به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری » مفهوم انسان دوستی
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 604 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

 

 

مفهوم انسان دوستی

اثر : متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

در نظرياتی كه نقل كرديم ، از جمله گفتيم برخی معيار اخلاقی بودن يك‏ فعل را محبت دانسته‏اند ، اينكه هدف غير باشد . اينجا ما دو چيز داريم : يكی خود اخلاق يعنی خلق و خوی و خصلت روحی انسانی كه آن همين غير دوستی و انساندوستی و علاقمند به سرنوشت انسانها بودن است . بايد بگوئيم كه اين‏ نسبی نمی‏شود و مطلق است . نمی‏شود اين امر برای يك نفر نسبی باشد و برای‏ يك نفر ديگر مطلق . نه ، دوست داشتن انسانها و علاقمند بودن به سرنوشت‏ آنها كه منشأ خدمت به انسانها می‏شود خود امری مطلق است و برای همه كس‏ در همه شرايط و در همه زمانها صادق است .

ممكن است بگوئيم نه ، اين هم‏كليت ندارد ، زيرا ممكن است يك انسان ، انسانی باشد موذی ، مثلا انسانی‏جانی ، انسانی قاتل ، انسانی مفسد ، اين انسان را هر مكتبی می‏گويد بايد با او مبارزه كرد و او را از ميان برد . پس اين هم كليت ندارد .

جواب اينست كه خير ، كليت دارد . [ انساندوستی با مبارزه با انسان‏ مفسد ] منافات ندارد و لازمه محبت انسانها [ مبارزه نكردن با انسان مفسد نيست ] . اولا گفتيم انسانها نه انسان بالخصوص . اگر يك كسی برای‏ انسانها يعنی برای جامعه انسانيت مضر است ، علاقه و محبت به جامعه‏ انسانيت اينطور حكم می‏كند كه اين فرد را از بين ببريم . ثانيا آنكه‏ می‏گويد علاقه به انسان ، مقصودش انسان به عنوان يك حيوان به اصطلاح مستوی القامة و يك سر و دو گوش كه روی دو پای خود راه می‏رود كه نيست ، انسان يعنی انسانيت ، يعنی فضائل انسانی ، نه اين‏ گوشت و پوست . اگر انسان اين گوشت و پوست بخواهد باشد هيچ فرقی ميان‏ انسان و حيوان نيست ، انسان هم حيوانی است كه جانی دارد و می‏خورد و می‏خوابد و شهواتی دارد ، پس برايش نمی‏توان ارزش قائل شد . وقتی‏ می‏گوييم " انسان " ، به اعتبار آن كمالات و اعتبارهای انسانی می‏گوييم .

اگر كسی ضد انسان باشد ، و در واقع انسان بالقوه ، و ضد انسان بالفعل‏ باشد ، او انسان شمرده نمی‏شود . به هر حال اگر ما پايه اخلاق را دوستی انسانها بدانيم ، اخلاق به معنی‏ يك خصلت و خوی ، امری ثابت است . ( فعل اخلاقی را بعد می‏گويم ) . همين‏ طور اگر ما اخلاق را به معنای يك سلسله الهامات وجدانی بدانيم - كه آقای‏ كانت در فلسفه خود آورده و يك سلسله اصول را طرح كرده كه اينها الهاماتی است كه وجدان هر انسان به او الهام می‏كند - مسلم آن الهامات ،يك الهامات كلی و دائم است و در همه زمانها صادق می‏باشد ، زيرا او مطلب را به عنوان [ يك امر ] كلی در همه زمانها ثابت می‏داند .

گفتيم راسل و غيره ، اخلاق را به نحو ديگری تعريف می‏كنند و می‏گويند معيار اخلاقی بودن ، هماهنگی منافع فرد و مصالح اجتماع است ، چون انسان‏ يك موجود صد درصد منفعت‏جو است و او را در غير طريق منفعت شخصی نمی‏شود وارد كرد ، حداكثر اينست كه اگر انتظار يك كار اخلاقی از وی داشته باشيم‏ كه نفعش به غير برسد ، بايد هوشياريش را زياد كنيم و به او تفهيم‏نماييم كه مصالح خود را با منافع جامعه هماهنگ كند . اخلاق در اين نظريه به عنوان يك خصلت مطرح‏ است ، خصلتی هوشيارانه كه انسان در همه جا منافع خود را با مصالح جامعه‏ هماهنگ كند . طبق اين مكتب نيز اخلاق به عنوان يك خصلت ، امری ثابت‏ است نه نسبی .

گفتيم كه مكتب ديگری درباب اخلاق هست و آن مكتب قدما است . آنها درباب اخلاق نظرشان به اصل عدل است بر مبنای روح مجرد . می‏گويند خلق‏ خوب عبارت است از اينكه نوعی توازن و تعادل ميان جميع قوا برقرار بشود تحت حكومت مطلق قوه عاقله ، به طوری كه قوا و غرايز حكم رعيت اين يك‏ حاكم را داشته باشند . طبق اين مسلك هم معلوم است كه اخلاق امر مطلقی‏ است . اينكه انسان به گونه‏ای باشد كه تمام قوا و غرايزش در مقابل نيروی‏ عقلش رام باشند چيزی نيست كه بگوئيم در اين زمان با زمان ديگر فرق‏ می‏كند . رام بودن رام بودن است . يا آن مكتب افلاطونی كه براساس زيبايی‏ بود و می‏گفت ريشه اخلاق ، زيبايی روح است ، كه اين هم يك امر ثابتی‏ است . البته افلاطون ريشه آن زيبايی را تعادل می‏دانست .

رفتار نسبی است

يك مطلب هست و آن اينكه مطلق بودن اخلاق را با مطلق بودن فعل اخلاقی‏ نبايد اشتباه كرد . يعنی روی يك فعل نمی‏شود تكيه كرد و گفت هميشه اين‏ فعل اخلاقی است ، همچنان كه نمی‏شود گفت هميشه اين فعل ضد اخلاق است . و غالبا اين است كه اسباب اشتباه افراد شده است ، خيال كرده‏اند كه لازمه‏ اخلاق مطلق و ثابت اينست كه افعال را از اول دسته بندی كنيم ، يك دسته كارها را بگذاريم در طرفی و بگوئيم اين كارها كارهای اخلاقی است ، و يك دسته‏ كارها را بگذاريم در طرف ديگر و بگوئيم اين كارها كارهای غيراخلاقی است‏ . ولی بايد گفت نه ، به قول قدما : با وجوه و اعتبارات ، افعال فرق‏ می‏كند ، يعنی ممكن است [ يك فعل با يك اعتبار ] اخلاقی باشد [ و با اعتبار ديگر ] ضداخلاقی . اينكه رفتار مطلق است يا نسبی ، غير از اين‏ است كه اخلاق مطلق است يا نسبی .

 مثال می‏زنيم : سيلی زدن به يتيم آيا فعل اخلاقی است و خوب است ، يا ضد اخلاقی است و بد است ؟ جواب اين‏ است كه مطلق سيلی زدن به يتيم را نمی‏شود حكم به خوب بودن يا بد بودنش‏ كرد . يك وقت هست كه به يتيم سيلی می‏زنيم كه چيزی را از دستش بگيريم‏ ، و يك وقت قصد تأديب داريم و [ تأديب ، اين كار را ] اقتضاء می‏كند . پس سيلی زدن به يتيم حكم مطلق ندارد كه مطلقا بد است و يا مطلقا خوب‏ است ، بلكه در يك جا كه جريان ادب كردن اوست خوب است ، و در جای‏ ديگر مثلا در جريان ربودن مال او يا راندن و دور كردن او از خود و يا مقهور نمودن او بد است : « اما اليتيم فلا تقهر واما السائل فلا تنهر (سوره ضحی . ) .

يا مثلا در مقابل يك نفر خم شدن چطور است ؟ می‏گوئيم موارد خيلی فرق‏ می‏كند ، يك وقت انسان در مقابل يك كسی به قصد تعظيم خم می‏شود ، باز تا آن شخص كه باشد ، اگر آدم شايسته تعظيمی است [ اين كار اخلاقی است ] ، و يك وقت در مقابل همان شخص به قصد تمسخر خم می‏شود ، در اين صورت اين‏ كار عنوان ديگری به خود می‏گيرد . پس خود اين فعل كه ماهيتش خم شدن در مقابل شخص‏ ديگر است ، در جاهای مختلف حكمهای مختلف پيدا می‏كند ، يعنی در يك جا ممكن است فعل اخلاقی باشد و در جای ديگر فعل ضد اخلاقی . ما شايد هيچ كاری‏ را در اسلام نداشته باشيم الا اينكه به اصطلاح طلبه‏ها با عناوين ثانويه ، حكمش فرق می‏كند .

عناوين اوليه و عناوين ثانويه

يك اصطلاح خيلی خوبی علمای خودمان دارند ، می‏گويند عناوين اوليه داريم‏ و عناوين ثانويه . مقصودشان اينست كه هر چيزی خودش به خودی خود يك نام‏ و عنوانی دارد ، يعنی صفتی بر آن صدق می‏كند [ ولی گاهی عنوان ديگری بر آن‏ عارض می‏شود ] مثل اينكه زيد به خودی خود انسان است ، ولی گاهی اوقات‏ يك عنوان ثانوی بر آن عارض می‏شود ، يعنی يك صفت ديگری غير از صفت‏ اوليه‏اش پيدا می‏كند ، مثلا زيد انسان ، انسان عالم است ، يا انسان است‏، انسان ظالم است . اين عنوان ديگری كه روی او می‏آيد ، يك عنوان ثانوی‏ است . ثانوی يعنی درجه دوم . ممكن است ثالثی و رابعی و خامسی و . . .هم داشته باشد . درست مثل انسانی كه چند شغل دارد ، به اعتبار اولی زيد پسر عمرو است ، ولی استاد دانشگاه هم هست ، و در همان حال رئيس مجلس‏ هم هست ، و در همان حال رئيس يك شركت هم هست ، عناوين مختلف دارد . آنوقت می‏گويند هر شيئی به اعتبار هر عنوانی كه بر آن عارض می‏شود يك‏ حكم پيدا می‏كند . مثلا اگر از ما بپرسند كه آيا گوسفند حلال گوشت است يا حرام گوشت ، می‏گوئيم حلال گوشت . بعد می‏پرسند كه آيا خوك حلال گوشت است ، يا حرام گوشت ؟ می‏گوئيم حرام گوشت . عنوان اولی‏ گوسفند حلال گوشتی است ، و عنوان اولی خوك حرام گوشتی . ولی همين حلال‏ گوشت به يك عنوان ثانوی می‏شود حرام .

 فرض كنيد مال غير باشد ، به‏ اعتبار اينكه مملوك غير است خوردن گوشتش حرام می‏شود ، چون دزدی است . پس اين گوسفند از جنبه حلال گوشتی حلال است ولی از جنبه اينكه مال غير است خوردن گوشتش حرام است . و گوشت خوك كه حرام است ، در جای ديگر حلال می‏شود . مثلا موقعی كه شخص در يك مخمصه‏ای گرفتار باشد كه حياتش‏ بستگی به آن داشته باشد نه تنها حلال می‏شود بلكه خوردن آن واجب هم می‏شود ، يعنی اگر نخورد و تلف شود كار حرامی مرتكب شده است . و امثال اينهاكه از اين مثالها زياد داريم .

گاهی می‏خواهيم روی فعل حساب كنيم و گاهی روی خصلت . اگر بخواهيم روی‏ خصلت حساب كنيم ، در مبنای هگل يا در مبنای سارتر و اشخاصی كه می‏گويند معياری برای اخلاق جز پسند و انتخاب انسان وجود ندارد ، اخلاق و خوی امری‏ نسبی می‏شود ، ولی از اين مسلكها كه بگذريم ، اخلاق به عنوان يك خصلت و خوی را می‏توان امر ثابتی شمرد ، اما فعل اخلاقی را نه .

مثال به عفاف و عفت

آنهايی كه معتقدند اخلاق نسبی است می‏گويند مثلا يك روزی عفاف در يك‏ جامعه‏هايی خوب بود - برحسب احتياج و وضع آن جامعه‏ها - زيرا زندگی ، زندگی كشاورزی بود و زندگی كشاورزی اينطور اقتضاء می‏كرد كه وضع خانواده‏ به شكل مستقل و جدايی باشد و زن در داخله زندگی مرد باشد ، منفعت و مصلحت اين طور اقتضاء می‏كرد و ناچار هر چه كه بيشتر بر اصول عفاف تأكيد می‏شد بهتر بود ، ولی بعد زندگی ماشينی آمد و زن به متن اجتماع و داخل كارخانه ها كشيده‏ شد . عفاف يك روزی خلق خوبی بود و امروز خلق خوبی نيست . ولی اين حرف روی اين مبنايی كه ما گفتيم غلط است . عفاف و پاكدامنی‏به عنوان يك حالت نفسانی يعنی : رام بودن قوه شهوانی تحت حكومت عقل و ايمان ، تحت تأثير قوه شهوانی نبودن ، شره نداشتن ، از آن افرادی كه تا در مقابل يك شهوتی قرار می‏گيرند بی‏اختيار می‏شوند و محكوم غريزه خود هستند نبودن . پس عفاف همه وقت خوب است . بله ، آن فعل اخلاقی كه ما نام آن را عفت می‏گذاريم مانعی ندارد كه فرق كند ، البته نه در اين‏ مقياسی كه اينها می‏گويند ، در اين مقياس هيچوقت فرق نمی‏كند .

مثلا دراين مثالهای معروف فقهی كه ذكر می‏كنند می‏گويند : زنی است مريض و نياز به طبيب دارد . طبيب زن وجود ندارد و طبيب مرد هم بايد بدنش را لمس‏ كند و احيانا در يك بيماريهايی مثل تب‏زا حتی با عورت زن سر و كار دارد . و فرض اين است كه جان زن در خطر است . در اين صورت مراجعه به طبيب‏ مرد جايز است . لمس كردن و نگاه كردن بدن زن برای نامحرم يك فعل خلاف‏ عفت است ، اما همين فعل در يك شرايط خاص جنبه غيراخلاقی بودن خود را از دست می‏دهد ، ولی اين غير از اينست كه خود عفاف به عنوان يك خلق و خوی و خصلت ، ارزش خود را از دست بدهد ، ارزش آن محفوظ است ، اين‏ فعل است كه تغيير می‏كند .

البته از همين جا می‏شود فهميد كه فعلها و كارهايی كه بيشتر به شرايط اقتصادی و صنعتی و فنی بستگی دارند ، خود فعلها زياد تغيير می‏كنند ، ولی‏ كارهايی كه كمتر به اين امور بستگی دارند مثل همين مسائل مربوط به عفاف‏ و ستر و پوشش زياد تغيير نمی‏كنند . تغييرات يا مربوط به جمعيت است يا شرايط اقتصادی و فنی كه اينها تغييری در اين جهت ايجاد نمی‏كنند . اين‏ مسائل مربوط به نوع ارتباطی است كه دو جنس می‏توانند با هم داشته باشند ، و جاذبه‏ای كه اين دو جنس نسبت به يكديگر دارند . چون اصول ، ثابت‏ است فعل اخلاقيش هم هميشه يكنواخت است .

بنابراين مسئله فعل اخلاقی و خوداخلاق را بايد از يكديگر تفكيك كرد . آنهايی كه تبليغ اخلاق می‏كنند دو كار بايد بكنند : از نظر توصيه كردن به‏ خود خلق و خويها بايد آنها را به عنوان امور مطلق توصيه كنند ، ولی در عين حال بايد نوعی آگاهی و اجتهاد نيز به مردم بدهند كه در مقام عمل ، فعل اخلاقی را با فعل غيراخلاقی اشتباه نكنند .

يادم هست اوائلی كه قم بوديم شنيدم از طرف عده زيادی از مردم ژاپن كه‏ مذاهب منحطی دارد [ تقاضای ارسال مبلغ اسلام شده بود . از برخی نقاط جهان‏ ] عده‏ای را به ژاپن فرستاده بودند كه مذاهب خودشان را معرفی كنند . مرحوم آقا شيخ عبدالكريم به آقايی كه واردتر از ديگران بود دستور داد كه‏ به ژاپن برود . آن آقا می‏گفتند من قبول نكردم چون فكر كردم شايد در بلاد كفر مردم . در نتيجه از مصر عده‏ای رفتند و بيست هزار نفر مسلمان سنی‏ شدند . اين ، حساب نكردن كار است .

مثال به راستی

از اينجور حساب نكردن‏ها زياد داريم . فعلی را كه اخلاقی است ضداخلاق‏ می‏شناسيم و فعلی را كه ضد اخلاقی است اخلاقی می‏دانيم . مثلا راستی از آن‏ جهت كه راستی است خوب است و بايد راست گفت ، و دروغ از آن جهت كه‏ تحريف است بد است و نبايد دروغ گفت ، ولی آيا راست را در همه جا می‏توان گفت و دروغ در همه جا گفتنش حرام است ؟ يك جاهايی قطعا دروغ‏ گفتن واجب است . و چيز عجيبی است كه اخيرا عده‏ای به سعدی حمله می‏كنند كه [ او گفته است ] دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه انگيز است . بسيار حرف درستی است . ولی عده‏ای می‏گويند كسی كه دروغ می‏گويد لابد مصلحتی را در نظر دارد . نه ، دروغ منفعت آميز غير از دروغ مصلحت آميز است . راست را انسان چرا می‏خواهد بگويد ؟ برای مصلحت اجتماع . دروغ را چرا نبايد گفت ؟ چون برخلاف مصلحت اجتماع است . ولی اگر يك جايی همان‏ دروغ به مصلحت اجتماع و فرد باشد ، بديهی است كه بايد آن را گفت .

خيلی‏ها از جمله موسيو جردن رئيس كالج آمريكايی‏ها حمله كرده‏اند به سعدی‏ كه چرا گفته است دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه انگيز است . همين‏ طور زردشتی‏ها حمله می‏كنند به سعدی كه چرا اين جمله را گفته است . محيط طباطبائی يك وقت مقاله‏ای نوشته بود كه در هند - كه قبلا در آنجا فارسی خيلی معمول بود - وقتی انگليسی‏ها آمدند ، از جمله كتابهايی كه‏ تدريس آن را در مدارس ممنوع كردند و زردشتی‏ها هم آنها را تأييد می‏كردند " گلستان سعدی " بود چرا كه اخلاق بچه‏ها را فاسد می‏كند زيرا گفته است : " دروغ مصلحت آميز به از راست فتنه‏انگيز است " . و بعد اضافه كرده بود كه رنود می‏دانستند كه‏ اين كار علت ديگری دارد و آن اينست كه در اوايل اين كتاب حرف ديگری‏است :

ای كريمی كه از خزانه غيب           گبر و ترسا وظيفه خورداری

دوستان را كجا كنی محروم            تو كه با دشمنان نظر داری

از اول توی كله بچه می‏رود كه گبر و زردشتی و نيز ترسا ( مسيحی ) دشمن‏ خدا هستند ، و اينها چون می‏خواستند آن جمله گفته نشود چيز ديگری را بهانه‏ كرده بودند ، والا كدام عاقل است در دنيا كه معنی راست و دروغ را بفهمد، و نفهمد كه در يك شرايطی راست گفتن از هر جنايتی بالاتر است . البته‏ در همان جا هم بايد فقط تا آن حدی كه لازم است از آن راست كه طرف را به‏ جنايتش راهنمايی می‏كند پرهيز كرد ، بايد به شكل " توريه " باشد ، مثل‏ داستان ابوذر كه می‏گويند پيغمبر را به دوش گرفته بود در حالی كه روی‏ ايشان ردائی كشيده بود . آمد و پيغمبر را از جلوی كفار قريش عبور داد . گفتند : ابوذر ! چيست كه بر پشت گرفته‏ای ؟ گفت : محمد . اين راستی بود كه آنها باور نمی‏كردند . ولی اگر او می‏دانست كه اگر اين راست را بگويد آنها باور می‏كنند ، گفتنش برای او حرام بود و از هر حرامی هم حرامتر .

بدون شك انسان در يك مسائلی مثل اصلاح ذات البين [ مانعی ندارد كه دروغ‏ بگويد ] . ما مواردی در فقه داريم كه در آن موارد دروغ گفتن جايز است ، مثل آشتی دادن دو دشمن ( مصلحت يعنی اين ) ، بی‏گناهی را با يك دروغ‏ نجات دادن ، كه داستان سعدی نيز در همين مورد است . در چنين شرايطی اگر دروغ بگوئيم البته بهتر است .

غرض اينست كه ميان فعل اخلاقی و خود اخلاق بايد تفاوت قائل شد . اينكه‏ فعل اخلاقی تغيير می‏كند ، با اسلام هم سازگار است . مثلا كسی می‏پرسد دزدی‏ حرام است يا حلال ؟ می‏گوئيم حرام است . می‏گويد آيا جايی هست كه دزدی‏ جايز باشد ؟ می‏گوئيم بله ، پيش می‏آيد كه حتی واجب می‏شود .

منبع : از کتاب  " تعليم و تربيت در اسلام " اثر شهید مطهری 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir