قسم به انجير و زيتون و طور سينينو شهر مکه « که ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم»
سوره التین آیات 1 الی 8
( بخش دوم )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ * وَ طُورِ سِينِينَ * وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ * ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ * فَما يُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّينِ * أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَحْکَمِ الْحاکِمِينَ *
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
قسم به انجير و زيتون (يا: قسم به سرزمين شام و بيت المقدس)، * و سوگند به «طور سينين»، * و قسم به اين شهر امن ( مکه)، * که ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم، * سپس او را به پايينترين مرحله بازگردانديم، * مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند که براي آنها پاداشي تمامنشدني است! * پس چه چيز سبب ميشود که بعد از اين همه (دلايل روشن) روز جزا را انکار کني؟! * آيا خداوند بهترين حکمکنندگان نيست؟!
تفسیر نمونه :
قسم به انجير و زيتون (يا قسم به سرزمين شام و بيت المقدس(.
ما انسان را در بهترين صورت آفريديم
در آغاز اين سوره نيز به چهار سوگند پر معني برخورد ميکنيم که مقدمه براي بيان معني پر اهميتي است. ميفرمايد: «قسم به تين، و زيتون»(والتين والزيتون(.
«تين» در لغت به معني «انجير» و «زيتون» همان زيتون معروف است ماده روغني مفيدي از آن ميگيرند. در اينکه آيا منظور سوگند به همين دو ميوه معروف است يا چيز ديگر؟ مفسران سخنان گوناگوني دارند. در حالي که بعضي آن را اشاره به همان دو ميوه معروف ميدانند که خواص غذائي و درماني فوقالعاده زيادي دارد، بعضي ديگر معتقدند که منظور از آن، دو کوهي است که شهر «دمشق» و «بيت المقدس» بر آنها قرار گرفته، چرا که اين دو محل سرزمين قيام بسياري از انبياء و پيامبران بزرگ خدا است، و اين دو قسم با سوگندهاي سوم و چهارم که از سرزمينهاي مقدسي ياد ميکند هماهنگ است. بعضي نيز گفتهاند نامگذاري اين دو کوه بنام «تين» و «زيتون» به خاطر اين است که بر يکي از آنها درختان انجير ميرويد، و بر ديگري درختان زيتون. بعضي نيز «تين» را اشاره به دوران آدم دانستهاند، چرا که لباسي که آدم و حوا در بهشت پوشيدند از برگ درختان انجير بود، و زيتون را اشاره به دوران نوح ميدانند، زيرا در آخرين مراحل طوفان نوح کبوتري را رها کرد تا دربارهي پيدا شدن خشکي از زير آب جستجو کند او با شاخه زيتوني بازگشت، و نوح فهميد که طوفان پايان گرفته و خشکي از زير آب ظاهر شده است (لذا شاخه زيتون رمز صلح و امنيت است(. بعضي نيز «تين» را اشاره به مسجد نوح که بر کوه جودي بنا شد ميدانندو زيتون را اشاره به بيتالمقدس.
ولي ظاهر آيه در بدو نظر همان دو ميوه معروف است، اما با توجه به سوگندهاي بعد مناسب دو کوه يا دو مرکز مقدس و مورد احترام ميباشد. لذا در حديثي از پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آلهميخوانيم که خداوند از ميان شهرها چهار شهر را برگزيد، و دربارهي آنها فرمود: والتين والزيتون و طور سينين و هذا البلد الامين: «تين»مدينه است و«زيتون»بيتالمقدس و«طور سينين»کوفه و«هذا البلد الامين»مکه است».
اين نکته نيز قابل دقت است که واژه «تين» در قرآن مجيد تنها در اينجا ذکر شده، در حالي که کلمهي «زيتون» شش بار صريحا در قرآن مجيد آمده، و يک بار هم به صورت اشاره، در آنجا که ميفرمايد و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن و صبغ للاکلين«و درختي که از طور سينا ميرويد و از آن روغن و نانخورش براي خورندگان فراهم ميگردد» (مؤمنون- 20(. و هرگاه اين دو قسم (تين و زيتون) را بر معني ابتدائي آنها حمل کنيم يعني انجير و زيتون معروف، باز سوگند پر معنائي است زيرا: «انجير» داراي ارزش غذائي فراواني است و لقمهاي است مغذي و مقوي براي هر سن و سال و خالي از پوست و هسته و زوائد.
غذاشناسان ميگويند: از انجير ميتوان بعنوان قند طبيعي جهت کودکان استفاده نمود، ورزشکاران و آنها که گرفتار ضعف و پيرياند ميتوانند از انجير براي تغذيه خود استفاده کنند. ميگويند «افلاطون» به قدري انجير را دوست ميداشت که بعضي آن را دوست فيلسوفان ناميدهاند، و «سقراط» انجير را جذب کننده مواد نافع و دفعکننده مضار ميدانسته. «جالينوس» رژيم مخصوصي از انجير براي پهلوانان تنظيم کرده بود، به پهلوانان روم و يونان قديم نيز انجير داده ميشد.
دانشمندان غذاشناس ميگويند انجير سرشار است از ويتامينهاي مختلف و قند، و در بسياري از بيماريها از آن به عنوان يک دارو ميتوان استفاده کرد، مخصوصا هرگاه انجير و عسل را به طور مساوي مخلوط کنند براي زخم معده بسيار مفيد است، خوردن انجير خشک فکر را تقويت ميکند، خلاصه به علت وجود عناصر معدني در انجير که سبب تعادل قواي بدن و خون ميگردد انجير را غذاي هر سن و شرائطي معرفي کردهاند.
در حديثي از امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام آمده است : التين يذهب بالبخر و يشد الفم و العظم، و ينبت الشعر، و يذهب بالداء و لا يحتاج معه الي دواء و قال عليهالسلام: التين اشبه شيء بنبات الجنة:«انجير بوي دهان را ميبرد، لثهها و استخوانها را محکم ميکند، مو را ميروياند درد را برطرف ميسازد، و با وجود آن نياز به دارو نيست، و نيز فرمود انجير شبيهترين اشياء به ميوه بهشتي است.
و اما دربارهي «زيتون» غذاشناسان و دانشمندان بزرگي که ساليان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون ميوهها صرف کردهاند براي زيتون و روغن آن اهميت فوقالعادهاي قائلند، و معتقدند کساني که ميخواهند همواره سالم باشند بايد از اين اکسير حياتي استفاده کند. روغن زيتون دوست صميمي کبد آدمي، و براي رفع عوارض کليههاو سنگهاي صفراوي، و قولنجهاي کليوي، و کبدي، و رفع يبوست بسيار مؤثر است. به همين دليل از درخت زيتون به عنوان «شجره مبارکه» در قرآن مجيد ياد شده است. روغن زيتون نيز سرشار از انواع ويتامينها است و داراي فسفر و گوگرد و کلسيوم و آهن و پتاسيوم و منگنز است. مرهمهائي را که از روغن زيتون و سير تهيه ميشود براي انواع دردهاي رماتيسمي مفيد دانستهاند، سنگهاي کيسه صفرا وسيله خوردن روغن زيتون از بين ميروند.
در خبري از اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميخوانيم: ما افقر بيت ياتدمون بالخل و الزيت و ذلک ادام الانبياء:«خانهاي که در آن از سر که و روغن زيتون به عنوان نان خورش استفاده ميکنند هرگز خالي از طعام نميشود، و اين غذاي پيامبران است.
و در حديثي از امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام آمده است: نعم الطعام الزيت: يطيب النکهة، و يذهب بالبلغم، و يصفي اللون، و يشد العصب، و يذهب بالوصب، و يطفيء الغضب: «روغن زيتون غذاي خوبي است، دهان را خوشبو، و بلغم را برطرف ميسازد، رنگ صورت را صفا و طراوت ميبخشد، اعصاب را تقويت کرده، بيماري و درد و ضعف را از ميان ميبرد و آتش خشم را فرومينشاند».
اين بحث را با حديثي از پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آلهپايان ميدهيم، فرمود: کلوا الزيت و ادهنوا به فانه من شجرة مبارکة:«روغن زيتون را بخوريد و بدن را با آن چرب کنيد که از درخت مبارکي است.
و سوگند به «طور سينين»
. «و سوگند به طور سينين» (و طور سينين).
منظور از «طور سينين»ظاهرا همان «طور سيناء» است که مفسران آن را اشاره به کوه «طور» معروف که در صحراي سيناء است دانستهاند، و در آنجا درختان پربار زيتون وجود دارد. «سينا» را به معني کوه پربرکت، يا پردرخت، يا زيبا، ميدانند، و همان کوهي است که موسي به هنگام مناجات به آنجا ميرفت. بعضي نيز آن را کوهي در نزديک کوفه و سرزمين نجف دانستهاند. بعضي تصريح کردهاند که «سينين» و «سيناء» يکي است و معناي آن پر برکت است.
و قسم به اين«شهر أمن» (مکه).
«و سوگند به اين شهر امن و امان» (و هذا البلد الامين).
و اما «هذا البلد الامين»مسلما اشاره به سرزمين مکه است سرزميني که حتي در عصر جاهليت به عنوان منطقهي أمن و حرم خدا شمرده ميشد، و کسي در آنجا حق تعرض به ديگري نداشت، حتي مجرمان و قاتلان وقتي به آنسرزمين ميرسيدند در امنيت بودند. اين سرزمين در اسلام اهميت فوقالعادهاي دارد، حيوانات و درختان و پرندگان او، تا چه رسد به انسانها، از امنيت خاصي بايد در آنجا برخوردار باشند.
که ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريدهايم.
بعد از ذکر اين قسمهاي پر محتواي چهارگانه به جواب قسم پرداخته چنين ميفرمايد: «مسلما ما انسان را در بهترين شکل و نظام آفريديم» (لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم).
«تقويم»به معني درآوردن چيزي به صورت مناسب، و نظام معتدل و کيفيت شايسته است، و گستردگي مفهوم آن اشاره به اين است که خداوند انسان را از هر نظر موزون و شايسته آفريد، هم از نظر جسمي، و هم از نظر روحي و عقلي، چرا که هرگونه استعدادي را در وجود او قرار داده، و او را براي پيمودن قوس صعودي بسيار عظيمي آماده ساخته، و با اينکه انسان «جرم صغيري» است، «عالم کبير» را در او جا داده و آنقدر شايستگيها به او بخشيده که لايق خلعت و لقد کرمنا بنيآدم«ما فرزندان آدم را کرامت و عظمت بخشيديم (سورهي اسراء آيهي 70) شده است همان انساني که بعد از اتمام خلقتش ميفرمايد: فتبارک اللَّه احسن الخالقين«پس بزرگ و پربرکت استخدائي که بهترين خلق کنندگان است»!
سپس او را به پائينترين مرحله باز گردانديم.
ولي همين انسان با تمام اين امتيازات اگر از مسير حق منحرف گردد چنان سقوط ميکند که به «اسفل السافلين»کشيده ميشود، لذا در آيهي بعد ميفرمايد «سپس ما او را بپائينترين مراحل باز گردانديم»(ثم رددناه اسفل سافلين).ميگويند هميشه در کنار کوههاي بلند درههاي بسيار عميق وجود دارد، و در برابر آن قوس صعودي تکامل انسان، قوس نزولي وحشتناکي ديده ميشود، چرا چنين نباشد در حالي که موجودي است مملو از استعدادهاي سرشار که اگر در طريق صلاح از آن استفاده کند بر بالاترين قلهي افتخار قرار ميگيرد، و اگر اين همه هوش و استعداد را در طريق فساد به کار اندازد بزرگترين مفسده را ميآفريند و طبيعي است که به «اسفل السافلين»کشيده شود.
مگر کساني که ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند که براي آنها پاداشي است قطع ناشدني!
ولي در آيهي بعد ميافزايد: «مگر کساني که ايمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند که براي آنها پاداشي است قطع نشدني» (الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون). «ممنون» از ماده «من» در اينجا به معني قطع يا نقص است، بنابراين «غير ممنون»اشاره به پاداشي دائمي و خالي از هرگونه نقص است، و بعضي گفتهاند منظور خالي از منت بودن است اما معني اول مناسبتر به نظر ميرسد.
پس چه چيز سبب ميشود که تو بعد از اين همه، روز جزا را تکذيب کني؟!
بعضي جملهي ثم رددناه اسفل سافلين را به معني ضعف و ناتواني و کمهوشي فوقالعاده دوران پيري تفسير کردهاند، ولي در اين صورت با استثناء آيه بعد سازگار نيست، بنابراين با توجه به مجموع آيات قبل و بعد همان تفسير اول درست به نظر ميرسد. در آيهي بعد اين انسان ناسپاس و بياعتنا به دلائل و نشانههاي معاد را مخاطب ساخته، ميگويد: «چه چيز سبب ميشود که تو بعد از اين همه دلائل روز جزا را تکذيب کني»؟! (فما يکذبک بعد بالدين). ساختمان وجود تو از يکسو، و ساختمان اين جهان پهناور از سوي ديگر، نشان ميدهد که زندگي چند روزهي دنيا نميتواند هدف نهائي آفرينش تو و اينعالم بزرگ باشد.
اينها همه مقدمهاي است براي جهاني وسيعتر و کاملتر، و به تعبير قرآن «نشاهي اولي» خود خبر از «نشاهي اخري» ميدهد، چرا انسان متذکر نميشود (و لقد علمتم النشاة الاولي فلولا تذکرون)(واقعه 62). عالم گياهان پيوسته و در هر سال منظرهي مرگ و حيات مجدد را در برابر چشم انسان مجسم ميسازند، و آفرينشهاي پي در پي دوران جنيني هر کدام معاد و حيات مجددي محسوب ميشود با اينهمه چگونه اين انسان روز جزا را انکار ميکند؟
از آنچه گفتيم روشن ميشود که مخاطب در اين آيه نوع انسان است، و اين احتمال که «مخاطب شخص پيامبر اسلام صلي اللَّه عليه و آله باشد و منظور اين است که با وجود دلائل معاد چه کسي يا چه چيزي ميتواند تو را تکذيب کند» بعيد به نظر ميرسد. و نيز روشن شد که منظور از «دين» در اينجا آئين و شريعت نيست بلکه همان جزا و روز جزا است، آيه بعد نيز گواه بر اين معني است.
آيا خداوند بهترين حکم کنندگان نيست؟
چنانکه ميفرمايد: «آياخداوند بهترين حکم کنندگان و داوران نيست»؟!(اليس اللَّه باحکم الحاکمين).
و اگر دين را به معني کل شريعت و آئين بگيريم معني اين آيه چنين ميشود: «آياخداوند احکام و فرمانهايش از همه حکيمانهتر و متقنتر نيست»؟ يا اينکه آفرينش پروردگار در مورد انسان از هر نظر آميخته با حکمت و علم و تدبير است. ولي چنانکه گفتيم معني اول مناسبتر به نظر ميرسد. در حديثي آمده است موقعي که پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آلهسوره «والتين» را تلاوت ميفرمود وقتي به آيه «اليس اللَّه باحکم الحاکمين»ميرسيد، ميفرمود: بلي و انا علي ذلک من الشاهدين:«آريخداوند احکم الحاکمين است و من بر اين امر گواهم».
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت اللهمكارم شیرازى
مطالب مرتبط :
مقایسه انسان با جهان پهناور
اعجاز علمی در قرآن
چند شگفتی از قرآن
علت قسم خوردن خداوند به انجیر و زیتون چیست؟ |