انسان و ايمان
مقدمهای بر جهان بينی اسلامی ( جلد اول ) اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری ( قسمت سوم )
ايمان مذهبی
از مباحث پيش روشن شد كه انسان نمیتواند بدون داشتن ايده و آرمان و ايمان ، زندگی سالم داشته باشد و يا كاری مفيد و ثمر بخش برای بشريت و تمدن بشری انجام دهد انسان فاقد هرگونه ايده و ايمان ، يا به صورت موجودی غرق در خودخواهی در میآيد كه هيچوقت از لاك منافع فردی خارج نمیشود ، و يا به صورت موجودی مردد و سرگردان كه تكليف خويش را در زندگی در مسائل اخلاقی و اجتماعی نمیداند انسان دائما با مسائل
اخلاقی و اجتماعی برخورد مینمايد و ناچار بايد عكس العمل خاصی در
برابر اينگونه مسائل نشان بدهد انسان اگر به مكتب و عقيده و ايمانی
پيوسته باشد تكليفش روشن است ، و اما اگر مكتب و آئينی تكليفش را
روشن نكرده باشد همواره مردد و سر میبرد ، گاهی به اين سو كشيده
میشود و گاهی به آن سو ، موجودی میگردد نا هماهنگ آری ، در اصل
ضرورت پيوستن به يك مكتب و يك ايده ترديدی نيست . آن چيزی كه لازم است مورد توجه واقع شود اين است كه تنها ايمان مذهبی قادر است كه انسان را به صورت يك " مؤمن " واقعی در آورد ، هم خودخواهی و خودپرستی را تحت الشعاع ايمان و عقيده و مسلك قرار دهد ، و هم نوعی " تعبد " و " تسليم " در فرد ايجاد كند به طوری كه انسان در كوچكترين مسئلهای كه مكتب عرضه میدارد به خود ترديد راه ندهد ، و هم آن را به صورت يك شیء عزيز و محبوب و گرانبها در آورد در حدی كه زندگی بدون آن برايش هيچ و پوچ و بی معنی باشد ، و با نوعی غيرت و تعصب از آن حمايت كند . گرايشهای ايمانی مذهبی موجب آن است كه انسان تلاشهائی علی رغم گرايشهای طبيعی فردی انجام دهد و احيانا هستی و حيثيت خود را در راه ايمان خويش فدا سازد اين در صورتی ميسر است كه ايده انسان جنبه تقدس پيدا كند و حاكميت مطلق بر وجود انسان بيابد تنها نيروی مذهبی است كه قادر است به ايدهها تقدس ببخشد و حكم آنها را در كمال قدرت بر انسان جاری سازد . گاهی افرادی نه از راه ايده و عقيده مذهبی بلكه تحت فشار عقدهها ، كينه توزیها ، انتقام گيریها و بالاخره به صورت عكس العمل شديد در برابر احساس فشارها و ستمها ، دست به فداكاری میزنند و از جان و مال و همه حيثيات خود میگذرند ، همچنانكه نظايرش را در گوشه و كنار جهان میبينيم. ولی تفاوت يك ايده مذهبی و غير مذهبی اين است كه آنجا كه پای عقيده مذهبی به ميان آيد و به ايده قداست ببخشد ، فداكاريها از روی كمال رضايت
و به طور طبيعی صورت میگيرد فرق است ميان كاری كه از روی رضا و ايمان
صورت گيرد كه نوعی انتخاب است ، با كاری كه تحت تاثير عقدهها و
فشارهای ناراحت كننده درونی صورت میگيرد كه نوعی انفجار است . ثانيا اگر جهان بينی انسان ، صرفا جهان بينی مادی و براساس انحصار واقعيت در محسوسات باشد ، هر گونه ايده پرستی و آرمانخواهی اجتماعی و انسانی برخلاف واقعيات محسوسی است كه انسان در آن هنگام در روابط
خود با جهان احساس میكند . آنچه نتيجه جهان بينی حسی است خودپرستی است نه ايده پرستی ايده پرستی اگر براساس يك جهان بينی كه نتيجه منطقیاش آن ايده است نباشد از حدود خيالپرستی تجاوز نمیكند ، يعنی انسان بايد جهانی مجزا از واقعيتهای موجود در درون خود و از خيال خود بسازد و با همان خوش باشد ولی اگر ايده پرستی ناشی از دين و مذهب باشد ، متكی به نوعی جهان بينی است كه نتيجه منطقی آن جهان بينی پيروی از ايدهها و آرمانهای اجتماعی است ايمان مذهبی پيوندی است دوستانه ميان انسان و جهان ، و به عبارت ديگر نوعی هماهنگی است ميان انسان و آرمانهای كلی جهان ، اما ايمان و آرمانهای غير مذهبی نوعی " بريدگی " از جهان و ساختن جهانی خيالی برای خود است كه به هيچ وجه از جهان بيرون حمايت نمیشود . ايمان مذهبی تنها يك سلسله تكاليف برای انسان علی رغم تمايلات طبيعی تعيين نمیكند ، بلكه قيافه جهان را در نظر انسان تغيير میدهد ، عناصری علاوه بر عناصر محسوس ، در ساختمان جهان ارائه میدهد ، جهان خشك و سرد
مكانيكی و مادی را به جهانی جاندار و ذی شعور و آگاه تبديل میكند .
ايمان مذهبی تلقی انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون میسازد . ويليام جيمس فيلسوف و روانشناس آمريكائی اوايل قرن بيستم میگويد : دنيائی كه يك فكر مذهبی به ما عرضه میكند نه تنها همان دنيای مادی است كه قيافه آن عوض شده باشد بلكه در ساختمان آن عالم چيزهای بيشتری است از آنچه يك نفر مادی میتواند داشته باشد (دين و روان). گذشته از همه اينها گرايش به سوی حقايق و واقعياتی مقدس و قابل پرستش ،
در سرشت فرد فرد بشر هست انسان كانون يك سلسله تمايلات و استعدادهای غير مادی بالقوه است كه آماده پرورش است تمايلات انسان منحصر به تمايلات مادی نيست و گرايشهای معنوی صرفا تلقينی و اكتسابی نيست اين حقيقتی است كه علم آن را تاييد میكند . ويليام جيمس میگويد : هر قدر انگيزه و محرك ميلهای ما از اين عالم سرچشمه گرفته باشد ، غالب ميلها و آرزوهای ما از عالم ماوراء طبيعت سرچشمه گرفته ، چرا كه غالب آنها با حسابهای مادی جور در نمیآيد (دين و روان ) . اين ميلها چون وجود دارد بايد پرورش يابد و اگر درست پرورش نيابد و مورد بهره برداری صحيح واقع نشود در يك مسير انحرافی واقع میشود و
زيانهای غير قابل تصوری به بار میآورد ، همچنانكه بت پرستيها ،انسان پرستيها ،
طبيعت پرستیها و هزاران پرستشهای ديگر معلول همين جريان است . اريك فروم میگويد : هيچكس نيست كه نسبت به دينی نيازمند نباشد و حدودی برای جهت يابی و موضوعی برای دلبستگی خويش نخواهد او خود ممكن است از مجموعه معتقداتش به عنوان دين ، ممتاز از عقايد غيردينی آگاه نباشد ، و ممكن است برعكس ، فكر كند كه هيچ دينی ندارد و معنای دلبستگی خود را به غاياتی ظاهرا غيردينی مانند قدرت و پول يا كاميابی فقط نشانه علاقه به امور عملی و موافق مصلحت بداند مساله بر سر اين نيست كه انسان دين دارد يا ندارد بلكه اين است كه كدام " دين " را دارد (روانكاوی و دين ) . مقصود اين روانشناس اين است كه انسان بدون تقديس و بدون پرستش نمیتواند زندگی كند فرضا خدای يگانه را نشناسد و نپرستد ، چيزی ديگر را به عنوان حقيقت برتر خواهد ساخت و او را موضوع ايمان و پرستش خود قرار خواهد داد . پس چون ضرورت دارد بشر ايده و آرمان و ايمانی داشته باشد ، و از طرفی ايمان مذهبی تنها ايمانی است كه قادر است بشر را زير نفوذ واقعی خود قرار دهد ، و از طرف ديگر انسان به حكم سرشت خويش در جستجوی چيزی است كه آن را تقديس و پرستش كند ، تنها راه اين است كه ايمان مذهبی را تقويت كنيم . قرآن كريم اولين كتابی است كه اولا در كمال صراحت ، ايمان مذهبی را نوعی هماهنگی با دستگاه آفرينش خوانده است :
« ا فغير دين الله يبغون و له اسلم من فی السموات و الارض »( آل عمران : . 83 ) . آيا چيز ديگری جز دين خدا را جستجو میكنند و حال آنكه هر كه در آسمانها و زمين است سر بر فرمان او است . و ثانيا ايمان مذهبی را جزء سرشت انسانها معرفی كرده است : « فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التی فطر الناس عليها » (روم : . 30 ) . حق گرايانه روی خود را به سوی دين كن ، همان كه سرشت خدائی
است كه مردم را بر آن سرشته است .
آثار و فوائد ايمان
هر چند از آنچه تا كنون گفتيم تا حدی آثار ايمان مذهبی روشن گشت ، برای اينكه بهتر با آثار نيك اين " سرمايه پرارزش زندگی " و اين " ملك معنوی " آشنا بشويم مستقلا اين بحث را طرح و عنوان مینمائيم : تولستوی نويسنده متفكر روسی میگويد : ايمان آن چيزی است كه مردم با آن زندگی میكنند . حكيم ناصرخسرو علوی خطاب به فرزندش میگويد :
ز دنيا روی زی دين كردم ايراك
|
مرا بی دين ، جهان چه بود و زندان
|
مرا پورا ز دين ملكی است در دل
|
كه آن هرگز نخواهد گشت ويران
|
ايمان مذهبی آثار نيك فراوان دارد چه از نظر توليد بهجت و انبساط ، و چه از نظر نيكو ساختن روابط اجتماعی ، و چه از نظر كاهش و رفع ناراحتيهای ضروری كه لازمه ساختمان اين جهان است اينك آثار ايمان مذهبی را در اين سه بخش توضيح میدهيم :
الف . بهجت و انبساط
اولين اثر ايمان مذهبی ، از نظر بهجت زائی و انبساط آفرينی " خوشبينی " است ، خوشبينی به جهان و خلقت و هستی ايمان مذهبی از آن جهت كه تلقی انسان را نسبت به جهان شكل خاص میدهد به اين نحو كه آفرينش را هدفدار و هدف را خير و تكامل و سعادت معرفی میكند طبعا ديد انسان را نسبت به نظام كلی هستی و قوانين حاكم بر آن خوشبينانه میسازد حالت فرد با ايمان در كشور هستی ، مانند حالت فردی است كه در كشوری زندگی میكند كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن كشور را صحيح و عادلانه میداند ، به حسن نيت گردانندگان اصلی كشور نيز ايمان دارد ، و قهرا زمينه ترقی و تعالی را برای خودش و همه افراد ديگر فراهم میبيند و معتقد است كه تنها چيزی كه ممكن است موجب عقب ماندگی او بشود تنبلی و بی تجربگی خود او و انسانهائی مانند او است كه مانند او مكلف و مسؤولند . از نظر چنين شخصی مسؤول عقب ماندگی او خودش است نه تشكيلات و نظامات كشور ، و هر نقصی وجود دارد از آنجاست كه او و امثال او وظيفه و
مسؤوليت خويش را انجام ندادهاند اين انديشه طبعا او را به غيرت میآورد
و با خوشبينی و اميدواری به حركت و جنبش وا میدارد . اما يك فرد بی ايمان در كشور هستی ، مانند فردی است كه در كشوری زندگی میكند كه قوانين و تشكيلات و تاسيسات كشور را فاسد و ظالمانه میداند ، و از قبول آنها هم چارهای ندارد درون چنين فردی ، همواره پر از عقده و كينه است او هرگز به فكر اصلاح خودش نمیافتد ، بلكه فكر میكند در جائی كه زمين و آسمان برناهمواری است ، سراسر هستی ظلم و جور و نادرستی است ، درستی ذرهای مانند من چه اثری دارد ؟ ! چنين كسی هرگز از جهان لذت نمیبرد جهان برای او همواره مانند يك زندان هولناك است اين است كه قرآن كريم میفرمايد : « و من اعرض عن ذكری فان له معيشه ضنكا »( طه : . 124 ) . هر كس از توجه و ياد من رو برگرداند ، زندگیئی تنگ و پر از فشار خواهد داشت آری ، ايمان است كه زندگی را در درون جان ما برما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود . دومين اثر ايمان مذهبی از نظر بهجت زائی و انبساط آفرينی ، " روشندلی " است انسان همينكه به حكم ايمان مذهبی جهان را به نور حق و حقيقت روشن ديد ، همين روشن بينی ، فضای روح او را روشن میكند و در حكم چراغی میگردد كه در درونش روشن شده باشد ، برخلاف يك فرد بی ايمان كه جهان
در نظرش پوچ است ، تاريك است ، خالی از درك و بينش و روشنائی است ، و
به همين سبب خانه دل خودش هم در اين تاريكخانه كه خود فرض كرده
تاريك و مظلم است . سومين اثر ايمان مذهبی از نظر توليد بهجت و انبساط ، " اميدواری " به نتيجه خوب تلاش خوب است . از نظر منطق مادی ، جهان نسبت به مردمی كه در راه صحيح و يا راه باطل ، راه عدالت يا راه ظلم راه درستی يا راه نادرستی میروند بی طرف و بی تفاوت است ، نتيجه كارشان بسته است تنها به يك چيز " مقدار تلاش " و بس . ولی در منطق فرد با ايمان ، جهان نسبت به تلاش اين دو دسته
بی طرف و بی تفاوت نيست ، عكس العمل جهان در برابر اين دو نوع
تلاش يكسان نيست بلكه دستگاه آفرينش حامی مردمی است كه
در راه حق و حقيقت و درستی و عدالت و خيرخواهی تلاش میكنند : « ان تنصروا الله ينصركم »( سوره محمد : . 7 ) . اگر خدا را ياری كنيد ( در راه حق گام برداريد ) خداوند شما را ياری میكند . « ان الله لا يضيع اجر المحسنين »( سوره توبه ، آيه . 120 ) . اجر و پاداش نيكوكاران هرگز هدر نمیرود .
چهارمين اثر ايمان مذهبی از نظرگاه بهجت و انبساط ، آرامش خاطر است انسان فطرتا جويای سعادت خويش است ، از تصور وصول به سعادت غرق در مسرت میگردد ، و از فكر يك آينده شوم و مقرون به محروميت لرزه براندامش میافتد ، سخت دچار دلهره و اضطراب میگردد آنچه مايه سعادت میگردد دو چيز است : . 1 تلاش . . 2 اطمينان به شرايط محيط . موفقيت يك دانش آموز معلول دو چيز است : سعی و تلاش خودش ، ديگر مساعدت و آمادگی محيط مدرسه و تشويق و ترغيب و تقدير اوليا مدرسه يك دانش آموز ساعی و كوشا ، اگر به محيطی كه در آنجا درس میخواند و معلمی كه آخر سال نمره میدهد اعتماد نداشته باشد و نگران يك رفتار غير عادلانه باشد در تمام ايام سال دلهره و اضطراب سراپای وجودش را میگيرد . تكليف انسان با خودش روشن است از اين ناحيه اضطرابی دست نمیدهد زيرا اضطراب از شك و ترديد پديد میآيد انسان درباره آنچه مربوط به خودش است شك و ترديد ندارد آنچه كه انسان را به اضطراب و نگرانی میكشاند و آدمی تكليف خويش را درباره او روشن نمیبيند جهان است . آيا كار خوب فايده دارد ؟ آيا صداقت وامانت بيهوده است ؟ آيا با همه تلاشها و انجام وظيفهها پايان كار محروميت است ؟ اينجا است كه دلهره و اضطراب در مهيبترين شكلها رخ مینمايد . ايمان مذهبی ، به حكم اينكه به انسان كه يك طرف معامله است ، نسبت به جهان كه طرف ديگر معامله است ، اعتماد و اطمينان میبخشد ، دلهره و نگرانی
نسبت به رفتار جهان را در برابر انسان زايل میسازد و به جای آن به او آرامش خاطر
میدهد اين است كه میگوئيم : يكی از آثار ايمان مذهبی آرامش خاطر است . يكی ديگر از آثار ايمان مذهبی از جنبه انبساط بخشی ، برخورداری بيشتر از يك سلسله لذتها است كه لذت معنوی ناميده میشود انسان دو گونه لذت دارد : يك نوع ، لذتهائی است كه به يكی از حواس انسان تعلق دارد كه در اثر برقراری نوعی ارتباط ميان يك عضو از اعضاء با يكی از مواد خارجی حاصل میشود ، مانند لذتی كه چشم از راه ديدن و گوش از راه شنيدن و دهان از راه چشيدن و لامسه از راه تماس میبرد نوع ديگر ، لذتهائی است كه با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هيچ عضو خاص مربوط نيست و تحت تاثير برقراری رابطه با يك ماده بيرونی حاصل نمیشود مانند لذتی كه انسان از احسان و خدمت ، يا از محبوبيت و احترام ، و يا از موفقيت خود يا موفقيت فرزند خود میبرد كه نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تاثير مستقيم يك عامل مادی خارجی است . لذات معنوی ، از لذات مادی ، هم قويتر است و هم ديرپاتر لذت عبادت و پرستش خدا برای مردم عارف حق پرست ، از اينگونه لذات است عابدان عارف كه عبادتشان توام با حضور و خضوع و استغراق است بالاترين لذتها را از عبادت میبرند در زبان دين از " طعم ايمان " و " حلاوت ايمان " ياد شده است ايمان حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها لذت معنوی آنگاه مضاعف میشود كه كارهائی از قبيل كسب علم ، احسان ، خدمت ، موفقيت و پيروزی ، از حس دينی ناشی گردد و برای خدا انجام شود و در قلمرو " عبادت " قرار گيرد.
ب . نقش ايمان در بهبود روابط اجتماعی
انسان مانند برخی از جانداران ديگر ، اجتماعی آفريده شده است ، فرد به تنهائی قادر نيست نيازهای خويش را برطرف سازد ، زندگی بايد به صورت يك " شركت " درآيد كه همه در وظايف و بهرهها سهيم باشند و يك نوع " تقسيم كار " ميان افراد برقرار شود ، با اين تفاوت ميان انسان و ساير جاندارهای اجتماعی مانند زنبور عسل كه در آنها تقسيم كار و وظيفه به حكم غريزه و به فرمان طبيعت صورت گرفته است ، و امكان هر نوع تخلف و سرپيچی از آنها گرفته شده است ، بر خلاف انسان كه موجودی آزاد و مختار است و كار خويش را آزادانه و به عنوان " وظيفه " و " تكليف " بايد انجام دهد به عبارت ديگر آن جاندارها همانطور كه نيازهاشان اجتماعی است ، غرايز اجتماعی نيز به صورت جبری حاكم بر آنهاست انسان نيازهايش اجتماعی است بدون آنكه چنان غرايزی بر او حكومت كند غرايز اجتماعی انسان به صورت يك سلسله " تقاضا " در باطن انسان وجود دارد كه در سايه تعليم و تربيت بايد پرورش يابد . زندگی سالم اجتماعی آن است كه افراد قوانين و حدود و حقوق يكديگر را محترم شمارند ، عدالت را امری مقدس به حساب آورند ، به يكديگر مهر بورزند ، هر يك برای ديگری آن را دوست بدارد كه برای خود دوست میدارد و آن را نپسندد كه برای خويش نمیپسندد ، به يكديگر اعتماد و اطمينان داشته باشند ، ضامن اعتماد متقابل آنها كيفيات روحی آنها باشد ، هر فردی
خود را متعهد و مسؤول اجتماع خويش بشمارد ، در سری ترين نهانخانهها
همان تقوا و عفاف از آنها بروز كند كه در ملاء عام در نهايت بی طمعی
به يكديگر نيكی كنند ، در مقابل ظلم و ستم بپا خيزند و به ستمگر
و فسادگر مجال ستمگری و افساد ندهند ، ارزشهای اخلاقی را محترم
بشمارند ، با يكديگر مانند اعضای يك پيكر ، متحد و متفق بوده باشند . آن چيزی كه بيش از هر چيز حق را محترم ، عدالت را مقدس ، دلها را به يكديگر مهربان ، و اعتماد متقابل را ميان افراد برقرار میسازد ، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ میدهد ، به ارزشهای اخلاقی اعتبار میبخشد ، شجاعت مقابله با ستم ايجاد میكند و همه افراد را مانند اعضای يك پيكر به هم پيوند میدهد و متحد میكند ، ايمان مذهبی است . تجليات انسانی انسانها كه مانند ستارگان در آسمان تاريخ پرحادثه انسانی
میدرخشد همانهائی است كه از احساسهای مذهبی سرچشمه گرفته است .
ج . كاهش ناراحتيها
زندگی بشر ، خواهناخواه همچنانكه خوشيها ، شيرينيها ، به دست آوردنها و كاميابيها دارد ، رنجها ، مصائب ، شكستها ، از دست دادنها ، تلخيها و ناكاميها دارد بسياری از آنها قابل پيشگيری يا برطرف كردن است هر چند پس از تلاش زياد بديهی است كه بشر موظف است با طبيعت پنجه نرم كند ، تلخيها را تبديل به شيرينی نمايد اما پارهای از حوادث جهان قابل پيشگيری و يا برطرف ساختن نيست ، مثلا پيری انسان خواهناخواه به سوی پيری گام
بر میدارد و چراغ عمرش رو به خاموشی میرود ، ناتوانی و ضعف پيری
و ساير عوارض آن ، چهره زندگی را دژم میكند به علاوه انديشه مرگ
و نيستی ، چشم بستن از هستی ، رفتن و جهان را به ديگران واگذاشتن ، به
نوعی ديگر انسان را رنج میدهد . ايمان مذهبی در انسان نيروی مقاومت میآفريند ، تلخيها را شيرين میگرداند انسان با ايمان میداند هر چيزی در جهان حساب معينی دارد و اگر عكس العملش در برابر تلخيها به نحو مطلوب باشد ، فرضا خود اين غير قابل جبران باشد به نحوی ديگر از طرف خداوند متعال جبران میشود پيری به حكم اين كه پايان كار نيست و به علاوه يك فرد با ايمان همواره فراغت خويش را با عبادت و انس با ذكر خدا پر میكند مطبوع و دوست داشتنی میگردد به طوری كه لذت زندگی در دوره پيری برای مردم خدا پرست از دوره جوانی بيشتر میگردد . قيافه مرگ در چشم فرد با ايمان با آنچه در چشم فرد بی ايمان مینمايد ، عوض میشود از نظر چنين فردی ديگر مرگ ، نيستی و فنا نيست ، انتقال از دنيائی فانی و گذرا به دنيائی باقی و پايدار ، و از جهانی كوچكتر به جهانی
بزرگتر است ، مرگ منتقل شدن از جهان عمل و كشت است به جهان نتيجه و محصول از اين رو چنين فردی نگرانيهای خويش را از مرگ ، با كوشش
در كارهای نيك كه در زبان دين " عمل صالح " ناميده میشود برطرف میسازد . از نظر روانشناسان ، مسلم و قطعی است كه اكثر بيماريهای روانی كه ناشی از ناراحتيهای روحی و تلخيهای زندگی است ، در ميان افراد غير مذهبی
ديده میشود افراد مذهبی به هر نسبت كه ايمان قوی و محكم داشته باشند
از اين بيماريها مصونترند از اين رو يكی از عوارض زندگی عصر ما كه در اثر ضعف
ايمانهای مذهبی پديد آمده است افزايش بيمارها و بيماريهای روانی و عصبی است .
( ادامه دارد )
منبع : http://www.aviny.com/library/motahari/Books/26/pages/toc.html |