کدام انسان ها را خداوند در قرآن زیانکار میداند ؟
( بخش اول - قسمت اول )
پاسخ به روایت قرآن :
سوره والعصر آیات 1 الی 3
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الْعَصْرِ «1» إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ «2» إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ «3»
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
به عصر سوگند، که انسانها همه در زيانند؛ مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و يکديگر را به حق سفارش کرده و يکديگر را به شکيبايي و استقامت توصيه نمودهاند.
1- به عصر سوگند،
تفسير:
تنها راه نجات
در ابتداي اين سوره با قسم تازهاي روبرو ميشويم، ميفرمايد: «به عصر سوگند»! (والعصر).
واژهي «عصر» در اصل به معني «فشردن» است، و سپس به وقت عصر اطلاق شده، به خاطر اينکه برنامهها و کارهاي روزانه در آن پيچيده، و فشرده ميشود.
سپس اين واژه به معني مطلق «زمان» و دوران تاريخ بشر و يا بخشي از زمان، مانند عصر ظهور اسلام و قيام پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله، و امثال آن استعمال شده است، و لذا در تفسير اين سوگند مفسران احتمالات زيادي گفتهاند:
- بعضي آن را اشاره به همان وقت «عصر» ميدانند، به قرينهي اينکه در بعضي ديگر از آيات قرآن به آغاز روز سوگند ياد شده است مانند «والضحي» (سورهي ضحي آيه 1)- يا- و الصبح اذا اسفر (مدثر- 34).
اين سوگند به خاطر اهميتي است که اين موقع از روز دارد چرا که زمان زمان دگرگوني نظام زندگي و حيات انسانها است، کارهاي روزانه پايان ميگيرد، پرندگان و حيوانات به لانههاي خود بازميگردند، خورشيد سر در افق مشرق فروميکشد، و هوا تدريجا رو به تاريکي ميرود.
اين دگرگوني انسان را به قدرت لايزال الهي که بر اين نظام حاکم است متوجه ميسازد، و در حقيقت نشانهاي از نشانههاي توحيد و آيتي از آيات پروردگار است که شايستهي سوگند ميباشد.
- بعضي ديگر آن را اشاره به سراسر زمان و تاريخ بشريت دانستهاند که مملو از درسهاي عبرت، و حوادث تکاندهنده و بيدارگر است، و روي همين جهت آنچنان عظمتي دارد که شايستهي سوگند الهي است.
- بعضي روي قسمت خاصي از اين زمان مانند عصر قيام پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله يا عصر قيام مهدي عليهالسلام که داراي ويژگي و عظمت خاصي در تاريخ بشر بوده و هست انگشت گذارده، و سوگند را ناظر به آن ميدانند.
- بعضي نيز به همان ريشه لغوي اين واژه برگشته، و سوگند را ناظر به انواع فشارها و مشکلاتي ميدانند که در طول زندگي انسانها رخ ميدهد، آنها را از خواب غفلت بيدار ميکند، به ياد خداوند بزرگ مياندازد، و روح استقامت را پرورش ميدهد.
- بعضي ديگر آن را اشاره به «انسانهاي کامل» ميدانند که عصارهي عالم هستي و جهان آفرينشند.
- بالاخره بعضي آن را ناظر به «نماز عصر» شمردهاند، به خاطر اهميت ويژهاي که در ميان نمازها دارد، زيرا آنها «صلاة وسطي» را که در قرآن روي آن تاکيد خاصي به عمل آورده نماز عصر ميدانند.
با اينکه تفسيرهاي فوق با هم تضادي ندارد و ممکن است همه در معني آيه جمع باشد و سوگند به تمام اين امور مهم ياد شود، ولي در ميان آنها از همه مناسبتر همان عصر به معني زمان و تاريخ بشر است، چرا که بارها گفتهايم سوگندهاي قرآن همواره متناسب با مطلبي است که سوگند به خاطر آن ياد شده، و مسلم است که خسران انسانها در زندگي نتيجهي گذشتن زمان عمر آنها است، و يا عصر قيام پيغمبر خاتم صلي اللَّه عليه و آله به خاطر اينکه برنامهي چهار مادهاي ذيل سوره در چنين عصري نازل گرديده.
از آنچه گفته شد عظمت آيات قرآن و گستردگي مفاهيم آن به خوبي
روشن ميشود که يک کلمه از آن تا چه حد پرمعني و شايستهي تفسيرهاي عميق و گوناگوني است.
2- که انسانها همه در زيانند.
در آيهي بعد اشاره به چيزي ميکند که اين سوگند مهم براي آن ياد شده است ميفرمايد: «به طور مسلم همهي انسانها در زيانند» (ان الانسان لفي خسر).
سرمايههاي وجودي خود را چه بخواهند يا نخواهند از دست ميدهند، ساعات و ايام و ماهها و سالهاي عمر به سرعت ميگذرد، نيروهاي معنوي و مادي تحليل ميرود، و توان و قدرت کاسته ميشود.
آري انسان، همانند کسي است که سرمايهي عظيمي در اختيار داشته باشد، و بيآنکه بخواهد هر روز بخشي از آن سرمايهها را از او بگيرند، اين طبيعت زندگي دنيا است، طبيعت زيان کردن مداوم!
يک قلب استعداد معيني براي ضربان دارد، وقتي آن استعداد و توان پايان گرفت قلب خود به خود ميايستد، بيآنکه عيب و علت و بيماري در کار باشد، و اين در صورتي است که بر اثر بيماري قبلا از کار نيفتد همچنين ساير دستگاههاي وجودي انسان و سرمايههاي استعدادهاي مختلف او.
«خسر» (بر وزن عسر) و «خسران» چنانکه «راغب» در «مفردات» ميگويد: به معني کم شدن سرمايه است، گاه به انسان نسبت داده ميشود و ميگويند فلانکس زيان کرد، و گاه به خود عمل نسبت داده ميشود و ميگويند: تجارتش زيان کرد، اين واژه غالبا در سرمايههاي بروني مانند مال و مقام به کار ميرود، و گاه در سرمايههاي دروني مانند صحت و سلامت و عقل و ايمان و ثواب و اين همان است که خداوند متعال به عنوان «خسران مبين» (زيان آشکار) از آن ياد فرموده آنجا که ميگويد: ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة الاذلک هو الخسران المبين زيانکاران واقعي کساني هستند سرمايهي وجود خود و خانوادهي خويش را در قيامت از دست ميدهند، بدانيد خسران مبين همين است» (زمر- 15).
«فخر رازي» در تفسير اين آيه سخني نقل ميکند که حاصلش چنين است: «يکي از بزرگان پيشين ميگويد: معني اين سوره را من از مرد يخفروشي آموختم، فرياد ميزد و ميگفت: ارحموا من يذوب رأس ماله ارحموا من يذوب رأس ماله!: «رحم کنيد به کسي که سرمايهاش ذوب ميشود، رحم کنيد به کسي که سرمايهاش ذوب ميشود»! پيش خود گفتم اين است معني ان الانسان لفي خسر: عصر و زمان بر او ميگذرد و عمرش پايان ميگيرد، و ثوابي کسب نميکند و در اين حال زيانکار است».
به هر حال از نظر جهانبيني اسلام دنيا يک بازار تجارت است همانگونه که در حديثي از امام هادي عليهالسلام علي بن محمد النقي ميخوانيم: الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون: «دنيا بازاري است که جمعي در آن سود ميبرند و جمع ديگري زيان. آيهي مورد بحث ميگويد همه در اين بازار بزرگ زيان ميکنند مگر يک گروهي که برنامهي آنها در آيه بعد بيان شده است.
3- مگر کساني که ايمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند و يکديگر را به حق سفارش کرده، و يکديگر را به شکيبائي و استقامت توصيه نمودهاند.
آري تنها يک راه براي جلوگيري از اين خسران عظيم و زيان قهري و اجباري وجود دارد، فقط يک راه که در آخرين آيه اين سوره به آن اشاره شده است،
ميفرمايد «مگر کساني که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، و يکديگر را به طرفداري و انجام حق سفارش کردند، و يکديگر را به صبر و استقامت توصيه نمودند» (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
و به تعبير ديگر چيزي که ميتواند جلو اين زيان بزرگ را بگيرد و آن را به منفعت و سودي عظيم مبدل کند آن است که در برابر از دست دادن اين سرمايه، سرمايهاي گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد که نه تنها جاي خالي آن سرمايه پر شود، بلکه دهها و صدها و هزاران بار از آن بيشتر و بهتر باشد.
هر نفسي که انسان ميزند يک گام به مرگ نزديکتر ميشود چنانکه اميرمؤمنان علي عليهالسلام در آن عبارت نورانيش فرمود: نفس المرء خطاه الي أجله «نفسهاي انسان گامهاي او به سوي مرگ است».
بنابراين، هر ضرباني که قلب انسان ميزند او را يک قدم به پايان عمر نزديکتر ميسازد، و به اين ترتيب بايد در برابر اين زيان قطعي کاري کرد که جاي خالي پر شود.
گروهي سرمايههاي نفيس عمر و زندگي را از دست ميدهند و در برابر آن مالي مختصر يا بسيار، خانهاي محقر يا کاخي زيبا، فراهم ميسازند.
گروهي تمام اين سرمايه را براي رسيدن به مقامي از دست ميدهند.
و گروههائي آن را در مسير عيش و نوش و لذات زودگذر مادي.
مسلما هيچيک از اينها نميتواند بهاي آن سرمايهي عظيم باشد، بهاي آن فقط و فقط رضاي خدا و مقام قرب او است.
يا همان گونه که اميرمؤمنان علي عليهالسلام فرموده : انه ليس لانفسکم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها الابها: «براي وجود شما بها و قيمتي جز بهشت نيست، مبادا آن را به کمتر از آن بفروشيد».
و يا همانگونه که در دعاي ماه رجب از امام صادق عليهالسلام آمده است: خاب الوافدون علي غيرک و خسر المتعرضون الالک: «آنها که بر غير تو وارد شوند مايوس خواهند شد، و آنها که به سراغ غير تو آيند زيانکارند»!
و بيجهت نيست که يکي از نامهاي قيامت «يوم التغابن» است، همانگونه که در آيهي 9 سورهي «تغابن» آمده است : ذلک يوم التغابن: «آن روز معلوم ميشود چه کساني مغبون شده و زيان کردهاند».
حسن مطلب، و لطف مسأله اينجا است که از يکسو خريدار سرمايههاي وجود انسان خداوند بزرگ است «ان اللَّه اشتري من المؤمنين...» (توبه- 111).
از سوي ديگر سرمايههاي کم را نيز خريداري ميکند: «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره» (زلزال- 7).
و از سوي ديگر بهاي عظيم در برابر آن ميپردازد، و گاه ده برابر و گاه تا هفتصد برابر و گاه بيشتر «في کل سنبلة ماة حبة واللَّه يضاعف لمن يشاء» (بقره 261) و همانگونه که در دعا وارد شده است : يا من يقبل اليسير و يعفو عن الکثير: «اي خدائي که حسنات کم را ميپذيري و گناهان بسيار را ميبخشي».
و از سوي چهارم با اينکه تمام سرمايهها را خودش در اختيار گذاشته، آنقدر بزرگوار است که برميگردد و همانها را با گرانترين قيمت خريداري ميکند!
ادامه دارد
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |