به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » اعمال انسان ....
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 562 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 
شهید مطهری

 

اعمال انسان ميوه‏های وجود اوست 

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

تفسير سوره دخان

( قسمت اول ) 

« بسم الله الرحمن الرحيم »

الحمد لله رب العالمين ... اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : « ان شجرت‏ الزقوم‏ * طعام الاثيم* كالمهل يغلی فی البطون *  كغلی الحميم * خذوه فاعتلوه‏ الی سواء الجحيم‏*  ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحميم‏* ذق انك انت العزيز الكريم* ان هذا ما كنتم به تمترون‏* ان المتقين فی مقام امين * فی جنات و عيون‏* يلبسون من سندس و استبرق متقابلين‏* كذلك و زوجناهم بحور عين * (دخان / . 54 تا 43)

در سه آيه پيش خوانديم : " « ان يوم الفصل ميقاتهم اجمعين يوم لا يغنی‏ مولی عن مولی شيئا و لا هم ينصرون الا من رحم الله انه هو العزيز الرحيم " . بنابراين آيات در مورد قيامت است و مثل بسياری از جاهای ديگر قرآن كه قبلا هم خوانديم قرآن كريم دو شاخه عذاب و نعيم را در كنار يكديگر ذكر می‏كند و به عبارت ديگر آنچه كه سعدا به آن می‏رسند و آنچه كه‏ اشقيا به آن می‏رسند غالبا هر دو را در كنار يكديگر بيان می‏كند ، از جمله اينجاست‏ . مقدمه‏ای عرض بكنم و بعد اين آيه را توضيح بدهم .

در قرآن چيزی در بهشت نام برده شده است به نام " طوبی " ، كه در آن‏ آيه كريمه می‏خوانيم : " « طوبی لهم و حسن ماب »" (رعد / . 29 ) ، و چيز ديگری‏ نام برده شده است در جهت مقابل آن در جهنم به نام " زقوم " كه در دو جای قرآن با كلمه " شجره " نام برده شده است : " « شجرت الزقوم »" . اينجا هم كلمه " شجره " است : " « ان شجرت الزقوم طعام الاثيم »"، درخت زقوم . راجع به " طوبی " در خود قرآن من يادم نيست كه تعبير به " شجره " شده باشد ، شجره طوبی ، ولی در اخبار و روايات ما آمده‏ است كه طوبی شجره‏ای است ، درختی است . و لهذا الان هم در ذهن همه ما به عنوان يك درخت تلقی می‏شود ، می‏گوييم " درخت طوبی " .

 طوبی از همان ماده " طيب " است كه طيب يعنی پاك و پاكيزه . در آن آيه ( سوره ابراهيم ) بدون آنكه بيان حال بهشت يا جهنم در كار باشد ، اينقدر بيان شده است كه : " « ضرب الله مثلا كلمة طيبة كشجرش طيبة اصلها ثابت‏و فرعها فی السماء تؤتی اكلها كل حين باذن ربها و يضرب الله الامثال‏ للناس »" . بعد دارد : " « و مثل كلمة خبيثة كشجرش خبيثة اجتثت من‏ فوق الارض مالها من قرار »" (ابراهيم / . 26 24 ) . در آنجا اينچنين تشبيه شده است كه‏ خداوند سخن پاكی را ( البته مقصود سخن به اعتبار يك لفظ نيست ، يعنی به‏ اعتبار يك عقيده و يك اصل ) ، خداوند يك اصل پاك و يك عقيده پاك را چنين مثل می‏زند ، به يك درخت پاك ، يعنی مانند يك درخت پاك است ، درخت پاكيزه‏ای كه ريشه‏اش در زمين است و شاخه‏اش بر آسمان ، درختی است‏ پرميوه و ثمربخش وهميشه بهار و ميوه‏اش هميشگی و همه فصل ، نه مثل درختهای ميوه طبيعی كه‏ در يك فصل معين ، بهار يا پاييز ، ميوه دارد ولی در فصل ديگر ندارد ، نه‏ ، درختی است كه هميشه ميوه ده است " « تؤتی اكلها كل حين باذن ربها " . بعد می‏فرمايد : " « و يضرب الله الامثال للناس »" خدا مثالهايی‏ برای مردم ذكر می‏كند .

درباره " مثل " عرض كرده‏ايم كه " مثال "صورت و ترسيم را می‏گويند . وقتی می‏خواهند مطلبی را كه به صورت خودش‏ برای افراد روشن نشده است مجسم كنند ، صورت ديگری برای آن ذكر می‏كنند ، لباس ديگری به آن می‏پوشانند كه با اين لباس طرف بتواند آن را بفهمد و درك كند و بشناسد . اصلا تمثيلهايی هم كه ما خودمان هميشه می‏آوريم و تشبيه‏هايی كه می‏كنيم برای همين است ، يعنی اگر خود آن مشبه‏به و اصل را صاف و ساده ذكر كنيم طرف آن طور كه بايد درك نمی‏كند ولی وقتی كه آن را در قالب و لباس يك مثال بيان كرديم و در واقع يك رسم برايش كشيديم ، طرف آن را كه می‏بيند به حقيقت نزديك می‏شود . اينجا هم كه قرآن كريم ( مثل ) ذكر می‏كند بعد می‏فرمايد : " « و يضرب الله الامثال للناس » " خداوند مثلها را اينچنين برای مردم ذكر می‏كند . در جاهای ديگر می‏فرمايد :" « و تلك الامثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون »" (حشر / . 21 ) يعنی با اين‏ تمثيلها می‏خواهيم مردم حقيقت را آنچنان كه هست دريابند .

 حقايق عالم آخرت بالاخره برای انسان دنيايی كه هنوز به عالم آخرت‏ نرفته يعنی نه مرده كه برود آنجا و نه مردن اختياری داشته است كه آن را درك كرده باشد ( قابل فهم نيست ) . برای موجودی كه اهل اين نشئه است‏ آنچه كه در آن نشئه هست اصلا قابل تصور و قابل درك كردن نيست مگر در لباس تمثيلها و مثلها و در لباس چيزهايی كه با آنچه مردم درك می‏كنند آن را مجسم و بيان كنند .

پس در آن آيه داشتيم كه فكری پاك و عقيده‏ای پاك ، كه در آنجا مسلم‏ اساسش عقيده توحيد است ، مثلش مثل درخت پاك پاكيزه‏ای است كه ريشه‏ای‏ محكم در زمين داشته باشد كه از جای خودش تكان نمی‏خورد ، هيچ بادی او را نمی‏لرزاند ، و شاخه به آسمان كشيده است ، چنين برگ و ميوه می‏دهد ، و در اين زمينه ما اخبار و احاديث زياد داريم كه مثلا آن تنه درخت كيست ، شاخه درخت كيست ، ميوه درخت كيست ، برگ درخت كيست ، كه اينها بيشتر تشبيه ( است ) ، يعنی همه آنها نشان می‏دهد كه مقصود امور معنوی‏ است ، توحيد است ، نبوت است ، امامت است ، اخلاق است .

از طرف ديگر گفتيم كه ما داريم كه بهشت طوبی دارد و در روايات به‏ طور قطع گفته‏اند طوبی درخت است و بعد اين طور بيان كرده‏اند كه طوبی‏ درختی است كه تنه‏اش در خانه علی بن ابی‏طالب است و شاخه‏اش در خانه‏ همه مؤمنين در هر جای دنيا تا روز قيامت . معلوم است كه ما در خانه‏ اميرالمؤمنين كه الان جزء مسجد حضرت رسول است يك درخت جسمانی‏ نداشته‏ايم ، آنهم درختی كه شاخه‏های آن تا همه جای دنيا كشيده شده باشد الی الابد . معلوم است كه مقصود اين روايات هم اين است كه آن درخت‏ بهشتی ريشه‏اش از اينجا آب می‏خورد و شاخه‏هايش در خانه‏های مردم است .

باز مقصود همان عقايد پاك و اخلاق پاك و اعمال است كه اعمال انسان برای‏ اخلاق و افكار انسان حكم ميوه‏ها را دارد . كارهای انسان ، آنچه از انسان بروز می‏كند ، چه تلخ و چه شيرين ، ناشی‏ از طرز تفكر و خلق و خوی انسان است . آن كسی كه فكرش پاك است ، اخلاقش پاك است ، فكرش شيرين است ، اخلاقش شيرين است ، عمل و رفتارش شيرين است ، غذای مطبوع و مفيد برای مردم ديگر است ، و آن كسی كه كارها و سخنش همه تلخی و سمومات است ، سخنش به هر كس كه‏ برسد مثل يك غذای سمی است كه به افراد برسد ( غذای سمی با افراد چه‏ می‏كند ؟ حرف او وقتی به افراد می‏رسد ، كار يك غذای سمی را می‏كند ) تا در روح او خباثت نباشد ، تا اخلاقش مسموم و فاسد نباشد ، تا افكار و عقايدش اين طور نباشد حرفش به اين صورت در نمی‏آيد .

مردی بود ، الان هم هست ، سابقا يعنی در دوره‏های خيلی قبل از ما طلبه‏ بوده ، من چند جلسه‏ای بيشتر او را نديدم ، يكی از اقوامش گفت من اين را هيچ وقت در خانه‏ام راه نمی‏دهم ( بعد من تجربه كردم ، ديدم همين طور است‏ ) برای اينكه بر بچه‏هايم از اين می‏ترسم ( چون قوم و خويش نزديك او بود ) زيرا اين را تجربه كرده‏ام ، او با هر كسی كه روبرو می‏شود كاوش می‏كند ببيند كه او به چه اعتقاد دارد ، يك تكيه گاه روحی ( يا ) فكری برای او پيدا می‏كند ، ببيند او به چه اعتقاد دارد ، به چه پايبند است ، همين قدر كه آن را كشف كرد كوشش می‏كند او را در همان جهت خراب كند .

اين ديگر جنس و طبيعتش اين طور شده ، و خودش يك آدم متزلزل و مرددالذات است‏ ، دستش به هيچ جا بند نيست ، هر كسی را كه ببيند به جايی بند است كأنه‏ ناراحت می‏شود و می‏خواهد دستش را از آنجا بكند .

پس اعمال انسان ميوه‏های وجود انسان است ، اخلاق انسان شاخه‏های وجود انسان است ، عقايد انسان ريشه‏های درخت وجود انسان است و اساسا روح‏ انسان نيست جز يك درخت ، يك درخت پر ريشه و پر شاخه و پر ميوه و پر برگ ، درختی كه در اين دنيا انسان بايد خودش را پيوند بزند و در اين‏ دنياست كه اين درخت ، درخت طوبی يا زقوم می‏شود با دو تفاوت : يكی اين كه در دنيا ثمره اين درخت را انسان‏ تنها خودش نمی‏چيند ، احيانا به ديگران هم می‏دهد ، ديگران هم از ميوه‏های‏ اين درخت می‏خورند ، اگر شيرين باشد شيرين و اگر تلخ باشد تلخ ، تفاوت‏ دوم اين است كه انسان ( واقعيت ) خودش ( را ) در دنيا ( درك نمی‏كند) .

حكما ثابت كرده‏اند كه روح انسان در دنيا مادامی كه با اين بدن هست‏ حالت موجودی را دارد كه عضوش را بی‏حس كرده‏اند ، حالت تخدير شده دارد ، يعنی آنچه را كه از درون خودش بايد درك كند درك نمی‏كند ، مثل آدمی‏ است كه موجبات درد در او هست ولی فعلا يك آمپول به عضو زده‏اند و آن را تخدير كرده‏اند و چيزی احساس نمی‏كند . ولی اين مخدر برای هميشه باقی‏ نخواهد ماند ، روزی خواهد آمد كه از بين برود ، وقتی از بين رفت انسان‏ واقعيت را درك می‏كند . انسان در دنيا ( نسبت به آخرت ) اين دو تفاوت‏ را دارد ، يكی اينكه ثمره درختش را ديگران هم می‏چينند ، اگر شيرين است‏ شيرين و اگر تلخ است تلخ ، ولی در آخرت فقط خودش است كه ثمره را می‏چيند ، چون عمل است ، يعنی در آنجا ثمره عمل او را ، چه خوب چه بد ، كس ديگر نمی‏چيند ، اگر كس ديگر هم استفاده ببرد به دليل پيوندی است كه‏ در دنيا با اين برقرار كرده ، يعنی از اين درخت ، پيوندی به خودش زده ، كه ( در ) مسأله " « يوم لا يغنی مولی عن مولی شيئا و لا هم ينصرون الا من‏ رحم الله »" (دخان / 41 و . 42 ) كه در اخبار داريم مقصود شفاعت ( است ) ، شفاعت‏ تابع پيوندی است كه انسان از درخت شفيع در دنيا به درخت خودش زده‏ باشد و الا انسان ( به صورت ) درخت پيوند نزده صد در صد تلخ امكان ندارد كه از ميوه يك درخت شيرين استفاده كند . پس آن هم باز پيوندش مربوط به دنياست . در آنجا انسان از تمام آن ميوه‏های درخت وجود خودش كه اعمال‏ خودش است ( بهره‏مند است .

 تفاوت ديگر اين است كه در آخرت انسان ) با خودش مواجه می‏شود ، واقعا خودش را يك درخت می‏بيند ، درختی كه‏ آنقدر ميوه دارد الی ماشاء الله ، و بعضی افراد ميوه‏هايشان در نهايت‏ درجه شيرين و مطبوع و آن ديگری كه درختش زقوم است ميوه‏هايش آنچنان تلخ‏ كه به تعبير ما از زهر مار تلختر . ولی در عين حال با همه آن تلخی آنچنان‏ گرسنگی وجوعی دارد كه همه آنها را می‏خورد و شكم خودش را پر می‏كند ، چون‏ همانهايی است كه در دنيا خورده . آنچه در آنجا می‏خورد تجسم آن چيزی است‏ كه در دنيا خورده .

پس در عالم آخرت ، ما درختی در بهشت داريم و درختی در جهنم . انسان‏ ممكن است به صورت آن درخت بهشتی دربيايد ، ممكن است به صورت اين‏ درخت جهنمی دربيايد . به عبارت ديگر انسان ممكن است عضوی و شاخه‏ای از درخت بهشتی باشد و ممكن است عضوی و شاخه‏ای از درخت جهنمی باشد . برای‏ كسی قطعی نكرده‏اند كه تو حتما از آن درختی يا حتما از اين درختی ، نه ، هر كسی در اين دنيا می‏تواند خودش را عضوی و جزئی و شاخه‏ای از آن درخت‏ بكند و می‏تواند عضوی و جزئی و شاخه‏ای از اين درخت بكند .

در چند جای قرآن نام " زقوم " آمده است كه در دو جا به تعبير " شجرش الزقوم " است ، يكی در سوره " و الصافات " بود كه خوانديم ، يكی هم در همين سوره دخان . در سوره " والصافات " خوانديم : " « انها شجرش تخرج فی اصل الجحيم »" (الصافات / . 64 ) درختی است كه در اصل و متن جهنم‏ می‏رويد . آنهايی كه اهل به اصطلاح اشاره هستند ، در كلمات خودشان اين طور بيان كرده‏اند كه جحيم يا جهنم به تعبير ديگر ، تجسم طبيعت در اين دنياست ، و به‏ عبارت ديگر تجسم ماده‏پرستی و طبيعت پرستی در اين دنياست ، كه شواهد از خود قرآن كريم در اين زمينه زياد است . در سوره " القارعه " اين طور می‏خوانيم : « بسم الله الرحمن الرحيم القارعة 0 ما القارعة 0 و ما ادريك‏ ما القارعة 0 يوم يكون الناس كالفراش المبثوث 0 و تكون الجبال كالعهن‏ المنفوش 0 فاما من ثقلت موازينه 0 فهو فی عيشة راضية 0 و اما من خفت‏ موازينه 0 فامه هاوية 0 و ما ادريك ماهيه 0 نار حامية 0 غ

من مرحوم آقای شاه‏آبادی ( رضوان الله عليه ) را خيلی كم ديده بودم ، يعنی وقتی ما رفتيم قم ايشان تهران بودند ، ( ولی ) چون از استادان ما (مقصود امام خمينی ( ره ) است ) خيلی به ايشان ارادت داشتند و تمجيد می‏كردند ، گاهی كه به تهران‏ می‏آمديم ، پای منبر ايشان می‏رفتيم . يك وقت يادم هست كه رفته بودم ، ديدم ايشان داشت همين آيه را معنی می‏كرد : " « و اما من خفت موازينه " آن كه ميزانش سبك است .

 مكرر گفته‏ايم قرآن نمی‏گويد ميزانی كه در قيامت است دو كفه دارد ، يك طرف اعمال نيك را می‏گذارند يك طرف‏ اعمال بد را ، يك كفه بيشتر ندارد كه اعمال خوب را آنجا می‏گذارند ، مثل‏ ترازوهای جديد ، هر كسی كه ميزانش سنگين است " « فهو فی عيشة راضية " ، آن كه سبك است نه . غرضم چيز ديگری است : " « فامه هاوية »" ." ام " در اصل يعنی مادر ، مادر را هم " مادر " می‏گويند به اعتبار اينكه ما يأم الانسان است ، يعنی مقصد بچه است . مادر از آن جهت مادر و " ام " در عربی گفته می‏شود كه از ماده ام يأم است ، چون بچه اساسا به‏ هر طرف كه برود آخرش بر می‏گردد به سوی مادر، و مادر مقصد اوست ، غايت‏ و هدف و مقصد بچه اوست. آنجا دارد : " « فامه هاوية »" مادرش هاويه‏ است " « و ما ادريك ماهية »" هاويه چيست ؟ " « نار حامية » " آتشی است داغ .

حالا چرا اينجا گفته شده كه اين ام است ، مادر است ؟ اولا به چه مناسبت جهنم را به مادر انسان جهنمی تعبير كرده‏اند ؟ برای‏ اينكه اين چيزی كه امروز به آن رسيده همان مقصدی است كه در دنيا داشته ، به همان رسيده كه در دنيا آن را می‏خواسته است . به جای ديگر نمی‏رفته كه‏ او را به اينجا آورده باشند ، او را به همان جا می‏برند كه به سوی آنجا می‏رفته است . " « فامه هاوية و ما ادريك ماهيه نار حامية »" . اينجا خود آيه كاملا موضوع را مشخص می‏كند كه چگونه افرادی كه تمام هم و مقصد و خواسته و آرزوها و آمالشان ، تمام آنچه درباره‏اش فكر می‏كنند و می‏انديشند ماديات زندگی است و از معنويت هيچ خبری نيست ، همان كسانی هستند كه‏ اصلا جز جهنم و آتش جهنم چيز ديگری را قصد نمی‏كنند ، يعنی آنچه كه در آنجا هست تجسم همين است كه اينها در دنيا داشته‏اند .

 آنوقت اين درخت‏ از كجا رشد می‏كند ؟ از همين حالتی كه انسان در متن دنيا قرار می‏گيرد . اين درخت كه به نام " درخت زقوم " است ، كه درختی است كه در آن اصل‏ و متن جحيم و در آن عمق جهنم می‏رويد ، يعنی تمام وجود انسان يك وجود جهنمی می‏شود ، اصلا خودش جهنم است . اين درختی كه از آن عمق و ريشه قلب‏ خود اين ( انسان ) رشد و طلوع كرده است ، اين خود همين آدم است و اين ( انسان ) خودش در اينجا عين جهنم شده ، يعنی در آنجا يك پارچه آتش تجسم‏ يافته است . اين است كه آنجا می‏فرمايد : " « انها شجرش تخرج فی اصل‏ الجحيم طلعها كأنه رؤس الشياطين »" . " طلع " آن مايع و نطفه‏ای را می‏گويند كه در درخت خرمای نر وجود دارد ، از اين می‏گيرند و می‏پاشند در درختهای خرمای ماده تا ميوه بدهد، و يا گاهی گرد اينها را ممكن است باد ببرد و برساند .

خلاصه حكم نطفه را دارد كه مولد است . آنجا تعبير اين است: " « طلعها كأنه رؤس الشياطين »" گويا كله‏های شيطان است . در آيه " « و قيضنا لهم قرناء غ" (فصلت / . 25 ) خوانديم كه برای افرادی از شيطانها قرينهايی‏ پيدا می‏شود كه شيطانهايی است كه از وجود خود اينها آفريده می‏شوند . آن‏ سلسله از اخلاق شيطانی اينها كه حكم طلع را دارد و مولد است و منشأ پيدايش يك سلسله شيطانهای ديگر و اخلاق فاسده ديگر می‏شود ، يعنی رؤوس‏ شياطين و سرهای شياطين ، در واقع شياطين بزرگ در اينجا می‏رويند و از اينها شيطانهايی و از اين شيطانها شيطانهايی و قرينهايی . اين است كه‏ اينجا می‏فرمايد : " « ان شجرت الزقوم طعام الاثيم »" . البته مفسرين‏ می‏گويند اينجا يك " من " در تقدير است : " ان من شجرش الزقوم طعام‏ الاثيم " غذای اين گنهكار از درخت زقوم است ، ولی به حكم اينكه خود درخت زقوم هم از اول به صورت غذا به وجود آمده بعيد نيست كه علت‏ اينكه قرآن " من " را انداخته و گفته " « ان شجرت الزقوم طعام الاثيم‏  "اين است كه گذشته از اينكه ميوه‏های اين درخت غذاهای اينها در آنجاست‏ ، خود اين درخت هم به صورت تغذی به وجود آمده .

 حالا به اين جهت كار نداريم . " « ان شجرت الزقوم طعام الاثيم ») غذای اين گنهكاران از اين‏ درخت زقوم است . در سوره واقعه اين طور خوانديم : " « ثم انكم ايها الضالون المكذبون لاكلون من شجر من زقوم فمالؤن منها البطون »" ( واقعه / . 53 51 ). مگر در دنيا همين طور نيست ؟ در دنيا وقتی انسان از درخت خبيث اخلاق خودش‏ ميوه می‏چيند، در اعمال كثيف فاسد خودش به يكی دو تا قناعت نمی‏كند ، هی‏ تكرار ، هی تكرار كه خودش را پر می‏كند ، يك نوع گرسنگی و جوعی نسبت به‏ اعمال فاسد پيدا می‏كند . آنجا هم اين طور است . " « ان شجرت الزقوم‏ طعام الاثيم »" درخت زقوم يا از درخت زقوم غذای گنهكار است ، يعنی از همان ميوه‏هايی كه در دنيا كاشته است ، در واقع از ميوه‏های وجود خودش ، در آنجا می‏خورد . " « كالمهل يغلی فی البطون »" . اثرش را بيان می‏كند : بعد از خوردن ، در شكم مانند فلز گداخته می‏جوشد ( و اينها عجيب‏ تعبيرهايی است ! ) .

 اين تا اندازه‏ای يك امر محسوس است : هر عملی كه‏ انسان انجام بدهد كه با فطرت انسانی انسان سازگار باشد حكم يك غذای‏ مطبوع را دارد ، يعنی به دنبال خودش آرامش و بهجت و لذت می‏آورد ، و هر كار گناه و معصيتی كه انسان انجام می‏دهد اثر آن معصيت نوعی عدم تعادل‏ ، ناراحتی و جوشش است و تا ضعف اعصاب هم می‏كشد . تازه اين اثرها در دنيا خيلی كم ظاهر می‏شود ، كاری است بر ضد فطرت اوليه انسان .

( ادامه دارد )

منبع : از کتاب  " آشنائی با قرآن (تفسير سوره‏های زخرف ، دخان ، جاثيه ، فتح ، قمر  ) " اثر شهید مطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir