به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » انسان از نظر خلق ...( قسمت اول )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 295 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ

انسان از نظر خلق ، بالقوه به دنيا می‏آيد

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

تفسير سوره قلم  ( بخش اول )( قسمت اول )

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ *  ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ «1» ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ «2» وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ «3» وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ «4» فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ «5» بِأَييِّکُمُ الْمَفْتُونُ «6» إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «7» فَلا تُطِعِ الْمُکَذِّبِينَ «8» وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ «9»( قلم / 1 - . 9 ) .

سوره مباركه قلم است كه از سور مكيه است يعنی از سوری است كه درسالهای ابتدای بعثت در آن جريان درگيريهای شديد پيغمبر اكرم با مشركين‏مكه نازل شده است . سران قريش مردم نسبتا جهانديده و ثروتمند و باهوشی‏بودند به طوری كه از كعبه به عنوان يك بتخانه استفاده‏های اقتصادی ازتمام عربستان می‏كردند ، يعنی كعبه برای آنها تنها يك مركز عبادت وپرستش نبود ، همه چيزشان بود .

اينها عليهپيغمبر اكرم و موجی كه به وسيله ايشان به وجود آمده بود دست به انواع‏اقدامات و تبليغات می‏زدند و شايعه‏پراكنی می‏كردند كه يكی از آنها كه‏شايد از ساير تبليغاتشان بيشتر می‏توانست مردم عوام را اغفال كند اين بودكه وقتی از پيغمبر اكرم حالات غيرعادی را می‏شنيدند كه نقل می‏كرد مثلا درحرا جبرائيل چگونه بر من ظاهر شد و به من چه گفت و من به او چه جواب‏دادم ، اين آيات را بر من خواند ، در همان اولين بار دستور نماز به من‏داد و من اين نماز را به دستور او می‏خوانم ، اينها می‏گفتند كه اين دروغ‏نمی‏گويد چون پيغمبر اكرم شهرتش به امانت و صدق به گونه‏ای بود كه نمی‏شدبه سهولت اين نسبت را به او داد ولی دچار اختلال شده ، اين حرفهايی كه‏می‏گويد ، به نظرش يك چيزهايی می‏آيد ، در اثر اختلال دماغ اين حرفها رامی‏زند ، يك ديوانه از اين حرفها زياد می‏زند ، چند روز هست و بعد تمام‏می‏شود .

معنی " « ن »"

اين سوره با دفع همين اتهام شروع می‏شود ، به اين صورت كه با يك سوگندشروع می‏شود و خود اين سوگند با موضوع سوگند كه به اصطلاح مقسم عليه است‏يعنی مقسم به با مقسم‏عليه تناسب خاصی دارد . اول می‏فرمايد : " « ن »" . راجع به كلمه " ن " كه آيا مقصود از اين كلمه چيست ، يك معنی‏مسلمش همين است كه يكی از حروف هجائيه است ، مثل « الم »كه در اوايل‏سوره‏های ديگر است ، « يس ، حم »و امثال اينها ، يعنی يكی از حروف‏هجائيه است . راجع به اينكه اين حروف مقطعه قرآن در ابتدای سور به چه‏منظوری آورده شده است ، تا به حال چند بار بحث كرده‏ايم از جمله همين‏اواخر در اوايل سوره « حمعسق »، آنها راديگر تكرار نمی‏كنيم .

معنی ديگری كه برايش ذكر كرده‏اند ، گفته‏اند " ن " به معنی دوات‏است ، آن دواتی كه قلم را در آن می‏زنند و می‏نويسند ( محل مركب ) . البته معنی ديگری هم دارد و آن " ماهی " است . از اين سه احتمال ، آن احتمالی كه اشكالی بر آن وارد نيست همان است‏كه اينجا " ن " به عنوان يكی از حروف هجائيه و يكی از حروف مقطعه درابتدای سور واقع می‏شود . اينجا هم به همان جهت است و در اينجا تناسبش‏از جاهای ديگر اگر بيشتر نباشد كمتر نيست . در جاهای ديگر هم يك جهت‏بود كه نظر مفسرين را جلب كرده بود و آن اين بود كه هر جا كه اين حروف‏مقطعه آمده است بعد از آن ذكری از قرآن مجيد آمده است ، از وحيی كه برپيغمبر اكرم نازل شده است . اينجا هم مطلبی شبيه آن است كه توضيح‏می‏دهيم .

اگر " ن " به معنی دوات باشد ( و يا به معنی ماهی باشد ، كه اين‏معنی هيچ تناسبی ندارد و قول ضعيفی است ) معنايش اين است : سوگند به‏آن شيئی كه ابزار نويسندگی است . ولی به دلائلی كه گفته‏اند اگر قسم می‏بودبايد " ن " خوانده می‏شد نه " نون " شايد بهتر اين است كه آن را قسم‏نگيريم ، قسم از بعدش شروع می‏شود . " ن " همان حرف الفبا ، همان حرفی‏كه مبدا همه سوادها و همه آموزشهاست ، يعنی اگر اين حروف الفبا وجودنمی‏داشت ، به اين معنا كه اگر انسان قادر بر ايجاد اين مقاطع نمی‏بود ،

اگر انسان مانند حيوانات [ می‏بود ] كه فقط می‏توانند صدا را يكسره بكشند، مثل گوسفند و اسب و الاغ ، يا حداكثر يك چهچه يكنواخت بزنند مثل بلبل‏، اگر انسان اينچنين می‏بود سخن نبود و اگر سخن نبود نوشتن نبود و اگر سخن‏و نوشتن نبود تمدن و فرهنگ نبود ، يعنی اساسا انسانيتی نبود . اين است كه اين حروف الفبا ، همين امر ساده‏كه انسان قدرت دارد نفس را كه بيرون می‏آورد با صدا بيرون آورد و اين‏صدا را با يك مقاطعی ايجاد كند كه از اينها همزه و ب و ت وج و د و . . . درمی‏آيد و غير از اين بيست و هشت حرف هم می‏شود حروف ديگری داشت ، همين منشا انسانيت انسان است ، پايه انسانيت انسان است ، يا بگوييم‏يكی از پايه‏های اساسی ، چون پايه دومش قدرت قلم است .

معنی قسم

" « و القلم و ما يسطرون »" سوگند به قلم و سوگند به آنچه نويسندگان‏می‏نويسند . مكرر اين مطلب را در اوايل سوری كه قسم بوده است گفته‏ايم وبعد هم باز خواهد آمد [ كه ] انسان به نام خدا يا به نام اوليا خدا قسم‏می‏خورد ، وقتی شما می‏گوييد " به خدا " كانه می‏گوييد به احترام حق سوگند، يعنی من احترام حق را گرو صدق سخن خود قرار می‏دهم . در قسم ، انسانابراز احترام می‏كند به آن شيئی كه [ به آن ] قسم می‏خورد . حال گاهی انسان ( كه اين در بيانات ديگر هم هست ) قسمی می‏خورد ، احترام آنچه كه به آن‏قسم می‏خورد محرز است ولی تمام عنايتش اين است كه آن مطلب را ثابت‏كند ، مثل اينكه شما با رفيقتان صحبت می‏كنيد ، می‏گوييد به خدا قسم كه من‏فلان حرف را نزدم يا فلان حرف را در فلان جا گفتم . ولی گاهی انسان قسم‏می‏خورد ، عنايتش به چيز ديگر است يا لااقل به اين جهت هم عنايت هست ، قسم می‏خورد ، می‏خواهد به طرف بفهماند كه من به اين شيئی كه به آن قسم‏ می‏خورم احترام می‏گذارم . می‏بينيد در جايی كه كسی چندان انتظارندارد ، وقتی كه شخصی به جان دوستش قسم می‏خورد ، آن دوستش به خودش‏می‏بالد كه ببينيد فلانی برای من اين‏قدر اهميت قائل است كه به جان من قسم‏می‏خورد ، اين علامت اين است كه برای من اهميت قائل است .

قرآن كريم برای اينكه مردم را به آيات و مخلوقات توجه بدهد ، به‏انواعی از مخلوقات قسم می‏خورد ، از جمادات گرفته تا نباتات و حيوانات‏و تا انسان و انسان كامل . حال در اينجا خدای متعال به يك شی‏ء خاصی‏سوگند ياد كرده است ، يعنی به چيزی ابراز احترام كرده است كه قدر مسلم‏اين است كه مردم عرب و غيرعرب احترام آن را به هيچ وجه نمی‏دانسته‏اند ،

بشر امروز است كه شايد می‏تواند ارزش اين كار را آن طور كه بايد درك‏كند . به احترام قلم سوگند و به احترام نوشته‏ها سوگند ، به قلم سوگند وبه نوشته سوگند . اگر " ما " ی ما يسطرون را " ما " ی مصدريه بگيريم‏ ( و بيشتر اين‏طور گرفته‏اند ) اين‏جور می‏شود : به قلم سوگند و به نوشتن‏سوگند . اين شايد بهتر است ، چون خود فن و استعداد نوشتن را می‏گويد ، يعنی بفهميد كه قلم و استعداد نوشتن و قدرت نوشتن چه نعمت بزرگی است ! و اگر " ما " را " ما " ی موصوله بگيريم اين‏طور می‏شود : به قلم سوگندو به نوشته‏ها سوگند . پس اصلا قبل از اينكه اصل مقسم‏عليه را ذكر كنيم ، از اينجا كه قرآن كريم به قلم و نوشتن سوگند ياد می‏كند می‏توانيم روح‏تعليمات اسلامی و قرآنی را دريابيم كه روح اين تعليمات علم است ودانستن و فهم و آن چيزی كه دنيای امروز به آن " فرهنگ " می‏گويد . اصلااسلام و قرآن دين علم و فرهنگ است . به همين دليل است كه قرآن در جاهای‏ديگر هم همين مطلب يا آن ركن ديگرش را كه استعداد سخن‏گفتنبوده باشد با اهميت فراوان ذكر می‏كند .

خواندن ، اولين كلمه قرآن

از همه روشنتر اين است كه اولين آياتی كه بر پيغمبر اكرم نازل می‏شودآيات اول سوره مباركه " اقرأ " است . تقريبا در اينكه آيات اول سوره‏مباركه " « اقرأ »" اولين آيات است شبهه‏ای نيست : « اقرأ باسم ربك‏الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ و ربك الاكرم . الذی علم بالقلم . علم‏الانسان ما لم يعلم »( علق / 1 - . 5 ) .

اين ، آغاز قرآن و آغاز وحی است ، ديباچه وحی است . اولين خطاب به‏پيغمبر اكرم اين است كه " بخوان " . اقرا يعنی بخوان ، و اساسا قرائت‏به معنی خواندن يك متن است ، يعنی تا يك شی‏ء حالت اوليه‏اش حالت‏مكتوب نباشد به آن قرائت نمی‏گويند ، پس حرف‏زدن قرائت نيست ، ولی‏اگر يك متن محفوظ را بخوانم ، چه از رو و چه از بر ، اين را قرائت‏می‏گويند . مثلا می‏گويند اين كتاب را قرائت كن ، حال يا از بر و يا از رو . به هر حال يك متن تدوين‏شده تنظيم شده قبلی را خواندن ، چه از رو و چه‏از بر ، آن را قرائت می‏گويند ، و الا مطلق حرف زدن را قرائت نمی‏گويند .

يك سخنران كه دارد از پيش خودش سخن انشا می‏كند ، نمی‏گويند دارد قرائت‏می‏كند. به پيغمبر اكرم می‏فرمايد : " « اقرأ »"بخوان ، كه در آن حديث‏معروف آمده است كه فرمود : « " ما انا بقاری " »من كهنمی‏توانم بخوانم .دوباره آن فرشته به او گفت : " « اقرأ »". فرموددر بار سوم در قلبم چيزهايی را نقش‏شده ديدم كه از آنجا دارم می‏خوانم ، كه اين در واقع همان اتصال قلب مبارك پيغمبر اكرم است به الواح عاليه‏آسمانی ، چون از روی آنها دارد می‏گيرد ، و لهذا به آنها كتاب و لوح‏محفوظ گفته شده است . نزديكترين تعبيری كه ما در محسوسات داريم ، همين‏تعبير قرائت و كتاب است . پس اولين كلمه‏ای كه قرآن با آن شروع می‏شودكلمه خواندن است .

" « اقرأ باسم ربك الذی خلق ، خلق الا نسان من علق »" بخوان به نام‏پروردگار آفريننده‏ات ، انسان را از علق ( خون بسته يا حيوان زالوشكل ) آفريد . دومرتبه كلمه " « اقرأ »" تكرار می‏شود و می‏فرمايد : " « اقرأو ربك الاكرم »"بخوان و پروردگار تو كريمترين است . نمی‏فرمايد : وربك الكريم . اينجا وقتی می‏خواهد لطف و عنايت پروردگار را بر بشر ذكركند به صورت اكرميت ذكر می‏كند كه افعل التفضيل است . " « الذی علم‏بالقلم »"آن پروردگار اكرمی كه اين نعمت را به بشر داد كه قلم به‏دست گرفتن را به بشر آموخت ، يعنی بشر است و قلم به دست گرفتن .

نوشتن ، منشا تمدن معنوی و صنعتی بشر

تمام ذخاير معنوی و فنی يعنی تمدن معنوی و تمدن صنعتی كه بشر دارد ، محصول تدريجی قرنها و هزارها سال تاريخ است كه دوره به دوره به دست بشررسيده و منتقل شده تا به اين حد رسيده است . اگر آثار هر دوره‏ای به‏وسيله تعليم و تعلم ( « علم الانسان ما لم يعلم ») و به وسيله نوشتن ازنسلی به نسل ديگر منتقل نمی‏شد ، اگر نوشتن نمی‏بود و فقط تعليم و تعلم‏

می‏بود ، از اين آثاری كه امروز هست يك صدهزارم همباقی نبود . مگر می‏شود آثاری را كه هست از بر بيايند به نسل ديگربياموزند و نسل ديگر همه اينها را حفظ كند . غنای دنيای امروز يكی به‏كتابخانه‏هايی است كه وجود دارد ( يعنی پشتوانه مدرسه‏ها كه نسلی به نسل‏ديگر می‏آموزد ، كتابخانه‏هاست ، اگر كتابخانه‏ای نباشد مدرسه‏ای نمی‏تواندباشد ) ، و ديگر به آثار صنعتی است كه باقی مانده است .

پس اين است كه انسان آنچه را كه دارد حال اگر صددرصد نگوييم ، قطعاصدی نود آنچه را كه دارد در اثر نوشتن دارد ، و الا حفظ كردن‏ها كه‏نمی‏توانند يك شی‏ء را آنچنان كه هست نگه دارند .

به احترام قلم سوگند و به احترام نوشتن سوگند ، كه درواقع يعنی به‏احترام علم سوگند ، چون اينها وسيله نگه‏داشتن علم هستند . به احترام علم‏سوگند كه تو به لطف پروردگارت و به موجب نعمتهای عظيم پروردگارت‏ديوانه نيستی . اين معنايش " قضايا قياساتها معها " است ، يعنی تو كه‏منشا و منبع علم و قلم هستی ، تو هستی كه نهضت قلم و علم را به وجودخواهی آورد ( كه آيات بعد هم روشن خواهد كرد ) ، تو به موجب اين نعمت‏پروردگارت [ ديوانه نيستی . ] اينكه مقصود از اين نعمت كدام نعمت است‏، بعضی گفته‏اند نعمت آن فهم و درك و عقل فراوانی كه الان در تو وجوددارد ، اخلاق عظيمه‏ای كه داری ، و نبوتی كه در تو هست ، اين سومی راترجيح داده‏اند . مجنون يعنی كسی كه مادون عقل عاقلهاست ، تو مافوق عقل‏عاقلها هستی ، يعنی آنچه را عاقلها دارند داری و يك چيزی خيلی بالاتر ازحد عقل عاقلها . تو اگر با مقياسهای اينها جور درنمی‏آيی ، به دليل اين‏است كه تو بالاتر از حد اينها هستی . اغلب ، نوابغ دنيا را به نوعی جنون و انحراف متهم می‏كنند ، چرا ؟

برای اينكه مردم ، حتی بی‏غرضها ، يك مقياس در دست دارند و آن همان‏اكثريت مردم است ، هر كه از مقياس اكثريت خارج بود ، او را يك آدم‏غيرطبيعی می‏دانند . ولی يك وقت كسی از مقياس اكثريت خارج است به‏دليل اينكه از اين مقياس پايين‏تر است ، و يك وقت كسی از مقياس‏اكثريت خارج است به دليل اينكه از اين مقياس بالاتر است . « ما انت‏بنعمه ربك بمجنون ». اگر " ب ، " با سببيه باشد ، يعنی به موجب اين‏انعام پروردگارت ، و اگر " ب ، " با معيت و مصاحبه باشد ( كه اين‏شايد بهتر است ) يعنی تو با اين نعمتی كه همراهت هست و با اين موهبت‏نبوتی كه همراه تو هست ، آيا تو ديوانه‏ای ؟ !

« و ان لك لاجرا غير ممنون ». می‏دانيم كه " « نزل القرآن علی نحواياك اعنی واسمعی يا جاره »" . تعبير " اياك اعنی واسمعی يا جاره "مثلی است در زبان عربی كه نظير آن در فارسی " به در بگو تا ديوار بشنود " است . قصه آن مثل در زبان عربی اين است كه می‏گويند زنی همسايه‏ای‏داشت ( شايد مثل اين موجرها و مستاجرهای فعلی تهران كه يك ناراحتی وجوددارد ) ، می‏خواست به او يك حرفی زده باشد ، يك كس ديگر را مخاطب‏قرار داده بود ، به او حرفهايی می‏زد كه با آن همسايه تطبيق كند . اودرست نمی‏فهميد . همينكه حرفهايش را زد ، گفت : " اياك اعنی واسمعی‏يا جاره " گوش كن ، با تو سخن می‏گويم ، اگر به او می‏گويم مقصودم توهستی .

در حديث است كه قرآن نازل شده است به " اياك اعنی و اسمعی يا جاره‏ "يعنی در بسياری از موارد ، مخاطب پيغمبر است ولی مقصود و منظور و آن‏كسی كه بايد گوش كند پيغمبر نيست . كانه به مردم می‏گويد ای مردم شماگوش كنيد ، به او داريم می‏گوييم ولی او خودش كه در كارخودش ترديد ندارد اما شما بدانيد . پس درواقع اين‏طور است : او به‏موجب نعمت پروردگارش ( يا او با اينهمه لطف و عنايت پروردگارش)ديوانه نيست . « و ان لك لاجرا غير ممنون ».از آنجا كه آدم ديوانه‏كارش عبث و بيهوده و بی‏پاداش است ، می‏فرمايد : مطمئن باش ، برای تو(و درواقع مخاطب ، آنها هستند : مطمئن باشيد ، برای او ) اجر و پاداش‏بی‏نهايت است ( غيرممنون يعنی غيرمحصور) .

( ادامه دارد )

منبع : کتاب  " آشنايی با قرآن ( جلد 8 ) تفسير سوره قلم ( 1 ) " اثر متفكر شهيد استادمطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
1234567
891011121314
15161718192021
22232425262728
293031 
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir