چرا در قرآن انسان ها "عجول " معرفي شده اند؟
( بخش دوم )
پاسخ به روایت مفسرین قرآن :
سوره الاسراء آیه 11
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً «11»
انسان (بر اثر شتابزدگي)، بديها را طلب ميکند آن گونه که نيکيها را ميطلبد؛ و انسان، هميشه عجول بوده است.
تفسیر نمونه :
و انسان (بر اثر شتابزدگي) بديها را طلب ميکند آنگونه که نيکيها را ميطلبد، و انسان همواره عجول است.
در آيهي بعد به تناسب بحث گذشته به يکي از علل مهم بيايماني که عدم مطالعه کافي در امور است اشاره کرده چنين ميفرمايد:
«انسان همانگونه که نيکيها را طلب ميکند به خاطر دستپاچگي و عدم مطالعه کافي به طلب بديها برميخيزد» (و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير).
«چرا که انسان ذاتا عجول است» (و کان الانسان عجولا).
«دعا» در اينجا معني وسيعي دارد که هر گونه طلب و خواستن را شامل ميشود، اعم از اينکه با زبان بخواهد، و يا عملا براي بدست آوردن چيزي بپاخيزد و تلاش و کوشش کند.
در حقيقت عجول بودن انسان براي کسب منافع بيشتر و شتابزدگي او در تحصيل خير و منفعت سبب ميشود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسي قرار ندهد، و چه بسيار که با اين عجله، نتواند خير واقعي خود را تشخيص دهد، بلکه هوي و هوسهاي سرکش چهرهي حقيقت را در نظرش دگرگون سازد و به دنبال شر برود.
و در اين حال همانگونه که انسان، از خدا تقاضاي نيکي ميکند، بر اثر سوء تشخيص خود، بديها را از او تقاضا ميکند، و همانگونه که براي نيکي تلاش ميکند، به دنبال شر و بدي ميرود، و اين بلاي بزرگي است براي نوع انسانها و مانع عجيبي است در طريق سعادت.
چه بسيارند کساني که بر اثر شتابزدگي خود را به پرتگاههاي خطرناک افکندهاند به گمان اينکه به محل امن و امان ميروند، در بيراههها گام گذاردهاند به تصور اينکه به سوي منزل سعادت پيش ميروند، در زشتيها و بدبختيها غوطهور شدهاند به پندار اينکه در مسير افتخار راه ميروند و اين نتيجهي شوم عجله و شتابزدگي است.
از آنچه گفتيم روشن شد که مفهوم آيه نه منحصر به دعاي لفظي است، و نه طلب کردن عملي بلکه همه را در يک معني جامع قرار ميگيرد و اگر بعضي از مفسران آن را در يک قسمت محدود کردهاند دليلي بر آن وجود ندارد.
و نيز اگر در بعضي از روايات تنها مسأله دعاي لفظي مطرح شده از قبيل ذکر مصداق است نه تمام مفهوم، چنانکه در حديثي از حضرت امام صادق عليهالسلام نقل شده که فرمود:
و اعرف طريق نجاتک و هلاکک، کي لا تدعوا الله بشيء عسي فيه هلاکک، و انت تظن ان فيه نجاتک، قال الله تعالي و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير و کان الانسان عجولا:
«راه نجات و هلاک خود را درست بشناس مبادا از خدا چيزي بطلبي که نابودي تو در آن است، در حالي که گمان ميبري، نجات تو در آن است، خداوند متعال ميگويد انسان دعاي شر ميکند آنگونه که دعاي خير ميکند چرا که انسان، عجول است».
بنابراين تنها راه رسيدن به خير و سعادت آنست که انسان در هر کار قدم ميگذارد با نهايت دقت و هوشياري و دور از هر گونه عجله و شتابزدگي تمام جوانب را بررسي کند و خود را در انتخاب راه، از هر گونه پيشداوري و قضاوتهاي آميخته با هوي و هوس بر کنار دارد، از خدا در اين راه ياري بطلبد تا راه خير و سعادت را بيابد و در پرتگاه و بيراهه گام ننهد.
نکتهها:
آيا انسان ذاتا عجول است؟
نه تنها در رابطه با عجله و شتابزدگي که در آيات فوق انسان به آن توصيف شده، در موارد متعددي ديگر از قرآن نيز مذمتهائي روي عنوان «انسان» ديده ميشود، از قبيل «ظلوم» و «جهول» و «کفور» و «طغيانگر» و «هلوع» (کمظرفيت) و «مغرور» و مانند آن.
اين تعبيرات گاهي اين سؤال را به وجود ميآورد که چگونه ميتوان اين امور را با برداشتي که از قرآن در مورد فطرت پاک انسان و حامل روح خدائي بودنش داريم، هماهنگ ساخت؟
به تعبير ديگر انسان از نظر جهانبيني اسلامي، موجودي است بسيار والا، به حدي که لايق مقام خليفةاللهي و نمايندگي خدا در زمين است، معلم فرشتگان و برتر از آنهاست، اين موضوع با نکوهشهاي فوق چگونه سازگار است؟!
پاسخ اين سؤال را در يک جمله ميتوان داد که آنهمه مقام و شخصيت و ارزش انسان مشروط به يک شرط است و آن «تربيت تحت نظر رهبران الهي» است، در غير اين صورت انسان به گونهي گياهي خودرو پرورش مييابد و در ميان هوسها و شهوات غوطهور ميشود، سرمايههاي عظيمي را که بالقوه دارد از دست ميدهد و جنبههاي منفي در وجود او آشکار ميشود.
بنابراين اگر شرط مزبور تحقق يابد تمام جنبههاي مثبتي که در قرآن در رابطه با انسان آمده در وجود او بارور ميگردد، و اگر اين شرط، تحقق نيابد، جنبههاي منفي ياد شده آشکار ميشود، لذا در آيه 19 تا 24 سورهي معارج ميخوانيم : ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا الا المصلين الذين هم علي صلاتهم دائمون.
:«انسان، هلوع آفريده شده، هنگامي که بدي به او برسد بيتابي ميکند، و هنگامي که خوبي به او برسد، بخل ميورزد، مگر نمازگزاران که همواره به اين برنامه ادامه ميدهند.
شرح بيشتر اين موضوع را در سورهي يونس ذيل آيه 12 نيز بيان کرديم (تفسير نمونه جلد 8 صفحه 239).
بلاي شتابزدگي!
عشق آتشين به يک موضوع و افکار سطحي و محدود، و گاه سيطرهي هوي و هوس بر انسان، و خوشبيني بيش از حد به يک مطلب، عوامل عجله و شتابزدگي در کارها است، و از آنجا که بررسيهاي سطحي و مقدماتي غالبا براي پي بردن به حقيقت يک امر و سود و زيان آن کافي نيست، معمولا عجله و دستپاچگي در انجام کارها، موجب ندامت و خسران و پشيماني است.
تا آنجا که در آيات فوق خوانديم که گاهي عجله سبب ميشود، انسان به دنبال بديها برود به همان سرعت که به دنبال نيکيها ميرود!
تلخکاميها و شکستها و مصائبي که دامان انسان را در طول تاريخ بر اثر عجله و شتابزدگي گرفته است، بيش از آن است که قابل احصا و شماره باشد، و خود ما در طول زندگي نمونههاي آن را آزمودهايم، و ثمرات تلخش را چشيدهايم!.
نقطهي مقابل عجله «تثبت» و «تأني» يعني درنگ کردن، و با تفکر و تأمل و بررسي همهي جوانب کاري را انجام دادن است.
در حديثي از رسولخدا صلي الله عليه و آله نقل شده که فرمود:
انما اهلک الناس العجلة و لو ان الناس تثبتوا لم يهلک احد: مردم را عجله هلاک ميکند، اگر مردم با تأمل کارها را انجام ميدادند کسي هلاک نميشد».
در حديث ديگري از امام صادق عليهالسلام ميخوانيم :
مع التثبت تکون السلامة، و مع العجلة تکون الندامة: «با درنگ کردن سلامت است و با عجله ندامت»!
و نيز پيامبر عليهالسلام ميفرمايد:
ان الاناة من الله و العجلة من الشيطان!: «تأني و ترک شتابزدگي از ناحيه خدا است و عجله از شيطان است»!.
البته در روايات اسلامي بابي در زمينهي «تعجيل در کار خير داريم»، از جمله در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ميخوانيم:
ان الله يحب من الخير ما يعجل: «خداوند کار نيکي را دوست دارد که در آن شتاب شود».
و روايات در اين زمينه بسيار است که منظور از عجله در اين روايات همان «سرعت» است در مقابل اهمال کاري و تأخيرهاي بيجا و امروز و فردا کردن، که غالبا سبب بروز مشکلات و موانعي در کارها ميگردد.
شاهد اين سخن حديثي است که در همين باب از امام صادق عليهالسلام نقل شده است:
من هم بشيء من الخير فليعجله فان کل شيء فيه تأخير فان للشيطان فيه نظرة: کسي که تصميم به کار خيري گرفت بايد عجله کند زيرا هر کاري را که در آن تأخير کنيد شيطان در آن حيلهاي ميکند».
بنابراين بايد گفت: «سرعت و جديت در کارها آري، اما عجله و شتابزدگي نه»!.
و به تعبير ديگر، عجله مذموم آنست که به هنگام بررسي و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گيرد، اما سرعت و عجلهي ممدوح آنست که بعد از تصميمگيري لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روايات ميخوانيم: «در کار خير، عجله کنيد» يعني بعد از آنکه خير بودن کاري ثابت شد ديگر جاي مسامحه نيست.
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |