گرامىترين انسان ها نزد خداوند چه کسانی هستند ؟
پاسخ به روایت قرآن :
( بخش اول – قسمت اول )
سوره الحجرات آیه 13
بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
يَأَيهَا النَّاس إِنَّا خَلَقْنَكم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَكمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكرَمَكمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاتُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
اى مردم ! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم ، و تيرهها و قبيلهها قرار داديم ، تا يكديگر را بشناسيد ، ولى گرامىترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست ، خداوند دانا و خبير است .
تفسير :
تقوى بزرگترين ارزش انسانى
در آيات گذشته روى سخن به مؤمنان بود ، و خطاب به صورت يا ايها الذين آمنوا و در ضمن آيات متعددى را كه يك جامعه مؤمن را با خطر روبرو مىسازد بازگو كرد و از آن نهى فرمود . در حالى كه در آيه مورد بحث مخاطب كل جامعه انسانى است و مهمترين اصلى را كه ضامن نظم و ثبات است بيان مىكند ، و ميزان واقعى ارزشهاى انسانى را در برابر ارزشهاى كاذب و دروغين مشخص مىسازد .
مىفرمايد : اى مردم ! ما شما را از يك مرد و زنى آفريديم ، و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد ( يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ) .
منظور از آفرينش مردم از يك مرد و زن همان بازگشت نسب انسانها به آدم و حوا است ، بنابر اين چون همه از ريشه واحدى هستند معنى ندارد كه از نظر نسب و قبيله بر يكديگر افتخار كنند ، و اگر خداوند براى هر قبيله و طائفهاى ويژگيهائى آفريده براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است ، چرا كه اين تفاوتها سبب شناسائى است ، و بدون شناسائى افراد ، نظم در جامعه انسانى حكمفرما نمىشود ، چرا كه هر گاه همه يكسان و شبيه يكديگر و همانند بودند ، هرج و مرج عظيمى سراسر جامعه انسانى را فرا مىگرفت .
در اين كه ميان شعوب ( جمع شعب بر وزن صعب ) به معنى گروه عظيمى از مردم و قبائل جمع قبيله چه تفاوتى است ؟ مفسران احتمالات مختلفى دادهاند ؟ جمعى گفتهاند دايره شعوب گستردهتر از دايره قبائل است ، همانطور كه شعب امروز بر يك ملت اطلاق مىشود .بعضى شعوب را اشاره به طوائف عجم و قبائل را اشاره به طوائف عرب مىدانند : و بالاخره بعضى ديگر شعوب را از نظر انتساب انسان به مناطق جغرافيائى ، و قبائل را ناظر به انتساب او به نژاد و خون شمردهاند . ولى تفسير اول از همه مناسبتر به نظر مىرسد . به هر حال قرآن مجيد بعد از آنكه بزرگترين مايه مباهات و مفاخره عصر جاهلى يعنى نسب و قبيله را از كار مىاندازد ، به سراغ معيار واقعى ارزشى رفته مىافزايد : گرامىترين شما نزد خداوند باتقواترين شما است ( ان اكرمكم عند الله اتقيكم ) .
به اين ترتيب قلم سرخ بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى كشيده ، و اصالت و واقعيت را به مساله تقوا و پرهيزكارى و خدا ترسى مىدهد ، و مىگويد براى تقرب به خدا و نزديكى به ساحت مقدس او هيچ امتيازى جز تقوا مؤثر نيست . و از آنجا كه تقوا يك صفت روحانى و باطنى است كه قبل از هر چيز بايد در قلب و جان انسان مستقر شود ، و ممكن است مدعيان بسيار داشته باشد و متصفان كم ، در آخر آيه مىافزايد : خداوند دانا و آگاه است ( ان الله عليم خبير ) . پرهيزگاران را به خوبى مىشناسد ، و از درجه تقوا و خلوص نيت و پاكى و صفاى آنها آگاه است ، آنها را بر طبق علم خود گرامى مىدارد و پاداش مىدهد مدعيان دروغين را نيز مىشناسد و كيفر مىدهد .
نكته :
1 - ارزشهاى راستين و ارزشهاى كاذب
بدون شك هر انسانى فطرتا خواهان اين است كه موجود با ارزش و پر افتخارى باشد ، و به همين دليل با تمام وجودش براى كسب ارزشها تلاش مىكند . ولى شناخت معيار ارزش با تفاوت فرهنگها كاملا متفاوت است ، و گاه ارزشهاى كاذب جاى ارزشهاى راستين را مىگيرد . گروهى ارزش واقعى خويش را در انتساب به قبيله معروف و معتبرى مىدانند ، و لذا براى تجليل مقام قبيله و طائفه خود دائما دست و پا مىكنند ، تا از طريق بزرگ كردن آن خود را به وسيله انتساب به آن بزرگ كنند .
مخصوصا در ميان اقوام جاهلى افتخار به انساب و قبائل رائجترين افتخار موهوم بود ، تا آنجا كه هر قبيلهاى خود را قبيله برتر و هر نژادى خود را نژاد والاتر مىشمرد ، كه متاسفانه هنوز رسوبات و بقاياى آن در اعماق روح بسيارى از افراد و اقوام وجود دارد . گروه ديگرى مساله مال و ثروت و داشتن كاخ و قصر و خدم و حشم و امثال اين امور را نشانه ارزش مىدانند ، و دائما براى آن تلاش مىكنند ، در حالى كه جمع ديگرى مقامات بلند اجتماعى و سياسى را معيار شخصيت مىشمرند . و به همين ترتيب هر گروهى در مسيرى گام برمىدارند و به ارزشى دل مىبندند و آنرا معيار مىشمرند .
اما از آنجا كه اين امور همه امورى است متزلزل و برون ذاتى و مادى و زودگذر يك آئين آسمانى همچون اسلام هرگز نمىتواند با آن موافقت كند ، لذا خط بطلان روى همه آنها كشيده ، و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى او مخصوصا تقوا و پرهيزكارى و تعهد و پاكى او مىشمرد حتى براى موضوعات مهمى ، همچون علم و دانش ، اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى ، قرار نگيرد اهميت قائل نيست .
و عجيب است كه قرآن در محيطى ظهور كرد كه ارزش قبيله از همه ارزشها مهمتر محسوب مىشد ، اما اين بت ساختگى در هم شكست ، و انسانرا از اسارت خون و قبيله و رنگ و نژاد و مال و مقام و ثروت آزاد ساخت ، و او را براى يافتن خويش به درون جانش و صفات والايش رهبرى كرد ! جالب اينكه در شان نزولهائى كه براى اين آيه ذكر شده نكاتى ديده مىشود كه از عمق اين دستور اسلامى حكايت مىكند ، از جمله اينكه : بعد از فتح مكه پيغمبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) دستور داد اذان بگويند ، بلال بر پشت بام كعبه رفت ، و اذان گفت ، عتاب بن اسيد كه از آزاد شدگان بود گفت شكر مىكنم خدا را كه پدرم از دنيا رفت و چنين روزى را نديد ! و حارث بن هشام نيز گفت : آيا رسول الله (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) غير از اين كلاغ سياه ! كسى را پيدا نكرد ؟ ! ( آيه فوق نازل شد و معيار ارزش واقعى را بيان كرد ) .
بعضى ديگر گفتهاند : آيه هنگامى نازل شد كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) دستور داده بود دخترى به بعضى از موالى دهند ( موالى به بردگان آزاد شده ، يا به غير عرب مىگويند ) آنها تعجب كردند و گفتند : اى رسول خدا (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) آيا مىفرمائيد دخترانمان را به موالى دهيم ؟ ! ( آيه نازل شد و بر اين افكار خرافى خط بطلان كشيد ) .
در حديثى مىخوانيم : روزى پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) در مكه براى مردم خطبه خواند و فرمود : يا ايها الناس ان الله قد اذهب عنكم عيبة الجاهلية ، و تعاظمها بابائها ، فالناس رجلان : رجل بر تقى كريم على الله ، و فاجر شقى هين على الله ، و الناس بنو آدم ، و خلق الله آدم من تراب ، قال الله تعالى : يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقاكم ان الله عليم خبير : اى مردم ! خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نياكان را زدود ، مردم دو گروه بيش نيستند : نيكوكار و با تقوا و ارزشمند نزد خدا ، و يا بدكار و شقاوتمند و پست در پيشگاه حق ، همه مردم فرزند آدمند ، و خداوند آدم را از خاك آفريده ، چنانكه مىگويد : اى مردم ! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم ، و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا شناخته شويد ، از همه گراميتر نزد خداوند كسى است كه از همه پرهيزگارتر باشد ، خداوند دانا و آگاه است .
در كتاب آداب النفوس طبرى آمده كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) در اثناء ايام تشريق ( روزهاى 11 و 12 و 13 ذى الحجه است ) در سرزمين منى در حالى كه بر شترى سوار بود رو به سوى مردم كرد و فرمود : يا ايها الناس ! الا ان ربكم واحد و ان اباكم واحد ، الا لا فضل لعربى على عجمى ، و لا لعجمى على عربى ، و لا لاسود على احمر ، و لا لاحمر على اسود ، الا بالتقوى الا هل بلغت ؟ قالوا نعم ! قال ليبلغ الشاهد الغائب : اى مردم بدانيد ! خداى شما يكى است و پدرتان يكى ، نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب ، نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست مگر به تقوا ، آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم ؟ همه گفتند : آرى ! فرمود : اين سخن را حاضران به غائبان برسانند ! .
و نيز در حديث ديگرى در جملههائى كوتاه و پر معنى از آنحضرت آمده است : ان الله لا ينظر الى احسابكم ، و لا الى انسابكم ، و لا الى اجسامكم ، و لا الى اموالكم ، و لكن ينظر الى قلوبكم ، فمن كان له قلب صالح تحنن الله عليه ، و انما انتم بنو آدم و احبكم اليه اتقاكم : خداوند به وضع خانوادگى و نسب شما نگاه نمىكند ، و نه به اجسام شما ، و نه به اموالتان ، ولى نگاه به دلهاى شما مىكند ، كسى كه قلب صالحى دارد ، خدا به او لطف و محبت مىكند ، شما همگى فرزندان آدميد ، و محبوبترين شما نزد خدا باتقواترين شما است .
ولى عجيب است كه با اين تعليمات وسيع و غنى و پربار هنوز در ميان مسلمانان كسانى روى مساله نژاد و خون و زبان تكيه مىكنند ، و حتى وحدت آن را بر اخوت اسلامى ، و وحدت دينى مقدم مىشمرند ، و عصبيت جاهليت را بار ديگر زنده كردهاند ، و با اينكه از اين رهگذر ضربههاى سختى بر آنان وارد شده گوئى نمىخواهند بيدار شوند ، و به حكم اسلام باز گردند ! . خداوند همه را از شر تعصبهاى جاهليت حفظ كند .
اسلام با عصبيت جاهليت در هر شكل و صورت مبارزه كرده است ، تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبيله زير پرچم واحدى جمعآورى كند ، نه پرچم قوميت و نژاد ، و نه پرچم غير آن ، چرا كه اسلام هرگز اين ديدگاههاى تنگ و محدود را نمىپذيرد ، و همه را موهوم و بى اساس مىشمرد حتى در حديثى آمده كه پيامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) در مورد عصبيت جاهليت فرمود : دعوها فانها منتنه ! : آن را رها كنيد كه چيز متعفنى است ! .
اما چرا اين تفكر متعفن هنوز مورد علاقه گروه زيادى است كه خود را ظاهرا مسلمان مىشمرند و دم از قرآن و اخوت اسلامى مىزنند ؟ معلوم نيست ! چه زيبا است جامعهاى كه بر اساس معيار ارزشى اسلام ان اكرمكم عند الله اتقاكم بنا شود ، و ارزشهاى كاذب نژاد و مال و ثروت و مناطق جغرافيائى و طبقه از آن بر چيده شود ، آرى تقواى الهى و احساس مسؤليت درونى و ايستادگى در برابر شهوات ، و پايبند بودن به راستى و درستى و پاكى و حق و عدالت اين تنها معيار ارزش انسان است و نه غير آن . هر چند در آشفته بازار جوامع كنونى اين ارزش اصيل به دست فراموشى سپرده شده ، و ارزشهاى دروغين جاى آن را گرفته است .
در نظام ارزشى جاهلى كه بر محور تفاخر به آباء و اموال و اولاد دور مىزد يك مشت دزد و غارتگر پرورش مىيافت ، اما با دگرگون شدن اين نظام و احياى اصل والاى ان اكرمكم عند الله اتقاكم محصول آن انسانهائى همچون سلمان و ابو ذر و عمار ياسر و مقداد بود . و مهم در انقلاب جوامع انسانى انقلاب نظام ارزشى آن ، و احياى اين اصل اصيل اسلامى است .
اين سخن را با حديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) پايان مىدهيم آنجا كه فرمود : كلكم بنو آدم ، و آدم خلق من تراب ، و لينتهين قوم يفخرون بابائهم او ليكونن اهون على الله من الجعلان : همه شما فرزندان آدميد ، و آدم از خاك آفريده شده ، از تفاخر به پدران بپرهيزيد ، و گرنه نزد خدا از حشراتى كه در كثافات غوطهورند پستتر خواهيد بود ! .
( ادامه دارد )
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى تفسير نمونه ج : 22 ص : 196 تا 208
|