به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » تجارت هميشگی انسان
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 853 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 
علامه طباطبائی و شهید مطهری

 

تجارت هميشگی انسان

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

اين تعبير يعنی تعبير تجارت و معامله ، تنها در زمينه ايمان و كار خير نيست و شايد نكته اساسی اينجا باشد . از تعبيرات قرآن كريم ما اين‏گونه‏ نمی‏فهميم كه انسان دو حالت دارد : يك حالت اينكه معامله می‏كند و حالت‏ ديگر اينكه معامله نمی‏كند . سرمايه‏هايی كه انسان دارد ، همين سرمايه عمر و سرمايه سلامت و سرمايه قدرتهايی كه دارد ، سرمايه مالی كه دارد و هر آنچه كه خداوند به او داده است اين‏طور نيست كه انسان با اين سرمايه‏ها يا معامله می‏كند يا معامله نمی‏كند . در سرمايه‏های معمولی ، انسان ممكن‏ است سرمايه‏ای داشته باشد و بگويد من با اين سرمايه نمی‏خواهم معامله كنم‏ . وقتی فكر می‏كنم مگر چقدر عمر می‏كنم ، پنجاه سال ديگر هم اگر زنده باشم‏ ، دارايی دارم و از اين دارايی خودم كم‏كم خرج می‏كنم تا عمرم به پايان‏ برسد ، احتياجی به معامله ندارم ، معامله هم نمی‏كنم .

آيا انسان می‏تواند در مورد سرمايه‏های انسانی كه دارد همين‏گونه باشد ، بگويد : من نمی‏خواهم معامله كنم ، نمی‏خواهم كسب كنم ، از نظر امور معنوی‏ و اخروی و آن اموری كه قرآن آنها را معامله ناميده است می‏خواهم سرمايه‏ خود را راكد بگذارم و كم‏كم خرج كنم ؟ يا نه ، انسان در دنيا نمی‏تواند كاسب نباشد ، نمی‏تواند اكتساب نكند ، منتها يا آن اكتساب و يا اين‏ اكتساب ؟ شق دوم صحيح است ، اين كه من يك عمر زندگی كنم و اساسا سرمايه‏ام را به كار نيندازم ، محال است ، يعنی انسان دائما در حال‏ مبادله است و نمی‏تواند در حال مبادله نباشد ، يا مبادله‏ای كه نتيجه‏اش‏ خسران زياد و عذاب اليم است به تعبير قرآن ، و يا مبادله‏ای كه نتيجه‏اش‏ سعادت ابدی است ، يعنی يا زير صفر است يا بالای صفر، روی صفر نمی‏ايستد.

اينكه عرض كرديم انسان نمی‏تواند اكتساب نكند ، برای اين است كه هر نگاه انسان يك كسب است ، هر سخن انسان يك كسب است ، هر قدمی كه‏ انسان بردارد يك كسب است ، يعنی تاثيرپذيری است . انسان به گونه‏ای كه‏ در عالم قرار گرفته است و دائما دارد نيروهای خود را مصرف می‏كند ، نه‏ اين است كه بگويد : من انرژی مصرف می‏كنم و اين‏قدر مصرف می‏كنم تا تمام‏ شوم و بعد كه تمام شدم يك صفر هستم ، اين‏طور نيست . هر كاری انسان‏ انجام دهد ، چيزی داده است و چيزی گرفته است ، منتها آن چيزی كه می‏گيرد گاهی سعادت است و گاهی شقاوت .

امروزيها اصطلاحی دارند به نام " اصل تاثير متقابل " و حرف خوبی هم‏ هست كه امروزه گفته‏اند ، البته در گذشته هم می‏گفتند ولی امروزه بيشتر روی آن تكيه می‏كنند . اصل تاثير متقابل معنايش اين است كه در دنيا هيچ‏ چيزی نيست كه يكطرفه اثر بگذارد ، هميشه تاثيرها دوطرفه است ، و تازه‏ اينها مدعی هستند كه اين تاثير دوطرفه ميان همه چيز با همه چيز است . می‏گويند نمی‏شود يك شی در عالم وجود داشته باشد كه فقط از اشيا ديگر اثر بپذيرد و خودش روی اشيا ديگر اثر نگذارد ، يا روی اشيا ديگر اثر بگذارد و اشيا ديگر روی آن اثر نگذارند ، تاثير متقابل در كار است .

درباره يك انسان هم اين مطلب هست . ما با اين عالم بيرونی هميشه در تاثير متقابل هستيم ، اين عالم روی ما اثر می‏گذارد و ما روی آن اثر می‏گذاريم ، نمی‏توانيم خودمان را از قانون تاثير متقابل بيرون بكشيم . منتها ما اگر مطابق هدايت و راهنمايی‏ای كه به ما كرده‏اند عمل كنيم ، معادل آن سرمايه و صدها برابر آن سرمايه‏ای كه داده‏ايم ، از عالم و جهان‏ برای سود و سعادت خودمان می‏گيريم . اين معنای " « هل ادلكم علی تجار تنجيكم‏ من عذاب اليم »" است .

 اما اگر براساس اين برنامه‏ای كه خدای ما برای‏ ما معين كرده است عمل نكنيم و به طور بلبشو راههای خودخواهانه‏ای انتخاب‏ كنيم ، باز هم سرمايه را داده‏ايم و عوض آن را گرفته‏ايم ولی به جای اينكه‏ اين سرمايه را بدهيم و يك شی مفيد بگيريم ، اشيايی برای خود گرفته‏ايم كه‏ همه جز مايه‏های عذاب و عقاب و مايه‏های ضرر و زيان برای ما هيچ چيز ديگری نيست و مانند اين است كه انسان پولش را خرج كند و مار و عقرب‏ بخرد و بعد اين مار و عقرب را در خانه خود رها كند . چنين فردی البته‏ خريد و فروش كرده است ، اما چه چيزی برای خود خريده است ؟ موجبات‏ آزار و موجبات عذاب .

اين به نظر عجيب می‏آيد كه در آيه شريفه " « يا ايها الذين امنوا هل‏ ادلكم علی تجار تنجيكم من عذاب اليم » " ( شما را راهنمايی كنم به‏ تجارتی كه شما را از عذاب اليم برهاند ) تجارت با عذاب چه ارتباطی‏ دارد ؟ ارتباطش اين است كه انسان دائما در حال تجارت است ، اگر اين‏ تجارتی را كه خداوند بدان راهنمايی می‏كند انجام ندهد هميشه دارد يك‏ تجارت ديگری انجام می‏دهد كه نتيجه آن عذاب اليم است ، شق سوم ندارد .

شما الان در اثر اينكه قبلا به نوع ديگری تجارت و اكتساب می‏كرده‏ايد ، دچار عذاب اليم هستيد ، حال ما تجارت ديگری به شما پيشنهاد می‏كنيم تا شما را از عذاب اليمی كه گرفتار آن هستيد نجات دهيم .

1 - تفسير سوره جمعه

« بسم‏الله الرحمن الرحيم » اعوذ بالله من الشيطان الرجيم « هو الذی بعث فی الا ميين رسولا منهم‏ يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمو ان كانوا من قبل‏ لفی ضلال مبين » (جمعه / . 2 [ نوار مربوط به تفسير آيه اول در دست نيست . ] ) .

 بسياری از اشيا عالم ، بی‏نياز از ساخته‏شدن هستند و همان‏گونه كه هستند بهترين وضعی است كه بايد داشته باشند . درياها ، اقيانوسها و كوهها اموری هستند كه ساخته شده‏اند و انسان از اينها در همان وضعی كه هستند و ساخته شده‏اند استفاده می‏كند و انسان بايد همين وضع را حفظ كند و نگرانی‏ای‏ اگر هست از تغييراتی است كه انسان در وضع اين امور می‏دهد . در عصر و تمدن جديد اين مساله مطرح است كه در اثر پيشرفت عظيم ماشين ، طبيعت‏ دارد دگرگون و خراب می‏شود ، جنگلها آسيب می‏بينند ، مقدار معتنابهی از گياهان نسلشان قطع می‏شود .

حساب كرده‏اند چندين هزار نوع از حيوانات در اثر پيشرفت تمدن بشر نسلشان منقرض شده‏ است . رودخانه‏های عظيم ، درياها ، درياچه‏ها در اثر رفت و آمد زياد كشتيها و در اثر آلوده شدن به فضولات نفتی آلوده شده است و روزبه‏روز هم‏ آلوده‏تر می‏شود . مثال واضحترش هواست . هوا را بايد انسان پاك نگه دارد ولی می‏بينيم كه هوا تدريجا بخصوص در شهرها و بالاخص در شهرهای بزرگ‏ آلوده می‏شود به‏طوری كه در شهرهايی نظير تهران مساله تنفس دچار مشكل شده‏ است . اينها مسائلی است كه در ميان ما كمتر مطرح می‏شود ، البته مطرح‏ شده است و می‏شود ولی در دنيای به اصطلاح پيشرفته جز مسائل روز قرار گرفته‏ است . اين ، بحث طويل و دامنه‏داری است كه نمی‏خواهم وارد آن بشوم ، مقصودم قسمت ديگری است .

ولی بسياری از امور است كه لااقل برای استفاده بشر چنين است كه نياز به ساخته شدن دارد . اگر انسان بخواهد آن را در همان حالت اولی و طبيعی‏اش مورد استفاده قرار دهد چندان قابل استفاده نيست ، بايد آن را ساخت آنگاه مورد استفاده قرار داد . بعد از ساختن و قبل از ساختن ، تفاوت قيمت آن بسيار زياد است .

مثلا طلا يك عنصر معدنی است ولی طلا به‏ همان صورتی كه از معدن استخراج می‏شود برای بشر خيلی قابل استفاده نيست . بشر با ابزارها ، وسايل و عمليات زرگری طلا را می‏سازد و به صورت زيورهای‏ زنانه و سكه و اشيا ديگر در می‏آورد . مثال ، بيش از حدی است كه بشود ذكر كرد .

پشمی كه انسان از گوسفند می‏چيند ، به صورتی كه در طبيعت به‏ دست می‏آيد چندان ارزشی ندارد و قابل استفاده نيست . انسان ابتدا اين‏ پشم را به شكلهای مختلف درمی‏آورد و بعد ، از آن استفاده می‏كند . ساخته‏شده آن چندين برابر ماده اولی خام ارزش دارد . حيوانهاو گياهها هم‏ كم و بيش چنين هستند . مقدمه را زياد طولانی نمی‏كنم .

ويژگيهای ساخته‏شدن انسان

بحث در مورد انسان است . 

  آيا انسان از آن دسته موجوداتی در طبيعت‏ است كه آنها را بايد به حالت اولی و دست‏نخورده باقی گذاشت ؟

 آيا بهترين انسان آن انسانی است كه به همان حالت اولی و دست‏نخورده باقی‏ باشد يا انسان هم مثل هزارها چيز ديگر نياز به ساخته‏شدن دارد و به اين‏ دنيا كه می‏آيد ابتدا مانند يك ماده خام به دنيا می‏آيد ، ماده خامی كه‏ ارزش بالقوه دارد و بايد ساخته بشود تا ارزش فوق‏العاده پيدا كند ؟

مطلب از چه قرار است ؟

هيچ موجودی به اندازه انسان ، نيازمند به ساخته‏شدن نيست و هيچ موجودی‏ به اندازه انسان قابل ساخته شدن نيست و هيچ موجودی به اندازه انسان‏ ارزش ساخته‏شده‏اش با ارزش ساخته‏نشده‏اش اين‏قدر تفاوت ندارد . اين چيزی‏ كه در دنيا از يك نظر نامش را " اخلاق " می‏گذارند و از نظر ديگر نامش‏ را " تعليم و تربيت " و يا " آموزش و پرورش " می‏گذارند معنايش‏ همين است ، يعنی انسان به صورت يك ماده خام را تبديل كردن به يك‏ انسان قابل استفاده . قابل استفاده برای چه كسی ؟ برای خودش و برای‏ جامعه خودش .

اگر ما ميان انسان و حيوان مقايسه‏ای كنيم می‏بينيم از اين نظر تفاوت از زمين تا آسمان است . نه تنها با حيوان بلكه با هر چيز ديگری كه نياز به‏ ساختن دارد اگر انسان را مقايسه كنيم می‏بينيم هر چيز ديگر در مقابل انسان‏ به يك معنا ساخته‏شده به دنيا می‏آيد ، يك مقدار هم بايد روی آن كار شود تا بهتر ساخته شود . ولی انسان ، يگانه موجودی است كه از هر نظر بايد ساخته شود .

 عرض كردم كه طلا را بايد ساخت ، به آن صورتی كه از معدن استخراج می‏شود قابل استفاده نيست ، نقره و آهن را هم بايد ساخت ، حيوان را هم بايد ساخت ، بايد اهلی كرد ، تربيت كرد ولی اين تفاوت‏ هست كه طلا در طلا بودن خودش ديگر " ساخته‏شده " است ، نقره هم در نقره‏بودن خودش ساخته‏شده به وجود آمده است و همچنين اسب در اسب بودن‏ خودش و گوسفند در گوسفند بودن خودش . اينها به اصطلاح فيلسوفان از نظر " ماهيت " ساخته‏شده به دنيا آمده‏اند و از نظر كيفيت و كميت نياز به‏ ساخته‏شدن دارند . طلا ماهيتش طلاست ، منتها يك زرگر عيارش را درست‏ می‏كند ، آن را پرداخت می‏كند ، براق می‏كند و امثال اينها ، ولی ديگر آهن‏ نمی‏تواند در دست زرگر طلا شود ، طلا در دست زرگر نقره شود . اينها از نظر ماهيت ساخته‏شده به دنيا آمده‏اند ، يعنی خلقت ، ماهيت آنها را ساخته‏ است . اگر نياز به ساخته‏شدن دارند در كيفيت است .

 ولی انسان يگانه‏ موجودی است كه حتی از نظر ماهيت هم ساخته و پرداخته به دنيا نيامده‏ است و لهذا اين‏كه واقعيت انسان چه واقعيتی و ماهيت انسان چه ماهيتی‏ باشد همه‏جور ممكن است از آب در بيايد ، همه‏جور ممكن است ساخته شود .

ممكن است انسان فرشته شود و صد درجه از فرشته بالاتر . ما چون لفظی بالاتر از فرشته نداريم می‏گوييم فرشته . اگر از اين تعبير ، كسی به اشتباه نيفتد می‏گويم : " انسان ممكن است موجودی شود كه از خدا هم جدايی ندارد " ، نمی‏گويم انسان خدا بشود . به قول حافظ :

خيال حوصله بحر می‏پزد هيهات       چه‏هاست در سر اين قطره محال انديش

قطره‏ای را می‏گويد كه آرزوی اقيانوس‏شدن در آن هست . ممكن است همين‏ انسان از هر موجودی كه شما تصورش را بكنيد منحطتر و پست‏تر شود ، يا صورتش صورت انسان يك سر و دو گوش پهن ناخن باشد و روی دو پا هم راه برود ولی واقعيتش مثلا يك گرگ و يا يك سگ باشد . اين همان مطلبی است كه قرآن در مورد بعضی انسانها می‏فرمايد: " « اولئك‏ كالانعام بل هم اضل »" (اعراف / . 179) مانند چهارپايان هستند و نه چهارپايان بلكه‏ خيلی پست‏تر و منحطتر از چهارپايان. در جای ديگری می‏فرمايد: "²ثم رددناه‏ اسفل سافلين »" (تين / . 5 ) . " اسفل سافلين " يعنی چه ؟ يعنی از هر سافل و پستی پست‏تر . " اعلی عليين " يعنی چه ؟ يعنی از هر عالی‏ای عالی‏تر .

اعجوبه‏ای هست در عالم به نام " انسان " كه امكان همه گونه شدن در او هست . برای اسب امكان گاوشدن ، الاغ شدن و يا سگ شدن نيست ، برای سگ‏ هم امكان اسب‏شدن نيست ولی برای انسان امكان همه چيز شدن هست .

همين‏جاست كه نياز انسان به " مدل " به اصطلاح روشن می‏شود . حال كه‏ وقتی به دنيا می‏آييم همه چيز می‏توانيم باشيم ، جماد می‏توانيم باشيم ، انواع نباتها می‏توانيم باشيم ، انواع حيوانها می‏توانيم باشيم ، فرشته‏ می‏توانيم باشيم ، بالاتر از فرشته می‏توانيم باشيم ، پس يك مدل و دستورالعمل می‏خواهيم .

نقش انسان در ساختن خود

آيا اين‏كه اين‏گونه يا آن‏گونه شويم به دست خود ماست ؟ بله ، اتفاقا مساله عمده اين است كه به دست خود ماست . انسان از نظر اندام و جسم در رحم كارش تمام می‏شود ، اگر بايد مرد باشد ، در رحم تكليفش مشخص شده‏ است كه مرد باشد ، اگر بايد زن باشد در همان رحم تكليفش مشخص شده است‏ كه زن باشد ، اگر بايد سفيدپوست يا سياه‏پوست باشد در همان‏جا تعيين تكليف شده است ، و همين‏طور اين كه كوتاه باشد يا بلند ، چشمهايش مشكی باشد يا غيرمشكی ، زيبا باشد و يا زشت . ولی وقتی انسان‏ به دنيا می‏آيد از نظر روحی كه واقعيت انسان آن جنبه روحی اوست تازه‏ نطفه‏اش می‏خواهد منعقد شود ، تازه قلم در دست است كه چهره‏اش ترسيم شود كه اين‏طور باشد يا آن‏طور ، زشت باشد يا زيبا ، حيوان باشد ، فرشته باشد و يا بالاتر . قلمی كه در رحم جسم انسان را رقم می‏زند از اراده انسان خارج‏ است ولی آن قلمی كه روح انسان را می‏سازد در نهايت امر دست خود ماست .

آن امری كه شخص ما را می‏سازد از اراده ما خارج است برخلاف آن كه شخصيت‏ ما را می‏سازد . انسان ، انسان است به شخصيتش نه به شخصش ، به اصطلاح به‏ آن كاراكتر روحی‏اش ، به آن ملكات روحی و خلق و خوی‏هايش . انسان خلقی‏ دارد و خلقی ، خلقش يعنی جسم و اندامش ، و خلقش يعنی مجموعه ملكاتش ، شخصيتش . من انسان ، به شخصيتش است نه به شخصش . شخصيت انسان دست‏ كيست ؟ دست خيلی از چيزهاست ، دست محيط هست ، دست معلم هست ، دست‏ پدر و مادر هست ، دست همنشين هست ، دست كتابهايی كه می‏خواند هست ، دست روزنامه‏ای كه مطالعه می‏كند هست ، دست راديويی كه گوش می‏دهد هست‏ ، دست خطيبی كه سخنانش را گوش می‏كند هست ولی در نهايت امر اين كه‏ خودمان را بخواهيم بسازيم دست خود ماست . اينجاست كه مساله اخلاق و مساله تعليم و تربيت اهميت و ارزش خود را نشان می‏دهد .

عرض كرديم هر چيزی كه نياز به ساخته‏شدن دارد ارزش ساخته‏شده‏اش خيلی‏ بيش از ارزش ساخته‏نشده‏اش است . يك محصول ساخته‏نشده را از اين مملكت‏ می‏برند ، مثلا پشم را تنی فلان‏قدر می‏برند و پارچه‏های درجه اول می‏سازند ، ولی ديگر به صورت تنی قابل فروش  نيست ، ارزشش خيلی بالاتر از اين حرفهاست ، آن را متری تحويل می‏دهند .

يا مثلا از كشورهايی گياههايی را به‏صورت تنی به قيمتهای ارزان می‏برند و بعد ، از آنها داروهايی به صورت شربت و قرص و كپسول می‏سازند كه يك‏ كپسول را مثلا بايد پنج تومان خريد . همان چيزی كه ماده خامش را خروارخروار و تن‏تن برده‏اند ، به قيمتهای بالا می‏فروشند . انسان هم عرض‏ كرديم كه همين‏گونه است ، كه مقداری در مورد آن بحث می‏كنيم .

اهميت سرمايه‏ های انسانی

ما گاهی روی ملتهای ديگر اين‏طور حساب می‏كنيم ، وقتی هنر و فنون آنها را می‏بينيم ، جامعه آنها را می‏بينيم ، رفتار آنها را می‏بينيم خيال می‏كنيم‏ ما يك نوع سرشت داريم و آنها سرشت ديگری دارند . مثلا تا اسم آلمانيها برده می‏شود می‏گويند : آقا اين آلمانيها يك مغزهايی دارند . واقعا خيال‏ می‏كنيم كه اصلا ساختمان مغز آلمانيها با ساختمان مغز ما ايرانيها از زمين‏ تا آسمان تفاوت دارد ، اصلا آنها يك‏جور به دنيا آمده‏اند و ما جور ديگری‏ به دنيا آمده‏ايم . اگر اين‏طور است كه نژاد آنها با ما اين‏قدر تفاوت‏ دارد بايد تا آخر دنيا هميشه آنها آقا باشند و ما بنده و نوكر باشيم و اصلا از اول دنيا هم بايد همين‏طور می‏بود ، آنها نژاد آقا می‏بودند و ما نژاد نوكر ، درصورتی كه اين‏طور نيست . اگر شش قرن به عقب برگرديد می‏بينيد قضيه برعكس بوده است . آنها اگر تفاوتی دارند تفاوتشان در اين‏ است كه در قسمتهای فنی انسانهايی ساخته‏شده هستند و ما انسانهای خام و ساخته‏نشده‏ای هستيم ، از ميان استعدادهايی كه در وجود ما نهفته است‏ يك‏هزارم آن استعدادها هم به كار گرفته نمی‏شود ، ساخته نمی‏شود .

استعدادهای بی‏شماری به‏ وجود می‏آيد و در اثر مورد استفاده قرار نگرفتن و ساخته‏ نشدن ، در ده مثلا پشت يك گاو و يا در زراعت خاك می‏شود . بوعلی‏ سيناها به دنيا می‏آيند ولی الفبا را هم ياد نمی‏گيرند و بعد با چه‏ وضعی تا آخر عمر زندگی می‏كنند و حتی خودشان هم خودشان را نمی‏شناسند و از دنيا می‏روند .


استثمار کودکان کار

 

يك ملت اگر بخواهد زندگی كند نياز به انواع سرمايه‏ها دارد كه يكی از آنها سرمايه‏های اقتصادی است . ولی كدام سرمايه از همه سرمايه‏ها بالاتر است ؟ سرمايه انسانی . هر انسان برای خودش يك معدنی است و به اندازه‏ معدن فيروزه و طلا ارزش دارد . اگر ملتی اين رمز به دستش آمده باشد ، اين معما را حل كرده باشد ، اين توانايی و توفيق را پيدا كرده باشد كه‏ بتواند از انسانهايش استفاده كند و آنها را بسازد ، گرچه آن ملت هيچ‏ چيز نداشته باشد ، ولی همه چيز دارد . الان بعضی از اين كشورهای اروپايی‏ اين‏طور هستند .

مثلا انگلستان يك كشور تهی و خالی است كه نمكش را هم‏ بايد از خارج بياورند ، همه چيز را بايد از بيرون وارد كنند ، ولی به‏ ارزش يك چيز پی‏برده است ، به ارزش ساختن افراد خودش ، اين معدنهای‏ انسانی را خوب كشف كرده‏اند . وقتی اين معدنها را استخراج و آماده‏ می‏كنند ديگر باك ندارند كه هيچ چيز ندارند و همه چيز بايد از بيرون‏ بيايد . می‏گويند ما آدم داريم ، آدم كه داريم همه چيز داريم ولی اگر آدم‏ نداشته باشيم هيچ چيز نداريم .

مساله‏ای اولين بار در كلام اميرالمومنين علی عليه السلام مطرح شده است‏  كه مقايسه می‏كنند ميان ارزش مال و ارزش علم كه آيا علم باارزش‏تر است‏ يا مال ؟ البته بايد بگوييم علم باارزش‏تر است ، ولی هيچ فكر كرده‏ايد چرا علم باارزش‏تر است ؟ چون علم يعنی انسان ، يعنی عاملی كه انسان را می‏سازد . ثروت عاملی است غيرانسانی از نوع جماد ، نبات و يا حيوان . نفت يك ثروت است ولی جماد است . اينكه آيا علم بهتر است يا مال ، مقصود اين نيست كه يا مال داشته باشيم و علم نداشته باشيم و يا علم‏ داشته باشيم و مال نداشته باشيم ، بلكه مقصود اين است كه كدام در درجه‏ اول است .

 اگر ملتی مال داشته باشد ولی علم نداشته باشد ، يعنی انسان  نداشته باشد ، آن مال و ثروتش بيش از آن مقدار كه خورده خودش بشود ، خورده ملتهای ديگر می‏شود ، بلكه همين مال و ثروت ممكن است اسباب‏ بدبختی او شود . ولی اگر ملتی علم داشته باشد ، آدم داشته باشد ، انسان‏ داشته باشد ، مال و ثروت را به دست می‏آورد . علم اگر باشد ثروت را به‏ دنبال خود می‏آورد ، ولی ثروت نمی‏تواند علم را به دنبال بياورد .

مرحوم سيد جمال اسدآبادی معروف وقتی كه در مصر بود به هر جا كه می‏رفت‏ مردم را بيدار و آگاه می‏كرد ، با استعمار در همه جا مبارزه می‏كرد و ريشه‏ نهضتهايی كه در شرق اسلامی صورت گرفت اين مرد بود . در مصر انقلابی بپا كرد . استعمار انگلستان عجيب به وحشت افتاد . تبعيدش كردند . وقتی او را سوار كشتی كرده و می‏خواستند ببرند دوستان و ارادتمندانش خواستند مقداری پول به او بدهند تا همراه خود داشته باشد . قبول نكرد . گفتند :آخر تو يك آدم اسير چرا اين پول را قبول نمی‏كنی ؟ گفت : شير هر جا كه‏ برود طعمه خود را پيدا می‏كند ، من هر جا كه باشم اين‏قدر علم و هنر دارم‏ كه بتوانم زندگی خودم را اداره كنم .

اين است كه می‏گويند سعادت ملتها به داشتن استحكامات نيست ، به‏ داشتن معدنها و ساختمانها نيست ، فقط به داشتن يك چيز است : داشتن‏ انسانهای ساخته‏شده . از اينجا می‏توانيم بفهميم كه چرا پيغمبران در ميان‏ صنعتها و اختراعها و فنون ، تنها به يك فن و صنعت می‏پردازند و آن صنعت‏ انسان‏سازی است .

انسان سازی

پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود : « " انما بعثت لاتمم مكارم‏ الاخلاق " » (مكارم الاخلاق ، ص . 8 ) من مبعوث شده‏ام برای كاری ، برای ساختنی ، برای يك‏ سازندگی . ولی آيا مبعوث شده‏ام كه راه و ساختمان برای مردم بسازم ؟ آيا مبعوث شده‏ام طلا و نقره برای مردم بسازم ؟ اتومبيل و هواپيما بسازم ؟ نه‏ ، من مبعوث شده‏ام برای اينكه انسان بسازم . اين است كه می‏گويند شريفترين كارها انسان‏سازی است ، هيچ كاری به پايه انسان‏سازی نمی‏رسد .

پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله كه مبعوث شد چه چيزی اگر ساخته بود می‏توانست آنچنان چهره دنيا را تغيير دهد و تاريخ را در مسير جديدی‏ بيندازد و تمدن و فرهنگی به‏وجود بياورد كه به اقرار و اعتراف همه‏ دانشمندان تمدن‏شناس و تاريخ‏شناس و جامعه‏شناس اروپا يكی از چند تمدن و فرهنگ معدود بزرگ دنياست ؟ در حدود پنج شش قرن ، سيادت علمی و فرهنگی دنيا را امت او داشتند . چه‏كاری اگر پيغمبر كرده بود می‏توانست‏ منشا چنين حركتی شود ؟ حركتی كه هنوز دنيا خود را به كتاب او و تعليمات‏ او نيازمند می‏بيند . اين چه فنی است ؟ چه هنری است ؟ اين ، هنر آدم‏سازی‏است .

مسؤوليتهای سه‏گانه انسان

ما بايد بدانيم مسؤوليت ساختن خودمان با خود ماست نه با كس ديگر . در درجه اول ، هر كس مسؤول ساختن خودش است و در درجه دوم مسؤول ساختن‏ عائله خودش است ، مسؤول ساختن همسر و فرزندان خود است و در درجه بعد مسؤول ساختن جامعه خود است .

قرآن كريم در مورد اينكه هر انسان مسؤول ساختن خودش است می‏فرمايد : " « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها * » " (شمس / 7 - . 10 ) . پس از سوگندهای متوالی كه‏ آخرين سوگندش اين است : سوگند به اعتدال جان آدمی و خلقت معتدل آدمی ، جانی كه راه خوبی و بدی به او الهام شده است و خودش با يك الهام فطری‏ تشخيص خوبی و بدی را می‏دهد ، می‏فرمايد رستگار شد آن‏كه جان خود را پاكيزه‏ كرد . " « و قد خاب من دسيها »" و بدبخت و بيچاره شد و ذليل و پست‏ شد آن كس كه جان خود را از آلودگی حفظ نكرد . اين در مورد مسؤوليتی كه‏ هر فرد نسبت به شخص خودش دارد .

قرآن كريم در مورد مسؤوليتی كه هر فرد نسبت به ساختن خاندان خودش‏ دارد می‏فرمايد : " « يا ايها الذين امنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجار »" (تحريم / . 6 ) ای [ مومنين ! ] خود را نگه داريد و خاندان خود را ، خود را حفظ كنيد و خاندان خود را ، يعنی آن‏كه مسؤول حفظ است خودتان هستيد . حفظ از چه چيز ؟ از آن آتشی كه انسان و سنگ آتشگيره‏ آن هستند . اين هم خودش يك داستانی است . آن چه آتشی است كه‏ آتشگيره‏اش دو چيز است يكی سنگ است و ديگری انسان ؟ آتشگيره معمولا بايد چيزی از قبيل پنبه ، نفت و يا بنزين باشد ولی آنجا يك دنيای ديگری‏ است ، در آن دنيای ديگر آتشگيره سنگ است و انسان .

در مورد مسؤوليت انسان در جامعه انسانی ، قرآن چنين می‏فرمايد : " « ان الله لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بانفسهم »" (رعد / . 11) خدای متعال وضع‏ ملتی را تغيير نمی‏دهد مگر آن‏كه خود آن ملت آنچه را كه مربوط به خودشان‏  است ، خلق و خو و رفتار و اخلاق و آداب خود را عوض كنند ، تا خودشان را عوض نكنند خدای متعال وضع آن مردم را عوض نمی‏كند . هر ملتی خودش مسؤول‏ خودش است .

منبع : از کتاب آشنايی با قرآن جلد 7 ( تفسير سوره‏های صف ، جمعه ، منافقون و تغابن )  اثر شهید مطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir