چه روزی انسان تمام اعمالش را ميبيند! ؟
سوره الزلزله آیات 1 الی 8
( بخش دوم )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها * وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها * يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها* بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحى لَها * يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ *
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
هنگامي که زمين شديدا به لرزه درآيد، *و زمين بارهاي سنگينش را خارج سازد. * و انسان ميگويد: «زمين را چه ميشود (که اين گونه ميلرزد)؟!» * در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو ميکند؛ * چرا که پروردگارت به او وحي کرده است. * در آن روز مردم بصورت گروههاي پراکنده (از قبرها) خارج ميشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. * پس هر کس هموزن ذرهاي کار خير انجام دهد آن را ميبيند. * و هر کس هموزن ذرهاي کار بد کرده آن را ميبيند.
تفسیر نمونه :
هنگامي که زمين شديدا به لرزه درآيد.
آن روز که انسان تمام اعمالش را ميبيند!
همانگونه که در بيان محتواي سوره اشاره شد آغاز اين سوره همراه است با بيان بعضي از حوادث هولانگيز و وحشتناک پايان اين جهان و شروع رستاخيز. نخست ميفرمايد: «هنگامي که زمين شديدا به لرزه درآيد»(اذا زلزلت الارض زلزالها). تعبير به «زلزالها» (زلزله اش) يا اشاره به اين است که در آن روز تمام کرهي زمين به لرزه درميآيد (برخلاف زلزله هاي معمولي که همهي آنها موضعي و مقطعي است) و يا اشاره به زلزله ي معهود يعني زلزله ي رستاخيز است.
و زمين بارهاي سنگينش را خارج سازد!
و چنان زير و رو شود که «بارهاي سنگيني را که در درون دارد خارج سازد»(و اخرجت الارض اثقالها).در اينکه منظور از «اثقال» (بارهاي سنگين) چيست؟ مفسران تفسيرهاي متعددي ذکر کردهاند: بعضي گفتهاند منظور انسانها هستند که با زلزلهي رستاخيز از درون قبرها به خارج پرتاب ميشوند، نظير آنچه در سورهي انشقاق آيه 4 آمده است «و القت ما فيها و تخلت». و بعضي گفتهاند: گنجهاي درون خود را بيرون ميريزد، و مايهي حسرت دنياپرستان بيخبر ميگردد. اين احتمال نيز وجود دارد که منظور بيرون فرستادن مواد سنگين و مذاب درون زمين است که معمولا کمي از آن به هنگام آتشفشانها و زلزله ها بيرون ميريزد، در پايان جهان آنچه در درون زمين است به دنبال آن زلزله ي عظيم به بيرون پرتاب ميشود. تفسير اول مناسبتر به نظر ميرسد هرچند جمع ميان اين تفاسير نيز بعيد نيست.
و انسان ميگويد زمين را چه ميشود (که اينگونه ميلرزد)؟
به هر حال، در آن روز انسان از ديدن اين صحنهي بيسابقه، سخت متوحش ميشود، و ميگويد: «چه ميشود که زمين اينگونه به لرزه درآمده است، و آنچه در درون داشته بيرون ريخته»؟ (و قال الانسان مالها). گرچه بعضي «انسان» را در اينجا به خصوص انسان هاي کافر تفسير کردهاند که در مسألهي معاد و رستاخيز شک و ترديد داشتهاند، ولي ظاهر اين است که انسان در اينجا معني گستردهاي دارد که همگان را شامل ميشود، زيرا تعجب از اوضاع و احوال زمين در آن روز مخصوص به کافران نيست. آيا اين تعجب، و سؤال ناشي از آن، مربوط به «نفخه ي اولي» است يا «دوم»؟. ظاهر اين است که همان نفخه ي اولي است که نفخه پايان جهان است، زيرا زلزله ي عظيم در پايان جهان رخ ميدهد. اين احتمال نيز داده شده است که منظور نفخهي رستاخيز و زنده شدن مردگان، و بيرون ريختن آنها از درون زمين ميباشد، زيرا آيات بعد نيز همه مربوط به نفخهي دوم است. ولي از آنجا که در آيات قرآن کرارا حوادث اين دو نفخه با هم ذکر شده، تفسير اول با توجه به بيان زلزله ي وحشتناک پايان جهان مناسبتر به نظر ميرسد، و در اين صورت منظور از «اثقال» زمين معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.
در آن روز زمين تمام خبرهاي خود را بازگو ميکند.
و از آن مهمتر اينکه: «زمين در آن روز تمام خبر خود را باز ميگويد» (يومئذ تحدث اخبارها). آنچه از خوبيها و بديها، و اعمال خير و شر، بر صفحهي زمين واقع شده است، همه را برملا ميسازد، و يکي از مهمترين شهود اعمال انسان در آن روز همين زميني است که ما اعمال خود را بر آن انجام ميدهيم، و شاهد و ناظر ما است.
در حديثي از پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آلهميخوانيم که فرمود، «اتدرون ما اخبارها»؟:«آيا ميدانيد منظور از اخبار زمين در اينجا چيست»؟ قالوا: اللَّهو رسوله اعلم: «گفتند: خدا و پيغمبرش آگاهتر است» فرمود: اخبارها ان تشهد علي کل عبد و امة بما عملوا علي ظهرها، تقول عمل کذا و کذا، يوم کذا، فهذا اخبارها: «منظور از خبر دادن زمين اين است که اعمال هر مرد و زني را که بر روي زمين انجام دادهاند خبر ميدهد، ميگويد: فلان شخص در فلان روز فلان کار را انجام داد، اين است خبر دادن زمين»!.
در حديث ديگري از پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آلهميخوانيم: حافظوا علي الوضوء و خير اعمالکم الصلاة، فتحفظوا من الارض فانها امکم، و ليس فيها احد يعمل خيرا او شرا الا و هي مخبرة به!: «مواظبت بر وضو کنيد، و بهترين اعمال شما نماز است، و مراقب زمين باشيد که مادر شما است، هيچ انساني کار خير يا شري بجا نميآورد مگر اينکه زمين از آن خبر ميدهد»!.
از «ابوسعيد خدري» نقل شده که ميگفت: هرگاه در بيابان هستي صدايت را به اذان بلند کن، چرا که از رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله شنيدم که ميفرمود: لا يسمعه جن و لا انس و لا حجر الا يشهد له:«هيچ جن و انس و قطعهي سنگي آن را نميشنود مگر اينکه براي او (در قيامت) گواهي ميدهد».
آيا راستي زمين به فرمان خدا زبان ميگشايد و تکلم ميکند؟ يا اينکه منظور ظاهر شدن آثار اعمال انسان بر صفحه ي زمين است؟ زيرا ميدانيم هر عملي که انسان انجام دهد، خواه ناخواه در اطراف او آثاري بجا ميگذارد، هرچند امروز براي ما محسوس نباشد، درست همانند آثاري که از خطوط انگشتان يک دوست يا دشمن بر روي دستگيرهي در ميماند، و در آن روز همهي اين آثار ظاهر ميشود، و سخن گفتن زمين چيزي جز اين ظهور بزرگ نيست، همانگونه که گاه به يک شخص خوابآلود ميگوئيم چشمان تو ميگويد که ديشب نخوابيدهاي، يعني آثار بيخوابي در آن نمايان است.
به هر حال اين موضوع عجيبي نيست، چرا که هم امروز با پيشرفت علم و دانش بشر ابزار و وسائلي اختراع شده که در همه جا، و هر لحظه، ميتواند صداي انسان را ضبط کند، يا از انسان و اعمالش عکسبرداري نمايد، و به عنوان يک سند مسلم در دادگاه مطرح شود، به گونهاي که قابل هيچگونه انکار نباشد.
اگر در گذشته بعضي از شهادت زمين تعجب ميکردند امروز يک نوار نازک يا يک دستگاه ضبط که به صورت يک دکمه به لباس دوخته ميشود ميتواند مسائل بسياري بازگو کند.
جالب اينکه در حديثي از علي عليهالسلام ميخوانيم که فرمود: صلوا المساجد في بقاع مختلفة، فان کل بقعة تشهد للمصلي عليها يوم القيامة: «در قسمتهاي مختلف مساجد نماز بخوانيد، زيرا هر قطعهي زميني در قيامت براي کسي که روي آن نماز خوانده گواهي ميدهد».
و در حديث ديگري آمده است که اميرمؤمنان علي عليهالسلام هنگامي که بيتالمال را تقسيم ميکرد و خالي ميشد، دو رکعت نماز بجا ميآورد و ميفرمود: اشهدي اني ملأتک بحق، و فرغتک بحق:(روز قيامت) «گواهي ده که من تو را به حق پر کردم و به حق خالي کردم»!.
چرا که پروردگارت به او وحي کرده است.
در آيهي بعد ميافزايد: «اين به خاطر آن است کهپروردگار تو به زمين وحي کرده»(بان ربک اوحي لها). و زمين در اجراي اين فرمان کوتاهي نميکند، تعبير «اوحي» در اينجا به خاطر آن است که چنين سخن گفتن اسرارآميز برخلاف طبيعت زمين است و اين جز از طريق يک وحي الهي ممکن نيست. بعضي گفتهاند: منظور اين است که به زمين وحي ميکند آنچه در درون دارد بيرون بريزد. ولي تفسير اول صحيحتر و مناسبتر به نظر ميرسد.
در آن روز مردم به صورت گروههاي مختلف از قبرها خارج ميشوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود.
سپس ميفرمايد: «در آن روز مردم به صورت گروههاي مختلف از قبرها خارج شده، در عرصه ي محشر وارد ميشوند، تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»! (يومئذ يصدر الناس اشتاتا ليروا اعمالهم). «اشتات» جمع «شت» (بر وزن شط) به معني متفرق و پراکنده است، اين اختلاف و پراکندگي ممکن است به خاطر اين باشد که اهل هر مذهبي جداگانه وارد عرصهي محشر ميشوند، يا اهل هر نقطهاي از مناطق زمين جدا وارد ميشوند، و يا اينکه گروهي با صورتهاي زيبا و شاد و خندان، و گروهي با چهرههاي عبوس و تيره و تاريک در محشر گام مينهند.
يا هر امتي همراه امام و رهبر و پيشوايشان هستند، همانگونه که در آيه ي 71 سورهي اسراء آمده: يوم ندعوا کل اناس بامامهم: «روزي که هر گروهي را با پيشوايشان فراميخوانيم». و يا اينکه مؤمنان با مؤمنان و کافران با کافران محشور ميشوند. جمع ميان اين تفسيرها کاملا ممکن است زيرا مفهوم آيه گسترده است. «يصدر» از ماده «صدر» (بر وزن صبر) به معني خارج شدن شتران از آبگاه است که به صورت انبوه و هيجانزده بيرون ميآيند به عکس «ورود» که به معني داخل شدن آنها در آبگاه است و در اينجا کنايه از خروج اقوام مختلف از قبرها و آمدنشان در محشر براي حسابرسي است.
اين احتمال نيز داده شده که منظور خروجشان از محشر، و حرکت به سوي جايگاهشان در بهشت و دوزخ است. معني اول با آيات گذشته تناسب بيشتري دارد. منظور از جمله ليروا اعمالهم: «تا اعمالشان را به آنها نشان دهند» مشاهده جزاي اعمال است. يا مشاهده ي نامه اعمال که هر نيک و بدي در آن ثبت است. يا مشاهدهي باطني به معني معرفت و شناخت چگونگي اعمالشان است. و يا به معني «تجسم اعمال» و مشاهدهي خود اعمال است.
تفسير اخير با ظاهر آيه از همه موافقتر است، و اين آيه يکي از روشنترين آيات بر مسألهي تجسم اعمال محسوب ميشود که در آن روز اعمال آدمي به صورتهاي مناسبي تجسم مييابد و در برابر او حضور پيدا ميکند، و همنشيني با آن مايهي نشاط يا رنج و بلا است.
پس هرکس به اندازهي سنگيني ذرهاي کار خير انجام داده آن را ميبيند.
سپس به سرانجام کار هر يک از اين دو گروه مؤمن و کافر، نيکوکار و بدکار، اشاره کرده ميفرمايد: «پس کسي که به اندازهي سنگيني ذرهاي کار خير انجام داده آن را ميبيند» (فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره). باز در اينجا تفسيرهاي مختلفي ذکر شده که آيا جزاي اعمال را ميبيند و يا نامه اعمال را مشاهده ميکند و يا خود عمل را. ظاهر اين آيات نيز تاکيد مجددي است بر مسألهي «تجسم اعمال» و مشاهدهي خود عمل، اعم از نيک و بد در روز قيامت که حتي اگر سر سوزني کار نيک يا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم ميشود و آنرا مشاهده ميکند.
« مثقال» در لغت هم به معني ثقل و سنگيني آمده، و هم ترازوئي که با آن سنگيني اشياء را ميسنجند، و در اينجا به همان معني اول است. براي «ذرة» نيز در لغت و کلمات مفسران تفسيرهاي گوناگوني ذکر شده است: گاه به معني مورچه کوچک، و گاه گرد و غباري که وقتي دست را بر زمين بگذاريم و برداريم به آن ميچسبد، و گاه به معني ذرات بسيار کوچک غبار که در فضا معلق است و به هنگامي که آفتاب از روزنهاي به اطاق تاريک ميتابد آشکار ميگردد تفسير شده است.
ميدانيم امروز کلمهي «ذره» را به «اتم» نيز اطلاق ميکنند و بمب اتمي را «القنبلة الذرية» ميگويند، «اتم» به قدري کوچک است که نه با چشم عادي، و نه با دقيقترين ميکروسکوپها قابل مشاهده نيست، و تنها آثار آن را مشاهده ميکنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمي قابل سنجش است، و به قدري کوچک است که چند ميليون روي نوک سوزني جاي ميگيرد!
مفهوم ذره هرچه باشد منظور در اينجا کوچکترين وزنها است.
به هر حال اين آيه از آياتي است که پشت را ميلرزاند و نشان ميدهد که حسابرسي خداوند در آن روز فوقالعاده دقيق و حساس است، و ترازوهاي سنجش عمل در قيامت آنقدر ظريف است که حتي کوچکترين اعمال انساني را وزن ميکنند و به حساب ميآورند.
و هرکس به اندازهي ذرهاي کار بد کرده آن را ميبيند.
«و هر کس به اندازهي سنگيني ذرهاي کار بد کرده آن را ميبيند»! (و من يعمل مثقال ذرة شرا يره). باز در اينجا تفسيرهاي مختلفي ذکر شده که آيا جزاي اعمال را ميبيند و يا نامه اعمال را مشاهده ميکند و يا خود عمل را. ظاهر اين آيات نيز تاکيد مجددي است بر مسألهي «تجسم اعمال» و مشاهدهي خود عمل، اعم از نيک و بد در روز قيامت که حتي اگر سر سوزني کار نيک يا بد باشد در برابر صاحب آن مجسم ميشود و آنرا مشاهده ميکند.
«مثقال» در لغت هم به معني ثقل و سنگيني آمده، و هم ترازوئي که با آن سنگيني اشياء را ميسنجند، و در اينجا به همان معني اول است. براي «ذرة» نيز در لغت و کلمات مفسران تفسيرهاي گوناگوني ذکر شده است: گاه به معني مورچه کوچک، و گاه گرد و غباري که وقتي دست را بر زمين بگذاريم و برداريم به آن ميچسبد، و گاه به معني ذرات بسيار کوچک غبار که در فضا معلق است و به هنگامي که آفتاب از روزنهاي به اطاق تاريک ميتابد آشکار ميگردد تفسير شده است.
ميدانيم امروز کلمهي «ذره» را به «اتم» نيز اطلاق ميکنند و بمب اتمي را «القنبلة الذرية» ميگويند، «اتم» به قدري کوچک است که نه با چشم عادي، و نه با دقيقترين ميکروسکوپها قابل مشاهده نيست، و تنها آثار آن را مشاهده ميکنند، و حجم و وزن آن با محاسبات علمي قابل سنجش است، و به قدري کوچک است که چند ميليون روي نوک سوزني جاي ميگيرد! مفهوم ذره هرچه باشد منظور در اينجا کوچکترين وزنها است. به هر حال اين آيه از آياتي است که پشت را ميلرزاند و نشان ميدهد که حسابرسي خداوند در آن روز فوقالعاده دقيق و حساس است، و ترازوهاي سنجش عمل در قيامت آنقدر ظريف است که حتي کوچکترين اعمال انساني را وزن ميکنند و به حساب ميآورند.
نکته ها:
دقت و سختگيري در حسابرسي قيامت
نه تنها از آيات اخير اين سوره که از آيات مختلف قرآن به خوبي استفاده ميشود که در حسابرسي اعمال در قيامت فوقالعاده دقت و موشکافي ميشود، در آيه ي 16 سوره ي لقمان ميخوانيم: يا بني انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن في صخرة او في السموات او في الارض يات بها اللَّه ان اللَّه لطيف خبير: «پسرم ! اگر به اندازهي سنگيني دانه خردلي (عمل نيک يا بد) باشد و در دل سنگي يا در گوشهاي از آسمانها يا زمين پنهان گردد، خداوند آن را (در قيامت) براي حسابرسي ميآورد، خداوند دقيق و آگاه است».
«خردل» دانهي بسيار کوچکي از گياه معروفي است که ضربالمثل در کوچکي ميباشد.
اين تعبيرات نشان ميدهد که در آن حسابرسي بزرگ کوچکترين کارها محاسبه ميشود، ضمنا اين آيات هشدار ميدهد که نه گناهان کوچک را کماهميت بشمرند، و نه اعمال خير کوچک را، چيزي که مورد محاسبه ي الهي قرار ميگيرد هرچه باشد کم اهميت نيست.
لذا بعضي از مفسران گفتهاند اين آيات زماني نازل شد که بعضي از ياران پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله نسبت به انفاق اموال کم بياعتنا بودند، و ميگفتند: اجر و پاداش بر چيزهائي داده ميشود که ما آن را دوست داريم، و اشياء کوچک چيزي نيست که مورد علاقه ما باشد، و همچنين نسبت به گناهان کوچک بياعتنا بودند، آيات نازل شد و آنها را به خيرات کوچک ترغيب کرد، و از گناهان کوچک برحذر داشت.
پاسخ به يک سؤال
در اينجا سؤالي مطرح است و آن اينکه مطابق اين آيات انسان همه ي اعمال خود را در قيامت اعم از نيک و بد کوچک و بزرگ ميبيند، اين معني چگونه با آيات «احباط» و «تکفير» و «عفو» و «توبه» سازگار است؟ زيرا آيات «احباط» ميگويد: بعضي از اعمال مانند «کفر» تمام «حسنات» انسان را از بين ميبرد لئن اشرکت ليحبطن عملک (زمر- 65) و طبق آيات «تکفير» گاهي «حسنات» «سيئات» را از بين ميبرد ان الحسنات يذهبن السيئات (هود- 114). و آيات «عفو» و «توبه» ميگويد: در سايهي عفو الهي يا توبه کردن، گناهان محو ميشوند، اين مفاهيم چگونه با مسألهي مشاهده تمام اعمال نيک و بد تطبيق ميکند؟
در پاسخ اين سؤال بايد به يک نکته توجه کرد و آن اينکه: دو اصلي که در آيات فوق آمده است که ميگويد انسان هر ذرهاي از کار نيک و بد را ميبيند به صورت يک قانون کلي است، و ميدانيم هر قانون ممکن است استثناهائي داشته باشد، آيات «عفو» و «توبه» و «احباط» و «تکفير» در حقيقت به منزلهي استثناء است در اين قانون کلي.
پاسخ ديگر اينکه: در مورد «احباط» و «تکفير» در حقيقت موازنه و کسر و انکساري رخ ميدهد، و درست مانند «مطالبات» و «بدهيها» است که از يکديگر کسر ميشود، هنگامي که انسان نتيجهي اين موازنه را ميبيند در حقيقت تمام اعمال نيک و بد خود را ديده است، همين سخن در مورد «عفو» و «توبه» نيز جاري است، چرا که عفو بدون لياقت و شايستگي صورت نميگيرد، و توبه خود نيز يکي از اعمال نيک است.
بعضي در اينجا جواب ديگري گفتهاند که صحيح به نظر نميرسد و آن اينکه افراد کافر نتيجه اعمال خوب خود را در اين دنيا ميبينند، همانگونه که افراد مؤمن کيفر اعمال بد خود را در اين جهان ميبينند. ولي ظاهر اين است که آيات مورد بحث مربوط به قيامت است نه دنيا بعلاوه اين کليت ندارد که هر مؤمن و کافري نتيجهي اعمالش را در دنيا ببيند.
جامعترين آيات قرآن
از «عبداللَّه بن مسعود» نقل شده است که محکمترين آيات قرآن مجيد همين آيات «فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره» ميباشد و از آن تعبير به «جامعه» ميکرد و به راستي ايمان عميق به محتواي آن کافي است که انسان را در مسير حق وادارد، و از هرگونه شر و فساد بازدارد، لذا در حديثي آمده است که مردي خدمت پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله آمد عرض کرد: علمني مما علمک اللَّه: «از آنچه خداوند به تو تعليم داده به من بياموز».
پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله او را به مردي از يارانش سپرد، تا قرآن به او تعليم کند، و او سورهي «اذا زلزلت الارض» را تا به آخر به او تعليم داد، آن مرد از جا برخاست و گفت: همين مرا کافي است (و در روايت ديگري آمده تکفيني هذه الاية: «همين يک آيه مرا کفايت ميکند»)!
پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله فرمود: او را به حال خود بگذار که مرد فقيهي شد! (و طبق روايتي فرمود رجع فقيها: او فقيه شد و بازگشت!) دليل آن هم روشن است زيرا کسي که ميداند که اعمال ما حتي به اندازه يک «ذره» يا يک دانه «خردل» مورد محاسبه قرار ميگيرد امروز به حساب خود مشغول ميشود، و اين بزرگترين اثر تربيتي روي او دارد.
با اين حال در روايت ديگري از «ابوسعيد خدري» آمده است که وقتي آيه «فمن يعمل...» نازل شد عرض کردم اي رسول خدا آيا من همهي اعمالم را ميبينم؟ فرمود: آري. گفتم: آن کارهاي بزرگ را؟ فرمود: بله، گفتم: کارهاي کوچک کوچک را؟ فرمود: بله، عرض کردم: «اي واي بر من! مادرم بنشيند و براي من عزاداري کند»! فرمود: «بشارت باد بر تو اي ابوسعيد! چرا که «حسنات» به ده برابر حساب ميشود، تا هفتصد برابر، و خدا براي هرکس بخواهد آن را هم مضاعف ميکند، و اما هر گناه به اندازه يک گناه مجازات دارد، يا خداوند عفو ميکند و بدان احدي با عملش نجات نخواهد يافت! (جز اينکه کرم خدا شامل او گردد) عرض کردم حتي تو هم اي رسول خدا؟! فرمود: حتي من، مگر اينکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد»!.
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى
مطالب مرتبط :
|