به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » گرامي ترين انسان ها نزد خدا ...( بخش دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 455 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

آیت الله مكارم شیرازى

گرامي ترين انسان ها نزد خدا چه کسانی هستند ؟

پاسخ به روایت  مفسرین قرآن :

سوره الحجرات آیه 13

( بخش دوم )

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «13»

ترجمه :

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اينها ملاک امتياز نيست،) گرامي‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.

تفسیر نمونه

اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم، و تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم، تا يکديگر را بشناسيد، ولي گرامي‏ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست،خداوند دانا و خبير است.

تفسير:

تقوي بزرگترين ارزش انساني

در آيات گذشته روي سخن به مؤمنان بود، و خطاب به صورت «يا ايها الذين آمنوا»و در ضمن آيات متعددي را که يک «جامعه مؤمن» را با خطر روبرو مي‏سازد بازگو کرد و از آن نهي فرمود.

در حالي که در آيه مورد بحث مخاطب کل جامعه انساني است و مهمترين اصلي را که ضامن نظم و ثبات است بيان مي‏کند، و ميزان واقعي ارزشهاي انساني را در برابر ارزشهاي کاذب و دروغين مشخص مي‏سازد.

مي‏فرمايد: «اي مردم! ما شما را از يک مرد و زني آفريديم، و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد»(يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا. )

 منظور از آفرينش مردم از يک مرد و زن همان بازگشت نسب انسانها ، به «آدم» و «حوا» است، بنابراين چون همه از ريشه واحدي هستند معني ندارد که از نظر نسب و قبيله بر يکديگر افتخار کنند، و اگر خداوند براي هر قبيله و طائفه‏اي ويژگيهائي آفريده براي حفظ نظم زندگي اجتماعي مردم است، چرا که اين تفاوتها سبب شناسائي است، و بدون شناسائي افراد، نظم در جامعه انساني حکمفرما نمي‏شود، چرا که هرگاه همه يکسان و شبيه يکديگر و همانند بودند، هرج و مرج عظيمي سراسر جامعه انساني را فرامي‏گرفت.

در اين که ميان «شعوب» (جمع «شعب» بر وزن صعب) به معني «گروه عظيمي از مردم» و «قبائل» جمع «قبيله» چه تفاوتي است؟ مفسران احتمالات مختلفي داده‏اند؟

 جمعي گفته‏اند دايره شعوب گسترده‏تر از دايره قبائل است، همانطور که «شعب» امروز بر يک «ملت» اطلاق مي‏شود.

 بعضي «شعوب» را اشاره به «طوائف عجم» و «قبائل» را اشاره به «طوائف عرب» مي‏دانند:

 و بالاخره بعضي ديگر «شعوب» را از نظر انتساب انسان به مناطق جغرافيائي، و «قبائل» را ناظر به انتساب او به نژاد و خون شمرده‏اند.

 ولي تفسير اول از همه مناسبتر به نظر مي‏رسد.

 به هر حال قرآن مجيد بعد از آنکه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلي يعني نسب و قبيله را از کار مي‏اندازد، به سراغ معيار واقعي ارزشي رفته مي‏افزايد: «گرامي‏ترين شما نزدخداوند باتقواترين شما است»(ان اکرمکم عند الله اتقيکم.)

 به اين ترتيب قلم سرخ بر تمام امتيازات ظاهري و مادي کشيده، و اصالت و واقعيت را به مسأله تقوا و پرهيزکاري و خداترسي مي‏دهد، و مي‏گويد براي تقرب به خدا و نزديکي به ساحت مقدس او هيچ امتيازي جز تقوا مؤثر نيست.

و از آنجا که تقوا يک صفت روحاني و باطني است که قبل از هر چيز بايد در قلب و جان انسان مستقر شود، و ممکن است مدعيان بسيار داشته باشد و متصفان کم، در آخر آيه مي‏افزايد: «خداوند دانا و آگاه است»(ان الله عليم خبير. )

پرهيزکاران را به خوبي مي‏شناسد، و از درجه تقوا و خلوص نيت و پاکي و صفاي آنها آگاه است، آنها را بر طبق علم خود گرامي مي‏دارد و پاداش مي‏دهد مدعيان دروغين را نيز مي‏شناسد و کيفر مي‏دهد.

نکته:

ارزشهاي راستين و ارزشهاي کاذب

بدون شک هر انساني فطرتأ خواهان اين است که موجود باارزش و پرافتخاري باشد، و به همين دليل با تمام وجودش براي کسب ارزشها تلاش مي‏کند.

ولي شناخت معيار ارزش با تفاوت فرهنگها کاملا متفاوت است، و گاه ارزشهاي کاذب جاي ارزشهاي راستين را مي‏گيرد.

گروهي ارزش واقعي خويش را در انتساب به «قبيله معروف و معتبري» مي‏دانند، و لذا براي تجليل مقام قبيله و طائفه خود دائما دست و پا مي‏کنند، تا از طريق بزرگ کردن آن خود را به وسيله انتساب به آن بزرگ کنند.

مخصوصا در ميان اقوام جاهلي افتخار به انساب و قبائل رائجترين افتخار موهوم بود، تا آنجا که هر قبيله‏اي خود را «قبيله برتر» و هر نژادي خود را «نژاد والاتر» مي‏شمرد، که متأسفانه هنوز رسوبات و بقاياي آن در اعماق روح بسياري از افراد و اقوام وجود دارد.

گروه ديگري مسأله مال و ثروت و داشتن کاخ و قصر و خدم و حشم و امثال اين امور را نشانه ارزش مي‏دانند، و دائما براي آن تلاش مي‏کنند، در حاليکه جمع ديگري مقامات بلند اجتماعي و سياسي را معيار شخصيت مي‏شمرند.  و به همين ترتيب هر گروهي در مسيري گام برمي‏دارند و به ارزشي دل مي‏بندند و آنرا معيار مي‏شمرند.

اما از آنجا که اين امور همه اموري است متزلزل و برون‏ذاتي و مادي و زودگذر يک آئين آسماني همچون اسلام هرگز نمي‏تواند با آن موافقت کند، لذا خط بطلان روي همه آنها کشيده، و ارزش واقعي انسان را در صفات ذاتي او مخصوصا تقوا و پرهيزکاري و تعهد و پاکي او مي‏شمرد حتي براي موضوعات مهمي، همچون علم و دانش، اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاي اخلاقي، قرار نگيرد اهميت قائل نيست.

و عجيب است که قرآن در محيطي ظهور کرد که ارزش «قبيله» از همه ارزشها مهمتر محسوب مي‏شد، اما اين بت ساختگي در هم شکست، و انسان را از اسارت «خون» و «قبيله» و «رنگ» و «نژاد» و «مال» و «مقام» و «ثروت» آزاد ساخت، و او را براي يافتن خويش به درون جانش و صفات والايش رهبري کرد!

جالب اينکه در شأن نزولهائي که براي اين آيه ذکر شده نکاتي ديده مي‏شود که از عمق اين دستور اسلامي حکايت مي‏کند، از جمله اينکه: بعد از فتح مکه پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آلهدستور داد اذان بگويند، «بلال» بر پشت بام کعبه رفت، و اذان گفت، «عتاب بن اسيد» که از آزادشدگان بود گفت شکر مي‏کنم خدا را که پدرم از دنيا رفت و چنين روزي را نديد! و «حارث بن هشام» نيز گفت: آيا رسول‏الله صلي الله عليه و آلهغير از اين «کلاغ سياه»! کسي را پيدا نکرد؟! (آيه فوق نازل شد و معيار ارزش واقعي را بيان کرد. )

بعضي ديگر گفته‏اند: آيه هنگامي نازل شد که پيامبر صلي الله عليه و آلهدستور داده بود دختري به بعضي از «موالي» دهند (موالي به بردگان آزادشده، يا به غير عرب مي‏گويند) آنها تعجب کردند و گفتند: اي رسول خدا صلي الله عليه و آلهآيا مي‏فرمائيد دخترانمان را به موالي دهيم؟! (آيه نازل شد و بر اين افکار خرافي خط بطلان کشيد. )

در حديثي مي‏خوانيم: روزي پيامبر صلي الله عليه و آلهدر مکه براي مردم خطبه خواند و فرمود: يا ايها الناس ان الله قد اذهب عنکم عيبة الجاهلية، و تعاظمها بابائها، فالناس رجلان: رجل بر تقي کريم علي الله، و فاجر شقي هين علي الله، و الناس بنو آدم، و خلق الله آدم من تراب، قال الله تعالي: يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله عليم خبير:

«اي مردم! خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نياکان را زدود، مردم دو گروه بيش نيستند: نيکوکار و باتقوا و ارزشمند نزد خدا، و يا بدکار و شقاوتمند و پست در پيشگاه حق، همه مردم فرزند آدمند، وخداوند آدم را از خاک آفريده، چنانکه مي‏گويد: اي مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم، و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا شناخته شويد، از همه گراميتر نزد خداوند کسي است که از همه پرهيزکارتر باشد،خداوند دانا و آگاه است».

در کتاب «آداب النفوس» طبري آمده که پيامبر صلي الله عليه و آله در اثناء ايام تشريق (روزهاي 11 و 12 و 13 ذي الحجه است) در سرزمين «مني» در حالي کهبر شتري سوار بود رو به سوي مردم کرد و فرمود:

يا ايها الناس! الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد، الا لا فضل لعربي علي عجمي، و لا لعجمي علي عربي، و لا لاسود علي احمر، و لا لاحمر علي اسود، الا بالتقوي الا هل بلغت؟ قالوا نعم! قال ليبلغ الشاهد الغائب:

«اي مردم بدانيد! خداي شما يکي است و پدرتان يکي، نه عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب، نه سياه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياه پوست مگر به تقوا، آيا من دستورالهي را ابلاغ کردم؟ همه گفتند: آري! فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند»!.

 و نيز در حديث ديگري در جمله‏هائي کوتاه و پرمعني از آن حضرت آمده است: ان الله لا ينظر الي احسابکم، و لا الي انسابکم، و لا الي اجسامکم، و لا الي اموالکم، و لکن ينظر الي قلوبکم، فمن کان له قلب صالح تحنن الله عليه، و انما انتم بنو آدم و احبکم اليه اتقاکم:

«خداوند به وضع خانوادگي و نسب شما نگاه نمي‏کند، و نه به اجسام شما، و نه به اموالتان، ولي نگاه به دلهاي شما مي‏کند، کسي که قلب صالحي دارد،خدا به او لطف و محبت مي‏کند، شما همگي فرزندان آدميد، و محبوبترين شما نزد خدا باتقواترين شما است».

ولي عجيب است که با اين تعليمات وسيع و غني و پربار هنوز در ميان مسلمانان کساني روي مسأله «نژاد» و «خون» و «زبان» تکيه مي‏کنند، و حتي وحدت آن را بر اخوت اسلامي، و وحدت ديني مقدم مي‏شمرند، و عصبيت جاهليت را بار ديگر زنده کرده‏اند، و با اينکه از اين رهگذر ضربه‏هاي سختي

بر آنان وارد شده گوئي نمي‏خواهند بيدار شوند، و به حکم اسلام بازگردند!. خداوند همه را از شر تعصبهاي جاهليت حفظ کند.

اسلام با «عصبيت جاهليت» در هر شکل و صورت مبارزه کرده است، تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبيله زير پرچم واحدي جمع‏آوري کند، نه پرچم قوميت و نژاد، و نه پرچم غير آن، چرا که اسلام هرگز اين ديدگاههاي تنگ و محدود را نمي‏پذيرد، و همه را موهوم و بي‏اساس مي‏شمرد حتي در حديثي آمده که پيامبر صلي الله عليه و آلهدر مورد عصبيت جاهليت فرمود: دعوها فانها منتنه!:«آن را رها کنيد که چيز متعفني است»!.

اما چرا اين تفکر متعفن هنوز مورد علاقه گروه زيادي است که خود را ظاهرا مسلمان مي‏شمرند و دم از قرآن و اخوت اسلامي مي‏زنند؟معلوم نيست!

چه زيبا است جامعه‏اي که بر اساس معيار ارزشي اسلام «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»بنا شود، و ارزشهاي کاذب نژاد و مال و ثروت و مناطق جغرافيائي و طبقه از آن برچيده شود، آري تقواي الهي و احساس مسؤليت دروني و ايستادگي در برابر شهوات، و پايبند بودن به راستي و درستي و پاکي و حق و عدالت اين تنها معيار ارزش انسان است و نه غير آن. هرچند در آشفته بازار جوامع کنوني اين ارش اصيل به دست فراموشي سپرده شده، و ارزشهاي دروغين جاي آن را گرفته است.

در نظام ارزشي جاهلي که بر محور «تفاخر به آباء و اموال و اولاد» دور مي‏زد يک مشت دزد و غارتگر پرورش مي‏يافت، اما با دگرگون شدن اين نظام و احياي اصل والاي ان اکرمکم عند الله اتقاکممحصول آن انسان هائي همچون سلمان و ابوذر عمار ياسر و مقداد بود.

و مهم در انقلاب جوامع انساني انقلاب نظام ارزشي آن، و احياي اين اصل اصيل اسلامي است.

اين سخن را با حديثي از پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آلهپايان مي‏دهيم آنجا که فرمود: کلکم بنو آدم، و آدم خلق من تراب، و لينتهين قوم يفخرون بآبائهم او ليکونن اهون علي الله من الجعلان:

«همه شما فرزندان آدميد، و آدم از خاک آفريده شده، از تفاخر به پدران بپرهيزيد، وگرنه نزدخدا از حشراتي که در کثافات غوطه‏ورند پست‏تر خواهيد بود»!.

فرزندان آدم

حقيقت تقوي

چنانکه ديديم، قرآن بزرگترين امتياز را براي تقوي قرار داده و آن را تنها معيار سنجش ارزش انسانها مي‏شمرد.

در جاي ديگر تقوي را بهترين زاد و توشه شمرده، مي‏گويد: «و تزودوا فان خير الزاد التقوي»(بقره- 197)

و در جاي ديگر لباس تقوي را بهترين لباس براي انسان مي‏شمرد : و لباس التقوي ذلک خير(اعراف- 26)

و در آيات متعددي يکي از نخستين اصول دعوت انبياء را «تقوي» ذکر کرده، و بالاخره در جاي ديگر اهميت اين موضوع را تا آن حد بالا برده که خدا را «اهل تقوي» مي‏شمرد، و مي‏گويد: هو اهل التقوي و اهل المغفرة(مدثر- 56)

قرآن، «تقوي» را نور الهي مي‏داند که هر جا راسخ شود، علم و دانشمي‏آفريند و اتقوا الله و يعلمکم الله(بقره- 282)

و نيز «نيکي» و «تقوي» را قرين هم مي‏شمرد، و تعاونوا علي البر و التقوي.

و «عدالت» را قرين «تقوي» ذکر مي‏کند: اعدلوا هو اقرب للتقوي.

حقيقت تقوي

اکنون بايد ديد حقيقت تقوي اين سرمايه بزرگ معنوي و اين بزرگترين افتخار انسان با اينهمه امتيازات چيست؟

قرآن اشاراتي دارد که پرده از روي حقيقت تقوي برمي‏دارد: در آيات متعددي جاي تقوي را «قلب» مي‏شمرد، از جمله مي‏فرمايد:

اولئک الذين امتحن الله قلوبهم بالتقوي: «آنها که صداي خود را در برابر رسولخدا صلي الله عليه و آلهپائين مي‏آورند و رعايت ادب مي‏کنند کساني هستند کهخداوند قلوبشان را براي پذيرش تقوي آزموده است» (حجرات- 3)

قرآن، «تقوي» را نقطه مقابل «فجور» ذکر کرده، چنانکه در آيه 8 سوره شمس مي‏خوانيم: فالهمها فجورها و تقواها:«خداوند انسان را آفريد و راه فجور و تقوي را به او نشان داد».

قرآن هر عملي را که از روح اخلاص و ايمان و نيت پاک سرچشمه گرفته باشد بر اساس «تقوي» مي‏شمرد، چنانکه در آيه 108 سوره توبه درباره مسجد «قبا» که منافقان مسجد «ضرار» را در مقابل آن ساختند مي‏فرمايد: لمسجد اسس علي التقوي من اول يوم احق ان تقوم فيه: «مسجدي که از روز نخست بر شالوده تقوي باشد شايسته‏تر است که در آن نماز بخواني».

مسجد «قبا»

از مجموع اين آيات به خوبي استفاده مي‏شود که «تقوي» همان احساس مسؤليت و تعهدي است که به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاکم مي‏شود و او را از «فجور» و گناه بازمي‏دارد، به نيکي و پاکي و عدالت دعوت مي‏کند، اعمال آدمي را خالص و فکر و نيت او را از آلودگيها مي‏شويد.

هنگامي که به ريشه لغوي اين کلمه بازمي‏گرديم نيز به همين نتيجه مي‏رسيم، زيرا «تقوي» از «وقاية» به معني کوشش در حفظ و نگهداري چيزي است، و منظور در اينگونه موارد نگهداري روح و جان از هرگونه آلودگي، و متمرکز ساختن نيروها در اموري است که رضاي خدا در آن است.

بعضي از بزرگان براي تقوي سه مرحله قائل شده‏اند:

• نگهداري نفس از عذاب جاويدان از طريق تحصيل اعتقادات صحيح.

• پرهيز از هرگونه گناه اعم از ترک واجب و فعل معصيت.

• خويشتنداري در برابر آنچه قلب آدمي را به خود مشغول مي‏دارد و از حق منصرف مي‏کند، و اين تقواي خواص بلکه خاص الخاص است.

امير مؤمنان علي عليه‏السلام (در نهج‏البلاغه) تعبيرات گويا و زنده‏اي پيرامون تقوي دارد، و تقوي از مسائلي است که در بسياري از خطب و نامه‏ها و کلمات قصار حضرت عليه‏السلام روي آن تکيه شده است.

در يک جا تقوي را با گناه و آلودگي مقايسه کرده چنين مي‏گويد: الا و ان الخطايا خيل شمس حمل عليها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم في النار! الا و ان التقوي مطايا ذلل حمل عليها اهلها، و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة!:

 

مرکب سرکش

 

«بدانيد گناهان همچون مرکبهاي سرکش است که گنهکاران بر آنها سوار مي‏شوند، و لجامشان گسيخته مي‏گردد، و آنان را در قعر دوزخ سرنگون مي‏سازد.  اما تقوي مرکبي است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار مي‏شوند، زمام آنها را به دست مي‏گيرند، و تا قلب بهشت پيش مي‏تازند»!.

مرکب راهوار

مطابق اين تشبيه لطيف، تقوي همان حالت خويشتنداري و کنترل نفس و تسلط بر شهوات است، در حالي که بي‏تقوائي همان تسليم شدن در برابر شهوات سرکش و از بين رفتن هرگونه کنترل بر آنها است.

و در جاي ديگري مي‏فرمايد: اعلموا عباد الله ان التقوي دار حصن عزيز، و الفجور دار حصن ذليل، لا يمنع اهله، و لا يحرز من لجا اليه، الا و بالتقوي تقطع حمة الخطايا:

«بدانيد اي بندگان خدا که تقوا قلعه‏اي محکم و شکست‏ناپذير است، اما فجور و گناه حصاري است سست و بي‏دفاع که اهلش را از آفات نجات نمي‏دهد و کسي که به آن پناهنده شود در امان نيست، بدانيد انسان تنها به وسيله تقوا از گزند گناه مصون مي‏ماند».

و باز در جاي ديگر مي‏افزايد: فاعتصموا بتقوي الله فان لها حبلا وثيقا عروته و معقلا منيعا ذروته.

«چنگ به تقواي الهي بزنيد که رشته‏اي محکم و دستگيره‏اي است استوار و پناهگاهي است مطمئن»!.

از لابلاي مجموع اين تعبيرات حقيقت و روح تقوي به خوبي روشن مي‏شود. اين نکته نيز لازم به يادآوري است که تقوي ميوه درخت ايمان است، و به همين دليل براي به دست آوردن اين سرمايه عظيم بايد پايه ايمان را محکم ساخت. البته ممارست بر اطاعت، و پرهيز از گناه، و توجه به برنامه‏هاي اخلاقي، بلکه تقوي را در نفس راسخ مي‏سازد، و نتيجه آن پيدايش نور يقين و ايمان شهودي در جان انسان است، و هر قدر نور «تقوي» افزون شود نور «يقين» نيز افزون خواهد شد، و لذا در روايات اسلامي مي‏بينيم «تقوي» يک درجه بالاتر از «ايمان» و يک درجه پائين‏تر از «يقين» شمرده شده!

امام علي بن موسي الرضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: الايمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوي فوق الايمان بدرجة، و اليقين فوق التقوي بدرجة، و ما قسم في الناس شي‏ء اقل من اليقين:

«ايمان يک درجه برتر از «اسلام» است، و «تقوي» درجه‏اي است بالاتر از «ايمان» و «يقين» درجه‏اي برتر از «تقوي» است و هيچ چيز در ميان مردم کمتر از «يقين» تقسيم نشده است»!

اين بحث را به شعر معروفي که حقيقت تقوي را ضمن مثال روشني بيان کرده پايان مي‏دهيم:

خل الذنوب صغيرها

و کبيرها فهو التقي

و اصنع کماش فوق ار

ض الشوک يحذر ما يري

لا تحقرن صغيرة

ان الجبال من الحصي

«گناهان کوچک و بزرگ را ترک گوي و تقوي همين است .

«و همچون کسي باش که از يک «خارزار» مي‏گذرد لباس و دامان خود را چنان جمع مي‏کند که خار بر دامانش ننشيند، و پيوسته مراقب اطراف خويش است»!

«هرگز گناهي را کوچک مشمر که کوههاي بزرگ از سنگريزه‏هاي کوچک تشکيل شده»!

منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir