به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » آيه بودن انسان ( قسمت اول )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 622 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

شهید مطهری

 

آيه بودن انسان

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

( قسمت اول )

تفسير سوره جاثيه

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الحمد لله رب العالمين . . . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله‏ الرحمن الرحيم : « حم * تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم * ان فی‏ السموات و الارض لايات للمؤمنين * و فی خلقكم و ما يبث من دابة ايات‏ لقوم يوقنون * و اختلاف الليل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق‏ فاحيا به الارض بعد موتها و تصريف الرياح ايات لقوم يعقلون * تلك‏ ايات الله نتلوها عليك بالحق فأی حديث بعد الله و اياته يؤمنون * (جاثيه / . 6 1)  

اين سوره ، سوره مباركه جاثيه است كه يكی از به اصطلاح " حواميم  " است ، يعنی سوره‏هايی كه با " حم " شروع می‏شوند . علت نامگذاری اين‏ سوره مباركه به " سوره جاثيه " يكی از آياتی است كه در خود اين سوره است و راجع به قيامت است : " « و تری كل امة جاثية »"   ) جاثيه / .  28 )  به مناسبت كلمه " جاثيه " كه ( در اين آيه ) آمده است و بعد ان شاء الله تفسير خواهد شد ، اين سوره به نام " سوره الجاثيه " ناميده‏ شده است و از سور مكيه است ، از سوره‏هايی است كه در مكه نازل شده است‏ ، در زمانی كه پيغمبر اكرم در مكه بوده‏اند . در ابتدای اين سوره كه با حروف مقطعه شروع می‏شود ( حم ) پشت سرش دارد : " « تنزيل الكتاب من‏ الله العزيز الحكيم »" . در اول سوره دخان و همچنين در اول سوره حمعسق‏ و قبلش راجع به اين حروف مقطعه اوايل برخی از سوره‏های قرآن بحث شده‏ است و تكرار نمی‏كنيم . ولی درباره مطلبی كه يك بار ديگر به مناسبتی كه‏ در يك جای ديگر همين تعبير بود  (« تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم‏ ) مورد بحث قرار گرفت باز توضيحی می‏دهيم ، ضمنا بحثی هم راجع به خود كلمه " حم " خواهد شد .

سوره دخان بعد از " حم " اين طور شروع شد : " « انا انزلناه فی ليلة » " ما قرآن را در يك شب پر بركت فرود آورديم . با تعبير " « انزلنا » " كه از باب افعال است آمده : قرآن‏ در يك شب فرود آمد . آنجا عرض كرديم كه مطابق آنچه از خود قرآن كريم‏استنباط می‏شود و هم رواياتی كه ما در اين زمينه داريم قرآن دو گونه فرود آمدن داشته است ، يك فرود آمدن به اصطلاح اجمالی و جمعی ، كه تمام قرآن‏ به صورت آيه نبوده بلكه به صورت يك حقيقت واحد بر پيغمبر اكرم نزول‏ كرده و فرود آمده است كه اين در يك شب و شايد در يك لحظه صورت گرفته‏ است . در سوره مباركه قدر هم كه می‏فرمايد : " « انا انزلناه فی ليلة القدر و ما ادريك ما ليلة القدر »" (قدر / 1 و . 2 ) نظر به چنين فرود آمدنی دارد .

باز در خود قرآن آنجا كه ما می‏خوانيم كه قرآن در ماه رمضان فرود آمد كه تمام قرآن در ماه رمضان‏ فرود آمد اين جور فرود آمدن است . ولی در بعضی موارد ، تعبير " تنزيل‏ " دارد كه باب تفعيل است كه مفهوم تدريج را دارد ، يعنی تدريجا ، يكی‏ بعد از ديگری ، و ( مفهوم ) تفصيل را دارد . ما در قرآن هيچ جا نداريم كه‏ آيه آمده باشد كه ما تنزيل كرديم قرآن را در يك شب يا در يك ماه ، نه‏ ، تعبيراتی كه در كلمه " انزال " به كار برده شده است ، " تنزيل " در آنجاها آورده نشده ، و در جايی كه جای كلمه " تنزيل " بوده كلمه " انزال " آورده نشده است . نظير اين تعبير كه " « تنزيل الكتاب من‏ الله العزيز الحكيم »" كه در چندين جای قرآن تكرار شده است كلمه " انزال " هيچ وقت در آن نيامده : " انزال الكتاب من الله العزيز الحكيم " ، چرا ؟ برای اينكه آنچه كه در اينجا آمده است همان حالت‏ فرود آمدن به صورت آيه آيه را بيان می‏كند .

حال توضيح مطلب : تعبير قرآن در اينجا تعبير خاصی است : " « حم‏ تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم »" ترجمه‏اش اين است : ( حال " حم " هر چه معنايش باشد ) ح ، م ( دو حرف از حروف الفبا ) ، فرود آمدن قرآن ، فرود آمدن اين كتاب از ناحيه الله غالب قاهر حكيم ، يا : فرود آمدن كتاب است از ناحيه خدا ، الله عزيز حكيم . اين جمله به حسب‏ ظاهر يك جمله تمام نيست . فرود آمدن كتاب است . چی فرود آمدن كتاب‏ است ؟ بعضی مفسرين به خيال خودشان برای اينكه توجيهی از اين جور آيات‏ كرده باشند اين طور می‏گويند كه كلمه " تنزيل " با اينكه مصدر است ، به‏ معنی اسم مفعول است ، تنزيل در اينجا يعنی منزل . آنوقت تازه اين جور می‏شود : " منزل الكتاب من الله العزيز الحكيم " . می‏گويند اين اضافه‏ صفت به موصوف است و شايع است كه گاهی صفت به موصوف اضافه می‏شود . تقريرش اين می‏شود : " الكتاب المنزل من الله العزيز الحكيم " باز يك‏ چيز ديگر را بايد در تقدير بگيريم ، بگوييم : اين است كتاب نازل شده از ناحيه خدای عزيز حكيم . مطلب چند پيچ می‏خورد .

تنزيل‏ كه مصدر است و معنايش فرود آوردن است ، می‏گويند كه اين مصدر به معنی‏ است مفعول است . تازه اسم مفعول كه می‏شود ، " منزل الكتاب " می‏شود ، می‏گويند اضافه صفت به موصوف است ، يعنی الكتاب المنزل ، تازه " الكتاب المنزل " هم كه تعبير می‏كنيم باز يك چيزی را بايد در تقدير حساب آنقدر رياضی و دقيقی كه عقل بشر قادر نيست آن را حساب كند .

امروز هم تا اين ماشينها پيدا نشده بود كسی نمی‏توانست به اين حساب برسد ، يعنی اين قدر حسابش دقيق و رياضی و كسورش زياد است . حال چه‏ رابطه‏هايی ميان حروف و معانی هست مطلب ديگری است . اين يك واقعيتی‏ است كه ميان حروف و معانی يك رابطه‏ای در واقع وجود دارد .

اين مطلب‏ اگر چه به مرحله قطعی و علمی نرسيده ولی به صورت يك فرضيه موجود است . اول كه می‏گويد " حم " اين " حم " پيغمبر را متوجه می‏كند به اينكه‏ آغاز وحی است و وحی دارد آغاز می‏شود و هم توجه می‏دهد كه سوره هم سوره " ح " و " م " است . " « تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم »" . اين ديگر تقدير نمی‏خواهد : تنزيل منزل است ، منزل اضافه شده به كتاب ، باز الكتاب المنزل با هو در تقدير ، اينها معنی ندارد . در حالی كه وحی‏ دارد فرود می‏آيد ، خودش دارد خودش را بيان می‏كند . تنزيل : فرود آمدن‏ كتاب است . اين خودش مبتدای خودش است و خودش خبر خودش .

 نظير اين‏ است كه شما از جلوی يك مسجد می‏گذريد می‏بينيد آنجا نوشته " مسجد نور " . اين معنی ندارد كه بگوييم در اينجا يك چيزی در تقدير است : اين مسجد نور است . " اين " اش خود همان هيكل مسجد است كه آنجاست . ديگر لازم‏ نيست كسی بيايد بگويد كه " اين مسجد نور است " . " اين " را در جايی بايد گفت كه بايد با حرف " اين " آن را نشان داد . اما آنجايی‏ كه " مسجد نور " را در كنار خود مسجد نوشته‏اند وجود عينی مسجد خودش‏ جانشين وجود لفظی است . وجود لفظی در جايی لازم است كه وجود عينی مخفی و پنهان است ، اما آنجا كه خود وجود عينی در آنجاست ( نيازی به وجود لفظی‏ نيست ) ، مثل آن كارمند اداری كه در آنجا اسم خودش را نوشته ، فرض‏ كنيد كه " احمد حسينی " . ( نبايد گفت كه او ) بايد بنويسد : " اين شخص احمد حسينی است " . ( وجود عينی او حكايت ) (( چند ثانيه از بيانات استاد شهيد روی نوار ضبط نشده است .) ) می‏كند از وجود لفظی . آنجا كه وحی دارد بر پيغمبر نازل‏ می‏شود و پيغمبر دارد وحی را لمس می‏كند مثل آنجاست كه كسی پشت دستگاه‏ تلگراف نشسته و آن دارد همين طور حرف می‏زند ، ديگر آنجا لازم نيست ( دستگاه ) بگويد : " اين بی‏سيم است ، با تو حرف می‏زند " . بديهی است‏ كه دارد حرف می‏زند . آنجا ديگر " اين " نمی‏خواهد . اين خودش حرف زدن‏ است ، خود حرف را دارد تلقی می‏كند . اين است كه اينجا ديگر تقديری ، چيزی نمی‏خواهد ، همان خودش است . " « تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم »". اين تنزيل ، خودش همان وجود عينی تنزيل هم هست نه ( فقط ) وجود لفظی  .

كلمه " تنزيل " فرود آمدن تدريجی را می‏گويند . كلمه " تنزيل " يعنی‏ يك چيزی از يك مقام عالی فوقانی به يك مقام پايين‏تر بيايد و تدريجا هم‏ بيايد نه دفعتا . . . (( چند ثانيه از بيانات استاد شهيد روی نوار ضبط نشده است .) ) " « تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم "  از مقام ذات الله عزيز غالب حكيم دارد فرو می‏ريزد . زبان وحی با زبان مكالمه دو تا انسان فرق می‏كند . اين تقديرهايی كه ما می‏گيريم به‏ قياس گرفتن با حرف زدن‏های دو تا انسان است .

بنابراين هيچ تقديری‏ نمی‏خواهد . انسان وقتی حالت وحی را مجسم كند كه پيغمبر اكرم چگونه ( به‏ سوی آن ) كشيده می‏شد ( مطلب برايش روشن می‏شود ) . آنچنان از درون خودش‏ به سوی وحی كشيده می‏شد كه در بعضی از اوقات وحی همين طور لخت می‏افتاد و در زمستان سرد عرق می‏كرد . در آن آيه قرآن می‏خوانيم كه " « انا سنلقی‏ عليك قولا ثقيلا »" (مزمل / . 5 ) ما عن قريب سخن سنگينی به بنابراين " « حم تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم »" اين همان‏ خودش فرود آمدن وحی است و بيان كردن اينكه وحی دارد فرود می‏آيد ، از يك مقام عالی و بالا ، الله عزيز حكيم دارد وحی می‏ريزد ، ( وحی دارد )نزول می‏كند ، پايين می‏آيد بر قلب تو ای پيغمبر .

اين نكته را مفسرين‏ غالبا گفته‏اند كه هر جا كه اين حروف مقطعه در قرآن آمده است ، پشت‏ سرش به مناسبت ، ذكر قرآن و نزول قرآن و وحی شده ، يعنی اين خودش نشان‏ می‏دهد كه يك رابطه‏ای هست ميان اين حروف و بيان خود قرآن . تا می‏گويد" حم " ، " الم " ، " الر " ، " يس " ، " طه " ، كأنه (می‏گويد ) ما می‏خواهيم يك چيزی درباره قرآن بگوييم . " « ان فی السموات‏و الارض لايات للمؤمنين »" همانا ، تحقيقا در آسمانها و زمين آيتها و علامتها و اشاره‏ها برای مؤمنين است .

اساس دعوت پيغمبران برای عبور دادن مردم از به اصطلاح شهادت است به‏غيب ولی از راه شهادت. البته كلمه " عبور دادن " اسباب اشتباه نشود.يكی از كارها و اساسی‏ترين كارهای انبياء كه زيربنای همه كارهای ديگرشان‏ است عبارت است از ايجاد ايمان به غيب ( « الذين يؤمنون بالغيب » )( بقره / . 3 )، يعنی بشر با همان حواس حيوانی خودش عالم را می‏بيند، همان طور كه‏ حيوانات هم می‏بينند ، رنگها را ما می‏بينيم ، حيوانها هم می‏بينند با اختلافهايی كه ميان انسانها و حيوانها در ديدن رنگها هست . بعضی رنگها را بعضی حيوانات نمی‏بينند، انسان می‏بيند. باز حيواناتی هستند كه ممكن است‏ بعضی رنگها را به شكلی ببينند كه ما نمی‏بينيم . بعضی صداها را حيوانات می‏شنوند و ما نمی‏شنويم و به عكس ، ولی به هر حال ديدن اين عالم به اين صورت كه‏ الان ما داريم می‏بينيم يك چيزی است كه انسان و غير انسان همه می‏بينند و اين اسمش می‏شود " شهادت " .

 پيغمبران برای اين آمده‏اند كه انسانها را مؤمن به غيب بكنند ، يعنی غير از اين آشكار و بيان و ظاهر ، نهانی هم‏ هست ، همه هستی و وجود در همانچه كه شما به چشم می‏بينيد و لمس می‏كنيد ، در محسوس و ملموس خلاصه نمی‏شود ، بلكه اساس عالم در غيب است ، اين‏ شهادت يك ظهوری است از غيب . از چه راه ( مؤمن كنند ) ؟ آيا از راه‏ طرد كردن شهادت ؟ بگويند اين را رها كنيد تا به غيب برسيد ؟ يا نه ، خود عالم شهادت آيه است ، نشانه است ، علامت است برای عالم غيب ، يعنی ما از همين عالم شهادت به عالم غيب پی می‏بريم .

 اين است كه در تعبير قرآن هميشه كلمه " آيه " می‏آيد . كلمه " آيه " رساترين كلمه‏ای‏ است كه در اين زمينه می‏شد گفت . آيه را در جايی می‏گويند كه يك چيزی‏ ماهيتش اشاره به جای ديگر باشد . سر چهارراه‏ها يا سر كوچه‏ها و خيابانها می‏بينيم مثلا يك فلش نصب كرده‏اند ، يك وقت فلش سفيد در زمينه آبی‏ است ، اين را كه شما نگاه می‏كنيد خودش اشاره است ، می‏گويد راه از اين‏ طرف باز است ، يا اگر ( مستطيل ) سفيد در زمينه قرمز باشد علامت عبور ممنوع است . اين را می‏گويند " آيه " يعنی چيزی كه وجودش علامت است ، اصلا وجودش وجود علامتی است ، اشاره به يك چيز ديگر است ، يك مطلبی را دارد به ما می‏فهماند .

تفاوت يك نفر موحد و غيرموحد در اين است كه غيرموحد وقتی كه به اين‏ عالم نگاه می‏كند مثل اين است كه يك بچه سه ساله يا يك آدم بی‏خبر از اين علائم قراردادی ( به اين علائم نگاه می‏كند ) . اگر يك آدم دهاتی كه به‏ عمرش شهر را نديده و با مقررات راهنمايی و رانندگی آشنا نيست ، بيايد سر كوچه آن فلش را ببيند از آن چه می‏فهمد ؟ فقط يك‏ تابلويی می‏بيند ، يك زمينه آبی و يك ( رنگ سفيد ) . برايش معنی ندارد . آن دهاتی بی‏خبر از همه مقررات راهنمايی همان را می‏بيند كه شما می‏بينيد ، چشم او با چشم شما يك چيز می‏بيند ، دو چيز نمی‏بيند ، چنين نيست كه‏ چشم شما از او بيشتر ببيند چشم او كمتر ببيند ، ممكن است چشم او تيزتر هم باشد و بيشتر هم ببيند ، ولی برای او آن تابلو معنی ندارد ، اما برای‏ شما معنی دارد .

 يا خطی كه روی كاغذ می‏نويسند ، بچه كه آن را نگاه می‏كند همان را می‏بيند كه آدم بزرگ می‏بيند ولی برای آدم بزرگ معنی دارد ، هر حرفش ، هر نقطه‏اش اشاره به چيزی است ولی برای آدم بی‏سواد معنی و مفهوم‏ ندارد . معنی ، باطن است و لفظ ظاهر . آنجا هم تابلو ظاهر است ، آن‏ مقصودی كه ميان مردم قراردادی است معنی است .

تفاوت يك آدم موحد با غيرموحد اين است كه عالم برای يك نفر موحد معنی دارد ، يعنی كتابی است نوشته ، معنی دار و هر لفظش اشاره به يك‏ معناست ، اما برای آدم غير موحد ، برای آدم مادی معنی ندارد ، مثل خطوطی‏ است كه يك آدم بی‏سواد آن را نگاه می‏كند . از نظر آدم بی‏سواد غير از خطهايی چيز ديگری وجود ندارد ، اين خطوط برای فهماندن يك مقصود نيست .

اينكه قرآن كريم اين همه روی كلمه " آيه " تكيه دارد برای همين است ، يعنی می‏خواهد يك نفر موحد عالم را آنچنان مطالعه كند كه يك آدم باسواد كتابی را مطالعه می‏كند ، از آن ، معنی و مقصود بفهمد ، لذا تعبير به " كتاب " می‏شود ، عالم كتاب حق تعالی است و اين تعبيری بوده كه از قديم‏ به كار می‏بردند . محمود شبستری می‏گويد :

به نزد آن كه جانش در تجلاست         همه عالم كتاب حق تعالی است

اساسا تعبيرات خود قرآن از اين مطلب حكايت می‏كند . در آن شعر منسوب‏ به اميرالمؤمنين كه می‏فرمايد :

دواءك فيك و ما تشعر 

و داءك منك و ما تبصر 

أتزعم انك جرم صغير 

و فيك انطوی العالم الاكبر 

منظورم اين شعر سوم است :

و انت الكتاب المبين الذی

باحرفه يظهر المضمر (ديوان خطی اميرالمؤمنين ، ص 35 ( به جای كلمه " أتزعم " كلمه " و تحسب " است  .) )

تو آن كتاب آشكار هستی كه با حروف آن ، معانی پنهان آشكار می‏شود ، يعنی ای انسان تو يك كتابی هستی كه حروف و كلماتی كه در آن هست رازها را نشان می‏دهد . قرآن ، هم آيات خود را می‏گويد " آيه " و هم به كوه و دريا و خورشيد و ماه و ستاره و خلقت انسان می‏گويد " آيه " . چرا قرآن‏ كلمه‏ای را انتخاب كرده است كه آن را همان طور كه درباره جمله‏هايی از قرآن تعبير می‏كند و مجموعی از جمله‏های قرآن را " آيه " می‏گويد ، دستگاهی از دستگاههای آفرينش را هم " آيه " می‏گويد ؟ می‏خواهد بگويد اين هم كتاب خداست ، آن هم كتاب خداست . همين طور كه اين ، حروف و الفاظی است دارای معانی ، آنها هم حروف و الفاظی هستند دارای معانی ، پس كوشش كنيد كه به معنای آنها پی ببريد . يك شعری هست كه در كتب‏ فلسفه ذكر می‏كنند ، خطاب به خداوند می‏گويد :

الكل عبارش و انت المعنی        يا من هو للقلوب مغناطيس

همه ما به منزله عبارت و لفظ هستيم و معنی تويی ، ای كسی كه مغناطيس‏ قلبها هستی . معنی معانی ، آن كه از همه معنيها معنی‏تر است خود خداوند متعال است . چرا به عيسی بن مريم گفته می‏شود " كلمه " ( « بكلمة منه اسمه  المسيح ») (آل عمران / . 45) ؟ عيسی كه يك انسان است ، چرا به او " كلمه " گفته می‏شود ؟ به اعتبار اينكه معنی دارد ، پر از معنی است . چرا ما نسبت به‏ ائمه می‏گوييم " الكلمات التامات " ، يا خودشان فرموده‏اند : « " نحن‏ الكلمات التامات " » ما كلمه‏های كامل و تمام هستيم ؟ ( چون پر از معنی‏ هستند ) . اينجا می‏فرمايد : در آسمانها و زمين آياتی است برای اهل ايمان‏ .

( ادامه دارد )

منبع : از کتاب  " آشنايی با قرآن  ( تفسير سوره‏های زخرف ، دخان ، جاثيه ، فتح ، قمر  ) " اثر شهید مطهری

 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir