به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » حقيقت ، غذای روح انسان( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 466 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

علامه طباطبائی و شهيد استاد مرتضی مطهری

حقيقت ، غذای روح انسان

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

تفسير سوره زخرف( بخش سوم )( قسمت دوم )

پس اين يك مقدمه كه اين فكر فرزند داشتن خدا ريشه‏ای در بت پرستی‏های‏عرب جاهليت هم داشته است . مطلبی كه ( متمم اين مقدمه است ) اين است‏كه در مسأله " پرستش " دو طرز تفكر مختلف دردنيا وجود دارد . يكی اين است كه پرستش بشر از پرستش سنگ و چوب ورئيس قبيله و حتی مار و مور و بت و ستاره و ماه و خورشيد و دريا و كوه‏و فرشته و پيغمبر شروع شده تا ارباب انواع مختلف ، تا می‏رسد به پرستش‏خدا .

 بسياری از فرنگيها ، اغلب اينهايی كه تاريخ اديان می‏نويسند اينطورمی‏نويسند كه پرستش در بشر ابتدا از پرستش همين بت يا پدر خانواده ( رئيس خانواده ) شروع شد ، و از كوچكها شروع شد ، از خدای خانواده رسيدبه خدای قبيله ، از خدای قبيله رسيد به خدای مملكت مثلا ، بعد خدای منطقه‏، بعد خدای زمين ، خدای آسمان ، خدای آسمانها ، بعد چند خدا ، بشر اين‏سير تصاعدی را انجام داد تا در آخرين مرحله رسيد به خدای يگانه .

قرآن هميشه عكس مطلب را می‏گويد . قرآن می‏گويد اول پرستش خدای يگانه‏بوده ، انحراف از پرستش خدای يگانه منجر به بت پرستی‏ها شده است . اين‏، دو نوع تاريخ دين بر ضد يكديگر است . در ميان فرنگيها هم عده‏ای ( همين‏نظريه را دارند ) . شايد اولين كسی كه اين مكتب را به وجود آورد يك‏آلمانی به نام ماكس مولر است و نظريه‏اش معروف است و بعد افراد ديگری‏هم تابع اين نظريه شدند . آنها هم فعلا اين نظر قرآن را قبول كرده‏اند كه‏اول توحيد بوده و بعد بت پرستی . توحيد مولود بت پرستی نيست ، يعنی‏توحيد متولد شده و تكامل يافته بت پرستی نيست ، بلكه بت پرستی صورت‏انحرافی خداپرستی است .

قرآن كه از يك طرف برای انسان فطرت توحيدی‏قائل است و از طرف ديگر می‏گويد از روزی كه بشر به روی زمين آمده خداپيغمبران فرستاده است كه اينها نگهبان بشر بوده‏اند ، قهرا مكتب قرآن‏اين است كه اولين چيزی كه در روی زمين پيدا شده توحيد است ، چون اولين‏چيزی كه در زمين پيدا شده حجت خداست . مكتب اسلام انبياء اين است :

اولين كسی كهخدا در زمين فرستاد حجت خدا و پيغمبر بود و هيچ وقت زمين خالی از حجت‏خدا نيست و اگر در روی زمين دو نفر باقی بمانند يكی از آنها حجت خداخواهد بود . اين است كه قرآن در بت پرستی ريشه‏هايی از خداپرستی به دست‏می‏دهد كه انحرافات خداپرستی به اينجا رسيده است . اينكه ما می‏گوييم مثلاعرب جاهليت بت را پرستش می‏كرد چنين نيست كه يكدفعه از خانه‏اش بيرون‏آمد ، رفت سنگی يا چوبی پيدا كرد و گفت برويم پرستش بكنيم ، بلكه‏اينها يك ريشه‏هايی در اول و در اصل در خداپرستی داشته است ، صورتهای‏انحرافی خداپرستی و مغالطه‏هايی در خداپرستی به اينجا رسيده است.

حديثی هست از حضرت صادق عليه‏السلام كه در به اصطلاح دين شناسی واقعا حديث عجيبی است ! از امام سؤال كردند كه يابن رسول الله ! چطور شد كه‏ بت پرستی در دنيا پيدا شد ؟ اولين بار بت پرستی به چه وسيله پيدا شد ؟ حضرت فرمود كه بت‏پرستی بعد از خداپرستی پيدا شد و آن اين بود كه قبل از يونس ، در دوران قبل از تاريخ ( به اصطلاح امروز ) مرد حكيم و خداپرستی‏ بود و شايد هم پيغمبر ( حالا من يادم نيست ) به نام " اسقلينوس " و او مردم را به توحيد دعوت می‏كرد و مردم فوق العاده به او ارادت می‏ورزيدند ، و او مرد . بعد كه مرد ، مردم در فراق او بی‏تابی می‏كردند . شيطان اينجا وسوسه كرد ( حالا يا شيطان انس يا شيطان جن ) ، آمد به آنها گفت كه شما خيلی بی‏تاب هستيد ، من برای اينكه تسكينی برای قلب شما باشد مجسمه او را برای شما می‏سازم كه لااقل مجسمه‏اش را ببينيد ، يادگارش هست . مردم‏ خيلی خوشحال شدند . مجسمه اين مرد خداپرست را ساخت و مردم در ابتدا فقط به ديدن و زيارت آن مجسمه می‏رفتند كه آن مطلب اشكالی نداشت ، به عنوان‏ يادگاری بود از خودش ، مثل عكسهايی كه ما از مردگان خودمان می‏بينيم . يكی دو نسل گذشت . كم كم شيطان اين وسوسه را برای مردم به‏ وجود آورد كه خود اسقلينوس اگر در آسمان هست جسدش در اينجاست ، هر چه‏ از خودش می‏خواستيد از مجسمه‏اش بخواهيد . به تدريج مردم چسبيدند به اين‏ مجسمه به عنوان اينكه روح اسقلينوس در اين مجسمه وجود دارد و از او مثلا حاجت بخواهند ، نزد او استغفار كنند . كم كم اين فكر برايشان پيدا شد كه‏ " اين التراب و رب الارباب " ما كجا و خدای يگانه كجا ؟ ! بياييم‏ عبادتها را هم برای همين مجسمه انجام بدهيم . ديگر خدا را به كلی فراموش‏ كردند و همه عبادتها برای اين ( مجسمه شد ) . كم كم اين شد دو تا ، دو تا شد پنج تا ، پنج تا شد ده تا . به اين ترتيب ( بتها و بت پرستی ) به‏ وجود آمد . اين است كه قرآن با بت پرستهای مكه هم كه صحبت می‏كند صحبت فرزند نداشتن خدا را می‏كند  

 مقدمه ديگر اين است كه آيا اين آيه استدلال و برهان است يا جدل است ؟فرق است ميان برهان و جدل . خود قرآن دستور جدل هم می‏دهد : ( « و جادلهم‏بالتی هی احسن »)(نحل / . 125 ) . برهان اين است كه انسان مقدمه‏ای را كه عين‏حقيقت است پايه قرار می‏دهد و از آن نتيجه می‏گيرد ، مثل اينكه شمامی‏خواهيد برای يك بچه در يك مسأله رياضی استدلال بكنيد كه فلان زاويه‏برابر است با فلان زاويه . با يك مقدمات صد در صد قطعی استدلال می‏كنيد .

جدل اين است كه انسان مقدمه‏ای را در كلام خودش می‏آورد كه آن مقدمه‏حقيقت نيست ولی طرف آن را قبول دارد ، بعد روی قول خود طرف ، طرف رامحكوم می‏كند ، با مطلبی كه گوينده آن را قبول ندارد ولی طرف قبول دارد . طرف را می‏خواهد محكوم كند براساس عقيده‏ای كه خود او به آن اعتقاد دارد و حال آنكه حقيقت نيست ، مثل داستان معروف حضرت رضا عليه‏السلام در مجلس مباحثه با علمای مذاهب‏كه مأمون تشكيل می‏داد و جلسات مفصلی بود ، قرآن هم كه فرموده است : " « و جادلهم بالتی هی احسن »" . وقتی كه حضرت با جاثليق مسيحی راجع به‏حضرت عيسی كه آنها مدعی الوهيت او بودند صحبت می‏كردند فرمودند حضرت‏عيسی همه چيزش خوب بود ولی يك عيب در كار عيسی بود . او تعجب كرد : عيسی ؟ ! چه عيبی ؟ ! عيسايی كه قرآن اين همه او را تعظيم كرده ! فرموداو در عبادت كمی كوتاه می‏آمد . گفت : چه می‏گويی ؟ ! من تو را عالم خيال‏می‏كردم ، عيسی دائما در حال عبادت بود . فرمود كی را عبادت می‏كرد ؟ اوخدا بود ، خدا كی را می‏خواست عبادت كند ؟

اين ، گرفتن طرف است به قول‏خود طرف. اين را می‏گويند جدال و مجادله ، و قرآن دستور می‏دهد : " « ادع‏الی سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن »" (نحل / . 125) به راه خدا دعوت كن ، اما همه را كه از يك راه نمی‏شود برد ، همه را ازيك در نمی‏شود وارد كرد ، از يك در نمی‏روند ، يكی اهل حكمت و تعقل واستدلال است، با او از طريق حكمت و تعقل و استدلال قوی وارد شو. يكی جاهل‏و غافل است ، غافل را بايد موعظه كرد . يكی هم به اصطلاح مكابر است يعنی‏روی قوزش افتاده ، مجادله و مغالطه كاری می‏كند، با او از طريق جدال واردشو ، ولی جدال هم حسابی دارد : " « و جادلهم بالتی هی احسن »" جدال به‏نحو احسن .

حال مفهوم آيه اين است : بگو اگر خداوند ، اگر رحمن ، خدای رحمن‏فرزندی داشته باشد من اولين عبادت كننده‏اش هستم . تعبير آيه اين است : بگو به اينها اگر خدا فرزند داشته باشد من اولين عبادت‏كننده‏اش هستم . آيا اين جدال است ؟ اگر جدال باشد معنايش اين است : من كه خدا را بهتر از شما می‏شناسم و از شما عارفتر به خدا هستم ، شماآمده‏ايد ادعا می‏كنيد كه خدا فرزند دارد و چون فرزند دارد فرزند هر موجودی‏ در حكم خود آن موجود است ، احترامی كه برای خود آن موجود بايد قائل شدبرای فرزندش هم بايد قائل شد ( همان طور كه عرض كردم خدا و خدازاده مثل‏آقا و آقازاده است ) به آنها بگو اگر خدا فرزندی داشته باشد كه من‏آگاهترم و خودم او را عبادت می‏كردم ، پس اگر من عبادت نمی‏كنم چون اوفرزند ندارد . پس در واقع می‏خواهد بگويد ما عجالتا حرف شما را قبول‏می‏كنيم كه خدا اگر فرزند داشته باشد فرزندش هم مثل خودش بايد عبادت‏بشود ، يعنی اين اصل را فعلا به سبيل جدل قبول می‏كند : بله ، شما راست‏می‏گوييد ، واقعا هم اگر خدا فرزند داشته باشد بچه خدا را كه نمی‏شود كوچك‏گرفت و پرستش نكرد . بله ، بچه خدا را بايد پرستش كرد اما چه كنم كه‏خدا بچه ندارد ، متأسفم كه خدا بچه ندارد . به اين طريق بگو ، يعنی شماكه ( اين سخن را ) می‏گوييد ، من كه از شما عارفتر و آگاهترم ، خدا بچه‏ندارد ، اگر می‏داشت بله من هم عبادت می‏كردم . اين به شكل جدل .

و اما اگر به شكل برهان باشد . كلمه " عابد " به معانی متعددی آمده‏است . يكی از معانی عابد " جاحد " است يعنی منكر . حديثی هست ازحضرت امير عليه‏السلام كه ايشان " عابد " را در اينجا به مفهوم " جاحد " گرفته‏اند : بگو اگر خدا فرزند داشته باشد من اول منكر اين خدا هستم . معنايش اين است : تو كه می‏گويی خدا فرزند دارد ، نه تنها يك شريك‏برای خدا قائل شدی ، بلكه خود خدا را نيز انكار كردی . خدايی كه فرزندداشته باشد اصلا آن خدا را قبول ندارم ، نه فقط فرزندش را قبول ندارم . خدايی كه فرزند داشته باشد خود آن خدا را بايد انكار كرد . يك وقت هست‏ما می‏گوييم كه اگر خدا فرزند داشته باشد من فرزندش را عبادت نمی‏كنم‏خودش را عبادت می‏كنم ، خود خدا را بايد عبادت كرد . گيرم فرزند هم‏داشته باشد فرزندش را عبادت نمی‏كنم ولی خودش را عبادت می‏كنم . يك‏وقت آدم دست بالا را می‏گيرد و حرف درست اين است : خدايی كه فرزندداشته باشد من خودش را انكار دارم ، يعنی خدايی خدا با فرزند داشتن جوردر نمی‏آيد . اين است كه قرآن اين امر را جزء اوصاف الهی ذكر می‏كند . همين طور كه نمی‏تواند خدا ، خدا باشد و نيازمند باشد ، محال است خدا ، خدا باشد و جسم باشد ، محال است خدا ، خدا باشد و جاهل باشد ، محال است‏خدا ، خدا باشد و عاجز و ناتوان باشد ، همين طور محال است خدا ، خداباشد و صاحب فرزند باشد . در سوره ( اخلاص ) می‏خوانيم : " « قل هو الله‏احد الله الصمد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد »". فرق ميان‏ " خلق " و " ايلاد " ( يعنی فرزند آوردن ) چيست ؟ خدا خالق جهان است‏ولی مولد و زاينده جهان نيست . زايش اين است كه از زاينده شيئی جدامی‏شود و بعد بزرگ می‏شود و پرورش پيدا می‏كند ، يعنی " زاييده شده " چيزی و جزئی از وجود زاينده است ، از وجود او بيرون می‏آيد . پدر واقعازاينده فرزند است ، چون نطفه از وجود او زايش می‏كند . مادر واقعازاينده فرزند است چون فرزند از وجود او زايش می‏كند ، خارج می‏شود ، و درنتيجه پدر و مادر مجرای فرزند هستند . ولی خالق ، مبدع و ابتكار كننده‏است يعنی با اراده خودش مخلوق را انشاء می‏كند نه اينكه مخلوق را ازوجود خودش بيرون می‏ريزد . آن ، تخم گذاری است . اگر ما فكر كنيم كه‏خالق مخلوق را از خودش بيرون می‏ريزد در واقع قائل به تخم گذاری خالق‏شده‏ايم ! خالق ، خلقت را ابداع كرده است يعنی با اراده خودش مخلوق راانشاء می‏كند ، خلق می‏كند ،

ابتكار می‏كند . اين است كه خداوند در قرآن توصيف می‏شود به خالق سماوات‏و ارضين و خالق همه چيز : " « قل الله خالق كل شی‏ء »" (رعد / . 16 ) ولی گفته‏نمی‏شود والد چيزی ، خدا والد هيچ موجودی نيست . چون صحبت از فرزند داشتن خدا آمده است و اصلا در اطراف خدا ، گفتن‏اين گونه سخنان خلاف ادب است ( ولی اينجا ( گفته شده است ) چون ردآنهاست و بايد گفت ) پشت سرش تسبيح می‏آيد : " « سبحان رب السموات‏و الارض رب العرش عما يصفون »"منزه است پروردگار آسمانها و زمين ، پروردگار عرش ، آن مالك و مدبر . به مجموع عالم از آن جهت كه عرصه‏تدبير و اراده الهی و به اصطلاح مركز تدبير الهی است " عرش " گفته‏می‏شود . اينجا هم مفسرين گفته‏اند " رب العرش " عطف بيان است : منزه‏است پروردگار همه جهان و همه جهان كه عرش اوست از اين توصيفها ، ازاين سخنان ، از ايننسبتها ( والد بودن و بچه داشتن ) . اين مثل " العياذبالله " است كه ما می‏گوييم : نعوذ بالله كه در اطراف خدا چنين سخنانی‏بشود گفت .

" « فذرهم يخوضوا و يلعبوا » " مأيوسانه به پيامبر می‏گويد : ای‏پيغمبر ! ديگر اين بدبختها را رها كن و بگذار در اين جهلها و حماقتهای‏خودشان و ظلمتهايی كه خودشان برای خودشان فراهم كرده‏اند فرو بروند ، يعنی‏ديگر اميدی به نجات اينها نيست . " « ذرهم يخوضوا »"رهايشان كن، بگذار در اين اوهام و خرافات و حماقتها فرو بروند " « يلعبوا » "بگذار بازی كنند ،دلخوش باشند به اين مسائل غيرجدی و اين بازيچه‏هايی كه‏درست كرده‏اند " « حتی يلاقوا يومهم الذی يوعدون »"تا آن روزی كه به‏آن وعده داده شده‏اند ، آن روز را ملاقات كنند، آن روزی كه به تعبير قرآن: " « فكشفنا عنك غ « غطائك فبصرك اليوم حديد »" تعبير عجيبی است: پرده‏ات را برداشتيم، و حافظ همين تعبير را چه عالی می‏گويد : " حجاب چهره جان می‏شود غبار تنم‏ " . (قرآن  می‏گويد : اين غبار تن كه حجاب چهره جان است گرفته می‏شود، آن وقت در آنجاست كه شما می‏بينيد مؤمن و غير مؤمن ( فاسق ) ، صالح وطالح كه اين حجاب چهره جان برطرف شده است ، حقايق را آشكار می‏بينند . " « فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد »" چشمت ديگر حالا خوب تيزاست و حقايق را خوب می‏بينی . به پيامبر می‏گويد ای پيغمبر ! رهايشان كن‏، بگذار آن روزی كه اين حجاب چهره جان برطرف می‏شود ببينند ، آنچه امروزتو می‏گويی و می‏شنوند آنروز می‏بينند . " « و هو الذی فی السماء اله و فی‏الارض اله »" . تأكيدی است بر همان " « سبحان رب السموات و الارض‏رب العرش عما يصفون »".

 گاهی انسان سخنی را به حكم ضرورت به زبان‏می‏آورد و بعد می‏خواهد بگويد كه ضرورت بود كه ما اين سخن را گفتيم ، مثل‏اينكه ما می‏گوييم اگر پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آلهفلان معصيت رابكند مثلا دروغ بگويد خدا چه می‏كند ؟ می‏خواهيم با " اگر " حرف بزنيم‏ولی می‏بينيم اصلا خود گفتن اين ( سخن درست نيست ) ، می‏گوييم العياذبالله العياذ بالله اگر پيغمبر هم گناه بكند خداوند او را عذاب می‏كند . وقتی اين " اگر " را هم می‏خواهيم بگوييم چند بار " العياذ بالله " می‏گوييم . يا يك نفر آدم عادی مثلا می‏گويد : خاكم به دهن ، خاك به زبانم‏، خدای نكرده خدای نكرده اگر جوان انسان بميرد . . . " « قل ان كان‏للرحمن ولد فانا اول العابدين »" بگو اگر خدا فرزند داشته باشد من‏اولين عابد يا اولين زاهد هستم . " « سبحان رب السموات و الارض رب‏العرش عما يصفون »" منزه است پروردگار از اين توصيفها. بعد می‏فرمايد: " « و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله »" ذات حق هموست كه درآسمان همان قدر خداست كه در زمين . عظمت الهی را بيان می‏كند . او جايش‏آسماننيست كه بگوييم خدا در ( آسمان است ) .

 اينكه می‏گفتند ملائكه بچه‏های خدا هستند نظير افكار يونانيهاست . يونانيها قبل از سقراط اساطيری داشتند كه‏ معروف است ، و مردم بت‏پرستی بودند و ارباب انواع را می‏پرستيدند و تمام آنچه كه در زندگی يونانی بشری خودشان داشتند به خداها ( ارباب‏ انواع ) نسبت می‏دادند ، مثلا اگر خودشان رئيس و مرئوس داشتند ، زن و مرد داشتند ، پسر و دختر داشتند ، عروسی و عزا داشتند ، در اساطير مذهبی‏شان همه اين حرفها را آورده بودند : فلان خدا با فلان خدا ازدواج كرد و فلان خدا از او متولد شد ، شب عروسی‏شان را ژوپيتر چنين كرد زنوس چنان‏ كرد . در شب عروسی فلان خدا ، فلان خدای ديگر رقصيد ، عين اين قصه‏ها را آورده‏اند . خيال می‏كردند خداها در آسمانها هستند و خدايی كه در آسمان‏ است مثل بشر است و احكام بشر را دارد .

 اينها هم كه می‏گفتند ملائكه بچه‏های خدا هستند علتش اين بود كه خدا را در آسمان خيال می‏كردند . ( با خود می‏گفتند ) لابد آنچه كه در زمين وجود دارد در آسمان هم وجود دارد . اينجا كه توالد و تناسل هست آنجا هم هست‏ ، ملائكه هم بچه‏های خدا هستند . بگو او در آسمان همان قدر خداست كه در زمين . برای او آسمان و زمين يك نسبت دارد " « و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله »" او همان كسی است كه در آسمان اله است و در زمين اله ، در همه جا مثل هم اله است ، در همه جا به يك نسبت وجود دارد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود : « " لو دليتم بحبل الی‏ الارض السابعة لهبطتم علی الله " » اگر با ريسمانی شما را به هفتمين‏ طبقه زمين فرو ببرند ، بر خدا فرود می‏آييد ، يعنی خيال نكنيد خدا بالاست‏ . خدا آن قدر در بالاست كه در پايين . خدا به مركز زمين آن قدر نزديك‏ است كه به اوج آسمانها . " « و هو الحكيم العليم »" و او ذات حكيم و ذات عليم است ، حكيم است و كارهايش همه بر اساس حكمت و بينش است ، و عليم و آگاه است بر همه چيز . باز بار ديگر : " « تبارك الذی له ملك‏ السموات و الارض »" . كلمه " تبارك " مفهوم مثبت و منفی هر دو در آن هست . ( مفهوم منفی آن اين است كه ) مفهوم تنزيه دارد : منزه است‏ پروردگار كه ملك آسمانها و زمين در دست اوست ، يعنی تدبير تمام عالم‏ به دست اوست و اوست كه عالم را اداره می‏كند ، و مفهوم مثبتش اين است‏ كه مفهوم خير ( دارد ) . " « تبارك »" يعنی تمام بركتها و خيرها و نعمتها در دست اوست " « تبارك الذی له ملك السموات و الارض و ما بينهما »" ملك آسمانها و زمين ، نه فقط آسمانها و زمين ، هر چه هم اين‏ وسطها هست ، ( ملك ) تمام جهان ( از آن اوست ) . " « و عنده علم‏ الساعة »" علم قيامت هم منحصرا دست اوست . اين راز فقط در دست‏ اوست . " « و اليه ترجعون » " و همه به سوی ذات مقدس او بازگشت‏ می‏كنيد . و صلی الله علی محمد و آل محمد .

منبع : از کتاب " آشنايی با قرآن (تفسير سوره‏های زخرف ، دخان ، جاثيه ، فتح ، قمر ) " اثر شهید مطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir