به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » اعمال انسان ....
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 482 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

شهید مطهری

اعمال انسان ميوه‏های وجود اوست

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

تفسير سوره دخان

( قسمت دوم )

امروز اين مطلب از نظر روانشناسی تأييد و ثابت شده است كه كارهای‏ نيك انسان اثرهای مطبوع و سالم و رشد دهنده و آرامش بخش در روح انسان‏ ايجاد می‏كند و كارهای خلاف و انحرافی و گناه و معصيت درست اثر عكس‏ اينها را دارد . آدم منحرف از يك طرف حرص و ولعی دارد برای گناه ، و از طرف ديگر بعد كه مرتكب می‏شود دغدغه و اضطراب و ناراحتی آن را دارد ، ولی باز هم تكرار می‏كند . می‏فرمايد حالا كه خوردند چطور ؟ گرسنگی رفع‏ می‏شود؟ همان تلخی آن است؟ خيلی چيزها هست كه تلخ است، وقتی آدم می‏خورد ناراحتی‏اش فقط در همان ذائقه است ، از ذائقه كه رد شد ديگر چيزی نيست. نه ، وقتی هم كه خوردند تازه مثل اين است كه آدم مس گداخته خورده باشد:كالمهل يغلی فی البطون »"مانند فلز گداخته در شكمها غليان دارد"« كغلی الحميم »"آب را كه روی آتش بگذاريد چگونه غليان پيدا می‏كند ؟ اين‏طور غليان دارد .

گفتيم در آن آيه می‏فرمايد : " « انها شجرش تخرج فی اصل الجحيم »"در همان متن و عمق و وسط جهنم می‏رويد . اينجا می‏فرمايد : " « خذوه فاعتلوه‏ الی سواء الجحيم »"به فرشتگان گفته می‏شود اين را بگيريد و بكشيد به‏ همان وسط جهنم ببريد ، اين ديگر زقوم است ، درختش هم آنجا روييده است‏ . " « ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحميم »" از بالا سر او هم از عذاب‏ آب داغ بر فرق او و بر سر او بريزيد ، كه اين دو عذاب است : عذابی كه‏ از درون خودش می‏كشد و عذابی كه از بيرون به نحو ديگری بر او می‏ريزد ، كه‏ باز خود اين هم تجسم گناه گناهكار در دنياست ، رنجهايی كه در درون خودش‏ متحمل می‏شود كه اثرش را در اين دنيا احساس می‏كند ، و رنجها و عكس‏ العمل‏هايی كه عملهای كثيف و بد دارد كه از ديگران هم به انسان می‏رسد .

بعد به او می‏گويند : " « ذق انك انت العزيز الكريم »" بچش ، تو همان آقای عزيز و بزرگوار دنيا هستی، يعنی همان كسی هستی كه در دنيا آنچنان مغرور بودی ، برای خودت عزتی و شخصيتی و اهميتی قائل بودی مافوق‏ اينكه سخن خدا را گوش كنی . قبلا خوانديم : " « و أن لاتعلوا علی الله "  (دخان / . 19) علو علیالله داشتی ، می‏خواستی بر خدا تكبر بجويی ، چون امر خدا را دون شأن دانستن ، بر خدا تكبر كردن است و اين شنيع‏ترين اقسام تكبراست .

بعضی از فلسفه‏های امروز ، ايستادن در مقابل خدا را عالی‏ترين كمال انسان‏ می‏شمارند . ژان پل سارتر كتابی دارد به نام " خدا و شيطان " بر اساس‏ فكرها و حسابهايی كه راجع به مفهوم آزادی انسان دارد و راجع به اينكه اصلا تمام شخصيت انسان آزادی است و لازمه آزادی همان " نه " گفتن و تمرد كردن و تسليم هيچ چيزی نبودن و در مقابل همه چيز عاصی بودن(عصيان مطلق ) و ايستادن در مقابل همه چيز و از آن جمله خداست ( حالا به‏ خدا هم چندان اعتقاد ندارد : اگر خدايی باشد ) .

همين ديشب مقاله‏ای را يكی از همين تيپ افراد در روزنامه كيهان نوشته بود راجع به حافظ ، و در واقع بايد گفت راجع به مسخ حافظ . اين بيچاره را هم آنچنان دارند مسخ‏ می‏كنند كه خدا می‏داند ! ظاهرا به مناسبت اين شعر ( كه اصلا اين شعرهای‏ حافظ را هم هيچ درك نمی‏كنند ) : " جلوه‏ای كرد رخش ديد ملك عشق نداشت‏  " بحث را كشانده بود به مسأله شيطان و خدا ، كه حافظ هم شايد در فلان‏ شعر نظرش به شيطان است ، بالاخره شيطان هر چه بود در مقابل او خود نشان‏ داد ، اين نهايت كمال است برای شيطان و نهايت بدبختی و ذلت است از آدم و از همه فرشتگان كه تا خدا گفت سجده كنيد ، همه فرشتگان گفتند چشم‏ .  آن كه از خودش شخصيت نشان داد شيطان بود ، گفت ابدا ، اعتنا ندارم .

حرفشان به اين شكل است . تكبر ، تسليم نبودن ، عصيان كردن ولو در مقابل‏ خدا ، كمال انسانيت است . شيطان شدن و " نه " گفتن ، سجده نمی‏كنم ، امرت را اطاعت نمی‏كنم ، اين كمال است ، چون در مقابل او هم باز از خودش خود نشان می‏دهد ، شخصيت نشان می‏دهد ، بی‏شخصيتی نشان نمی‏دهد كه‏ بگويد بله . اين همان العزيز الكريم است كه قرآن دارد می‏گويد . حالا در قديم آن‏ العزيز الكريم‏ها فلسفه نداشتند ، امروز اگزيستانسياليسم دارد فلسفه هم‏ برايش می‏سازد .

داستان معروف آن گربه‏ای است كه يك بابايی گربه مزاحمی‏ داشت و هر وقت سفره‏اش را پهن می‏كرد اين گربه می‏آمد يك " مو " می‏گفت . او هم چيزی به او می‏داد ولی گربه هم كه بی‏حياست ، گوشتهايش را می‏دزديد . او هم نمی‏خواست اين گربه را ناراحت كند . برای‏ اينكه خودش را از شر او خلاص كند ، روزی گربه را داخل جوال كرد و رفت‏ در محله ديگری انداخت و خيال خودش را راحت كرد . سر ظهر كه آمد سفره‏اش را پهن كرد و با خيال راحت نشست ، ديد گربه آمد سر سفره گفت‏ " مو " . عجب كاری ! اين از كجا راه را پيدا كرد ؟ ! اين دفعه رفت او را در بيرون شهر انداخت ، باز به خيال اينكه خيال خودش را راحت كرده . روز ديگر آمد سر سفره نشست ، باز اين گربه آمد گفت " مو " . خدايا اين را چكار بكنم ؟ به شر اين گرفتار شده‏ام ! آخرش گفت من يك بلايی به‏ سر تو بياورم كه ديگر نتوانی بيايی . رفت تخته‏ای درست كرد و روی آن را قيراندود كرد و پای گربه را روی اين قيرها محكم كرد و او را برد در رودخانه‏ای روی آب رها كرد . گربه هم رفت . اتفاقا حاكم وقت در كناری‏ نشسته بود و داشت اين رود ( نيل ) را تماشا می‏كرد ، يك وقت از دور ديد يك موجودی دارد به اين سو می‏آيد . وقتی نزديك شد به غواصان گفت ببينيد آن چيست ، برويد آن را بياوريد . غواصان رفتند نزديك ديدند يك گربه‏ است ، ولی امر بود بايد می‏آوردند ، گربه را سالم آوردند تحويل دادند . حدس زدند ، گفتند هر كه هست مزاحم اين گربه شده . پای او را از قيرها باز كردند ، بعد برداشت حكمی نوشت و به گردن اين گربه انداخت كه : " حكم پادشاه است ، از اين ساعت اين گربه در هر خانه‏ای كه رفت هيچ كس‏ حق ندارد مزاحمش بشود ( به يمن اينكه شاه نجاتش داده " . بعد از چند روز آن صاحبخانه نشسته بود و سفره را پهن كرده بود ، گربه آمد گفت " مو " ، ولی ( ديد ) اين دفعه يك چيزی هم به گردنش دارد . چيزی جلوی گربه‏ انداخت و آرام آن نخ را از گردنش باز كرد ، ديد يك ابلاغ هم دارد ، ابلاغ خيلی محكمی ، گفت تا حالا كه ابلاغ نداشتی ما از عهده تو بر نمی‏آمديم‏ ، حالا كه داری ابلاغ و حكم هم شده‏ای ، ما بعد از اين تسليم جناب شما هستيم !

 مسأله تمرد و ايستادگی در مقابل حق ، تا اگزيستانسياليسم نيامده بود لااقل فلسفه نداشت ، حالا دارای‏ فلسفه هم شده است كه بله اين جور بايد بود . اين تكبر بر خدا و ايستادگی در برابر خدا و " نه " گفتن در مقابل‏ ذات حق ، ضد انسانی‏ترين چيزهاست . من در مقالاتی تحت عنوان " سيری در نهج‏البلاغه " به مناسبتی رسيدم به همين جا كه اصلا اين مسأله ترك دنيا و دنياپرستی در نهج البلاغه بر چه اساسی است ، كه اين بر می‏گردد به امر كمال انسان و به اينكه اگر انسان نبايد در مقابل ماديات تسليم باشد و نبايد بنده ماديات باشد ، چه فرق می‏كند ، بنده بودن بنده بودن است ، اگر انسان بنده خدا هم باشد بالاخره بندگی بندگی است ، در آنجا بحث خوبی‏شده است .

عزيز كريم واقعی خداست ، العزيز اوست و الكريم اوست . كسی در مقابل‏ خدا خودش را عزيز و كريم بداند اين همان عصيان در مقابل حق و تكبر بر ذات پروردگار است ، آخرين نتيجه‏اش همين است كه قرآن ذكر می‏كند : "« ان شجرت الزقوم طعام الاثيم كالمهل يغلی فی البطون كغلی الحميم خذوه‏ فاعتلوه الی سواء الجحيم ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحميم ذق انك انت‏ العزيز الكريم »" . خدا موجودی جدا از انسان نيست كه انسان بگويد من‏ خودم را حفظ می‏كنم در مقابل او ، او را طرد می‏كنم خودم را حفظ می‏كنم . " خود " انسان با خدا حفظ می‏شود . در آيات ديگر قرآن خوانده‏ايم : "« و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم »"(حشر / . 19 ) آدمی كه خدا را فراموش كند خودش را فراموش كرده ، نه اينكه خودش را دريافته و خدا را فراموش كرده ، آن كه خدا را از دست بدهد خودش را از دست داده : "« قل ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم »"(زمر / . 15) . اشتباه اينها اين است ، می‏گويند انسان خودش را بازيابد و باز يافتن انسان خودش را به اين است‏ كه همه چيز را طرد كند . پس همه چيز را طرد كند حتی خودش را !

خداوند غايت كمال انسان است . يك موجود ( اگر ) آن غايت كمال خودش را بجويد خودش را جستجو كرده است نه اينكه يك بيگانه از خودش را جستجو كرده‏ است . يك رباعی به شيخ اشراق نسبت می‏دهند ، خيلی رباعی خوبی است :

هان تا سر رشته خرد گم نكنی        خود را ز برای نيك و بد گم نكنی

رهرو تويی و راه تويی منزل تو          هشدار كه راه " خود " به " خود " گم‏نكنی

خيلی حرف عجيبی است ! می‏گويد آدمی كه به سوی خدا می‏رود در واقع به‏ سوی خود واقعی خودش می‏رود ، در واقع به يك معنا از " ناخود " به " خود " می‏رود . آن خودی را كه بايد رها كند آن خود " ناخود " است ، خود عوضی است ، انسان از آن خود موهوم خيالی به سوی خود واقعی خودش‏ می‏رود .

آنگاه به اين متكبر علی الله، به اين مدعی خدايی می‏گويند: " « ذق انك‏ انت العزيز الكريم »" (بچش) ای كسی كه مدعی خدايی بودی  (يك مضمونی برای حاج محمد كريم خان رئيس شيخيها نقل می‏كنند ، می‏گويند هميشه امضا كه می‏كرد ( می‏نوشت ) " الاثيم محمد كريم "، يك كسی‏ آمد ( امضايی از او گرفت ) و بعد در ذيل امضايش نوشت : " ان شجرت‏ الزقوم طعام الاثيم كالمهل يغلی فی البطون... انك انت العزيز الكريم‏ غ".) . " « ان‏ هذا ما كنتم به تمترون »"اين همان چيزی است كه شما در دنيا قبولش‏ نداشتيد ، آنهايی كه در دنيا قبول نداشتيد حالا واقعيتش را می‏بينيد. "« ان المتقين‏ فی مقام امين غ" اما متقيان، پرهيزكاران در قرارگاهی امن (به سر می‏برند).از آنها ( بدكاران ) "« كالمهل يغلی فی البطون »"بود، غليان و جوشش‏ بود ، و گفتيم كه هميشه كار خير و كار حق امنيت‏آور است ، و آن امن و امانی كه در آنجا دارند نتيجه امن و امان دنياست كه " « الا بذكر الله‏ تطمئن القلوب »" (رعد / . 28)  " «فی جنات و عيون »"در باغها ، در بهشتها و در ميان چشمه‏ها"« يلبسون من سندس و استبرق متقابلينغ" از انواع جامه‏های ديبا، نازك و ستبر می‏پوشند، روبروی هم می‏نشينند و از مجالست با يكديگر لذت می‏برند." « كذلك »" اينچنين " « و زوجناهم بحور عين » " و جفت و قرين‏ قرار می‏دهيم آنها را به سياه‏چشمان خوش چشمی، كه ممكن است مقصود همان‏ زوجات دنياشان باشد كه شامل حورالعين آخرت هم می‏شود ( در آيات پيش‏ اين طور خوانديم ) . " « يدعون فيها بكل فاكهة امنين »"می‏خواهند و می‏خوانند هر نوع ميوه‏ای را . باز تكرار می‏كند در نهايت امن و امان و آرامش به سر می‏برند . " « لا يذوقون فيها الموت الا الموتة الاولی و وقيهم عذاب الجحيم »" در آنجا ديگر مرگ وجود ندارد ، ديگر مرگی‏ نمی‏چشند .

برای اهل بهشت تصور اينكه مرگی وجود داشته باشد نهايت‏ ناراحتی است ، برای اهل جهنم تصور اينكه مرگی وجود داشته باشد نهايت‏ بشارت است . به اينها وقتی می‏گويند مرگی نيست ، اين بزرگترين‏ عذابهاست ، به آنها وقتی می‏گويند ديگر مرگی نيست بزرگترين بشارتهاست ." « و وقيهم عذاب الجحيم »" خدای آنها آنان را از عذاب جحيم نگهداری‏ كرده است . ( از متقين شروع شد كه از ماده " تقوا " و " وقوا " و " وقی " و نگهداری است و تقريبا به اينجا ختم می‏شود كه " « و وقيهم »" خدا هم آنها را نگهداری كرده است . ) انسان تا در دنيا خودش را از آنچه كه موجب جهنم است نگه‏ ندارد در آخرت از جهنم نگهداری نمی‏شود . " « فضلا من ربك »"همه‏ اينها تفضلات پروردگار توست .اهل بهشت هر چه را كه دارند فضل پروردگار می‏بينند " « ذلك هو الفوز العظيم » "و رستگاری بزرگ اين است .

نكته‏ای را عرض می‏كنم و آن اين است : برای آن گروه از اهل بهشت كه‏ اهل معرفت هستند نعمتهای بهشتی از دو جهت نعمت است : يك جهت خود همين نعمت بودن اين نعمت ، كه نعمت برای انسان نعمت است ، همين طور كه در دنيا هم ، قطع نظر از هر چيزی ، ميوه خوب ، غذای خوب ، لباس‏ خوب برای انسان نعمت است . چيزی كه برای يك شخص صاحبدل بالاتر است ، جنبه كرامت بودن و تفضل بودن آن است ، يعنی اگر شما يك شخص فوق‏ العاده مورد احترام و محبوبی داشته باشيد چنانچه او هديه‏ای برای شما بفرستد ، اينجا شما دو لذت داريد كه يكی از آندو صد درجه بيشتر از ديگری‏ است ، يكی اينكه اين مثلا سيبی كه او فرستاده است سيب است مثل همه‏ سيبهای ديگر ، ديگر اينكه می‏گوييد اين سيبی است كه فلان كس فرستاده . اين ديگر لذت روحی مطلب است .

 اهل حقيقت نعمتهای بهشتی را كه از خدا می‏خواهند توجهشان به هديه بودن و فضل بودن آنهاست ، به تفضل بودن وكرامت بودن آنهاست ، يعنی از اين جهت كه احساس می‏كنند آنچه كه دارند هديه محبوبشان است ، هديه خداست ، برای آنها هزاران درجه بيشتر لذت‏ بخش است از خود ميوه از آن جهت كه ميوه ميوه است . اين است كه در آخر به اين نكته اشاره می‏كند : " « فضلا من ربك » " در حالی كه اين‏ تفضل پروردگار است، و آنها اين " « فضلا من ربك »"را احساس می‏كنند، درك می‏كنند كه اين فضل اوست، استفاده كنيد كه فضل اوست.

 يك جامه، يك‏ مداد ، يك كتاب و هر چيزی را اگر يك شخص مورد احترام و محبوب به انسان داده باشد ، اصلا آدم به چشم ديگری به آن‏ نگاه می‏كند ، افتخار ديگری برای او دارد ، و برای آنها اين جهتش مورد نظر است نه آن جهتهای ظاهری و جسمانی . " « ذلك هو الفوز العظيم » "آن است رستگاری بزرگ. بعد می‏فرمايد : " « فانما يسرناه بلسانك لعلهم‏ يتذكرون فارتقب انهم مرتقبون »" . بر می‏گردد به آيات اول كه " « حم‏ و الكتاب المبين انا انزلناه فی ليلة مباركة . . . »"بعد از همه اين‏ مطلبها كه گفته شد ، همانا ما قرآن را آسان كرديم به زبان تو ، يعنی اين‏ را وارد كرديم به زبان تو ، از مقام عالی و شامخی كه فوق مقام لسان و لفظ بود ، " « انا انزلناه فی ليلة مباركة »"بود ( تنزل داديم و ) ما اين‏ را ميسر كرديم ، مثل اين كه چيزی در يك مقام خيلی عالی باشد ، آن را در دسترس قرار بدهند .

 گفتيم از آيات قرآن استفاده می‏شود كه قرآن خودش‏ حقيقتی است در يك مقام عالی : " « فی كتاب مكنون لايمسه الا المطهرون "   ( واقعه / 78 و . 79) ، بعد ، از مقام عالی خودش نزول پيدا كرد به قلب مبارك رسول‏ اكرم و بعد به صورت لفظ ( نازل شد ) ، برای چه ؟ برای اينكه مردم متذكر بشوند . " « فانما يسرناه بلسانك لعلهم يتذكرون »"اين را ما تسهيل و آسان كرديم ، يعنی سهل المنال كرديم ، در دسترس قرار داديم ( در يك آيه‏ ديگر می‏فرمايد: " « و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر غ" (قمر / . 17) اينجا هم " « يسرنا القرآن »" همين مفهوم را دارد ) " « لعلهم يتذكرون»" باشد كه اينها متذكر شوند . " « فارتقب انهم مرتقبون »" ( چون پايان‏ كار را هم برای دو دسته گفتيم ) بنابراين تو انتظار بكش كه ما هم انتظار می‏كشيم ، يعنی بدان كه چنين حقيقتی بدون شك و شبهه در پيش رو هست .

 وصلی الله علی محمد و آله الطاهرين .

منبع : از کتاب  " آشنائی با قرآن (تفسير سوره‏های زخرف ، دخان ، جاثيه ، فتح ، قمر ) " اثر شهید مطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir