مبارزه انسان با جهل
اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
بسم الله الرحمن الرحيم
همين روزها كتابی را میخواندم به نام " مبارزه انسان با جهل " . اين
كتاب از نشريات مؤسسه يونسكو است . مؤسسه يونسكو يك مؤسسه فرهنگی
وابسته به سازمان ملل متحد است . در اين كتاب فعاليتهای اين مؤسسه را
برای تعليم و با سواد كردن كشورهای عقب افتاده ذكر كرده است . هر چند
از نظری جای مسرت است كه آدمی میبيند بالاخره وسائلی فراهم شده كه
تعليمات در ميان مسلمانان عموميت پيدا میكند و تدريجا بیسوادی میخواهد
از ميان مسلمانان رخت بربندد ، اما از نظر ديگر موجب تأسف است كه ما
مسلمانها آنقدر در وظائف خودمان كوتاهی كنيم كه بعد ديگران از ماوراء
درياها و اقيانوسها بيايند و زحمتها بكشند و مرارتها متحمل شوند و پولها
خرج كنند تا اين وظيفه را انجام دهند ، نه تنها به تعليمات عمومی بپردازند ،
بلكه سازمانهای ديگری بهداشتی و تعاونی ايجاد كنند و به كمك مردم بشتابند ،
با بيماريهای آنها مبارزه كنند ،باتلاقها را پر كنند ، مالاريا را ريشه كن كنند ،
شهر و آباديهای آنها را اصلاح كنند .
به نقطههائی از نقاط دوردست بعضی كشورهای اسلامی مانند پاكستان و
افغانستان رفته و در آنجا عمران و آبادی كردهاند و به تعليم و بهداشت
مردم خدمت كردهاند كه احدی از ما در آنجا پا نگذاشته و يا اگر رفته
برای كلاشی و اخذ وجوهات بوده است .
مطابق آماری كه آن كتاب میدهد بعضی از كشورهای اسلامی تا چند سال پيش
در حدود نود و شش درصدشان بیسواد بودند و تدريجا بهتر میشود و به هشتاد
درصد رسيده است . در دو سال پيش نمايندگان يونسكو در كشورهای آسيائی ،
كنفرانسی در كراچی تشكيل دادهاند و در آنجا طرحی بيست ساله برای با سواد
كردن كشورهای آسيائی تهيه كردهاند ، طرحی كه از روی دقت و با آمار صحيح
و منظم و در نظر گرفتن همه امكانات تنظيم شده است . شوق و رغبتی در
عموم ايجاد كردهاند . نوشته بود در كلاسهای مبارزه با بیسوادی افغانستان
گاهی مردی ديده میشود با ريش انبوه كه تا روی سينهاش آمده ، در كنار
فرزندان و نوههای خود مشغول فرا گرفتن و با سواد شدن است .
من نمیدانم نيت و غرض آنها از اين كارها چيست ؟ شايد در پشت پرده
يك منظور استعماری هم در كار باشد . وای به حال ما مردم اگر استعمار با
چنين نيرنگها وارد كار شده باشد كه كار ما ساخته است . اينكه میگويم
نمیدانم نيت و غرض آنها چيست واقعا نمیدانم و البته
نمیخواهم با اظهار بد بينی طبق معمول پرده سياهی روی تقصير كاريهای
خودمان بكشم . ما مردم عادت كردهايم كه با حمل به فساد كردن كارهای
ديگران ، پرده بر روی كوتاهيها و تقصيرهای خود بكشيم . در همان كتاب
نوشته بود كه در يكی از كشورهای آفريقائی يكی از مليون متعصب گفته بود
كه شما اروپائيها حالا كه احساس كردهايد كه قدرت استعمار ضعيف شده و
نيروی سياسی شما در حال از بين رفتن است میخواهيد چهره خود را به زير
پرده نيكوكاری و خدمت به خلق خدا پنهان كنيد .
نيت آنها در اين كار هر چه هست برای ما تأثير ندارد . آنچه برای ما
اثر دارد اينست كه بفهميم اگر اينها در راهی كه پيش گرفتهاند موفق شوند
و تا بيست سال ديگر كشورهای اسلامی را تعليم بدهند و با سواد كنند و آنها
را از جهل و فقر و بيماری نجات دهند چه اثری در روحيه نسل آينده نسبت
به اسلام و مسلمانی پيدا خواهد شد ؟
آيا نسلهای آينده نخواهند گفت ماچهارده قرن مسلمان و پيرو دين محمد ( ص ) بوديم
و غرق در جهالت و بدبختی زندگی میكرديم تا بالاخره پيروان مسيح از آنسوی جهان
دست درازكردند و ما را نجات دادند ؟ !
آنوقت چه آبروئی برای اسلام باقی میماند ؟
جواب پيغمبر را چه بدهيم اگر بفرمايد آيا همينطور به دستور من كه گفتم
" « طلب العلم فريضة علی كل مسلم » " عمل كرديد ؟ ! .
يك قاعده طبيعی و تكوينی و روانی است كه " الانسان رهين الاحسان "
يعنی انسان در گرو نيكی قرار میگيرد .
پيغمبر هم فرمود : « من احيی ارضا مواتا فهو له » . هر كس زمين مرده
را احياء كند مال خودش است . هر چند اين قاعده يك قانون تشريعی
است و مربوط به زمين است ، اما در مورد تكوينيات هم صادق است .
هر گروهی كه بيايند ملتی را احياء كنند ، آنها را از جهل و فقر و
بدبختی نجات دهند ، مالك دلها و روحها و عقيدههای آن مردم خواهند شد .
پس با اين وضعی كه پيش آمده ما بايد در كمال وضوح اين خطر را پيشبينی
كنيم كه در آينده مالك نسلهائی كه بعدا خواهند آمد نخواهيم بود . ممكن
است كسی بگويد هرگز مسلمان به مسيحيت رجعت نخواهد كرد ، خصوصا اگر
مردم عالم هم بشوند هرگز از توحيد به تثليث نخواهند گرائيد .
عرض میكنم شايد همينطور باشد ، ولی قدر مسلم اينست كه اگر به مسيحيت
گرايش پيدا نكنند به اسلام هم ديگر علاقهای نخواهند داشت . شايد ثمره اين
كارها به جيب كمونيستها برود . اگر در كشورهای اسلامی به موجبی از
موجبات ، علاقه دينی در جوانان از بين برود ثمرهاش عايد كمونيسم است .
پس با اين خطر بايد مبارزه كرد . راه مبارزه با اين خطر چيست ؟
آيا راهش اينست كه طبق معمول رل منفی بازی كنيم و جار و جنجال راه
بيندازيم كه خير ، يونسكو حق ندارد مسلمانها را تعليم دهد و در اين راه
زحمت بكشد و پول خرج كند ، ساير سازمانهای خيريه جهانی حق ندارند با
پشههای مالاريا و ساير بيماريهای كشورهای اسلامی مبارزه كنند ، به آنها چه
مربوط ، مگر آنها فضولباشی هستند .
شما خودتان فكر كنيد :
آيا همچو سخنی صحيح است ؟
آيا دنيا از ما میپذيرد؟
آيا خود ملتهای مسلمان اين حرف را از ما میپذيرند ؟
يا راهش اينست كه دامن همت به كمر بزنيم و يك جهاد مقدس آغاز
كنيم و اين فريضه را به دست خودمان عملی كنيم . البته واضح است كه راه
دوم صحيح است .
باز در همان كتاب نوشته بود كه در اندونزی كه يكی از كشورهای اسلامی
است و بزرگترين كشور اسلامی است ، تعليمات عمومی به صورت يك " جهاد
مقدس " در آمده و مردم مانند يك فريضه مذهبی آن را عمل میكنند . در
آنجا هر كس كه " چيزی میداند " از هر صنفی و دارای هر شغلی كه هست
فريضه ذمه خود میداند كه در مدارس برود و تعليم دهد ، زيرا معلمين رسمی
فرهنگ ، كافی نيستند برای همه مدارس .
اين همان دستور اسلام است كه تعليم را بر همه كس واجب كرده . آن
دستور شكل اجرائی امروزيش همين است كه به نقل آن كتاب در اندونزی عمل
میشود .
منبع : از کتاب ده گفتار اثر شهید مطهری |