کدام انسان ها در قرآن به عنوان «مسرف» (اسرافکار) معرفي شدهاند؟
( بخش دوم )
پاسخ به روایت قرآن :
سوره یونس آیه 12
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ «12»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
هنگامي که به انسان زيان (و ناراحتي) رسد، ما را (در هر حال:) در حالي که به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، ميخواند؛ اما هنگامي که ناراحتي را از او برطرف ساختيم، چنان ميرود که گويي هرگز ما را براي حل مشکلي که به او رسيده بود، نخوانده است. اين گونه براي اسرافکاران، اعمالشان زينت داده شده است (که زشتي اين عمل را درک نميکنند).
تفسیر :
و هنگامي که به انسان زيان (و ناراحتي) برسد ما را (در همه حال) در حالي که به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است ميخواند، اما هنگامي که ناراحتي او را برطرف ساختيم چنان ميرود که گوئي هرگز ما را براي حل مشکلي که به او رسيده نخوانده، اينگونه براي اسرافکاران اعمالشان زينت داده شده است.
آنگاه اشاره به وجود نور توحيد در فطرت و عمق روح آدمي کرده ميگويد: «هنگامي که به انسان زياني ميرسد، و دستش از همه جا کوتاه ميشود، دست به سوي ما دراز ميکند و ما را در همه حال در حالي که به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده است ميخواند» (و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما)
آري خاصيت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روي فطرت پاک آدمي است، در کورهي حوادث تمام قشرهاي سياهي که روي اين فطرت را پوشانده است ميسوزد و از ميان ميرود، و براي مدتي، هر چند کوتاه درخشش اين نور توحيدي آشکار ميگردد.
سپس ميگويد اما اين افراد، چنان کمظرفيت و بيخردند که «به مجرد اينکه بلا و ناراحتي آنها را برطرف ميسازيم، آنچنان در غفلت فرو ميروند که گويا هرگز از ما تقاضائي نداشتند» و ما نيز به آنها کمکي نکرديم (فلما کشفنا عنه ضره مر کأن لم يدعنا الي ضر مسه)
«آري اين چنين اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است» (کذلک زين للمسرفين ما کانوا يعملون).
در اينکه چه کسي اعمال اينگونه افراد را در نظرشان جلوه و زينت ميدهد، در ذيل آيهي 122 سوره انعام جلد پنجم تفسير نمونه صفحه 428 بحث کردهايم و اجمال سخن اين است که:
زينتدهنده خداوند است اما از اين طريق که اين خاصيت را در اعمال زشت و آلوده آفريده که هر قدر انسان به آنها بيشتر آلوده شود، بيشتر خو ميگيرد و نه تنها قبح و زشتي آنها تدريجا از ميان ميرود بلکه کم کم به صورت عملي شايسته در نظرشان مجسم ميگردد!
و اما چرا در آيهي فوق اينگونه افراد به عنوان «مسرف» (اسرافکار) معرفي شدهاند ؟
به خاطر اين است که چه اسرافي از اين بالاتر که انسان مهمترين سرمايه وجود خود يعني عمر و سلامت و جواني و نيروها را بيهوده در راه فساد و گناه و عصيان و يا در مسير بدست آوردن متاع بيارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر دهد، و در برابر اين سرمايه چيزي عائد او نشود.
آيا اين کار اسراف نيست و چنين کسان مسرف محسوب نميشوند ؟
در اينجا به يک نکته بايد توجه کرد .
انسان در قرآن کريم
درباره «انسان» تعبيرات مختلفي در قرآن مجيد آمده است.
در آيات زيادي از او به «بشر» تعبير شده.
و در آيات فراواني به انسان، و در آياتي نيز به عنوان «بنيآدم» و عجيب اينکه در بسياري از آياتي که از او به انسان تعبير شده صفات نکوهيده و مذمومي براي او ذکر گرديده است.
مثلا در آيات مورد بحث انسان به عنوان يک موجود فراموشکار و حقنشناس معرفي شده.
در جاي ديگر به عنوان يک موجود ضعيف (خلق الانسان ضعيفا- نساء- 38)
و در جاي ديگر به عنوان يک موجود ستمگر و کفرانکننده (ان الانسان لظلوم کفار- ابراهيم- 34).
و در جائي ديگر انسان را بخيل (و کان الانسان قتورا- اسراء- 100).
و در مورد ديگر موجودي عجول (و کان الانسان عجولا- اسراء- 11).
و در جاي ديگر کفور و کفرانکننده (و کان الانسان کفورا- اسراء- 67).
و در مورد ديگر موجودي پرخاشگر (کان الانسان اکثر شيء جدلا- کهف- 54).
و در جاي ديگر ظلوم و جهول (انه کان ظلوما جهولا- احزاب- 72).
و در جاي ديگر کفور مبين و کفران کننده آشکار (ان الانسان لکفور مبين- زخرف-19).
و در مورد ديگر موجودي کمظرفيت و دمدمي مزاج که هنگام نعمت بخيل و به هنگامي بلا پرجزع است (ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا- معارج- 19 و 20 و 21).
و در جاي ديگر مغرور حتي در برابر خدا (يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم-انفطار- 6).
و در مورد ديگر موجودي که به هنگام نعمت طغيان ميکند (ان الانسان ليطغي ان رآه استغني- علق- 6).
به اين ترتيب ميبينيم «انسان» در قرآن مجيد به عنوان موجودي که داراي جنبههاي منفي فراوان و نقطههاي ضعف متعددي است معرفي شده است.
آيا اين همان انساني است که خدا او را در «احسن تقويم» و «بهترين ساختمان»،آفريده است؟ (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم- تين- 4).
و نيز آيا اين همان انساني است که خدا معلم او بوده و آنچه را نميدانسته است به وي آموخته است (علم الانسان ما لم يعلم- علق- 5).
و آيا اين همان انساني است که خدا بيان به او آموخته (خلق الانسان علمه البيان- رحمان- 3).
و بالاخره آيا اين همان انساني است که خدا او را در مسير پروردگار به سعي و تلاش واداشته (يا ايها الانسان انک کادح ربک کدحا- انشقاق- 6).
بايد ديد اينها چه انساني هستند که با آنهمه کرامت و محبت الهي اينهمه نقاط ضعف و نارسائي از خود نشان ميدهند؟!
ظاهر اين است که اين بحثها همه مربوط به انسانهائي است که تحت تربيت رهبران الهي قرار نگرفته بلکه به صورت گياهي خودرو پرورش يافتهاند، نه معلمي و نه راهنمائي، و نه بيدار کنندهاي داشتهاند، شهواتشان آزاد و در ميان هوسها غوطهور هستند.
بديهي است چنين انساني نه تنها از امکانات فراوان و سرمايههاي عظيم وجود خويش بهره نميگيرد، بلکه با بکار انداختن آنها در مسيرهاي انحرافي و غلط به صورت موجودي خطرناک و سرانجام نا توان و بينوا درميآيد.
و الا انساني که با استفاده از وجود رهبران الهي و بکار گرفتن انديشه و فکر و قرار گرفتن در مسير حرکت تکاملي و حق و عدالت به مرحله «آدميت» گام مينهد و شايسته نام «بنيآدم» ميشود، بجائي ميرسد که بجز خدا نميبيند،
آنچنان که قرآن ميگويد و لقد کرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا:
«ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و صفحه خشکي و دريا را جولانگاه آنها قرار داديم و از روزيهاي پاکيزه به او بخشيديم و بر بسياري از مخلوقات خود فضيلت و برتريش داديم» (سوره اسراء آيه 70).
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى |