صورت مورچگان ، گروههايی به صورت

بوزينگان ، گروههايی به صورت عقربها ، گروههايی به صورت مارها و گروههايی

 به صورت‏ پلنگها مبعوث می‏شوند . چرا ؟ مگر ممكن است خدا انسانی را

بی‏جهت به‏ صورت آنها درآورد ؟ آن كه در دنيا جز گزندگی كاری نداشته و تمام

لذتش آزار رسانی است ، به‏ صورت واقعی خودش كه عقرب است ، محشور

 می‏شود ، و آن كس كه در دنيا كاری جز ميمون صفتی ندارد . در قيامت قطعا

 به صورت يك ميمون محشور می‏شود و كسی كه [ در دنيا مانند [ يك سگ

است ، به صورت يك سگ محشور می‏شود .

" « يحشر الناس علی نياتهم » " (مسند احمد ، ج 2 ، ص . 392 )

 مردم در قيامت مطابق‏ منويات و مقاصد و خواسته‏ها و مطابق  

خصلتها و صفات واقعی‏شان محشور می‏شوند .

 شما در اين دنيا چه هستيد ؟

 چه می‏خواهيد باشيد ؟

چه چيز را می‏خواهيد ؟

 آيا خواسته‏های شما خواسته‏های يك انسان است يا خواسته‏های يك‏
درنده است ؟

 يا خواسته‏های شما خواسته‏های يك چرنده است ؟

 هر چه كه‏ خواسته شما باشد ، شما همان هستيد ، و همان محشور

می‏شويد كه هستيد . اين است كه ما را از همه پرستشها ، جز خداپرستی

 منع می‏كنند . هر چه را كه ما بپرستيم همان چيز می‏شويم . اگر پول پرست

شويم ، پول جزء ماهيت ما و جزء وجود ما می‏شود . اين پول در قيامت ، همان

 فلز گداخته است . قرآن‏ به اين موجودهايی كه در دنيا ، اين فلز جزء وجودشان

 شده و غير از پرستش‏ اين فلز ، كار ديگری نداشته‏اند ، می‏گويد :

 " « الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونها فی سبيل الله فبشرهم 

 بعذاب اليم 0 يوم يحمی عليها فی‏ نارجهنم فتكوی بها جباههم و

جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم »"  
( سوره توبه ، آيات 34 و . 35 ) همين پولها او را در آن دنيا داغ می‏كنند ،

 آتشهای جهنم او هستند ( نگوئيد پول فلزی از بين رفته ،

 اسكناس آمده ، در آن دنيا ماهيت‏ همه چيز شكل ديگری دارد ، اسكناسها

هم در آن دنيا به صورت آتشی درمی‏آيد كه از فلزهای زرد و سفيد ، بيشتر

 انسان را آتش می‏زند .  ) . اين يكی از چيزهايی‏ است كه انسان را مسخ

می‏كند . من در اين جلسه خواستم اجمالا مسئله انسان معيوب و انسان

سالم را طرح‏ كرده باشم . انسان عقده‏دار ، انسان معيوب است ، انسانی

كه يك ماده از مواد اين عالم را پرستش می‏كند نه اينكه ماده‏ای را مورد

استفاده قرار می‏دهد يك انسان معيوب و يك انسان مسخ شده است .

 

v       برنامه انسان‏سازی ماه مبارك رمضان

اساسا برنامه ماه مبارك رمضان برنامه انسان سازی است ، يعنی برنامه‏
اين است كه انسانهای معيوب در اين ماه خود را تبديل به انسانهای سالم ،
و انسانهای سالم خود را تبديل به انسانهای كامل كنند . برنامه ماه مبارك‏
رمضان برنامه تزكيه نفس است ، برنامه اصلاح معايب و رفع نواقص است ،
برنامه تسلط عقل و ايمان و اراده ، بر شهوات نفسانی است ، برنامه‏
دعاست ، برنامه پرستش حق است ، برنامه پرواز به سوی خداست ، برنامه‏
ترقی دادن روح است ، برنامه رقاء دادن روح است . اگر بنا باشد كه ماه‏
مبارك بيايد و انسان سی روز گرسنگی و تشنگی و بی‏خوابی بكشد و مثلا

شبها تا ديروقت بيدار باشد و به اين مجلس و آن مجلس برود و بعد هم عيد

فطر بيايد ، و با روز آخر شعبان يك ذره هم فرق نكرده باشد ، چنين روزه‏ای برای

 انسان‏ اثر ندارد . اسلام كه نمی‏خواهد همينطور مردم دهانشان را ببندند ،

 دهانشان‏ را ببندند يا نبندند [ برای اسلام فرق نمی‏كند ] ، نه ، با روزه گرفتن

قرار است كه انسانها اصلاح شوند . چرا در روايات ما آمده است كه بسياری

از روزه‏داران هستند كه حظ و بهره آنها از روزه ، جز گرسنگی چيزی نيست ؟
بستن دهان از غذای حلال برای اين است كه انسان همراه آن سی روز تمرين

 كند كه زبان خود را از گفتار حرام ببندد ، غيبت نكند ، دروغ نگويد ، فحش‏ ندهد .
باز اين از همان امور معنوی و باطنی و ملكوتی است كه زنی آمد خدمت‏
پيغمبر اكرم ( ص ) در حالی كه روزه داشت . رسول اكرم شير يا چيز ديگری‏
به او تعارف كرد و فرمود : بگير و بخور . گفت : يا رسول الله ! روزه‏
دارم . فرمود : نه ، روزه نداری ، بگير و بخور . گفت : نه ، يا رسول‏
الله ! روزه دارم . باز رسول اكرم اصرار كرد كه بخور گفت : نه ، روزه‏
دارم ، واقعا روزه دارم چون به حساب خودش واقعا روزه داشت ، ولی روزه‏
ظاهری مثل روزه‏های ما فرمود : تو چگونه روزه داری ، حال آنكه گوشت برادر
( يا خواهر ) مؤمنت را يك ساعت پيش خوردی ( غيبت كردی ) ؟ می‏خواهی‏
الان به خودت ارائه دهم كه تو گوشت خورده‏ای ؟ قی كن ! يكدفعه قی كرد و
لخته‏های گوشت [ از دهانش بيرون آمد ] . انسان روزه بگيرد و غيبت كند ،
يعنی دهان جسم خودش را از غذای حلال ببندد و دهان روح خود را برای غذای‏
حرام باز كند . چرا به ما گفته‏اند يك دروغ كه انسان بگويد تعفنی از

دهان او بلند می‏شود كه تا هفت آسمان (منظور ، اين آسمانهای ظاهری

 نيست ، بلكه بطون و ملكوت عالم است.  ) ، فرشتگان را متأذی می‏كند ؟
آنوقت می‏گويند چرا انسان وقتی در جهنم است ، اينقدر جهنم عفونت دارد ،
عفونت جهنم ، همين عفونتهائی است كه ما خودمان در دنيا ايجاد كرده‏ايم ،
همين دروغهائی است كه خودمان می‏گوئيم . دشنام دادن و همزو لمز كردن

هم‏ همينطور است .
تهمت زدن سرور همه اينهاست ، چون تهمت زدن هم [ رذيلت ] دروغ گفتن‏
را دارد و هم [ رذيلت ] غيبت كردن را . چون آدمی كه غيبت می‏كند ،
راست می‏گويد و بدگوئی می‏كند و آدمی كه دروغ می‏گويد ، دروغ می‏گويد ، ولی‏
بدگوئی كسی را نمی‏كند ، يك دروغی می‏بافد و می‏گويد . ولی آدمی كه تهمت‏
می‏زند ، در آن واحد ، هم دروغ می‏گويد و هم غيبت می‏كند ، يعنی دو گناه‏
كبيره را با يكديگر انجام می‏دهد . 
[ آيا صحيح است ] يك ماه رمضان بر ما بگذرد كه در آن ماه ما يك‏ سلسله

 تهمتها به يكديگر بسته باشيم ؟ ماه رمضان برای اين است كه مسلمين‏ ،

بيشتر اجتماع كنند ، عبادتهای اجتماعی انجام دهند و در مساجد جمع شوند ،

نه اينكه ماه رمضان وسيله تفرقه قرار گيرد .
و لا حول و لا قوت الا بالله العلی العظيم

 

( پایان جلسه اول )

( ادامه دارد )

منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir