کدام انسان ها در قرآن به عنوان «مسرف» (اسرافکار) معرفي شده اند؟
( بخش اول )
پاسخ به روایت قرآن :
سوره یونس آیه 12
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما کانُوا يَعْمَلُونَ «12»
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
هنگامي که به انسان زيان (و ناراحتي) رسد، ما را (در هر حال:) در حالي که به پهلو خوابيده، يا نشسته، يا ايستاده است، ميخواند؛ اما هنگامي که ناراحتي را از او برطرف ساختيم، چنان ميرود که گويي هرگز ما را براي حل مشکلي که به او رسيده بود، نخوانده است. اين گونه براي اسرافکاران، اعمالشان زينت داده شده است (که زشتي اين عمل را درک نميکنند).
تفسیر :
(و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما...)
کلمه (ضر) - به ضم ضاد - به معناي حوادث و اموري است که به جان آدمي ضرر برساند. و معناي جمله (دعانا لجنبه او قاعدا او قائما) اين است که وقتي به انسان ضرري مي رسد ما را مي خواند در حالي که به پهلو افتاده و يا نشسته و يا ايستاده است. و ظاهرا اين ترديد به منظور تعميم مي باشد و مي خواهد بفرمايد: چه به پهلو و چه نشسته و چه ايستاده و چه در هر حال ديگري که فرض شود بر دعا و خواندن ما اصرار مي ورزد، و در هيچ حالي ما را فراموش نمي کند. ممکن هم هست هر سه کلمه (لجنبه او قاعدا او قائما) همگي حال از کلمه (الانسان) باشد، نه حال از فاعل (دعانا)،
در اين صورت عامل در اين سه حال کلمه (مس) مي باشد، و معناي جمله چنين مي شود: (وقتي که ناملايمي به انسان برسد، او در حالي که خوابيده يا نشسته و يا ايستاده در همان حال ما را مي خواند). و اين معنا در بعضي از روايات بي سند وارد شده. و جمله (دعانا لجنبه) مربوط به بيماري است که قدرت برخاستن ندارد، و جمله (او قاعدا) مربوط به مريضي است که نمي تواند بايستد، و جمله (او قائما) مربوط به افراد سالم است.
و جمله (مر کان لم يدعنا الي ضر مسه) کنايه است از فراموشي و غفلت از چيزي که فراموش نمي شود.و معناي آيه اين است که:
وقتي بلاء و ناملايمي جانکاه به انسان مي رسد مدام و بدون وقفه ما را به منظور رفع آن بلاء مي خواند و برخواندن خود اصرار مي ورزد، و همينکه بلاي او را برطرف مي کنيم بکلي ما را فراموش مي کند، و دلش به سوي همان کارهائي که قبلا داشت کشيده مي شود، آري، اين چنين اعمال که اسرافگران و مفرطان در تمتع به زخارف دنيوي دارند، در نظرشان زيبا جلوه مي کند، آنقدر زيبا که جانب ربوبيت پروردگار را بکلي از ياد مي برند، و به فرضي هم که کسي آنان را ياد آوري کند اصلا از ياد خدا روي بر مي گردانند.
و در اين آيه علت اينکه منکرين معاد به ضلالت و غي خود ادامه مي دهند بيان شده، و خصوصيات آن سبب ذکر شده، و آن اين است که اينگونه افراد مثلشان مثل انساني است که گرفتار بلاء و ضري جانکاه شده، و به خاطر اين گرفتاري خداي تعالي را مي خواند، و يکسره، اي خدا اي خدا مي کند، و اصرار مي ورزد تا آنکه خدا گرفتاريش را - که به خاطر رفع آن خدا خدا مي کرد - برطرف سازد، و ناگهان دنبال همان نافرمانيها که قبلا داشت بگيرد، و فراموش کند که همو بود که آن همه خدا خدا مي کرد، همچنانکه علت اين فراموشي اين است که بعد از نجات از گرفتاري شيطان گناهان و شهوات را در نظر او جلوه مي دهد آنچنانکه ياد آن شهوات جاي خالي در دل او براي ياد خدا باقي نمي گذارد، و خدا را بعد از مدتها خدا خدا کردن از يادش مي برد.
همچنين اين اسرافگران و منکرين معاد علت انکارشان اين است که شيطان اعمال زشت آنان را در نظر آنان زينت داده، در نتيجه دلهايشان به سوي آن اعمال کشيده شد، بطوري که جائي براي ياد خدا در آن نماند، و قهرا خدا از يادشان رفت، و با اينکه خداي تعالي با فرستادن رسولان پيشين و با معجزاتي روشن مقام خود را به آنان يادآوري کرد و توجهشان داد به اينکه اقوام پيشين را به جرم اينکه ايمان نياوردند و به جرم اينکه ظلم کردند هلاکشان ساخت مع ذلک ايمان نياوردند، و اين سنتي است از خداي تعالي که مردم مجرم را اين طور جزاء مي دهد.
منبع : ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) |