کدام انسان ها هنگامیکه نعمتی از سوی خداوند به آنان بخشیده می شود ، از حق روی گردان شده و متکبرانه دور می شوند ؟
( بخش دوم )
پاسخ به روایت مفسرین قرآن :
سوره الاسراء آیه 83
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ يَؤُساً «83»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
هنگامي که به انسان نعمت ميبخشيم، (از حق) روي ميگرداند و متکبرانه دور ميشود؛ و هنگامي که (کمترين) بدي به او ميرسد، (از همه چيز) مايوس ميگردد.
تفسیر نمونه :
هر کسي بر فطرت خود ميتند
بعد به يکي از ريشهدارترين بيماريهاي اخلاقي «انسان هاي تربيت نايافته» اشاره کرده ميگويد: «هنگامي که به اين انسان نعمت ميبخشيم (غرور و استکبار به او دست ميدهد) به پروردگار خود پشت ميکند و با حالت تکبر، دور ميشود» (و اذا انعمنا علي الانسان اعرض و نا بجانبه).
«اما هنگامي که نعمت را از او سلب کنيم، و حتي مختصر ناراحتي به او برسد يأس و نوميدي سر تا پاي او را فراميگيرد» (و اذا مسه الشر کان يؤسأ)
«اعرض» از مادهي «اعراض» به معني رويگردانيدن، و منظور در اينجا روي برگردانيدن از خدا و حق است.
«نا» از مادهي «ناي» (بر وزن رأي) به معني دور شدن است، و با اضافه کلمه «بجانبه» معني تکبر و غرور و موضعگيري خصمانه را ميرساند.
از مجموع اين جمله استفاده ميشود که انسانهاي بيايمان و يا ضعيف الايمان به هنگام روي آوردن نعمتها آنچنان مغرور ميشوند که به کلي بخشندهي نعمتها را بدست فراموشي ميسپارند، نه تنها فراموشش ميکنند بلکه يک حالت بياعتنائي و اعتراض و استکبار در برابر او به خود ميگيرند.
جملهي «مسه الشر» اشاره به کمترين ناراحتي است که به انسان دست ميدهد، يعني آنها بقدري کمظرفيتند که با مختصر گرفتاري، دست و پاي خود را گم ميکنند و رشتهي افکارشان به کلي در هم ميريزد و ظلمت يأس و نوميدي بر قلبشان سايه ميافکند.
نکتهها:
غرور و يأس دو بيماري خطرناک اخلاقي
اين سخن را بسيار از ديگران شنيدهايم و يا به ديگران گفتهايم که فلان کس ديگر خدا را بنده نيست، چرا که به نوائي رسيده.
و نيز بسيار ديدهايم که همين گونه اشخاص تازه به نوا رسيده و خدا را فراموش کرده، هنگامي که از آن حال سقوط ميکنند يا گرفتار شدائد ميشوند، چنان بيچاره و زبون و دستپاچه و مأيوس ميگردند که انسان باور نميکند اينها همان آدم هاي سابقند!
آري چنين است حال همهي افراد کوتهفکر، بيايمان و کمظرفيت، به عکس دوستان خدا که روحشان همچون اقيانوس است و سختترين طوفانها در آنان اثر نميکند، چون کوه در مقابل حوادث سخت ايستادهاند و چون کاه در مقابل فرمان خدا، دنيا را به آنها ببخشي دست و پاي خود را گم نميکنند و جهان را از آنها بگيري خم به ابرو نميآورند!
عجب اينکه اين انسان هاي خودباختهي کم تحمل که حالاتشان در بسياري از سورههاي قرآن آمده است (يونس 12- لقمان 32- فجر- 14 و 15- فصلت 48 و 49) در حال سختي، خداپرست ميشوند و به فطرت الهي، و خويشتن خويش باز ميگردند، اما با فرونشستن طوفان حادثه، چنان تغيير جهت ميدهند که گوئي هرگز نام خدا را نشنيدهاند.
اين بلاي بزرگي است، زيرا سبب ميشود که هرگز نتوانند در زندگي موضعگيري مستقل و صحيحي داشته باشند، تنها راه درمان اين بيماري خطرناک بالا بردن سطح فکر در پرتو علم و ايمان، و ترک وابستگي و اسارت در چنگال ماديات، و قبول زهد و پارسائي به معني سازنده است.
ضمنا پاسخ اين سؤال از بيان فوق، روشن شد که ميگويند: آيات مورد بحث، اين گونه افراد را در هنگام سختيها، «يؤس» (نوميد) معرفي کرده، در حالي که در آيات ديگر (مانند آيه 65 سورهي عنکبوت) آنها را به عنوان «مخلصين له الدين» که حاکي از نهايت توجه به خدا است در چنين حالي توصيف مينمايد.
ولي اين دو حالت با هم تضادي ندارند بلکه يکي مقدمهي ديگري است، اين گونه افراد به هنگام روبرو شدن با مشکلات از زندگي خويش به کلي مأيوس ميشوند و همين حالت يأس سبب ميشود که پردهها از فطرتشان کنار برود و به درگاه خدا روي آورند، اما اين توجه اضطراري نه براي آنها افتخاري است و نه دليلي است بر بيداريشان، زيرا به محض اينکه مشکلات برطرف گردد، به همان حال سابق که طبيعت ثانوي آنها شده رو ميآورند.
ولي اولياي حق و بندگان راستين خدا نه تنها با ديدن چهرهي مشکلات مأيوس نميشوند، بلکه اين حوادث بر ميزان استقامتشان ميافزايد، و به خاطر اتکاء به خدا و اعتماد به نفس، حالت تهاجم بيشتر نسبت به مشکلات به خود ميگيرند چرا که يأس را در وجودشان راهي نيست آنها فقط خدا را در مشکلات نشناختهاند، در همه حال با ياد او زندهاند، و به ذات پاکش تکيه دارند، و نور رحمتش هميشه در قلب آنها پرتوافکن است.
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |