تاثير نسب و سبب در سعادت يا شقاوت انسان
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
تفسير سوره تحريم( بخش سوم )
( قسمت دوم )
اعوذبالله منالشيطان الرجيم * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ« يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «9» ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ «10» وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَکَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «11» وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ «12»»( تحريم / 9 - . 12).
نسب و سبب ، تاثيری در سعادت يا شقاوت انسان ندارد
اينجا يك نكته چنانكه عرض كرديم همين عطف آخر سوره است به اول سوره، و نكته ديگر يك اصل كلی است كه در آيه بعد آمده است . قرآن يك اصلكلی بيان میكند كه چقدر اين اصل ، اصل آموزندهای است و لازم است كه ما وهمه مسلمانها اين اصل را در عمق قلب خود نفوذ بدهيم و آن اين است كهمساله نسب و سبب كوچكترين تاثيری در سعادت يا شقاوت انسان ندارد . بهقول سعدی از انسان میپرسند چيست عملت ، نمیپرسند كيست پدرت ، نمیپرسند كيست همسرت .
قرآن میخواهد بگويد دنيا دار عمل است و آخرتدار پاداش و كيفر . يك زن وقتی به پروردگار خود وارد شود از اونمیپرسند كه سركار عليه همسر كی هستی ، تا او بگويد كه من همسر پيغمبرآخرالزمان هستم . اينكه ده سال ، بيست سال ، سی سال همسر پيغمبر بودی ودر يك فراش خوابيدی چه اثری در شخصيت و هويتتو ، در روح و عقيده تو و در ايمان و عمل تو داشته است ؟
نزديكترين رابطهها ، يكی رابطه همسری است ، و ديگر رابطه پدر و فرزندی . در همسری اين آيه را مثال آورده است و در پدر و فرزندی داستان پسر نوحرا در جای ديگر مثال آورده است . نه همسری در پاداش و كيفر اثر دارد ونه پدر و فرزندی . حتی وقتی كه پدر به حكم مهر پدر و فرزندی ، پسری را كهمستلزم عقوبت است دعا میكند [ شديدا به او عتاب میكنند ]: " « يا نوح . . . انی اعظك ان تكون من الجاهلين »" (هود / . 46 ) پندت میدهيم كه كارهایجاهلانه نكن ،تو داری برای اين پسر تقاضای نجات میكنی ؟ ! اين بنده خداعرض كرده بود : "« رب ان ابنی من اهلی غ"(هود / . 45) خدايابچه من از خاندانمن است " « و ان وعدك الحق و انت احكم الحاكمين غ" وعده تو حق است، تو احكم حاكمين هستی، حكمبودن تو از هر حكم بودنی بهتر است، تو عادلترينحاكمها هستی . با همه اينها در عين حال به او میگويند : « انی اعظك انتكون من الجاهلين »، چه فرقی ميان بچه تو و بچههای ديگران است؟ همانطوركه بچههای ديگران بايد هلاك شوند ، بچه تو هم بايد هلاك شود .
بنابراين رابطه پدر و فرزندی تاثيری ندارد . اگر كسی خيال كند كه منفرزند پيغمبر هستم ، سيد هستم و حساب ما سيدها فرق میكند ، چنين نيست ، حساب شما سيدها فرق نمیكند . حساب شما سيدها از اين جهت فرق میكند كهاگر گناه كنيد دو برابر برايتان مینويسند چون هم گناه كردهايد و هم آبرویجدتان را بردهايد ، البته اگر ثواب هم كنيد دو برابر مینويسند ، چون همثواب كردهايد و هم به جدتان آبرودادهايد ، يعنی سيد بودن به اصطلاح " اشل " شما را بالا میبرد و الا اينكهتبعيضی در كار باشد محال است .
قرآن در كمال صراحت میگويد همسری يك پيغمبر هم كوچكترين تاثيری درسعادت انسان ندارد . امام باقر عليهالسلام همسری گرفته بود كه زيبا بود وحضرت هم به او علاقهمند بودند . يكمرتبه ديدند حضرت اين همسر را طلاقدادند . گفتند : چرا طلاق داديد ؟ فرمود : احساس كردم او دشمن جدم علیاست و من ترسيدم از اينكه با پارهای از آتش جهنم در يك بستر بخوابم . اين مثالی است برای اين مساله كه رابطه با همسر خوب ، يك همسر ناصالحرا صالح نمیكند و اثر روی او نمیگذارد . قرآن آب پاك و صاف روی دست همسران پيامبر میريزد كه روی همسریپيغمبر حساب نكنيد ، روی عمل و ايمانتان حساب كنيد . آيا اين آيه صريحدر اين مطلب نيست ؟
پس ما نمیتوانيم در مورد همسران پيغمبر فقط به دليل همسری پيغمبربگوييم اينها خوب هستند . البته اينكه ما در دنيا وظيفه احترام ظاهریداشته باشيم يك مساله است و اينكه اعتقاد داشته باشيم كه اينها درآخرت نزد پيغمبر هستند مساله ديگری است .
مثل به زن فرعون ، در نقطه مقابل
قرآن به دنبال اين مثل ، مثل ديگری ذكر میكند . همانطور كه يك همسرناپاك به دليل همسری با يك مرد پاك تبرئه نمیشود ، يك همسر پاك همبه دليل همسری با يك مرد ناپاك ، ناپاك نمیشود . " وضرب الله مثلاللذين امنوا امرات فرعون "و مثلی میآورد از اهل ايمان ( بنا برتفسيری ) و برای اهل ايمان ( بنا بر تفسير ديگری ) . زن فرعون را مثلمیآورد . . .(افتادگی از اصل نوار است ) حال او چه كرده است ؟ زن فرعون ، يعنی ملكه زمان خود، و ملكه زمان خود قهرا يعنی مرفهترين زن زمان خود و دارای همه نوع وسايلو امكانات . اين زن از همه اين وسايل و از همه اين تعلقات میگسلد و بهعقيده و ايمان خدا میپيوندد . حس میكند كه موسی عليهالسلام كه برایواژگون كردن اين بساطی كه خودش حداكثر استفاده را از آن میكند آمده ، برحق است . به دعوت موسی ايمان میآورد و از تمام اين تعلقات میگسلد .
فرعون میفهمد كه همسرش به دشمنش ايمان آورده است . او را به بدترينعقوبتها معاقب میكند . فرعون گفت : او نبايد به طور عادی اعدام شود وبه دار كشيده شود ، بعضی گفتهاند دستور داد او را در جايی بنشانند و بعدسنگ بسيار بزرگی از بالا روی او پرت كنند تا در زير سنگ له شود و بعضینوشتهاند دستور داد اين زن را با چهار ميخ به روی زمين كوبيدند . در قديممعمول بود كه با ريسمان به دار نمیكشيدند ، تنه درختی انتخاب میكردند ، بعد در حالی كه فرد زنده بود ميخ آهنی به بدنش میكوبيدند به طوری كه ازبدنش وارد آن درخت میشد و او را چهار ميخ میكردند و خلاصه به درختميخكوب میشد . بعد همينطور میماند و مدتی خون از بدنش میرفت تا وقتیكه میمرد . فرعون دستور داد همسرش را بخوابانند و او را چهار ميخ كنند وبعد يك سنگ آسيابمانندی روی سينهاش بگذارند تا جان بدهد .
هيچيك از اينها تاثيری در وضع روحی اين زن نكرد . گفت : خدايامن را از فرعون و از خانه فرعون نجات بده ،پروردگارا در نزد خودت دربهشت برای من خانهای بساز كه هم به نعم ظاهری منعم باشم و هم در جوارقرب تو به سر ببرم( اين جنبه معنوی قضيه است ) ، پروردگارا من ازفرعون و از كردارهای فرعون متنفرم ، مرا از فرعون و كردارهای فرعون و ازاين مردم ستمكار نجات بده . " « و ضرب الله مثلا للذين امنوا امراتفرعون اذ قالت رب ابن لی عندك بيتا فی الجنه »" پروردگارا در جوارمكرمت خودت برای من خانهای در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و كردارپليد او نجات بخش ، و مرا از اين زمره و گروه ستمكاران نجات بده .
اينزن همسر فرعون است ولی كوچكترين گرد و غباری از پليدی فرعون بر چهرهنورانی او نمینشيند . پس همانطور كه همسری آدم خوب در يك زن بد اثرنمیگذارد ، همسری يك مرد بد هم روی زن خوب اثر نمیگذارد .
مثال به مريم عليها السلام
قرآن برای زن بد و شوهر خوب دو مثال آورده بود ، برای زن خوب هم دومثال میآورد ، منتها مثال دوم زنی است كه شوهر ندارد و آن مريم دخترعمران است : " « و مريم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فيه منروحنا »"(انبيا / . 91 ) و مثل ديگر برای اهل ايمان مثل مريم دختر عمران است ، همان كه دامن خود را پاك نگه داشت . اينكه دامن خود را پاك نگه داشت، در نظر ما مساله مهمی به حساب نمیآيد . اين از آن جهت است كه يهود تانزديك به زمان ما همانطور كه با مسلمين دشمن بودندبا مسيحيها هم دشمن بودند . اين قصه اسرائيل كه پيش آمد و كشور اسرائيلتشكيل شد ، ميان پاپ و يهوديها آشتی داد . و چون يهود با مسيحيها دشمنبودند عيسی مسيح را متهم میكردند كه العياذبالله زنازاده است و مريمالعياذبالله زن بدكارهای بوده است .
قرآن كه اين موضوع را بيان میكند واينهمه اصرار دارد ، میخواهد تودهنی به يهوديها بزند . خدمتی كه قرآن بهمسيح و مريم كرد ، يعنی دفاع بحقی كه كرد ، اگر مسيحيهای دنيا همين يكنعمت و همين يك خدمت قرآن را در نظر بگيرند [ بايد حق مسلمين را اداكنند . [
يهوديها در آن زمان دنيا را پر كرده بودند كه عيسی مسيح زنازاده است ومريم هم يك زن بدكاره بوده است . الان در دنيا هفتصد ميليون جمعيت ، يعنی مسلمانهای دنيا ، همه به وحدت نظر میگويند مريم سلام الله عليهاصديقه و قديسه بود، و میخوانند: « و مريم ابنت عمران التی احصنت فرجها،يعنی قرآن سبب شده كه هفتصد ميليون جمعيت عالم از حضرت مريم در مقابلاين تهمتهايی كه يهوديها میزنند دفاع كنند . اگر مسيحيها همين يك خدمترا در نظر بگيرند بايد حق مسلمين را ادا كنند ولی عليرغم همه اينها الاندستگاه پاپ با يهوديها سازش كرده است، همان يهوديهايی كه به عقيده خودآنها قاتل عيسی مسيح عليه السلام بودند . كتابهای خود مسيحيها پر است ازاين عقيده و كتابهای يهوديها پر است از نسبت ناروا به مريم ، ولیمسيحيها دارند با يهوديها عليه مسلمين متحد میشوند .
قرآن كريم در اين آيه مثل ديگری برای زن پاك ذكر كرده است برای اينكهمقام قديسه بودن يك زن را بيان كند بدون اينكه از نظر رابطه با همسر همچيزی بيان كرده باشد . مثل ديگر برای اهل ايمانمريم دختر عمران است ، او كه عليرغم تبليغات دروغ يهوديها دامن خود راپاك نگه داشت ، او " طاهره " و " مطهره " بود ، او صديقه بود . " « فنفخنا فيه من روحنا »"ما از روح خود به شكل اعجاز انگيزی در اودميديم و عيسی روح ماست كه به وجودآمد . " « و صدقت بكلمات ربها»"او زنی بود كه سخنان پروردگار خود را تصديق كرد ، دستورات پروردگار خودرا به درستی عمل كرد ، به كتابهای پروردگار خود ايمان داشت . "و كانتمن القانتين "زنی بود در زمره قانتين( قانتين مذكر است ولی اعم از زنو مرد است . " قانت " يعنی خاضع ، مطيع ) ، زنی بود بنده و مطيع امرپروردگار خود . سوره در اينجا پايان میپذيرد .
كاملترين زنان جهان
در قرآن دو زن فوقالعاده تقديس شدهاند . البته ما زنان ديگری هم داريمكه در قرآن تقديس شدهاند ، اما نه در حد اين دو زن ، مثل مادر موسیعليهالسلام . در احاديث ما رسيده است كه كاملترين زنهای جهان چهار زنهستند كه دوتای اينها در امم پيشين بودهاند ، يكی همين زن فرعون ، كهمیگويند نام او آسيه بوده است ، و ديگری مريم مادر عيسی مسيح عليهالسلام . عرض كردم اينها در درجه اعلی هستند ، والا قرآن از مادر همين مريم همتجليل كرده است ، ولی نه در حد خود مريم . و دو زن در اسلام هستند كه درعاليترين سطحها قرار گرفتهاند ، يكی جناب خديجه دختر خويلد ، همسربزرگوار پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله ، كه به اتفاق شيعه و سنی تااين زن كه همسر اول پيغمبر بود زنده بود حضرت همسر ديگری انتخاب نكرد وبا اينكه وقتی اين زن از دنيا میرفت نزديك هفتاد سال از عمر او گذشتهبود ، پيغمبر اكرم تا آخر عمر هر وقت نامخديجه را میشنيد اشكهايش جاری میشد . اين نشان میدهد منتهای وفاق روحیرا كه ميان اين زن و حضرت رسول وجود داشت .
زهرای مرضيه ، افضل آنها
ديگر حضرت زهرای مرضيه ، صديقه طاهره سلاماللهعليها كه از اين چهار زنافضل آنها ايشان هستند . باتوجه به اينكه كار پيغمبر هيچوقت حسابنشده واز روی احساسات بیمنطق بشری نيست ، اگر ما رفتار پيغمبر را با حضرتزهرا در نظر بگيريم و سخنان پيغمبر را كه " « ما ينطق عن الهوی ان هو الاوحی يوحی »( نجم / 3 و . 4 ) " درباره حضرت زهرا در نظر بگيريم كافی است تا بفهميمحضرت زهرا به چه كمالی از انسانيت رسيده است . مساله اين نبود كه چونحضرت زهرا دختر ايشان بود احساسات پدری اقتضا میكرد كه چنين تعبير كند . كسی كه كتاب آسمانیاش قرآن است و روابط فرزندی و پدری و روابط همسریرا از نظر تاثير در سعادت به اين شدت میكوبد امكان ندارد كه روابط حسنهاو با دخترش و علاقه او به دخترش صرفا جنبه احساسی و پدر و فرزندی داشتهباشد و ريشه الهی نداشته باشد .
گفتيم كه حضرت رسول صلی الله عليه و آله تا آخر عمر هرگاه كه نامجناب خديجه را میشنيدند اشك میريختند . اين را زياد نوشتهاند كه در شبزفاف حضرت زهرا و حضرت امير سلاماللهعليهما بعد از آنكه عروس را بهخانه داماد بردند و زنها عروس را همراهی كردند چون عادت زنان آن زمانچنين بود و زمانهای بعد هم گاهی همينطور بوده است كهبعد از آنكه عروس و داماد را به حجله میبردند دور و بر حجله را خالینمیگذاشتند و گوش میكردند ببينند چه میگويند كه كار بد و زشتی است رسولاكرم فرمود احدی از زنها حق ندارد در نزديك حجله بماند . همه رفتند .
بعد از مدتی حضرت آمدند ديدند ام ايمن در آن نزديكهاست . فرمود : امايمن مگر نگفتم كه هيچ زنی حق ندارد نزديك بماند ، تو چرا ماندی ؟ عرضكرد : يا رسولالله !امر فرموديد ، ولی من به علت ديگری اين نزديكهاهستم . خديجه همسر بزرگوار شما وقتی میخواست از دنيا برود به من گفت : ام ايمن من هيچ ناراحتی ندارم ، فقط يك ناراحتی در قلب خودم دارم و آناين است كه دخترم فاطمه كوچك است ، موقعی خواهد رسيد كه بايد شوهر كندو دختر در شب عروسی احتياج به مادر دارد ، چون دختر حرفهايی دارد كه فقطبا مادرش در ميان میگذارد و زهرای من مادر ندارد . فهميدم كه خديجه چهمیخواهد بگويد ، يعنی آيا تو به جای من برای زهرای من مادری میكنی ؟ گفتم : من حاضرم آن شب به جای شما باشم . يا رسولالله !من اينجا ايستادهامكه اگر زهرا حاجتی داشته باشد و كسی را صدا كند من نزديك بروم . ام ايمنمیگويد : تا نام خديجه را بردم ، اشكهای مبارك رسول اكرم جاری شد . بعدفرمود : پس تو اينجا بمان . ام ايمن كنيز خديجه و بسيار زن صالحهای بودو درواقع به منزله مادر دوم حضرت زهرا تلقی میشد .
علاقه رسول اكرم به زهرا سلاماللهعليها اعجابآور است . پيغمبر كهگزاف حرف نمیزند میفرمايد : « " فاطمه انسيه حورا " » فاطمه يكانسان بهشتی است( مثل اينكه ما میگوييم يك انسان فرشتهصفت ، كه همانسان است و هم فرشته ، هم فضائل انسان را دارد و هم فضائلفرشته را ) . باسمك العظيم الاعظم الاجل الاكرم يا الله . . .
پروردگارا !دلهای ما را به نور ايمان منور بگردان .
پروردگارا !به ما توفيق عنايت بفرما كه مراقب تغذيههای جسمی و روحیخودمان باشيم .
پروردگارا !ما را از همه لغزشها مصون و محفوظ بدار ، ما را از شر نفسخودمان محفوظ بدار ، نيتهای ما را خالص بفرما ، اموات ما را مشمولعنايت و مغفرت خودت قرار بده .
رحمالله من قرا الفاتحه مع الصلوات
منبع : کتاب " آشنايی با قرآن ( جلد 8 ) تفسير سوره تحريم ( 3 ) " اثر متفكر شهيد استادمطهری |