به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » انسان های منافق( قسمت اول )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 301 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

انسان های منافق

انسان های منافق

( قسمت اول )

سوره البقره  آیات  8 الی 20

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ «8» يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ «9» فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما کانُوا يَکْذِبُونَ «10» وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ «11» أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا يَشْعُرُونَ «12» وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا يَعْلَمُونَ  «13» وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ «14» اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «15» أُولئِکَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدِينَ «16» مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَکَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ  «17» صُمٌّ بُکْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ «18» أَوْ کَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ  مُحِيطٌ بِالْکافِرِينَ «19» يَکادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ  وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «20»

ترجمه :

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر * گروهي از مردم کساني هستند که مي‏گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‏ايم.» در حالي که ايمان ندارند.  * مي‏خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند؛ در حالي که جز خودشان را فريب نمي‏دهند؛ (اما) نمي‏فهمند. * در دلهاي آنان يک نوع بيماري است؛ خداوند بر بيماري آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهايي که مي گفتند، عذاب دردناکي در انتظار آنهاست.  * و هنگامي که به آنان گفته شود: «در زمين فساد نکنيد» مي‏گويند: «ما فقط اصلاح‏کننده‏ايم».  * آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند؛ ولي نمي‏فهمند.  * و هنگامي که به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد.» مي‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولي نمي‏دانند.  * و هنگامي که افراد باايمان را ملاقات مي‏کنند، مي‏گويند: «ما ايمان آورده‏ايم.» (ولي) هنگامي که با شيطان هاي خود خلوت مي‏کنند، مي‏گويند: «ما با شماييم؛ ما فقط (آنها را) مسخره مي‏کنيم.»  * خداوند آنان را استهزا مي‏کند؛ و آنها را در طغيانشان نگه مي‏دارد، تا سرگردان شوند. * آنان کساني هستند که «هدايت‏» را به «گمراهي‏» فروخته‏اند؛ و (اين) تجارت آنها سودي نداده؛ و هدايت نيافته‏اند.  * آنان (=منافقان) همانند کسي هستند که آتشي افروخته (تا در بيابان تاريک، راه خود را پيدا کند)، ولي هنگامي که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند(طوفاني مي‏فرستد و) آن را خاموش مي‏کند؛ و در تاريکيهاي وحشتناکي که چشم کار نمي‏کند، آنها را رها مي‏سازد.  * آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنمي‏گردند.  * يا همچون باراني از آسمان، که در شب تاريک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهاي خود مي‏گذارند؛ تا صداي صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه ي قدرت او هستند).  * (روشنائي خيره کننده ي) برق، نزديک است چشمانشان را بربايد. هر زمان که (برق جستن مي‏کند، و صفحه ي بيابان را) براي آنها روشن مي‏سازد، (چند گامي) در پرتو آن راه مي‏روند؛ و چون خاموش مي‏شود، توقف مي‏کنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بين مي‏برد؛ چرا که خداوند بر هر چيز تواناست.

 ( تفسیر اول )

تفسیر المیزان :

(و من الناس من يقول ... )تا آيه بيستم. کلمه خدعه بمعناي نوعي نيرنگ است، و شيطان بمعناي موجودي سراپا شر است، و بهمين جهت ابليس را شيطان ناميده اند.

در اين آيات وضع منافقين را بيان مي کند، که انشاءاللّهگفتار مفصل ما درباره آنان در سوره منافقين و مواردي ديگر خواهد آمد.

در آيه: (مثلهم کمثل الذي استوقد نارا)الخ، با آوردن مثلي، وضع منافقين را مجسم ساخته، مي فرمايد :

 منافقين مثل کسي ميمانند که در ظلمتي کور قرار گرفته، بطوريکه خير را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخيص نميدهد، و براي بر طرف شدن آن ظلمت، دست باسباب روشني مي زند، يا آتشي روشن کند، که با آن اطراف خود را به بيند، يا وسيله اي ديگر و چون آتش روشن ميکند و پيرامونش روشن ميشود خدا بوسيله اي از وسائل که دارد يا باد، يا باران، يا امثال آن، آتشش را خاموش کند، و دوباره بهمان ظلمت گرفتار شود، و بلکه اين بار ميان دو ظلمت قرار گيرد، يکي ظلمت تاريکي، و يکي هم ظلمت حيرت، و بي اثر شدن اسباب.

اين حال منافقين است، که بظاهر دم از ايمان مي زنند، و از بعضي فوائد دين برخوردار ميشوند، چون خود را مؤمن قلمداد کرده اند، از مؤمنين ارث مي برند، و با آنان ازدواج مي کنند، و از اين قبيل منافع برخوردار ميشوند، اما همينکه مرگشان يعني آن موقعي که هنگام برخورداري از تمامي آثار ايمان است فرا مي رسد، خداي تعالي نور خود را از ايشان مي گيرد، و آنچه بعنوان دين انجام داده اند، تا باجتماع بقبولانند که، مسلمانيم، باطل نموده، در ظلمت قرارشان ميدهد که هيچ چيز را درک نکنند، و در ميان دو ظلمت قرار مي گيرند، يکي ظلمت اصليشان، و يکي ظلمتي که اعمالشان ببار آورده.

(او کصيب من السماء)الخ، کلمه (صيب)، بمعناي باران پر پشت است، و معناي کلمه (برق) معروف است، و کلمه (رعد) بمعناي صدائي است که از ابر وقتي برق مي زند برمي خيزد، و کلمه صاعقه عبارتست از تکه اي برق آسمان، که بزمين مي افتد.

اين آيه مثل دومي است که خداوند حال منافقين را با آن مجسم مي کند، که اظهار ايمان ميکنند، ولي در دل کافرند، باين بيان که ايشان بکسي ميمانند، که دچار رگبار توام با ظلمت شده است، ظلمتي که پيش پايش را نمي بيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نميدهد، ناگزير شدت رگبار او را وادار بفرار ميکند، ولي تاريکي نميگذارد قدم از قدم بردارد، از سوي ديگر رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش کرده، قرارگاهي نمي يابد، جز اينکه از برق آسمان استفاده کند، اما برق آسمان هم يک لحظه است، دوام و بقاء ندارد، همينکه يک قدم برداشت برق خاموش گشته، دوباره در تاريکي فرو مي رود.

اين حال و روز منافق است، که ايمان را دوست نميدارد، اما از روي ناچاري بدان تظاهر مي کند، چون اگر نکند باصطلاح نانش آجر ميشود، ولي چون دلش با زبانش يکسان نيست، و دلش بنور ايمان روشن نگشته، لذا راه زندگيش آنطور که بايد روشن نميباشد، و معلوم است کسي که ميخواهد بچيزي تظاهر کند که ندارد، لايزال پته اش روي آب مي افتد، و همواره دچار خطا و لغزش ميشود، يک قدم با مسلمانان و بعنوان يک فرد مسلمان راه مي رود، اما خدا رسوايش نموده، دو باره مي ايستد. و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهري را هم از او مي گيرد، که از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزي را نخواسته است).  1

( تفسیر دوم )

تفسیر نمونه :

گروه سوم (منافقان)

آيات فوق شرح فشرده و بسيار پر مغزي پيرامون منافقان و ويژگيهاي روحيو اعمال آنها بيان مي‏کند.

توضيح اينکه: اسلام در يک مقطع خاص تاريخي خود با گروهي روبرو شد که نه اخلاص و شهامت براي ايمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صريح.

اين گروه که قرآن از آنها به عنوان «منافقين» ياد مي‏کند و ما در فارسي از آنها تعبير به «دورو» يا «دو چهره» مي‏کنيم در صفوف مسلمانان واقعي نفوذ کرده بودند، و خطر بزرگي براي اسلام و مسلمين محسوب مي‏شدند، و از آنجا که ظاهر اسلامي داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود، ولي قرآن نشانه‏هاي دقيق و زنده‏اي براي آنها بيان مي‏کند که خط باطني آنها را مشخص مي‏سازد و الگوئي در اين زمينه بدست مسلمانان براي همه قرون و اعصار مي‏دهد.

نخست تفسيري از خود نفاق دارد مي‏گويد: «بعضي از مردم هستند که مي‏گويند بهخدا و روز قيامت ايمان آورده‏ايم در حالي که ايمان ندارند» (و من الناس من يقول آمنا باللَّه و باليوم الاخر و ما هم بمؤمنين).

نکته‏ها:

پيدايش نفاق و ريشه‏هاي آن

هنگامي که انقلابي در محيطي روي مي‏دهد- مخصوصاً انقلابي همچون انقلاب اسلام که بر پايه‏هاي حق و عدالت قرار داشت- مسلماً منافع گروهي غارتگر و ظالم و خودکامه به خطر مي‏افتد، آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نيروي مسلح، فشار اقتصادي، تبليغات مستمر اجتماعي، سعي مي‏کنند انقلاب را در هم بشکنند.

اما هنگامي که نشانه‏هاي پيروزي انقلاب بر همه قدرتهاي محيط آشکار شود گروهي از مخالفان تاکتيک و روش عملي خود را تغيير داده، ظاهراً تسليم مي‏شوند اما در واقع يک گروه زيرزميني مخالف را تشکيل مي‏دهند.

اينها که به خاطر داشتن دو چهره مختلف، منافق ناميده مي‏شوند (منافق از ماده «نفق» بر وزن «شفق» به معني کانالها و نقب‏هائي است که زير زمين مي‏زنند تا براي استتار يا فرار از آن استفاده کنند) خطرناکترين دشمنان انقلابند، زيرا موضع آنها کاملا مشخص نيست، تا مردم انقلابي آنها را بشناسند و از خود طرد کنند، بلکه در لابلاي صفوف مردم پاک و راستين، و حتي گاهي در پستهاي حساس نفوذ مي‏کنند.

انقلاب اسلام نيز در برابر چنين گروهي قرار گرفت، يعني تا زماني که پيامبر اسلام صلي اللَّه عليه و آلهاز مکه به مدينه هجرت نکرده بود، مسلمانان حکومتي تشکيل نداده بودند.

اما پس از ورود پيامبر صلي اللَّه عليه و آلهبه مدينه، نخستين پايه‏ي حکومت اسلامي گذارده شد، و پس از پيروزي در جنگ «بدر»، اين مسأله آشکارتر گشت، يعني رسماً حکومت و دولتي کوچک اما قابل رشد تشکيل گرديد.

اينجا بود که منافع بسياري از سردمداران مدينه مخصوصاً يهود که در آن زمان مورد احترام عربها بودند به خطر افتاد، احترام يهود در آن زمان بيشتر به خاطر اين بود که اهل کتاب و مردمي نسبةً با سواد، و از نظر وضع اقتصادي پيشرفته بودند، و همانها بودند که پيش از ظهور پيامبر صلي اللَّه عليه و آلهبشارت چنين ظهوري را مي‏دادند.

افراد ديگري هم در مدينه بودند که داعيه رياست و رهبري مردم داشتند، ولي با هجرت رسولخدا حسابها به هم خورد، سران ظالم و خودکامه و اطرافيان غارتگر آنها ديدند توده‏هاي مردم به سرعت به پيامبر صلي اللَّه عليه و آلهايمان مي‏آورند، حتي خويشاوندان خودشان، آنها بعد از مدتي مقاومت ديدند چاره‏اي نيست جز اينکه ظاهراً مسلمان شوند، زيرا نواختن کوس مخالفت و قرار گرفتن در جبهه‏ي مقابل، علاوه بر مشکلات جنگ و صدمه‏هاي اقتصادي، خطر نابودي آنها را در بر داشت به ويژه اينکه عرب تمام قدرتش قبيله او بود و قبيله‏هاي آنها غالباً از آنان جدا شده بودند.

روي اين اصل راه سومي انتخاب کردند، و آن اينکه ظاهراً مسلمان شوند و در خفيه نقشه‏ي درهم شکستن اسلام را طرح‏ريزي کنند.  کوتاه سخن اينکه بروز «نفاق» در يک اجتماع معمولا معلول يکي از دو چيز است: نخست پيروزي و قدرت آئين انقلابي موجود و تسلط آن بر اجتماع.  و ديگر ضعف روحيه و فقدان شخصيت و شهامت کافي براي روياروئي با حوادث سخت.

لزوم شناخت منافقين در هر جامعه

 بدون شک نفاق و منافق، مخصوص عصر پيامبر صلي اللَّه عليه و آله نبوده است و در هر جامعه‏اي اين برنامه و گروه وجود دارند، منتها بايد بر اساس معيارهاي حساب شده‏اي که قرآن براي آنها بدست مي‏دهد شناسائي شوند، تا نتوانند زيان و يا خطري ايجاد کنند، در آيات گذشته و همچنين سوره‏ي منافقين و روايات اسلامي نشانه‏هاي مختلفي براي آنها ذکر شده است از جمله:

-          هياهوي بسيار و ادعاهاي بزرگ، و خلاصه گفتار زياد و عمل کم و ناهماهنگ.

-          در هر محيطي رنگ آن محيط را گرفتن و با هر جمعيتي مطابق مذاق آنان حرف زدن، با مؤمنان «آمنا» گفتن و با مخالفان «انا معکم»!

-          حساب خود را از مردم جدا کردن، و تشکيل انجمنهاي سري، و مرموز دادن با نقشه‏هاي حساب شده.

-          خدعه و نيرنگ و فريب و دروغ و تملق و چاپلوسي، پيمان‏شکني و خيانت.

-          خود برتربيني، و مردم را ناآگاه، سفيه و ابله قلمداد کردن و خود را عاقل و هوشيار دانستن.

خلاصه دوگانگي شخصيت و تضاد برون و درون که صفت بارز منافقان است پديده‏هاي گوناگوني در عمل و گفتار و رفتار فردي و اجتماعي آنها دارد که به خوبي مي‏توان آن را شناخت.

چه تعبير زيبائي دارد قرآن در آياتي که خوانديم مي‏گويد: في قلوبهم مرض: «آنها دلهاي بيمار دارند»چه بيماري از دوگانگي ظاهر و باطن بدتر؟ و چه بيماري از خود برتربيني و يا نداشتن شهامت براي روياروئي با حوادث دردناکتر؟

ولي همانگونه که بيماري قلبي را هر چند پنهان است نمي‏توان به کلي مخفي کرد بلکه نشانه‏هاي آن در چهره انسان و تمام اعضاي بدن آشکار مي‏شود، بيماري نفاق نيز همينگونه است که با تظاهرات مختلف قابل شناخت مي‏باشد.

در تفسير نمونه ذيل آيات 141 تا 143 سوره نساء نيز درباره‏ي «صفات منافقان» بحث کرده‏ايم (جلد چهارم صفحه‏ي 174 تا 178).

و نيز در ذيل آيات 49 تا 57 سوره‏ي توبه بحث مشروحي در اين زمينه داريم (تفسير نمونه جلد 7 صفحه 438 تا 450).

در سوره‏ي توبه ذيل آيات 62 تا 85 نيز بحثهاي فراواني در اين زمينه مطالعه خواهيد فرمود (تفسير نمونه جلد هشتم صفحه 19 تا 72)  .     2    

( ادامه دارد )

منبع :

1.      ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیتاللهعلامه طباطبایى (رحمهالله)

2.      تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام  آیت اللهمكارم شیرازى








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 123
45678910
11121314151617
18192021222324
25262728293031
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir