به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » دشمنان انسان
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 465 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

علامه طباطبائی و استاد مرتضی مطهری

دشمنان انسان

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

تفسير سوره تغابن ( بخش چهارم )

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ  اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ* إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ  * إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِيمٌ * عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ * » ( تغابن / 14 - . 18  ) .

دو آيه اول را در جلسه گذشته مختصری تفسير كرديم و مجددا با توضيح‏ بيشتری بيان می‏كنيم . در آيه اول می‏فرمايد : ای اهل ايمان ، بعضی ازجفتها و همسران شما و بعضی از فرزندان شما دشمنان شما هستند . عرض شد كه ازواج به معنی همسران است ، هم شامل زن می‏شود و هم شامل مرد . اين نكته را بايد توجه داشت كه اين كه می‏فرمايد بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند ، منظور اين نيست كه بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما احساسات دشمنانه نسبت به شما دارند . شكی نيست كه‏ چنين چيزی هست ، يعنی زياد اتفاق می‏افتد كه همسرانی نسبت به همسران خود و يا فرزندانی نسبت به پدران خود احساسات كينه ‏توزانه دارند ، اين به‏جای‏ قرآن هم می‏فرمايد : بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند نه‏ همه همسران و فرزندان .

سه‏ گونه دشمن برای انسان

نفس انسان كه دشمن انسان است ، چگونه دشمنی است ؟ آيا دشمن‏بودن نفس‏ انسان با انسان به معنی اين است كه احساسات كينه‏توزانه با انسان دارد ، يا فقط می‏خواهد به هوا و ميل خودش رفتار كند ، ولی همينكه می‏خواهد به‏ هوا و ميل خودش رفتار كند ، نتيجه‏اش رفتاری دشمنانه خواهد بود ؟ دومی‏ صحيح است . اين است كه می‏فرمايد : " فاحذروهم " بترسيد و احتياط كنيد از دشمنی اين دشمنها . آن دشمنی كه با چهره دشمنانه با انسان روبرو می‏شود خطرش كمتر است از دشمنی كه با چهره دشمنانه روبرو نمی‏شود و حتی با قصد دشمنی هم روبرو نمی‏شود . از اينجا معلوم می‏شود كه انسان سه‏گونه دشمن‏ می‏تواند داشته باشد :

دسته اول دشمنانی هستند كه با قصد دشمنی و با چهره دشمنی با انسان‏ روبرو می‏شوند كه دشمنهای آشكار و علنی هستند .

دسته دوم دشمنانی هستند كه با قصد دشمنی و با چهره دوستی با انسان‏ روبرو می‏شوند . مسلما خطر دوستان منافق برای انسان از خطر دشمنان صريح‏ بيشتر است .

دسته سوم كسانی هستند كه با چهره دوستی می‏آيند و با قصد دوستی هم‏ می‏آيند ولی رفتارشان و تقاضاهايشان به گونه‏ای است كه از تيرباران كردن‏ يك دشمن ، بيشتر و بالاتر است .

گاهی مادر انسان ضررش برای انسان از هر دشمنی بيشتر و بالاتر است . مادر با چهره دوستی و با قصد دوستی ، با فرزندش رفتاری می‏كند كه دشمن آن‏گونه رفتار نمی‏كند . يك امر كوچك را به عنوان مثال عرض می‏كنم : در بين‏الطلوعين پدر می‏خواهد فرزندش را برای نماز بيدار كند . مادر خطاب به پدر می‏گويد : آيا دلت می‏آيد بچه‏ات را از اين خواب خوش بيدار كنی ؟ دلش برای اين‏ فرزند می‏سوزد و می‏خواهد به او مهربانی كند و او را ناراحت نكند و لذا او را برای نماز بيدار نمی‏كند . اين مادر دشمنی است كه با چهره دوستی و با قصد دوستی سراغ فرزند خود آمده است . پس معلوم می‏شود خطر دشمنی كه با چهره دوستی و با قصد دوستی می‏آيد و آنچه بر ضرر انسان است می‏خواهد ، از خطر كافر و حتی منافق بيشتر است .

لهذا قرآن در اين آيه خطر اين‏جور دشمنها را به انسان گوشزد می‏كند ، دشمنی‏ كه با چهره دوستی و با قصد دوستی با انسان مواجه می‏شود . در ادامه آيه می‏فرمايد : " « و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله‏غفور رحيم »" . تفاوت دشمنی نوع سوم با دشمنی نوع دوم و نوع اول در اين است كه دشمنی نوع سوم از آندو خطرناكتر است ولی اين تفاوت هست كه‏ در اينجا سونيت در كار نيست ، با حسن‏نيت دشمنی صورت می‏گيرد يعنی‏ دشمنی از روی جهالت است .

در صدر اسلام مسلمينی بودند كه در مواردی كه همسران و فرزندان مانع‏ می‏شدند هيچ به حرف آنها گوش نمی‏كردند . بعدها كه اوضاع به نفع مسلمين‏ گردش كرد و خود آنها هم مجبور شدند مهاجرت كنند ، بعضی از مسلمين‏ می‏خواستند به انتقام آن روزهايی كه آنها مانع بودند ديگر با آنها هيچ‏ معاشرتی نكنند و آنها را از خودشان طرد كنند . قرآن می‏فرمايد : شما به‏ حرف آنها گوش نكنيد ولی كينه آنها را هم در دل خود نگه نداريد ، عفوكنيد و صفح كنيد .

هميشه مقامی بالاتر از عفو دارند يعنی عفو آنها به‏صورت صفح است . انس بن مالك در خانه رسول خدا صلی الله عليه و آله خدمت می‏كرد . می‏گويد رسول اكرم صلی الله عليه و آله در بسياری از اوقات روزه می‏گرفتند و بعد هم غذای بسيار ساده‏ای ، چه هنگام سحر و چه افطار می‏خوردند و معمولا افطاری ايشان يك مقدار شير بود كه من تهيه می‏كردم . يك شب كه ايشان با عده‏ای از صحابه بودند خيلی دير به منزل آمدند ، آنقدر دير كه من خيال‏ كردم ايشان در منزل يكی از اصحاب افطار كرده‏اند . من هم شير را خودم‏ خوردم وبعد هم رفتم و خوابيدم . وقتی كه آمدند حس كردم كه ايشان هنوز افطار نكرده‏اند . ( ظاهرا انس بن مالك از كسی پرسيد كه آيا رسول اكرم‏ صلی الله عليه و آله امشب جايی مهمان بودند و او گفت نه . ) هيچ چيز ديگری هم در دسترس نبود . رفتم و خودم را مخفی كردم . ايشان وقتی ديدند چيزی موجود نيست رفتند و خوابيدند . انس كه خود قصه را بازگو كرده است‏ و نه رسول اكرم ، می‏گويد رسول اكرم صلی الله عليه و آله تا زنده بودند چيزی در اين مورد به روی من نياوردند . اين را می‏گويند صفح . قرآن‏ می‏فرمايد عفو كنيد و صفح كنيد .

" « و تغفروا »" . غفران از " غفر " به معنای پوشاندن است . باز " پوشاندن " درجه بالاتری است ، يعنی روی [ گناه ] را با رحمت پوشاندن‏ . چرا می‏گوييم " مغفرت " الهی ؟ به اين جهت كه انسان گناهی به درگاه الهی مرتكب می‏شود كه استحقاق مجازات دارد . خداوند متعال او را مجازات‏ نمی‏كند و از او صفح می‏كند و به روی بنده‏اش هم نمی‏آورد و بالاتر اينكه روی‏ آن را هم می‏پوشاند ، روپوشی می‏كند . اين " روپوشی " يكی از اين جهت‏ است كه نمی‏گذارد ديگران از آن اطلاع پيدا كنند و [ ديگر اينكه ] از رحمت‏ و فضل خودش هم چيزی اضافه به او می‏دهد . و لذا قرآن می‏فرمايد : " « وان‏تعفوا وتصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم »" . اگر در مورد همسران وفرزندان خطاكار عفو كنيد و صفح كنيد و غافر باشيد بدانيد كه خداوند هم‏غفور و رحيم است . يعنی اگر چنين كنيد همان كاری را كرده‏ايد كه خدا در مقابل بندگان گناهكار خود می‏كند ، مظهر اسم " يا غفور " باشيد ، مظهر اسم " يا رحيم " باشيد .

اينجا از آن مواردی است كه در جمله شرطيه چيزی كه به منزله علت است‏ جانشين " جزا " شده است . در قرآن كريم اين امر نظاير زيادی دارد و يكی از فنون بلاغت است . در سوره لقمان قبلا خوانديم : " « و من يشكرفانما يشكر لنفسه »" هر بنده‏ای كه شاكر باشد بداند كه اين شكر به سودخودش است . خداوند نيازی به شكر بندگان ندارد و اثر شكر بندگان باز به‏ خود بندگان برمی‏گردد . عبوديت ، [ موجب ] تكامل بشر است . اين جمله به‏ صورت شرط و جزا بيان شده است . در ادامه می‏فرمايد : " « و من كفر فان‏الله غنی حميد »" (لقمان / . 12  ) و كسی كه كفر بورزد ضررش به خودش برمی‏گردد .

ولی " ضررش به خودش برمی‏گردد " به عنوان جزا نيامده است بلكه به جای‏ آن فرموده است : خداوند از همه جهانيان بی‏نياز است . در آيه مورد بحث هم نمی‏فرمايد اگر عفو كنيد ، صفح كنيد و بيامرزيد برای شما خيلی بهتر است ، بلكه می‏فرمايد : پس به درستی كه خداوند غفور و رحيم است ، كه از آن می‏توان فهميد كه چقدر اين عفو و صفح و غفران خوب‏ است .

تا اينجا سخن در اين بود كه بعضی از همسران و بعضی از فرزندان در عين‏ اينكه احساسات آنان نسبت به شما احساسات دوستانه است ولی ممكن‏ است رفتارشان دشمنانه باشد و مومنين بايد احتياط كنند .

بعد می‏فرمايد : " « انما اموالكم و اولادكم فتنه »" جز اين نيست كه‏اموال و ثروتهای شما و فرزندان شما برای شما فتنه هستند . كلمه " فتنه‏ " همان مفهوم امتحان و آزمايش را دارد . البته فتنه از اين جهت " فتنه " گفته می‏شود كه چيزی است كه انسان را به خود مشغول می‏كند و امتحان بودنش به همين است . در قرآن می‏خوانيم : " « و نبلوكم بالشرو الخير فتنه و الينا ترجعون »" (انبيا / . 35  ) . آيا اين چيزهايی كه موجب آزمايش بشر است خيرند يا شر ؟ ممكن است‏ چيزی به ظاهر خير باشد يعنی نعمت باشد و ممكن است چيزی شر باشد يعنی بلا باشد ولی عمده اين است كه انسان در مقابل آن چيزی كه موضوع امتحان اوست‏ چه عكس‏العملی نشان می‏دهد . ممكن است عكس‏العمل انسان درباره نعمت و بلا به‏گونه‏ای باشد كه هر دو برای او " نعمت " بشود و ممكن است عكس‏العمل‏ او در برابر نعمت و بلا به گونه‏ای باشد كه هر دو برای او " نقمت " شود . اين است كه نبايد هر چيزی را كه مايه امتحان انسان است بد دانست‏ بلكه بايد آن را خوب دانست ، زيرا امتحان برای سه منظور مختلف صورت‏ می‏گيرد :

سه نوع امتحان

گاهی امتحان همان است كه به آن اختبار و آزمايش می‏گوييم كه شخص‏ امتحان‏كننده وقتی می‏خواهد مجهولی را تبديل به معلوم كند آزمايش می‏كند . مثلا مواد غذايی را به آزمايشگاه می‏برند برای اينكه ببينند سالم است يا نه . اين امتحانی است كه هدف امتحان‏كننده از آن اين است كه می‏خواهد حقيقتی را كشف كند . در مورد خداوند متعال نسبت به بندگان چنين امتحانی‏ معنی ندارد .

نوع دوم امتحانی است كه برای اتمام‏حجت است يعنی برای اين است كه به‏ خود امتحان‏شونده [ امری را ] ثابت كنند . يك معلم كه در طول سال با دانش ‏آموز كار می‏كند ، خودش می‏داند كه به كدام دانش‏آموز بايد نمره‏ قبولی بدهد و به كدام نمره رد بدهد ، به كداميك بايد بيست بدهد ، به‏ كداميك نوزده و به كداميك چهارده ، ولی مسلم است كه اگر امتحان‏نكرده‏ بخواهد اين نمره ‏ها را بدهد غير از آن كسی كه بيست گرفته همه اعتراض‏ می‏كنند . او امتحان می‏كند تا بر همه روشن شود كه نمره‏ هايی كه می‏خواهد بدهد همه درست است . البته ممكن است معلمی واقعا نتيجه امتحان را نداند ولی اگر هم بداند باز امتحان می‏كند ، برای اينكه مطلب برای همه‏ روشن باشد و اتمام حجت شده باشد . امتحان به اين معنا در مورد خدای‏ متعال معنی دارد . ممكن است خدای متعال بنده‏ای را مورد امتحان قرار بدهد برای اينكه حجت بر آن بنده تمام شود .

نوع سوم امتحان كه مهمتر است [ به معنای ] عمل تمرينی برای امتحان‏شونده است يعنی خداوند متعال كه البته در مورد غيرخداوند متعال هم‏ صدق می‏كند انسان را در بوته‏ای قرار می‏دهد برای اينكه در آن بوته آنچه از استعداد در درون او هست به فعليت برسد . مثل آدمی كه خودش يا ديگری را به آب می‏اندازد برای اينكه شنا ياد بگيرد . اين نوع امتحان نوعی عمل و رفتار برای كمال‏يافتن است در جنگيدن با آب ، و در تلاش كردن در آب است كه انسان شناگر می‏شود . اگر به كسی بگويند برو در آب شنا كن و او بگويد من شنا بلد نيستم ، هروقت شنا ياد گرفتم داخل آب‏ می‏روم ، چنين شخصی اگر پنجاه سال هم كنار يك رودخانه و يا استخر بايستد و شناكردن ديگران را ببيند يا قواعد شناكردن را در كتاب بخواند شناگر نمی‏شود ، در داخل آب است كه انسان شناگر می‏شود .

امتحان الهی

امتحانهای الهی برای اين جهت است كه انسان در خلال آن گرفتاريها ] كمال يابد ] . گرفتاری در نعمت يك جور گرفتاری است و گرفتاری در نقمت‏ جور ديگر است . همه چيز برای اين است كه انسان گرفتار آن شود و خود را از آن آزاد كند . انسان در دنيا نيامده كه از كنار نعمتها و از كنار بلاها و گرفتاريها بگذرد ، بلكه آمده است در دريای نعمتها و در دريای‏ گرفتاريها خودش را بيندازد و سالم بيرون بيايد . اگر كسی در عمرش اساسا خودش را در بلايا و مصائب و سختيها قرار ندهد و هميشه از آن كنار بگذرد ، هرگز چيزی نمی‏شود . اگر كسی هم اساسا دستش به نعمت نرسد كمالی كه در اين دنيا بايد پيدا كند ، پيدا نمی‏كند . كمال انسان به اين است كه در دنيا ، هم با نعمتها و هم با شدتها هرچه بيشتر درگير شود و از اين درگيری‏ آزاد بيرون بيايد .

در مورد ابتلاها حديثی هست از امام صادق عليه السلام كه می‏فرمايند:  ²" ان الله اذا احب عبدا غته بالبلاء غتا "» (بحارالانوار ، ج 15 ، جز اول ، ص 55 ، چاپ كمپانی ، نقل از كافی . ) يعنی خدای متعال آنگاه‏كه بنده‏ای را دوست بدارد او را در دريای بلا فرو می‏برد. غت، فرورفتن درآب است .

تشبيه به فرورفتن در آب شده است . امير المومنين عليه السلام جمله‏ای دارند در نهج البلاغه ، می‏فرمايند ²" الدنيا دار ممر لا دار مقر " » دنيا عبورگاه است نه قرارگاه، هر كسی‏ كه می‏آيد بالاخره از اينجا می‏گذرد « " و الناس فيها رجلان " » و مردم دردنيا دو گروهند « " رجل باع نفسه فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها) نهج ‏البلاغه ، كلمات قصار ، حكمت . 133  (  " » يك گروه در اين بازار خودشان را می‏فروشند و هلاك می‏كنند حال يا دربازار نعمتها و يا در بازار نقمتها ، و گروهی ديگر در اين بازار خودشان‏را می‏خرند و آزاد می‏كنند . ولی همه به اين بازار می‏آيند و همه بايد در اين بازار بيايند ، تا كه خودش را در اينجا بخرد و آزاد كند و كه خودش‏ را در اينجا بفروشد و هلاك كند .

خداوند متعال در آنجا كه فرمود " « ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم " آن جنبه دشمنی و خطر برخی از همسران و فرزندان را يادآوری كرد و در آيه بعد كه فرمود : " « انما اموالكم و اولادكم فتنه »" جنبه امتحان‏ بودن و " لابد منه " بودن آنها را بيان كرد . اينها مايه‏های امتحان شما هستند ، مايه امتحان‏بودن مستحق ملامت نيست ، به شما بستگی دارد كه از اين امتحان چگونه بيرون بياييد   ." « و الله عنده اجر عظيم »" و آن كه در نزد او اجر بزرگ است اللهاست .

تقوا

" « فاتقو الله ما استطعتم »" پس تقوای الهی داشته باشيد تا آن حدی‏ كه قدرت داريد . " تقوا " از آن كلمات عجيبی است كه در قرآن و در نهج‏البلاغه زياد به‏كار رفته است و مكرر گفته‏ايم كه اين كلمه ترجمه فارسی‏ ندارد . ريشه‏اش از " وقی " به معنای نگهداری است . پس درواقع " « اتقوا »" يعنی خود را نگه‏داريد ، ولی بعد كلمه ديگری ذكر می‏كنيم كه به اصطلاح تضمين است‏ : خود را نگه داريد ، مثلا از فلان چيز بترسيد . خود تقوا " خود نگهداری " است ، " خودنجات‏دادن " است و مستلزم‏ مفهوم آزادی معنوی است .

 در مورد " تقوا " دو سخنرانی در قديم داشتم و همه متكی به نهج البلاغه‏ بود. اميرالمومنين عليه السلام می‏فرمايد : « " ان التقوی نجاه من كل هلكهو عتق من كل ملكه " » (نهج ‏البلاغه ، خطبه 228 ، با اندك اختلاف . ) تقوا مايه نجات از هر هلاكتی و مايه آزادی ازهر مملوكيتی است . تقوای واقعی همان است كه انسان را نجات می‏دهد ، انسان را آزاد و رها می‏كند . انسان در زير امتحانها ( چه امتحان به نعمتها و چه امتحان به‏ نقمتها ) بايد تقوا داشته باشد كه اين تقواست كه او را نجات می‏دهد و آزاد و رها می‏كند و گفتيم كه انسان بايد با همه اينها درگيری پيدا كند منتها بايد خود را آزاد كند . لهذا بعد می‏فرمايد : " « فاتقوا الله »" . حال كه ثروتها و فرزندان ، نعمتها و فتنه‏ها و امتحانهايی است كه بايد شما با آنها درگيری پيدا كنيد پس تقوا پيشه كنيد . " « ما استطعتم »" يعنی به هر اندازه كه قدرت داريد تقوا پيشه كنيد .

رفع يك شبهه

دو آيه در قرآن هست كه بعضی از مفسرين و نه همه آنان خيال كرده‏اند كه‏ اين دو آيه به نوعی با يكديگر منافات دارند و يكی را ناسخ ديگری‏ دانسته‏اند. يكی آيه‏ای است كه می‏فرمايد: " « يا ايها الذين امنوا اتقوا « الله حق تقاته غ" (آل عمران / . 102) يعنی تقوای خدا را داشته باشيد آنچنان كه شايسته‏اين تقواست . و آيه دوم همين آيه مورد بحث است : " « فاتقوا الله مااستطعتم »" تقوای الهی داشته باشيد به آن اندازه كه قدرت داريد .

بعضی از مفسرين گفته‏اند كه آيه دوم ناسخ آيه اول است ، تخصيصی است در مفاد آيه اول ، چون اين‏كه " آنچنان كه او شايسته است تقوای او را داشته‏ باشيد " مافوق قدرت بشر است . آيه دوم می‏فرمايد شما كه نمی‏توانيد آنچنان كه او شايسته است تقوای او را داشته باشيد پس به اندازه قدرت‏ خودتان تقوا داشته باشيد .

همان‏طور كه بعضی از مفسرين مخصوصا صاحب تفسير الميزان می‏فرمايند اين‏ سخن درست نيست ، اين دو آيه اصلا با يكديگر منافات ندارند . چنين نيست‏ كه در آيه اول گفته شده باشد نسبت به خدا آنچنان كه شايسته اوست ولو اينكه مافوق قدرت شما باشد تقوا داشته باشيد ، يعنی آن آيه تكليف به‏ مافوق قدرت كرده باشد ، خدا هيچ‏گاه تكليف به مافوق قدرت نمی‏كند ، بلكه‏ آيه اول ناظر به اين است كه تقوای هر چيزی متناسب با خود آن چيز است .

با توجه به اينكه گفتيم تقوا يعنی " خود نگهداری " ، مثلا اگر انسان‏ بخواهد خودش را از كيفرهای قوانين دنيوی نگه دارد حداكثر خودنگهداری اين‏ است كه يك تخلف ظاهر و روشنی نكند . " « حق تقاته » " در مورد قوانين دنيوی همين مقدار است . اما آيا قانون بشری اقتضا دارد كه من در قلب خودم هم رضايت به آن داشته باشم ؟ نه ، ديگر قانون بشری چنين‏ اقتضايی ندارد . آيا من در دل خودم هم خلاف آن را خطور ندهم ؟ نه ، اين‏ يك امر قراردادی اجتماعی است كه بيش از آنچه گفتيم اقتضا ندارد . ولی‏ تقوای الهی داشتن مطلب ديگری است . اينكه انسان صرفا در عمل مخالفت نكند ، يك درجه از تقوای الهی است . تقوای‏ به قلب ، تقوای به عقل ، تقوای به تمام وجود ، اينها هم درجات تقوا هستند . پس آن آيه‏ای كه می‏فرمايد : " « اتقوا الله حق تقاته »" نظر به كيفيت دارد و كيفيت تقوای الهی با كيفيت تقواهای ديگر متفاوت است‏ ، و در " « فاتقوا الله ما استطعتم »" می‏خواهد بفرمايد هر مقدار نيرو داريد صرف تقوا كنيد ، هراندازه كه می‏توانيد .

" « و اسمعوا »" و بشنويد ، يعنی امر خدا را و فرمان خدا را بشنويد . گفته‏اند مقصود از " بشنويد " نه اين است كه اطاعت كنيد ، چون بعد می‏فرمايد " « و اطيعوا »" " بشنويد " يعنی گوش شنوا داشته باشيد ، يعنی با قلب خودتان اعتقاد پيدا كنيد ، بدانيد كه اين به سود شماست . و "« اطيعوا غ" و در عمل اطاعت كنيد. "« و اسمعوا غ" و "« اطيعوا غ" دو درجه از تقوا هستند . " « و انفقوا خيرا لانفسكم »" آن چيزی كه برای خودتان خير است‏ انفاق كنيد . در معنای اين آيه احتمالاتی هست . " « انفقوا »" معنايش‏ معلوم است كه همان انفاق است ، مخصوصا كه قبل از آن ، سخن از مال بود : انما اموالكم و اولادكم فتنه غ". اگر "« خيرا غ" مفعول "« انفقوا باشد يعنی خير را انفاق كنيد .

در قرآن به طور مكرر از ثروت حلال تعبير به " خير " شده است ، مانند " « ان ترك خيرا الوصيه للوالدين و الاقربين »" (بقره / . 180) . در اينجا هم‏ می‏فرمايد : " « انفقوا خيرا لانفسكم »" از اين خيرها چيزی به خودتان‏ انفاق كنيد ، كه بعضی از مفسرين گفته‏اند مفهوم اجتماعی دارد ، يعنی شما اگر از مال خودتان به افراد ديگر خير برسانيد به خودتان رسانده‏ايد ، يعنی‏ ديگران هم مثل شما هستند ، بايد آنها را از خودتان بدانيد و آنها را غير حساب نكنيد . ولی بعضی مثل صاحب تفسير الميزان آيه را جور ديگری تفسير كرده‏اند ،

گفته‏اند : در قرآن مكرر اعمال انسان را به‏عنوان پيش‏فرستاده‏ها تعبير می‏كند مثل آيه سوره حشر : " « يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و لتنظرنفس ما قدمت لغد »" (حشر / . 18  ) و تعبير " « ما قدمت يداه »" (كهف / 57، نبا / . 40  ) و " « بما قدمت ايديهم »" (بقره / 95، نسا / 62، قصص / 47، روم / 36، شوری / 48، جمعه / 7.  ) هم در قرآن زياد آمده است . بنابراين‏ معنای آيه چنين است : انفاق كنيد و پيش بفرستيد خير را برای خود ، اعمال شما پيش فرستاده‏هاست، كوشش كنيد كه آن چيزی را كه پيش می‏فرستيد خير باشد .

شح نفس

" « و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون »" . اين مضمون در آيات‏ پيش هم آمده بود ، در سوره حشر هم اين مضمون را خوانديم . " شح " عبارت است از بخل توام با طمع و حرص . بخل يعنی امساك ، در مقابل جود كه بخشندگی است . در قرآن ، هم كلمه " بخل " و هم كلمه " شح " آمده است . آن‏طور كه‏ بعضی گفته‏اند بخل عبارت است از همان حالت امساك . در فارسی هم‏ می‏گوييم فلان‏كس آدم بخيلی است ، يعنی آدم ممسكی است ، جود و بخشش‏ ندارد . شح ، بخل است به‏علاوه حرص . حال ممكن است كسی بخيل باشد يعنی‏ نسبت به آنچه دارد خيلی ممسك باشد اما حرص اينكه باز بيشتر به دست‏ آورد نداشته باشد . حريص نيست اما آنچه را كه دارد با گاز انبر هم‏ نمی‏توان از دستش بيرون آورد . بعضی ديگر حريص هستند ، آزمند هستند و دائما می‏خواهند جمع كنند اما متقابلا بخشنده هم هستند . ولی " شحيح " به‏ آدمی می‏گويند كه هر دو را با هم جمع كرده باشد ، هم آزمند است و دائما می‏خواهد جمع كند و هم آنچه را كه دارد حاضر نيست به‏ هيچ قيمتی جود كند . اين ديگر بدترين صفتها در مورد مال و ثروت است .

رسول اكرم صلی الله عليه و آله در دوره اسلام در حال طواف بودند . مردی‏ را ديدند كه در حال طواف چنين دعا می‏كند : خدايا مرا بيامرز اگرچه‏ می‏دانم كه مرا نمی‏آمرزی ! فرمودند : چرا خدا تو را نيامرزد ؟ عرض كرد : يا رسول ‏الله ! گناه من خيلی زياد است . از كوهها و از زمين و از آسمان‏ هم بيشتر است . فرمودند : آيا گناه تو از خدا هم بزرگتر است ؟ گناه تواز خدا كه ديگر بزرگتر نيست ، گناهت چيست ؟ گفت : يا رسول‏  الله ! من‏ آدمی هستم كه اگر كسی سراغ من بيايد و از من يك درهم بخواهد جان من‏ می‏خواهد بيرون بيايد ، اگر بفهمم كسی از من چيزی می‏خواهد اينچنين ناراحت‏ می‏شوم . فرمود : دور شو ، آيا نمی‏دانی كسی كه اينچنين باشد بوی بهشت رانمی‏شنود ؟ آيا اين آيه قرآن را نشنيده‏ای : " « و من يوق شح نفسه فاولئك‏هم المفلحون »" ؟

تعبير قرآن را ببينيد . شح را برای انسان به منزله يك دشمن تلقی كرده‏ است . قبلا خوانديم : " « ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم »" برخی ازهمسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند ، و بعد خداوند چنين فرمود :  " « انما اموالكم و اولادكم فتنه »" . در اينجا ديگر ازواج ذكر نشده است. اولاد دو بار ، ازواج يك‏بار و اموال هم يك بار ذكر شده است . در آيه‏ مورد بحث می‏فرمايد : " « و من يوق شح نفسه »" . شح باز مربوط به مال‏ است . هر كسی كه نگهداشته بشود از شر شح ، يعنی از اين دشمن . می‏بينيم‏ شح كه صفتی مربوط به مال است مانند يك دشمن تلقی شده است . نتيجه اين‏ می‏شود كه همان‏طور كه ازواج و اولاد عملا گاهی به‏صورت دشمن درمی‏آيد ، مال و ثروت هم گاهی به‏صورت دشمن درمی‏آيد ولی آن كه دشمن است خود وجود عينی مال نيست بلكه آن صفت قائم به نفس انسان است كه نامش " شح " است .

كسانی كه از شر اين دشمن نگهداشته بشوند آنها رستگاران‏ هستند ، يعنی درصورتی كه كسی از اين شر نگهداشته نشود هيچ‏وقت رستگار نمی‏شود.  " « ان تقرضوا الله قرضا حسنا يضاعفه لكم »"  اگر قرض بدهيد به خدا، قرض نيك ، قرض‏الحسنه ، خدا آن را به شما رد می‏كند و مضاعف هم می‏كند.  " « و يغفر لكم »" و از گناهان گذشته شما هم می‏گذرد " « والله شكورحليم »" و خدا شكور و قدردان و حليم و بردبار است . اين تعبير را در گذشته داشتيم : " « من ذا الذی يقرض الله قرضا حسنا »" (حديد / . 11  ) . در اينجا می‏فرمايد : " « ان تقرضوا الله قرضا حسنا »" اگر به خدا قرض‏ بدهيد قرض حسن .

قرض حسن

كلمه " قرض " معنايش در اصطلاح معمولی همين است كه كسی مالی را به‏ شخص ديگری به عنوان قرض بدهد تا بعد پس بگيرد . اين دو گونه است : يك وقت هست كه بدون هيچ‏گونه سودی و منفعتی آن را می‏دهد و پس می‏گيرد ، اين را می‏گويند قرض حسن . اما اگر سودی بخواهد ، به هر نوع و به هر رنگی‏ كه باشد ، اين اسمش " ربا " ست كه از آن حرام‏ترين حرامهاست يعنی يك‏ گناه بسيار كبيره است . اين در مورد قرض . قرآن همين تعبير را ذكر كرده‏ است ولی در تعبيرات قرآن وقتی می‏فرمايد كه به خدا قرض‏الحسنه بدهيد ، هم شامل قرض‏الحسنه معمولی می‏شود و هم شامل امری ديگر . در مورد اول ، معنای آيه اين می‏شود : آنچه كه شما به بندگانی كه نيازمند به قرض هستند بدون چشمداشت و سود قرض بدهيد گويی به خدا قرض داده‏ايد ، اجرش را از خدا بخواهيد . ولی آيه قرآن‏ منحصر به اين نيست . هر نوع عمل خيری را قرآن قرض‏الحسنه تلقی می‏كند ، مخصوصا خيرات مالی را ، يعنی آنچه را كه شما انفاق می‏كنيد . انفاقاتی كه‏ در راه خدا می‏كنيد درواقع به خدا قرض داده‏ايد ، يعنی هيچ انفاقی از انسان نيست كه از دست برود . همين كه انفاق می‏كنيد باز درواقع به خدا قرض‏الحسنه داده‏ايد .

رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات

منبع : از کتاب آشنايی با قرآن جلد 7 (تفسير سوره تغابن ، 4 )  اثر شهید مطهری








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir