به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » اولین انسان هائی که خلع لباس شدند ...( بخش دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 580 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 
مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى

 

اولین انسان هائی که خلع لباس شدند چه کسانی بودند و جرم آنان چه بود ؟

( بخش دوم )

پاسخ به روایت  مفسرین قرآن : 

سوره الاعراف  آیات 26 و 27

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْکُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِکُمْ وَ رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَيْرٌ ذلِکَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ  يَذَّکَّرُونَ «26» يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّکُمُ الشَّيْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَيْکُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما  إِنَّهُ يَراکُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ «27    » 

ترجمه :

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر 

اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فرستاديم که اندام شما را مي‏پوشاند و مايه ي زينت شماست؛ اما لباس پرهيزگاري بهتر است. اينها (همه) از آيات خداست، تا متذکر (نعمتهاي او) شوند. * اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد. چه اينکه او و همکارانش شما را مي‏بينند از جايي که شما آنها را نمي‏بينيد؛ (اما بدانيد) ما شياطين را اولياي کساني قرار داديم که ايمان نمي‏آورند.

تفسیرنمونه :

اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فروفرستاديم که اندام شما را مي‏پوشاند و مايه زينت شماست و لباس پرهيزگاري بهتر است، اين‏ها (همه) از آيات خدا است شايد متذکر (نعمتهاي او ) شوند.  

اخطار به همه فرزندان آدم  

همانطور که در آخرين بحث در آيات گذشته گفتيم، سرگذشت آدم و درگيري او با شيطان دورنمائي بود از زندگي همه انسانها در روي زمين، به همين جهت، خداوند از اين آيات به بعد يک سلسله دستورات و برنامه‏هاي سازنده، براي همه فرزندان آدم، بيان مي‏کند، که در حقيقت دنباله‏اي است از برنامه‏هاي آدم در بهشت.  نخست به همان مساله لباس و پوشانيدن بدن که در سرگذشت آدم نقش مهمي داشت، اشاره کرده مي‏فرمايد: «اي فرزندان آدم، ما لباسي بر شما فروفرستاديم، که (اندام شما را مي‏پوشاند و) زشتيهاي بدنتان را پنهان مي‏سازد ( يا بني آدم قد انزلنا عليکم لباسا يواري سوآتکم )

ولي فايده اين لباس که براي شما فرستاده‏ايم، تنها پوشانيدن تن و مستور ساختن زشتيها نيست بلکه لباس تجمل و زينت که اندام شما را زيباتر از آنچه هست نشان مي‏دهد، براي شما نيز فرستاده‏ايم (و ريشا) «ريش» در اصل واژه عربي، به معني پرهاي پرندگان است و از آنجا که پرهاي پرندگان لباسي طبيعي در اندام آنها است، به هر گونه لباس، نيز گفته مي‏شود، ولي چون پرهاي پرندگان غالبا به رنگهاي مختلف و زيبا است، يک نوع مفهوم زينت در معني کلمه «ريش» افتاده است، علاوه بر اين به پارچه‏هائي که روي زين اسب و يا جهاز شتر مي‏اندازند «ريش» گفته مي‏شود.

جهاز شتر

 

بعضي از مفسران و اهل لغت نيز آنرا به معني وسيعتري اطلاق کرده‏اند  و آن هر گونه اثاث و وسائل مورد نياز انسان است، اما مناسبتر در آيه فوق همان لباسهاي زينتي و جالب است.  به دنبال اين جمله که درباره لباس ظاهري سخن گفته است، قرآن بحث را به لباس معنوي کشانده و آن چنان که سيره قرآن در بسياري از موارد است، هر دو جنبه را به هم مي‏آميزد و مي‏گويد: «لباس پرهيزکاري و تقوا از آن هم بهتر است» (و لباس التقوي ذلک خير ) .  

تشبيه تقوي و پرهيزکاري به لباس، تشبيه بسيار رسا و گويائي است، زيرا همانطور که لباس هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ مي‏کند، و هم سپري است در برابر بسياري از خطرها، و هم عيوب جسماني را مي‏پوشاند و هم زينتي است براي انسان، روح تقوي و پرهيزکاري نيز علاوه بر پوشانيدن بشر از زشتي گناهان و حفظ از بسياري از خطرات فردي و اجتماعي، زينت بسيار بزرگي براي او محسوب مي‏شود. زينتي است چشمگير که بر شخصيت او مي‏افزايد.

در اينکه منظور از لباس تقوي چيست در ميان مفسران گفتگو بسيار شده است، بعضي آنرا به معني «عمل صالح» و بعضي «حياء» و بعضي «لباس عبادت» و بعضي به معني «لباس جنگ» مانند زره و خود و حتي سپر گرفته‏اند، زيرا تقوي از ماده «وقاية» به معني نگاهداري و حفظ است، و به همين معني در قرآن مجيد نيز آمده است چنانکه در سوره نحل آيه 81 مي‏خوانيم: (و جعل لکم سرابيل تقيکم الحر و سرابيل تقيکم باسکم...) «و براي شما پيراهن‏هائي قرار داد که شما را از گرما حفظ مي‏کند و هم پيراهن‏هائي که شما را در ميدان جنگ محفوظ مي‏دارد».

ولي همانطور که بارها گفته‏ايم آيات قرآن غالبا معني وسيعي دارد که مصداقهاي مختلف را در برمي‏گيرد، در آيه مورد بحث نيز مي‏توان تمام اين معاني را از آيه استفاده کرد.  و از آنجا که لباس تقوي در مقابل لباس جسماني قرار گرفته، به نظر مي‏رسد که منظور از آن همان «روح تقوي و پرهيزکاري» است، که جان انسان را حفظ مي‏کند و معني «حياء» و «عمل صالح» و امثال آن در آن جمع است.

در پايان آيه مي‏فرمايد: «اين لباسهائي که خدا براي شما قرار داده اعم از لباس مادي و معنوي، لباس جسماني و لباس تقوي، همگي از آيات و نشانه‏هاي خدا است تا بندگان متذکر نعمت‏هاي پروردگار شوند». (ذلک من آيات الله لعلهم يذکرون .  )

فرود آمدن لباس!  

در آيات متعددي از قرآن مجيد، به جمله «انزلنا» (فروفرستاديم) برخورد مي‏کنيم که ظاهرا، با مفهوم فرستادن از طرف بالا به سمت پائين، سازش ندارد، مانند آيه مورد بحث، زيرا خداوند در اين آيه مي‏فرمايد: «لباسي براي شما فروفرستاديم که اندام شما را مي‏پوشاند» در حالي که مي‏دانيم لباس يا از پشم حيوانات گرفته مي‏شود و يا از مواد گياهي و مانند اينها که همه از زمين است.

در سوره زمر آيه 6 نيز مي‏خوانيم  : و انزل لکم من الانعام ثمانية ازواج (براي شما هشت زوج از چهار پايان فروفرستاد) و در سوره حديد آيه 25 مي‏خوانيم  : و انزلنا الحديد... (آهن را فروفرستاديم....  )

بسياري از مفسران، اصرار دارند که اين گونه آيات را به معني نزول مکاني، يعني از طرف بالا به پائين، تفسير کنند مثلا بگويند چون آب باران از بالا به زمين نازل مي‏شود و گياهان و حيوانات از آن سيراب مي‏گردند، بنابراين مواد لباسها به يک معني از آسمان به زمين فرستاده شده است، در مورد آهن نيز سنگهاي عظيم آسماني که ترکيبات آهن در آن وجود داشته به سوي زمين جذب شده است.

ولي با توجه به اينکه نزول گاهي به معني نزول مقامي آمده است، و در استعمالات روزانه نيز زياد به کار مي‏رود و مثلا مي‏گويند از طرف مقام بالا چنين دستوري صادر شده و يا مي‏گوئيم رفعت شکو اي الي القاضي (شکايتم را به سوي قاضي بالا بردم) هيچ لزومي ندارد که ما اصرار بر تفسير اين آيات به نزول مکاني داشته باشيم.  و از آنجا که نعمتهاي پروردگار از طرف مقام والاي ربوبيت به بندگان ارزاني شده تعبير به نزول در آن، کاملا مفهوم و قابل درک است.

نظير اين موضوع، در الفاظ اشاره به قريب و بعيد نيز ديده مي‏شود که گاهي يک موضوع مهم که از نظر مکاني در دسترس ما است ولي از نظر مقامي بسيار بلندپايه است، با «اسم اشاره بعيد» از آن تعبير مي‏کنيم، مثلا در فارسي مي‏گوئيم به آن جناب چنين معروض مي‏دارم (با اينکه طرف نزديک ما نشسته است) و در قرآن مجيد مي‏خوانيم  : ذلک الکتاب لا ريب فيه: «آن کتاب پر عظمت بلند پايه (يعني قرآن) جاي شک و ترديدي ندارد».  

لباس در گذشته و حال  

تا آنجا که تاريخ نشان مي‏دهد هميشه انسان لباس مي‏پوشيده است، ولي البته در طول تاريخ و با گذشت زمان و با تفاوت امکنه، لباسها فوق‏العاده متنوع و متفاوت بوده است، در گذشته بيشتر لباس به عنوان حفظ از سرما و گرما و همچنين زينت و تجمل مورد استفاده قرار مي‏گرفته است، و جنبه ايمني و حفاظت آن در درجه بعد بوده، اما در زندگي صنعتي امروز، نقش ايمني لباس و جنبه حفاظت آن در بسياري از رشته‏ها در درجه اول اهميت قرار دارد، فضانوردان، ماموران آتش نشاني، کارگران معادن، غواصان، و بسياري ديگر، از لباسهاي مخصوص براي حفظ خود در برابر انواع خطرها استفاده مي‏کنند.  وسائل توليد لباس در عصر ما به قدري متنوع شده و توسعه يافته است که با  گذشته اصلا قابل مقايسه نيست.

نويسنده تفسير «المنار» در جلد هشتم در ذيل آيه مورد بحث چنين مي‏نويسد: يکي از رؤساي کشور آلمان روزي از يک کارخانه پارچه‏بافي ديدن مي‏کرد، هنگام ورود در کارخانه گوسفنداني را به او نشان دادند در حالي که مشغول چيدن پشم از آنها بودند، پس از بازديد به هنگامي که مي‏خواست از کارخانه خارج شود، پارچه‏اي به عنوان هديه به او دادند و به او گفتند اين پارچه از پشم همان گوسفنداني است که به هنگام ورود در برابر شما چيده شد، يعني يکي دو ساعت بيشتر طول نکشيد که پشم از بدن گوسفند فرود آمد و پارچه جالبي براي پوشش رئيس کشور شد!.

اما متاسفانه در عصر ما، جنبه‏هاي فرعي و حتي نامطلوب و زننده لباس به قدري گسترش يافته که فلسفه اصلي لباس را دارد تحت الشعاع خود قرار مي‏دهد.  لباس عاملي شده براي انواع تجمل‏پرستي‏ها، توسعه فساد، تحريک شهوات، خودنمائي و تکبر و اسراف و تبذير و امثال آن، حتي گاه لباسهائي در ميان جمعي از مردم به خصوص «جوانان غرب‏زده» ديده مي‏شود که جنبه جنون‏آميز آن بر جنبه عقلانيش برتري دارد و به همه چيز شباهت دارد جز به لباس، اصولا چنين به نظر مي‏رسد که کمبودهاي رواني عاملي براي به نمايش گذاردن اينگونه انواع لباسهاي عجيب و غريب است، افرادي که نمي‏توانند با کار چشمگيري خود را به جامعه نشان دهند، سعي دارند با لباسهاي نامانوس و غريب و عجيب وجود و حضور خود را در جامعه اثبات کنند، و به همين دليل ملاحظه مي‏کنيم، افراد با شخصيت و آنها که داراي عقده حقارتي نيستند، از پوشيدن اين گونه لباسها متنفرند.

به هر صورت ثروتهاي عظيمي که از طريق لباسهاي گوناگون و مدپرستيهاي مختلف و چشم هم چشميها در مساله لباس، نابود مي‏شود، رقم بسيار مهمي را  تشکيل مي‏دهد که اگر صرفه‏جوئي مي‏شد بسياري از مشکلات اجتماعي را حل مي‏کرد و مرهمهاي مؤثري بر زخمهاي جانکاه جمعي از محرومان جامعه بشري مي‏گذارد.  مساله مدپرستي در لباس نه تنها ثروتهاي زيادي را به کام خود فرومي‏کشد، بلکه قسمت مهمي از وقتها و نيروهاي انساني را نيز بر باد مي‏دهد.

از تاريخ زندگي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم و ساير پيشوايان بزرگ استفاده مي‏شود که آنها با مساله تجمل‏پرستي در لباس سخت مخالف بودند، تا آنجا که در روايتي مي‏خوانيم: هيئتي از مسيحيان نجران به خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم رسيدند در حالي که لباسهاي ابريشمين بسيار زيبا که تا آن زمان در اندام عربها ديده نشده بود در تن داشتند، هنگامي که به خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيدند و سلام کردند، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پاسخ سلام آنها را نگفت حتي حاضر نشد يک کلمه با آنها سخن گويد، از علي عليه‏السلام در اين باره چاره خواستند، و علت روي‏گرداني پيامبر صلي الله عليه و آله را از آنها جويا شدند، علي عليه‏السلام فرمود: من چنين فکر مي‏کنم که اينها بايد اين لباسهاي زيبا و انگشترهاي گران قيمت را از تن بيرون کنند، سپس خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم برسند آنها چنين کردند، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سلام آنها را پاسخ داد و با آنها سخن گفت، سپس فرمود: و الذي بعثني بالحق لقد أتوني المرة الاولي و ان ابليس لمعهم: «سوگند به خدائي که مرا به حق فرستاده است، نخستين بار که اينها بر من وارد شدند ديدم شيطان نيز به همراه آنها است» .

اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد آنچنان که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد، چه اينکه او و همکارانش شما را مي‏بينند و شما آنها را نمي‏بينيد (اما بدانيد) ما شياطين را اولياي کساني قرار داديم که ايمان نمي‏آورند.  

در آيه بعد خداوند به همه افراد بشر و فرزندان آدم، هشدار مي‏دهد که مراقب فريبکاري شيطان باشند زيرا شيطان سابقه دشمني خود را با پدر آنها نشان داده، همانطور که لباس بهشتي را بر اثر وسوسه‏ها از اندام او بيرون کرد، ممکن  است لباس تقوا را از اندام ايشان بيرون نمايد، لذا مي‏گويد: «اي فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آنچنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون ساخت و لباس آنان را از اندامشان بيرون کرد، تا عورت آنها را به آنها نشان دهد» (يا بني آدم لا يفتننکم الشيطان کما اخرج ابويکم من الجنة ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوآتهما).  

در حقيقت چيزي که اين آيه را با آيه قبل پيوند مي‏دهد اين است که در آنجا سخن از لباس ظاهري و معنوي انسان (لباس تقوا و پرهيزکاري) در ميان آمده بود در اين آيه هشدار مي‏دهد که مراقب باشيد، اين لباس تقوا را شيطان از تن شما بيرون نکند.

البته ظاهر عبارت لا يفتننکم الشيطان نهي کردن شيطان از اين عمل است، ولي اين گونه عبارتها کنايه لطيفي براي نهي مخاطب محسوب مي‏شود، و به اين مي‏ماند که به شخص مورد علاقه خود خطاب کنيم و بگوئيم نبايد فلان دشمن به تو ضربه بزند، يعني تو مراقب باش که ضربه نخوري!.

سپس تاکيد مي‏کند که حساب شيطان و همکارانش از ساير دشمنان جدا است، «او و همکارانش شما را مي‏بينند در حالي که شما آنها را مشاهده نمي‏کنيد» و از چنين دشمني بايد سخت برحذر بود! (انه يراکم هو و قبيله من حيث لا ترونهم).  

در حقيقت آنجا که تصور مي‏کنيد تنها خودتان هستيد و خودتان، ممکن است آنها حضور داشته باشند، و براستي بايد در برابر چنين دشمن ناپيدائي که لحظات حمله او را با دقت نمي‏توان پيش‏بيني کرد، هميشه آماده دفاع بود.

و در پايان آيه جمله‏اي بيان مي‏کند که در حقيقت پاسخي است به يک ايراد مهم و آن اينکه اگر کسي بگويد: چگونه خداوند دادگر و مهربان دشمني را با اين قدرت بر انسان مسلط ساخته، دشمني که هيچگونه موازنه قوا  با او ندارد، به هر کجا بخواهد مي‏رود، بدون اينکه کسي حضورش را احساس کند، حتي طبق بعضي از روايات در درون وجود انسان همچون جريان خون در رگها حرکت مي‏کند! آيا اين با عدالت پروردگار سازگار است؟!

آيه در پاسخ اين سؤال احتمالي مي‏گويد: «ما شياطين را اولياء و سرپرستان افراد بي‏ايمان قرار داديم» (انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يؤمنون). يعني آنها هرگز اجازه ورود به منطقه روح و قلب افرادي که آمادگي خود را براي پذيرش آنان اعلام نداشته‏اند ندارند، و به تعبير ديگر گامهاي نخستين از طرف خود انسان برداشته مي‏شود و اجازه ورود به کشور تن از طرف او داده مي‏شود، و تنها پس از موافقت خود انسان است که شيطان مي‏تواند از مرزهاي روح او بگذرد، بنابراين کساني که دريچه‏هاي روح خود را به روي شياطين ببندند، آنها قدرت عبور از آن را نخواهند داشت.

آيات ديگر قرآن نيز شاهد اين حقيقت است، در سوره نحل آيه 100 مي‏خوانيم  : انما سلطانه علي الذين يتولونه و الذين هم به مشرکون: «تسلط شيطان بر آنها است که به او عشق مي‏ورزند و او را سرپرست خود انتخاب کرده‏اند و کساني که او را پرستش مي‏کنند».  و در آيه 47 سوره حجر مي‏خوانيم  : ان عبادي ليس لک عليهم سلطان الا من اتبعک من الغاوين: «تو بر بندگان من تسلط نخواهي داشت، مگر بر گمراهاني که از تو پيروي مي‏کنند».  

به تعبير ديگر: درست است که ما شيطان و همکارانش را نمي‏بينيم، ولي به اصطلاح ردپاي آنها را مي‏توانيم مشاهده کنيم، هر جا مجلس گناه است، و در هر نقطه‏اي وسائل معصيت، آماده است، و در هر موقع پاي زرق و برق دنيا و تجمل‏پرستي به ميان مي‏آيد، و به هنگام طغيان غرائز، و در موقع برافروخته شدن آتش خشم و غضب حضور شيطان قطعي است، و گويا در چنين مواردي، انسان صداي وسوسه او را با گوش دل مي‏شنود و ردپاي او را با چشم خود مي‏بيند.

رد پای شیطان

 

در اين زمينه حديث جالبي از امام باقر عليه‏السلام نقل شده است که فرمود:

لما دعا نوح ربه عز و جل علي قومه اتاه ابليس لعنه الله فقال يا نوح ان لک عندي يدا! اريد ان اکافيک عليها فقال نوح انه ليبغض الي ان يکون لک عندي يد فما هي؟ قال بلي دعوت الله علي قومک فاغرقتهم فلم يبق احد اغويه فانا مستريح حتي ينسق قرن آخر و اغويهم، فقال له نوح ما الذي تريد ان تکافئني به؟  

قال اذکرني في ثلاث مواطن فاني اقرب ما اکون الي العبد، اذا کان في احداهن. اذکرني اذا غضبت؟  

و اذکرني اذا حکمت بين اثنين!  

و اذکرني اذا کنت مع امرئة خاليا ليس معکما احد!  

هنگامي که نوح به قوم خود نفرين کرد و هلاک آنها را از خدا خواست (و طوفان همه را درهم کوبيد) ابليس نزد او آمد و گفت: تو حقي بر گردن من داري که من مي‏خواهم آنرا تلافي کنم!.  

نوح (در تعجب فرورفت) گفت: بسيار بر من گران است که حقي بر تو داشته باشم، چه حقي؟!  

گفت: همان نفريني که درباره قومت کردي و آنها را غرق نمودي، و احدي باقي نماند که من او را گمراه سازم، بنابراين من تا مدتي راحتم، تا زماني که نسل ديگري بپاخيزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم.  

نوح (با اينکه حداکثر کوشش را براي هدايت قوم خود کرده بود، در عين حال ناراحت شد و) به ابليس گفت حالا چه جبراني مي‏خواهي بکني؟.  

گفت: در سه موقع بياد من باش ! که من نزديکترين فاصله را به بندگان در اين سه موقع دارم:


خشم

 

هنگامي که خشم ترا فرامي‏گيرد به ياد من باش !.


قضاوت

 

 

و هنگامي که ميان دو نفر قضاوت مي‏کني بياد من باش !.



زن بیگانه

 

و هنگامي که با زن بيگانه‏اي تنها هستي و هيچکس در آنجا نيست باز به ياد من باش !.

نکته ديگري که در اينجا بايد به آن توجه داشت اين است که جمعي از مفسران از آيه فوق چنين استفاده کرده‏اند که شيطان براي انسان به هيچوجه قابل رؤيت نيست، در حالي که از پاره‏اي از روايات استفاده مي‏شود که چنين امري احيانا ممکن است.

ولي ظاهرا اين دو با هم منافاتي ندارند، زيرا قاعده اصلي آن است که مشاهده نشود ولي اين قاعده مانند بسياري از قاعده‏هاي ديگر موارد استثنائي دارد.

منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام  آیت الله مكارم شیرازى








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir