|
|
امروز
|
|
|
|
|
|
ناليدن ستون حنانه چون براى پيغامبر عليه السلام منبر ساختند كه جماعت انبوه شد گفتند ما روى مبارك تو را به هنگام وعظ نمىبينيم و شنيدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفى صلى اللَّه عليه و اله و سلم با ستون صريح
استن حنانه از هجر رسول
ناله مىزد همچو ارباب عقول گفت پيغمبر چه... |
|
|
|
پرسيدن صديقه (س) از پيامبر (ص) كه سر باران امروزينه چه بود
گفت صديقه كه اى زبدهى وجود
حكمت باران امروزين چه بود اين ز بارانهاى ... |
|
|
|
در بيان اين حديث كه إن لربكم في أيام دهركم نفحات ألا فتعرضوا لها
گفت پيغمبر كه نفحتهاى حق
اندر اين ايام مىآرد سبق گوش و هش داريد.... |
|
|
|
داستان پير چنگى كه در عهد عمر از بهر خدا روز بىنوايى چنگ زد ميان گورستان
آن شنيده ستى كه در عهد عمر
بود چنگى مطربى با كر و فر بلبل از آواز او.... |
|
|
|
مضرت تعظيم خلق و انگشت نماى شدن
تن قفس شكل است تن شد خار جان
در فريب داخلان و خارجان اينش گويد من.... |
|
|
|
در معنى قوله عليه السلام إن سعدا لغيور و أنا أغير من سعد و اللَّه أغير مني و من غيرته حرم الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ
جمله عالم ز آن غيور آمد كه حق
برد در غيرت بر اين.... |
|
|
|
شنيدن آن طوطى حركت آن طوطيان و مردن آن طوطى در قفس و نوحهى خواجه بر وى
چون شنيد آن مرغ كان طوطى چه كرد
پس بلرزيد اوفتاد و گشت سرد خواجه چون ديدش |
|
|
|
تعظيم ساحران مر موسى را عليه السلام كه چه فرمايى اول تو اندازى عصا يا ما
ساحران در عهد فرعون لعين
چون مرى كردند با موسى به كين
ليك موسى را... |
|
|
|
اضافت كردن آدم آن زلت را به خويشتن كه رَبَّنا ظَلَمْناو اضافت كردن ابليس گناه خود را به خدا كه بِما أَغْوَيْتَنِي كرد حق و كرد ما هر دو ببين
كرد ما را هست دان پيداست اين گر نباشد فعل..... |
|
|
|
سؤال كردن رسول روم از عمر مرد گفتش كاى امير المؤمنين
جان ز بالا چون در آمد در زمين مرغ بىاندازه چون... |
|
|
|
آمدن رسول روم تا نزد عمر و ديدن او كرامات عمر را
تا عمر آمد ز قيصر يك رسول
در مدينه از بيابان نغول
گفت كو قصر.... |
|
|
|
پاى واپس كشيدن خرگوش از شير چون نزديك چاه رسيد
چون كه نزد چاه آمد شير ديد
كز ره آن خرگوش ماند و پا كشيد
گفت پا واپس كشيدى .... |
|
|
|
ذكر دانش خرگوش و بيان فضيلت و منافع دانستن
اين سخن پايان ندارد هوش دار
گوش سوى قصهى خرگوش دار
گوش خر بفروش و..... |
|
|
|
جواب خرگوش نخجيران را
گفت اى ياران حقم الهام داد
مر ضعيفى را قوى رايى فتاد
آن چه حق آموخت..... |
|
|
|
آتش كردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوى آتش
كه هر كه اين بت را سجود كند از آتش برست
آن جهود سگ ببين چه راى كرد
پهلوى آتش بتى بر پاى كرد
كان كه اين بت را سجود.... |
|
|
|
اعتراض مريدان در خلوت وزير
جمله گفتند اى وزير انكار نيست
گفت ما چون گفتن اغيار نيست
اشك ديدهست از فراق..... |
|
|
|
بيان خسارت وزير در اين مكر
همچو شه نادان و غافل بد وزير
پنجه مىزد با قديم ناگزير
با چنان قادر خدايى...... |
|
|
|
قصهى ديدن خليفه ليلى را
گفت ليلى را خليفه كان توى
كز تو مجنون شد پريشان و غوى
از دگر خوبان تو افزون.... |
|
|
|
حكايت بقال و طوطى و روغن ريختن طوطى در دكان
بود بقالى و وى را طوطيى
خوش نوايى سبز و گويا طوطيى
بر دكان بودى نگهبان.... |
|
|
|
|
|
|
|
|
Copyright ©
2009-2010 By
www.nSun.us
, All rights
reserved -
Hosted & Design
By
Hami Web Network
Powered By
DataLifeEngine
- SMS Box=
3000258800
-
SMS Plugin
Service By
www.SmsWay.ir
|
|