به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( تکامل اجتماعی انسان ) » جلسه اول( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 540 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تكامل اجتماعی انسان

اثر متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

بخش اول :

جلسه اول :

( قسمت دوم )

تكامل اجتماعی در گذشته

 روابط انسانها با يكديگر

 مثال اول : سرعت

 مثال دوم : وسائل ارتباط جمعی

 رابطه انسان با خودش

 نقش انبياء و دين در تكامل تاريخ

 پرسش و پاسخ

********

تكامل اجتماعی در گذشته

بدون شك ما اگر تاريخ گذشته را از اين دو نظر نگاه كنيم ، می‏بينيم‏ پيشرفت ( می‏خواهيد اسمش را تكامل بگذاريد كه مشكل است ) برای بشر وجود داشته است . يكی از آنها از نظر ابزارسازی است . اين ديگر جای ترديد نيست كه بشر در ابزارسازی پيشرفت كرده است ، پيشرفتی حيرت آسا . بشری‏ كه يك روز ابزارش سنگ بود آنهم سنگهای نتراشيده و بعد به دوره مثلا سنگهای صاف و تراشيده رسيد اينك تكنولوژی و صنعت و فن امروز را پديد آورده است . بشر از نظر خلاقيت فنی و از نظر خلاقيت ابزاری نه تنها بطور محسوس پيشرفت كرده است ، بلكه به پيشرفت حيرت انگيزی رسيده است

به پيشرفتی رسيده است كه اگر 100 سال پيش به همه بشرها و فيلسوفان درجه‏ اول دنيا می‏گفتند صد سال بعد بشريت از نظر ابزار به اين حد می‏رسد كه‏ امروز رسيده است ، باورشان نمی‏آيد . شما اسم اين را می‏خواهيد پيشرفت‏ بگذاريد ، می‏خواهيد ، تكامل .

بدون شك بشر از نظر ابزار زندگی به حد اعلای پيشرفت رسيده است و پيش بينی می‏شود كه در آينده هم چنين باشد ، يعنی اگر در آينده وقفه‏ای ، يعنی فاجعه‏ای برای تاريخ رخ ندهد ، فاجعه‏ای كه باز گروهی از دانشمندان آن را پيش بينی كرده‏اند و بلكه محتمل می‏دانند و می‏گويند همين پيشرفت فنی و صنعتی بجائی رسيده كه ممكن است بشر به دست بشر نابود بشود با همه‏ دستاوردهای گذشته‏اش از علم و فن و صنعت و كتاب و تمدن و آثار تمدن ، و شايد بعد از نو انسانهايی پيدا شوند كه زندگی را از روز اول شروع كنند ، اگر چنين فاجعه‏ای رخ ندهد شكی نيست كه بشر از نظر ابزار كار باز هم‏ جلوتر می‏رود و شايد به مراحلی برسد كه برای بشر امروز هم قابل تصور نيست‏ . اين تكامل معلول تكامل تجارب بشر و تكامل علم بشر است ( علوم تجربی ) چون بشر از نظر آگاهيهای تجربی و اطلاع بر طبيعت پيش رفته و توانسته‏ است طبيعت را در خدمت و در تسخير خود بگيرد . به عبارت ديگر بشر در رابطه‏اش با طبيعت پيشروی كرده است و هر چه جلو رفته است طبيعت عينی‏ را بيشتر در تسخير خود و در اختيار خود قرار داده است

يك جهت ديگر تكامل ( اگر باز بشود نام آن را تكامل گذاشت كه مشكل‏ است ) اينست كه ساختمان جامعه بشری از يك حالت ساده تدريجا بسوی‏ پيچيدگی و پيچيده‏تر بودن پيش آمده يعنی همانطور كه در امور صنعتی و فنی‏ مثلا اولين هواپيمائی كه ساختند بسيار ساده بوده و اكنون كه اين سفينه‏های‏ فضاپيما را ساخته‏اند دستگاههای بسيار دقيقی است ، و همانطور كه در تكامل‏ طبيعی ، ساختمان بدن يك حيوان تك سلولی نسبت به ساختمان بدن يك انسان‏ كه روابط پيچيده‏ای دارد ، بسيار ساده است ، در جامعه بشری هم چنين است‏

بعضيها تكامل را اينگونه تعريف كرده‏اند : تكامل عبارت است از تراكم ، يعنی ابتداء جمع شدن يك عده اجزاء ، و بعد تقسيم شدن ، از تجانس خارج شدن و به سوی عدم تجانس رفتن و به اصطلاح ارگانيزه شدن ، عضو عضو شدن ، جزء جزء شدن ، و سپس يك رابطه وحدت ميان اعضا برقرار شدن ، همان طور كه می‏دانيد در نطفه ، آن سلولی كه از تركيب دو سلول نر و ماده بوجود می‏آيد اول يك حالت بسيطی دارد بعد شروع می‏كند به تجمع و تراكم يعنی يكی ، دو تا می‏شود ، دوتا چهارتا می‏شود ، چهارتا هشت تا می‏شود ، هشت تا شانزده تا می‏شود و مرتب تقسيم می‏شود ولی صرفا جنبه‏ ازدياد كمی دارد . به يك مرحله كه رسيد صورت تقسيم شروع می‏شود ، تغيير ماهيت می‏دهند ، يك گروه مثلا به صورت سلسله اعصاب درمی‏آيند ، گروه‏ ديگر قلب را و گروهی ديگر كبد را تشكيل می‏دهند و . . . و همه گروهها نيز باهم يك وحدت و ارتباطی دارند . از همه اينها يك انسان تشكيل می‏شود

در اين جهت هم جامعه انسان بدون شك پيشرفت كرده است می‏خواهيد اسم‏ آن را تكامل بگذاريد ، می‏خواهيد نگذاريد . يعنی ساخت اجتماع از آن‏ بساطت اوليه به صورت يك پيچيدگی در آمده است . ساختمان جامعه‏های بدوی‏ و جامعه‏های قبايلی خيلی ساده است ، يك نفر رئيس قبيله است و يك عده‏ افراد آن ، كه احيانا رئيس قبيله نوعی تقسيم كار در ميان آنها بوجود آورده آنهم چند تا كار بيشتر وجود ندارد . ولی شما می‏بينيد كه هر چه علم‏ و فن پيش رفته ، در جامعه هم تقسيمات زياد شده ، كار زياد شده ، تقسيم‏ كار زياد شده و اعضا برای جامعه زياد شده است .

شما شغلها و كارها و طبقات شغلی جامعه‏های امروز را با جامعه صد سال پيش بسنجيد ، يا تقسيمات اداری و علمی را در نظر بگيريد . در قديم يك نفر می‏توانست معلم همه علوم زمان‏ خودش بشود ، ارسطوئی بشود معلم همه علوم زمان خودش ، بوعلی سينا بشود معلم همه علوم زمان خودش ، ولی الان دستگاه تعليم و تربيت آنقدر تقسيم‏ پذيرفته است كه صدها بوعلی سينا و ارسطو هر كدام در رشته‏ای تخصص دارند و در حالی كه حتی از وجود برخی رشته‏های ديگر بی‏خبرند كه چنين رشته‏ای هم‏ در دنيا وجود دارد . و اين ، يك خصلت دارد ( من مخصوصا بخاطر اين‏ خصلتش می‏گويم ) و آن اينكه اين نوع تكامل و پيشرفت ، افراد انسان را از حالت همرنگی و همشكلی خارج می‏كند و ميانشان تمايز و اختلاف برقرار می‏كند چون همان طور كه انسان كار را می‏سازد كار هم انسان را می‏سازد . بعد می‏بينيم انسانها در جامعه با اينكه همه انسانند گوئی با ماهيتهای مختلفند چون او با كاری سر و كار دارد كه ديگری اصلا آن كار را نمی‏شناسد و با دنيائی سر و كار دارد كه ديگری اصلا با آن دنيا آشنا نيست ، در نتيجه‏ انسانهائی بيرون می‏آيند كه خيلی با يكديگر مختلفند . اگر ما بخواهيم‏ پيشرفت يا تكامل را در ساخت و ارگانيزم جامعه‏ها ، در عضو عضو شدن‏ جامعه‏ها بكار ببريم ، در اين جهت هم بدون شك روابط ساختمانی جامعه‏ها از سادگی به سوی پيچيدگی و باصطلاح بسوی معقد بودن و تعقد پيش رفته است

البته به بيانی كه عرض كردم شايد بسياری از شما از همين جا احساس خطر بكنيد كه اگر كار اينطور پيش برود ، انسانها را آنقدر با يكديگر به‏ اختلاف می‏كشاند كه وحدت نوعی انسانها به خطر می‏افتد يعنی انسانهائی‏ ساخته می‏شوند كه شكلا انسان هستند ولی ساختمان فكری ، روحی ، احساسی و تربيتشان‏ به كلی با يكديگر اختلاف دارد و اين ، يك خطر برای جامعه بشريت است

اينست كه می‏گويند پيشرفت صنعت انسان را از خودش بيگانه كرده است و به تعبير بهتر با خودش بيگانه كرده است ، انسان را به صورت چيزی ساخته‏ است كه آن كار و آن شغل می‏خواسته كه انسان ساخته شود ، وحدت انسانها را از بين برده است ، و اين خودش مسئله‏ای است .

به هر حال از نظر ساخت و تشكيلات جامعه نيز بايد گفت در گذشته جامعه‏ها پيشرفت كرده‏اند . ولی‏ اينجا غير از مسئله قدرت و سلطه بر طبيعت و نيز ساخت جامعه انسانی و به عبارت ديگر تشكيلات جامعه‏های انسانی ، يك سلسله مسائل ديگر هم هست‏ كه با ماهيت انسان ارتباط دارد و مربوط است به روابط انسانی انسانها با يكديگر

روابط انسان ها با يكديگر

آيا همان طور كه بشريت در ابزارها پيشرفت كرده است و در ساختمان و تشكيلات اجتماعی پيشرفتی عظيم برايش پيدا شده است در حسن روابط انسانها با يكديگر نيز پيشرفت پيدا شده است يا نه ؟ اگر اين پيشرفت پيدا شده‏ باشد اسمش واقعا تكامل است ، تعالی است . يعنی مثلا آيا انسانها در احساس تعاون نسبت به يكديگر پيش آمده‏اند ؟ يعنی انسان امروز از انسان‏ گذشته نسبت به انسانهای ديگر بيشتر احساس تعاون می‏كند ؟ آيا در احساس‏ مسئوليت و درك مسئوليت نسبت به انسانهای ديگر به همان نسبت پيشروی‏ پيدا شده است ؟

عواطف انسانها نسبت به يكديگر به همان نسبت پيشروی پيدا كرده‏ است ؟ آيا بهره كشی انسان از انسان واقعا از بين رفته است ؟ يا شكل‏ عوض شده است ولی معنی به درجاتی فزونی گرفته است ؟ آيا تجاوز انسان به‏ حقوق انسان كاهش يافته است ؟ آيا به همان نسبت كه ابزار پيشرفت كرده‏ است و به همان نسبت كه ساختمان اجتماعی تنوع و تشكل پيدا كرده است به‏ همان نسبت اين مسائل هم پيش رفته است ؟ يا نه ، اين مسائل به حال اول‏ باقی مانده است ؟ و يا ممكن است كسی مدعی شود كه اين مسائل نه تنها پيش نرفته ، بلكه عقب گرد هم كرده است . به عبارت ديگر آيا بطور كلی‏ ارزشهای انسانی و اساسا آنچه كه ملاك و معيار انسانيت انسان است هم‏ بهمان نسبت جلو آمده است ؟ در اين مورد نظريات مختلفی وجود دارد ، بعضيها بطور كلی منكر و بدبين‏اند به اينكه از اين جهت پيشرفتی برای‏ انسان حاصل شده باشد چون می‏گويند اگر ملاك پيشرفت ، آسايش و سعادت‏ انسان است مشكل است كه بتوانيم اينها را پيشروی حساب كنيم . حتی در مورد ابزارها نيز چنين سخنی را گفته‏اند . راجع به اينكه چرا پيشرفت‏ ابزارسازی از نظر آسايش انسان مورد ترديد قرار گرفته است كه آيا پيشروی‏ است يا نه ، دو مثال برايتان عرض می‏كنم :

مثال اول : سرعت

يكی از چيزهائی كه از لحاظ رابطه انسان با طبيعت و از نظر ابزارسازی‏ فوق العاده پيشروی كرده است ، سرعت است . يعنی انسان در ابزار آنچنان‏ پيشرفت كرده است كه سرعت را به حد بالايی رسانده است . آيا در صد سال پيش امكان داشت كه گروهی از دانشجويان محترم در ظرف يك دقيقه به وسيله تلفن از من دعوت بكنند از تهران و آمدن من هم‏ در ظرف يك ساعت به وسيله هواپيما صورت بگيرد ؟ نه . سرعت ، فوق‏ العاده افزايش پيدا كرده است ولی آيا اين سرعت را با مقياس آسايش‏ انسان می‏توانيم پيشرفت بدانيم ؟ يا اينكه چون سرعت يك وسيله است ، همينطوری كه سبب شده در يك قسمتهائی برای انسان آسايش بياورد سبب شده‏ است كه در قسمتهای ديگر آسايش را از انسان سلب بكند زيرا همانطوری كه‏ اين سرعت ، يك انسان با حسن نيت و يك انسانی كه مقصد خوبی در زندگی‏ دارد را زودتر به مقصد می‏رساند ، انسان پليد با مقاصد پليد را هم زودتر به مقصدش می‏رساند . يعنی درست است كه يك انسان سالم و با حسن نيت‏ دستش قويتر شده و پايش سريعتر گشته ولی يك انسان پليد هم همينطور شده‏ است . افزايش سرعت سبب شده است كه مثلا وسيله آدمكشی را هم در ظرف‏ چند ساعت از اين سر دنيا به آن سر دنيا منتقل بكنند و هزارها و بلكه‏ ميليونها آدم را يكجا بكشند . پس نتيجه نهائی چيست ؟ من خودم مطلبی را كه عرض می‏كنم قبول ندارم ولی می‏خواهم بگويم كه چرا بعضيها ترديد كرده‏اند ؟ مثلا آيا پيشرفت طب واقعا پيشرفت انسان است ؟ بظاهر بله ، زيرا من‏ وقتی كه خودم و بچه‏ام را نگاه می‏كنم می‏بينم اگر بچه‏ام ديفتری بگيرد فورا دارو پيدا می‏شود و معالجه می‏گردد . شك ندارم كه اين پيشروی است ولی‏ بعضيها مثل الكسيس كارل كه با مقياس انسانيت حساب می‏كنند معتقدند كه‏ پيشرفت طب دارد نسل انسان را تدريجا ضعيف می‏كند . كارل می‏گويد : در گذشته انسانها با بيماريها مبارزه می‏كردند .

انسانهای ضعيف از بين‏ می‏رفتند ، قويها باقی می‏ماندند و در نتيجه نسل انسان تدريجا قويتر می‏شد و نيز انسان دچار تراكم جمعيت نمی‏شد . ولی حالا اين طب سبب شده كه‏ انسانهای ضعيف و مردنی را كه از نظر طبيعت محكوم به مرگ هستند بطور مصنوعی نگاه دارد . سپس نسل بعد از اين بوجود می‏آيد نه از اصلح ، نتيجه‏ اينست كه نسل آينده بشريت رو به ضعف می‏رود . مثلا بچه‏ای كه هفت ماهه‏ به دنيا آمده است در قانون طبيعت محكوم به مرگ است ولی حالا كه طب‏ پيشرفت كرده او را با وسائل خودش نگهداری می‏كند . درست است كه او می‏ماند ولی نسل او در آينده چه خواهد شد ؟ همچنين مسئله تراكم جمعيت‏ پيش می‏آيد و در تراكم جمعيت بسا هست كه انسانهائی كه برای بهبود نسل‏ بشر اصلح هستند از بين می‏روند و انسانهائی كه برای بهبود نسل بشر صلاحيت‏ ندارند به وسيله‏ای باقی می‏مانند . اينست كه اين موضوع مورد ترديد واقع‏ شده است

مثال دوم : وسائل ارتباط جمعی

در مورد وسائل خبررسانی و به اصطلاح وسائل ارتباط جمعی يا به تعبير فارسی امروزی رسانه‏های گروهی ، آدم فكر می‏كند چه از اين بهتر كه اينجا نشسته باشد و خبری را كه به آن علاقمند است سر ساعت بشنود . می‏گويند ولی‏ اين را هم حساب بكنيد كه همين ، خودش چقدر دلهره‏ها و اضطرابها و چقدر ناراحتيها برای بشر بوجود می‏آورد ! بسياری چيزها است كه مصلحت بشر اين‏ است كه آن را نداند .

به عنوان مثال در قديم مردمی كه در شيراز بودند هيچوقت اطلاع‏ پيدا نمی‏كرد ند كه مثلا در قوچان سيلی آمده و چندين هزار نفر را بی‏خانمان‏ و نابود كرده است . ولی حالا اطلاع پيدا می‏كنند و ناراحت می‏شوند . و هزاران حوادث ناراحت كننده ديگر كه در گوشه و كنار دنيا اتفاق می‏افتد

اينست كه از نظر آسايش و با مقياس آسايش اين را مورد ترديد قرار داده‏اند كه اينها ملاك پيشرفت و تكامل باشد . حالا ما به اينها كاری‏ نداريم چون معتقديم كه در نهايت امر ، تكامل است ، با تكاملهای انسانی‏ می‏شود بر اينها مسلط شد ، كه بعدا به اين موضوع خواهيم پرداخت . پس در مسئله روابط انسان با انسان يا نمی‏توان گفت پيشرفت و تكامل صورت گرفته‏ است يا اگر هم صورت گرفته است بدون شك به آن نسبت كه ابزار و ساختمان و تشكيلات [ اجتماعات بشری ] جلو رفته است ، حسن رابطه انسان‏ با انسان بهبود پيدا نكرده است

رابطه انسان با خودش

مسئله ديگر رابطه انسان با خودش ، با نفس خودش است كه نامش اخلاق‏ است . اگر نگوئيم تمام سعادت بشر در برقراری حسن رابطه خودش با خودش‏ است كه البته اينطور هم نمی‏گوئيم زيرا كه اغراق است ، ولی اگر موجبات‏ سعادت بشر را با يكديگر بسنجند و بخواهند درصد بگيرند مسلما درصد عمده‏ سعادت بشر در رابطه انسان با خودش و به عبارت ديگر با نفس خودش است‏ ، در رابطه انسانيت انسان با حيوانيت انسان است .

چون انسان در عين اينكه انسان‏ است و يك سلسله ارزشهای انسانی در او نهفته است ، حيوان هم هست يعنی‏ حيوان انسان شده است ، حيوانی كه با حفظ حيوانيت از انسانيت برخوردار است . در اينجا اين سؤال مطرح می‏شود كه آيا انسانيت انسان تحت الشعاع‏ حيوانيتش است ، يا حيوانيتش در اطاعت انسانيتش است ؟ قرآن می‏فرمايد :

" « قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها »" (سوره شمس آيات 8 و 9 : " هر كه جان را مصفا كرد رستگار شد و هر كه آنرا بياسود زيانكار گشت "  ) . مسئله اصلاح خود ، اصلاح نفس خود ، تزكيه خود ، اسير مطامع و شهوات نفسانی خود نبودن ، اسير خصلتهای حيوانی پست خود نبودن را مطرح می‏كند كه تا انسان از ناحيه‏ اخلاقی تكامل پيدا نكرده باشد يعنی تا از درون خودش ، از حيوانيت خودش‏ رهائی پيدا نكرده باشد امكان ندارد كه در رابطه‏اش با انسانهای ديگر حسن‏ رابطه داشته باشد يعنی بتواند از اسارت انسانهای ديگر رهايی يابد يا خودش انسان ديگر را به اسارت خود در نياورد . پس در واقع ما در چهار قسمت بحث كرديم :

 1 - رابطه انسان با طبيعت : پيشرفت كرده است به همان معنا كه عرض‏ كردم

2 - روابط ساختمانی و تشكيلاتی اجتماع ، كه انسان از نظر ساختمان اجتماع‏ و تشكيلات اجتماعی پيشرفت كرده است

3 - حسن رابطه انسانها با يكديگر كه معنايش معنويت انسان است و حقيقت انسانيت انسان به آن وابسته است . ‏

در اين ، ترديد است كه آيا پيشروی كرده است يا نه ؟ ولی در اينكه به موازات آنها پيشروی‏ نكرده است شكی نيست . بحث در اين است كه اصلا پيشروی كرده است يا هيچ‏ پيشروی نكرده است

4 - رابطه انسان با خود انسان كه نامش اخلاق است

نقش انبياء و دين در تكامل تاريخ

آيا انسان امروز از حيوانيت خودش بيشتر فاصله گرفته و واقعا ارزشهای‏ انسانی در او تحقق يافته است يا انسانهای ديروز ؟ به عبارت ديگر تكامل‏ انسان در ماهيت انسانی خودش چه صورتی دارد ؟ اين قسمت است كه نقش‏ انبياء را در تكامل تاريخ روشن می‏كند . انبياء در تكامل تاريخ چه نقشی‏ داشته‏اند و چه نقشی در آينده خواهند داشت ؟ دين در گذشته چه نقشی داشته‏ است و در آينده چه نقشی خواهد داشت ؟ از همين جا می‏توانيم نقش دين در گذشته را به دست آوريم . نقش دين در آينده را هم كشف كنيم ، و از روی‏ قرائن علمی و اجتماعی حدس بزنيم كه آيا بشر در آينده برای تكامل خود نياز به دين دارد يا ندارد ؟ چون هر چيزی بقا و عدم بقائش تابع نياز است . قرآن اين اصل را به ما گفته و علم هم تأييد كرده است . قرآن‏ می‏گويد : « فاما الزيد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث فی الارض »( سوره رعد آيه 17 : " كف ، به كنار افتاده نابود می‏شود ولی چيزی‏ كه به مردم سود می‏دهد در زمين می‏ماند ")

مثل معروفی را بيان می‏كند كه مكرر در سخنرانيها ذكر كرده‏ام ، مثل سيل و كف روی آب . می‏گويد كفهای روی آب زود از بين می‏روند ولی آب باقی‏ می‏ماند ، بعد می‏گويد اين ، مثل حق و باطل است . و حق و باطل را هم‏ اينطور تعريف می‏كند : آنچه نافع و مفيد است باقی می‏ماند و آنچه كه‏ فايده‏ای ندارد حذف می‏شود

مسئله آينده دين كه باقی خواهد بود يا نه ، مربوط می‏شود به نقشی كه دين‏ در تكامل ماهيت انسان ، در تكامل معنويت و انسانيت انسان دارد يعنی‏ نقشی كه در حسن رابطه انسان با خود و با انسانهای ديگر دارد كه هيچ چيزی‏ قادر نيست و نخواهد بود ( نه در گذشته چنين قدرتی داشته است و نه در آينده خواهد توانست ) جای آن را بگيرد . پس مسئله اين خواهد شد كه در آينده ، جامعه بشريت يا منقرض خواهد شد و بشر بدست خود تباه خواهد گرديد ، با يك خودكشی دسته جمعی بشريت از روی زمين برچيده خواهد شد ، و يا جامعه بشريت به سرنوشت واقعی خودش كه تكامل همه جانبه است : تكامل‏ در رابطه‏اش با طبيعت ، تكامل در آگاهی ، تكامل در قدرت ، تكامل در آزادی ، تكامل در عواطف ، تكامل در احساسات انسان دوستی و . . . خواهد رسيد و در همه اينها تكامل انسان حقيقت پيدا خواهد كرد كه اين اعتقادی‏ است كه ما داريم و در درجه اول اين اعتقاد را از تعليمات دينی خودمان‏ الهام گرفته‏ايم . در يك سخنرانی تحت عنوان امدادهای غيبی در زندگی بشر در همين دانشگاه اين مطلب را عرض كردم كه اين خوش بينی نسبت به آينده‏ بشريت و تكامل واقعی زندگی بشريت و به بن بست نرسيدن آن را [ فقط ] ما داريم و عرض كردم كه چگونه مكتبهای ديگر از نظر توجيه تكامل بشريت در آينده به بن بست رسيده‏اند .

جز دين ، هيچ عامل‏ ديگری نيست كه اين قسمت اعظم تكامل بشريت ، يعنی تكامل بشريت در ماهيت انسانی خودش را تأمين كند

" و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته "

پرسش و پاسخ

س : شما در ضمن صحبت گفتيد كه صنعت برای انسان مضر است چون برای‏ منظورهای پليد بكار می‏رود . پس در اين مورد صنعت ضد انسان است . ولی‏ شما اين مسئله را از ديدگاه طبقاتی بررسی نكرديد ، چون استعمال صنعت بر ضد انسان را بايد از ديدگاه روابط اجتماعی بررسی كرد . چون در موردی كه‏ صنعت بر ضد انسان بكار می‏رود ، تقصير از صنعت نيست ، بلكه مقصر روابط اقتصادی است

ج : من بايد خواهش بكنم كه در آنچه كه من عرض می‏كنم مخصوصا در قسمتهائی كه تأكيد می‏كنم بيشتر دقت بفرمائيد . من هرگز نگفتم كه صنعت‏ برای انسان مضر است و هرگز هم نگفتم صنعت ضد انسان است . كی من چنين‏ حرفی زدم ؟ ! اولا من حرفی را از ديگران نقل كردم و خواستم شما به نظريه‏ای‏ كه ديگران دارند ، آگاه باشيد و به ديدگاه حرف آنها توجه كنيد و تازه نه‏ آنها گفته‏اند و نه من از آنها نقل كردم كه صنعت برای انسان مضر است ، صنعت ضد انسان است . آنها می‏گويند صنعت برای انسان ابزار است و ابزار بيطرف است همچنانكه علم چون برای انسان يك ابزار است ، بيطرف است يعنی ابزار برای انسان هدف معين نمی‏كند ، بلكه انسان برای هدفهای‏ انتخاب شده خودش از ابزار استفاده می‏كند . يعنی اتومبيل به شما نمی‏گويد كجا برو كجا نرو ، اتومبيل نه به شما می‏گويد برو برای دستگيری از زلزله‏ زدگان فلان منطقه و نه به شما می‏گويد برو برای ستم و ظلم و دزدی . ابزارها بيطرف هستند . حرف آنها هم همين است كه پس اساس اين است كه ماهيت‏ انسان بايد درست بشود تا ابزار برايش مفيد باشد و اين حرفی است كه‏ مولوی در شش هفت قرن پيش گفته است . می‏گويد :

هر كه او بی سر بجنبد دم بود

جنبشش چون جنبش كژدم بود

علم و مال و منصب و جاه و قران

فتنه آرد در كف بدگوهران

تيغ دادن در كف زنگی مست

به كه افتد علم ناكس را بدست

پس بحث بر سر ماهيت انسان است . بعضيها آمده‏اند ساده‏انديشی كرده و گفته‏اند اساسا آنچه سبب شده كه انسان هدفهای ضد انسانی انتخاب بكند و از صنعت بر ضد انسانها استفاده بكند فقط يك چيز است و آن طبقاتی بودن‏ ساختمان اجتماع است . تضاد طبقاتی را از بين ببريد ، همه اينها از بين‏ می‏رود . اين را ما در جلسه ديگر خدمتتان عرض خواهيم كرد كه از بين رفتن‏ تضادهای طبقاتی يك شرط لازم برای سعادت و تكامل انسان هست ولی بر خلاف‏ آن فرضيه‏ای كه شما در اينجا نوشته‏ايد شرط كافی نيست .

و لهذا ما اگر بخواهيم نظر اسلام را در مورد جامعه ايده آل بدانيم از زاويه اين ديد كه‏ می‏گويد در دولت مهدی عليه‏السلام چنين و چنان می‏شود ، می‏فهميم كه نظر اسلام درباره تكامل انسان نه معنايش اينست كه صبر كنيد تكامل رخ می‏دهد

در كتاب " قيام و انقلاب مهدی عليه‏السلام مخصوصا اين موضوع را يادآوری‏ كرده‏ام و اصلا روح اين كتاب اين است كه تكامل ، تدريجی است و بايد به‏ آن رسيد

مسئله بهره‏كشی انسان از انسان از جنبه اقتصادی و از بين رفتن اين‏ بهره‏كشيها ، يكی از شرايط است ، يك پايه از اركان تكامل است ولی برای‏ تكامل كافی نيست . دليلش هم اين است كه در جامعه‏هايی هم كه طبقات از ميان رفته است هنوز انسان به ماهيت انسانی خودش نرسيده است

آيا اين كشتارهای دسته جمعی كه در جامعه‏های به اصطلاح بی‏طبقه صورت‏ می‏گيرد نشان دهنده اين واقعيت نيست ؟ آنجا كه طبقات نيست . پس چرا ؟ سولژنيتسين معروف در كتابی كه به نام مجمع الجزاير گولاك نوشته است‏ مدعی است كه از انقلاب اكتبر تا كنون در حدود 100 ميليون نفر به عنوان‏ تصفيه در شوروی كشته شده‏اند . بنابراين آيا درد انسان فقط همان طبقاتی بودن است يا تسلط انسان بر انسان است ؟ اين ديكتاتوری پرولتاريا كه‏ آنها می‏گويند بدترين شكل تجاوز انسان به انسان است . پس ، از بين رفتن‏ تضادهای طبقاتی يك شرط لازم هست ولی شرط كافی نيست

س : اگر روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در حال تكامل است آيا دين‏ نيز در اين گذرگاه نبايد تكامل پيدا كند ؟ به عبارت ديگر اگر همه چيز متكامل است پس خود دين هم بايد متكامل باشد

ج : جواب اين سؤال روشن است . ما از دين چه فهميده‏ايم ؟ اگر دين را به صورت پديده‏ای كه در يك زمان ، تحت يك سلسله شرائط خاص‏ زمانی و مكانی به وجود آمده است يعنی يك پديده وابسته به زمان و مكان‏ خود فهميده‏ايم ، اولا آن دين نيست و ثانيا اگر دين باشد بايد متغير باشد . ولی اگر ما دين را عبارت از بيان قوانين تكامل اجتماعی بدانيم ، يعنی‏ همانطور كه مثلا علم ، قوانين تكامل طبيعی را كشف كرد ، دين ، قوانين‏ تكامل اجتماعی را كه يك تكامل اكتسابی است از راه وحی بيان كرد ، در اين صورت قانون تكامل كه ديگر متكامل نيست ، چون قانون تكامل است

مثلا در تكامل طبيعی اگر گفتيد كه نباتات روی اين قوانين تكامل پيدا كرده‏اند آيا همينطور كه نباتات تكامل پيدا كرده‏اند ، قوانين تكامل هم‏ تكامل پيدا كرده ؟ نه ، قانون ، پديده نيست ، پديده‏های عالم تكامل پيدا می‏كنند . پيغمبر خودش پديده است و لهذا متولد می‏شود ، رشد می‏كند ، عمر می‏كند و می‏ميرد : " « انك ميت و انهم ميتون »" ولی قرآن ( قرآن‏ مقصود اين كاغذها نيست . اگر مقصود اين كاغذها باشد كه اينها هم پوسيده‏ و كهنه می‏شود ) يك سلسله حقايق و معارف و يك سلسله قوانينی است كه‏ برای بشر آمده است ، لذا می‏ماند . اين پيغمبر تو می‏ميری ولی قرآن باقی‏ می‏ماند . تو پديده‏ای ، قرآن ، قانون . پديده از بين می‏رود ، قانون باقی‏ می‏ماند

س : برای رسيدن به تكامل معنوی و اخلاقی در جامعه‏هايی كه امواج فساد در آنجا زياد است تكليف چيست ؟

ج : اتفاقا در جامعه‏هايی كه فساد هست و احيانا فساد بيشتر است ، زمينه برای تكامل روحی و اخلاقی انسان بيشتر است ، اشتباه نشود ، چون‏ تكامل روحی و اخلاقی و معنوی انسان نتيجه مقاومت كردن در برابر جريانهای مخالف است .

اينرا شايد شما هم تجربه كرده باشيد ، من‏ تجربه دارم : در يك ده ، در يك قصبه كه از يك عده مردم همسطح بوجود آمده است ، اگر يك فرد فاسد باشد در حد اين است كه مثلا دروغ می‏گويد

آدم خوبش هم در سطح بالا پرورش پيدا نمی‏كند " ز آب جزء ماهی خرد خيزد " ولی در محيطهايی كه جريان مخالف زياد است ، همانطور كه قربانی زياد است افراد تكامل يافته هم بوجود می‏آيند . من در حدودی كه تجربه دارم‏ يعنی محيط دهات را طی كرده‏ام ، محيط خيلی شهرستانها را طی كرده‏ام ، در محيط تهران هم بوده‏ام ، معتقدم كه در عين اينكه محيط تهران شايد فاسدترين‏ محيطهای ايران از نظر اخلاقی باشد (البته بايد توجه داشت كه سخنرانی در زمان ستم شاهی ايراد شده است ) ، پاكترين و كاملترين افرادی هم‏ كه من در عمرم ديده‏ام در همين تهران آلوده به فساد ديده‏ام . اگر بنا بشود كه سير و حركت جامعه هميشه به طرف صلاح باشد ، مثل رودخانه‏ای می‏شود كه‏ جريان دارد و يك آدم همين مقدار كه خودش را در رودخانه‏ای كه جريان دارد بيندازد به حالت يك مرده هم كه خودش را روی آب در بياورد ، آب او را می‏برد . اين ، هنر نيست . هنر آنوقت است كه انسان برخلاف جريان آب‏ شنا بكند ، يعنی كمالش آنوقت در آنجا صورت می‏گيرد .

( ادامه دارد )

منبع : http://www.ghadeer.org/author/motahary








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir