چه زمانی انسان بر علیه خود گواهی میدهد ؟
سوره الانعام آیات 128 تا 131
( بخش دوم )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواکُمْ خالِدِينَ فِيها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِيمٌ عَلِيمٌ «128» وَ کَذلِکَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِما کانُوا يَکْسِبُونَ «129» يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْکُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ يَوْمِکُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرِينَ «130» ذلِکَ أَنْ لَمْ يَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ «131»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
در آن روز که (خدا) همه ي آنها را جمع و محشور مي سازد، (ميگويد:) اي جمعيت (شياطين و) جن! شما افراد زيادي از انسان ها را گمراه ساختيد . دوستان و پيروان آنها از ميان انسان ها ميگويند: «پروردگارا! هر يک از ما دو گروه (= پيشوايان و پيروانگمراه) از ديگري استفاده کرديم؛ (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسيديم؛ و آنها بر ما حکومت کردند؛) و به اجلي که براي ما مقرر داشته بودي رسيديم.» (خداوند) ميگويد: «آتش جايگاه شماست؛ جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد». پروردگار تو حکيم و داناست. * ما اينگونه بعضي از ستمگران را به بعضي ديگر وا ميگذاريم به سبب اعمالي که انجام ميدادند. * (در آن روز به آنها ميگويد:) اي گروه جن و انس! آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند که آيات مرا برايتان بازگو ميکردند، و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي دادند؟! آنها ميگويند: «بر ضد خودمان گواهي ميدهيم؛ (آري،) ما بد کرديم.)» و زندگي (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد؛ و به زيان خود گواهي ميدهند که کافر بودند. * اين بخاطر آن است که پروردگارت هيچگاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بيخبري هلاک نميکند. (بلکه قبلا رسولاني براي آنها ميفرستد.)
تفسیر نمونه :
*و آن روز که همه آنها را جمع و محشور ميسازد به آنان ميگويد اي جمعيت شياطين و جن شما افراد زيادي از انسانها را گمراه ساختيد، دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها ميگويند: پروردگارا! هر يک از ما دو دسته (پيشوايان و پيروان گمراه) از ديگري استفاده کرديم (ما به لذات هوسآلود و زودگذر رسيديم و آنها بر ما حکومت کردند) و به اجلي که براي ما مقرر داشته بودي رسيديم، (خداوند) ميگويد: آتش جايگاه شماست، جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد، پروردگار تو حکيم و دانا است.
تفسير:
در اين آيات مجدداً قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراه کنندهباز ميگردد و بحثهاي آيات گذشته را با آن تکميل ميکند. آنها را به ياد روزي مياندازد که رو در روي شياطيني که از آنها الهام گرفتهاند ميايستند و از اين پيروان و آن پيشوايان سوال ميشود، سوالي که در برابرش پاسخي ندارند و جز حسرت و اندوه نتيجهاي نميگيرند، اين هشدارها به خاطر آن است که تنها به اين چند روز زندگي ننگرند و به پايان کار نيز بينديشند.
نخست ميگويد: «آن روز که همه را جمع و محشور ميسازد، ابتدا ميگويد: «اي جمعيت جن و شياطين اغواگر شما افراد زيادي از انسانها را گمراه ساختيد»(و يوم يحشرهم جميعاً يا معشر الجن قد استکثرتم من الانس. )
منظور از کلمه «جن» در اينجا همان شياطين است، زيرا جن در اصل لغت همانطور که قبلاً هم گفتهايم به معني هر موجود ناپيدا ميباشد و در آيه 50 سوره کهف درباره رئيس شياطين «ابليس» ميخوانيم «کان من الجن» يعني او از جن بود.
آيات گذشته که از وسوسههاي رمزي شياطين با جمله«ان الشياطين ليوحون الي اوليائهم»سخن ميگفت، همچنين آيه بعد که از رهبري بعضي از ستمگران از بعضي ديگر سخن ميگويد ميتواند اشارهاي به اين موضوع باشد.
اما شياطين اغواگر گويا در برابر اين سخن پاسخي ندارند و سکوت ميکنند، ولي «پيروان آنها از بشر چنين ميگويند: پروردگارا آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زماني که اجل ما پايان گرفت»(و قال اوليائهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذي اجلت لنا».
آنها دلخوش بودند که پيروان تسليمي دارند و بر آنها حکومت ميکنند، و ما نيز از زرق و برقهاي دنيا و لذات بيقيد و شرط و زودگذر آن که بر اثر وسوسههاي شياطين دلانگيز و دلچسب جلوه مينمود دلخوش بوديم!.
در اينکه منظور از اجل در اين آيه چيست؟ آيا پايان زندگي يا روز رستاخيز است ميان مفسران گفتگو است اما ظاهراً پايان زندگي است، زيرا «اجل» به اين معني در بسياري از آيات قرآن به کار رفته است.
اما خداوند همه اين پيشوايان و پيروان مفسد و فاسد را مخاطب ساخته ميگويد: «جايگاه همه شما آتش است و جاودانه در آن خواهيد ماند مگر آنچه خدا بخواهد» (قال النار مثواکم خالدين فيها الا ما شاء اللَّه .)
استثناء با جمله «الا ما شاء ربک» (مگر آنچه خدا بخواهد) يا اشاره به اين است که ابديت عذاب و کيفر در اينگونه موارد سلب قدرت از پروردگار نميکند، هرگاه بخواهد ميتواند آنرا تغيير دهد اگر چه در مورد عدهاي ثابت نگه ميدارد. و يا اشاره به آن افرادي است که استحقاق ابديت عذاب را ندارند و يا قابليت شمول عفو الهي را دارند که بايد از حکم خلود و جاوداني بودن مجازات استثنا شوند. و در پايان آيه ميفرمايد: «پروردگار تو حکيم و دانا است»(ان ربک حکيم عليم .)هم کيفرش روي حساب است و هم عفو و بخشش، و به خوبي از موارد آنها آگاه ميباشد.
*و اينچنين بعضي از ستمگران را به بعض ديگر واميگذاريم به سبب اعمالي که انجام ميدادند.
تفسير:
در آيه بعد اشاره به يک قانون هميشگي الهي در مورد اينگونه اشخاص کرده ميگويد: «همانگونه که ستمگران و طاغيان در اين دنيا حامي و پشتيبانيکديگر و رهبر و راهنماي هم بودند و در مسيرهاي غلط همکاري نزديک داشتند «در جهان ديگر نيز آنها را به يکديگر واميگذاريم و اين به خاطر اعمالي است که در اين جهان انجام دادند»(و کذلک نولي بعض الظالمين بعضاً بما کانوا يکسبون .)زيرا همانطور که در بحثهاي مربوط به معاد گفتهايم صحنهي رستاخيز صحنه عکسالعملها و واکنشها در مقياسهاي عظيم است و آنچه در آنجا وجود دارد پرتو و انعکاسي از اعمال ما در اين دنياست.
در تفسير علي بن ابراهيم قمي نيز از امام عليهالسلام نقل شده که فرمود: نولي کل من تولي اوليائهم فيکونون معهم يوم القيامه: «هرکس با اوليائش در روز قيامت خواهد بود». قابل توجه اينکه همهي اين گروهها به عنوان «ظالم» در آيه معرفي شدهاند و شک نيست که ظلم، به معني وسيع کلمه، همه اينها را شامل ميگردد، چه ظلمي از اين بالاتر که انسان با قبول رهبري شيطانصفتان خود را از تحت ولايت خداوند خارج سازد و در جهان ديگر نيز تحت ولايت همانها قرار گيرد.
و نيز اين تعبير و تعبير«بما کانوا يکسبون»نشان ميدهد که اين سيه روزي و بدبختي به خاطر اعمال خودشان است و اين يک سنت الهي و قانون آفرينش است که رهسپران راههاي تاريک جز سقوط در چاه و دره بدبختي فرجامي نخواهند داشت.
* (در آن روز به آنها ميگويد) اي جمعيت جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند که آيات مرا برايتان بازگو ميکردند و از ملاقات چنين روزي شما را بيم ميدادند، آنها ميگويند گواهي ميدهيم بر ضد خودمان (آري ما بد کرديم) و زندگي (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد، و بر زيان خود گواهي ميدهند که کافر بودند.
تفسير:
اتمام حجت:
در آيات گذشته سرنوشت شيطانصفتان ستمگر در روز رستاخيز بيان شده، براي اينکه تصور نشود آنها در حال غفلت دست به چنين اعمالي زدند دراين آيات روشن ميسازد که به اندازه کافي هشدار به آنها داده شده و اتمام حجت گرديده است، لذا در روز قيامت به آنها ميگويد: «اي جمعيت جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند و آيات مرا بازگو نکردند و درباره ملاقات چنين روزي به شما اخطار ننمودند»(يا معشر الجن والانس الم يأتکم رسل منکم يقصون عليکم آياتي و ينذرونکم لقاء يومکم هذا)
«معشر» در اصل از «عشرة» به معني عدد ده گرفته شده است و از آنجا که عدد ده يک عدد کامل است، کلمه «معشر» به يک جمعيت کامل که اصناف و طوائف مختلفي را در بر ميگيرد گفته ميشود. در اينکه آيا فرستادگان «جن» از جنس خود آنها است،يا از نوع بشر؟ در ميان مفسران گفتگو است. اما آنچه از آيات سوره جن به خوبي استفاده ميشود اين است که قرآن و اسلام براي همه، حتي آنها نازل شده، و پيامبر اسلام مبعوث به همه بوده است، منتها هيچ مانعي ندارد که رسولان و نمايندگان از خود آنها از طرف پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و سلم مامور دعوت آنان بوده باشند.
(شرح بيشتر در اين زمينه و هم درباره معني علمي «جن» در تفسير همان سورهي جن در جزء 29 قرآن مجيد بخواست خدا خواهد آمد). ولي بايد توجه داشت که کلمه «منکم» (از شما)دليل بر آن نيست که پيامبران هر دسته از جنس خودشان خواهند بود، زيرا هنگامي که به گروهي گفته شود «نفراتي از شما...» اين نفرات ممکن است از يک طايفه يا از همه طوايف باشند. سپس ميگويد: از آنجا که روز رستاخيز روز کتمان نيست و نشانههاي همه چيز آشکار است و هيچکس نميتواند چيزي را پنهان دارد، «همگي در برابر اين پرسش الهي، اظهار ميدارند: ما بر ضد خود گواهي ميدهيم و اعتراف ميکنيم که چنين رسولاني آمدند و پيامهاي تو را به ما رسانيدند اما مخالفت کرديم»(قالوا شهدنا علي انفسنا) آري دلائل کافي از طرف پروردگار در اختيار آنها بود و آنها راه را از چاه ميشناختند «ولي زندگي فريبندهي دنيا، و زرق و برق وسوسهانگيز آن، آنها را فريب داد» (و غرتهم الحياة الدنيا. )
اين جمله به خوبي ميرساند که سد بزرگ راه سعادت انسان ها دلبستگي بيحدّ و حساب و تسليم بيقيد و شرط در برابر مظاهر جهان ماده است، دلبستگيهائي که انسان را به زنجير اسارت ميکشاند و او را به هر گونه ظلم و ستم، تعدي و اجحاف، خودخواهي و طغيان، دعوت ميکند. بار ديگر قرآن تأکيد ميکند که «آنها با صراحت به زيان خود گواهي ميدهند که راه کفر پوئيدند و در صف منکران حق قرار گرفتند» (و شهدوا علي انفسهم انهم کانوا کافرين. )
*اين بخاطر آن است که پروردگارت هيچگاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بيخبري هلاک نميکند (بلکه قبلا رسولاني براي آنها ميفرستد .)
در آيه بعد همان مضمون آيه گذشته را، اما به صورت يک قانون کلي و سنت هميشگي الهي، بازگو ميکند که «اين به خاطر آن است که پروردگار تو هيچگاه مردم شهرها و آباديها را به خاطر ستمگريهايشان، در حالي که غافلند، هلاک نميکند» مگر اينکه رسولاني به سوي آنها بفرستد و آنها را متوجه زشتي اعمالشان سازد و گفتنيها را بگويد (ذلک ان لم يکن ربک مهلک القري بظلم و اهلها غافلون .)
کلمه «بظلم» ميتواند به اين معني باشد که خدا کسي را به خاطر ستمهايش، و در حال غفلت، پيش از فرستادن پيامبران مجازات نميکند، و ميتواند به اين معني باشد که خدا افراد غافل را از روي ظلم و ستم کيفر نميدهد زيرا کيفر دادن آنها در اين حال، ظلم و ستم است و خداوند برتر از اين است که درباره کسيستم کند.
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |