به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » چرا خداوند در قرآن انسان را بسيار ناسپاس و بخيل....( بخش اول – قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 832 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 
مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى

  چرا خداوند  در قرآن انسان را بسيار ناسپاس و بخيل می داند؟ 

 

 

 ( بخش اول – قسمت دوم )

پاسخ به روایت قرآن : 

عظمت جهاد!

در قرآن مجيد سخن از مسأله‏ي جهاد و عظمت مجاهدان راه خدا بسيار به ميان آمده، ولي شايد در هيچ جا مسأله با اين عظمت ترسيم نشده است که حتي نفس زدن اسبهاي آنها، و جرقه‏هاي سم اين ستوران و گرد و غبار ناشي از حرکت سريع آنان، آنقدر با عظمت شناخته شده که مورد قسم قرار گرفته.

مخصوصا روي سرعت عمل آنها که يکي از مهمترين عوامل پيروزي در جنگها است تکيه شده، و نيز روي اصل غافلگيري که يکي ديگر از عوامل موفقيت در جنگ است تکيه گرديده است. و اينها همه آموزشي است در زمينه‏ي برنامه‏ي «جهاد».

قابل توجه اينکه در شأن نزول اين سوره نيز آمده است که علي عليه‏السلام دستور داد در تاريکي شب مرکبها را آماده کنند، خوراک لازم به آنها بدهند و زين بر آنها نهند و به حالت آماده باش کامل درآيند، هنگامي که پرده تاريکي شب شکافته شد فورا نماز صبح را با ياران خود بجا آورد، و بلا فاصله به دشمن حمله کرد، دشمن وقتي بيدار شد که زير دست و پاي اسبهاي مجاهدين اسلام قرار گرفته بود.

اين حمله سريع و غافلگيرانه، هم تعداد تلفات را به حداقل رساند، و هم در ساعاتي کوتاه به جنگ خاتمه داد، و جالب اينکه همه‏ي اين مسائل در آيات اين سوره به طرز ظريفي منعکس شده است.

بديهي است نه اسب خصوصيت دارد، و نه مسأله‏ي جرقه‏ي ناشي از برخورد سم آنها به سنگهاي بيابان و نه گرد و غبار پاي آنها آنچه موضوعيت دارد مسأله‏ي جهاد، و سپس ابزار آن است که تمام وسائل جنگي امروز را شامل مي‏شود همانگونه که در آيه‏ي 60 سوره‏ي انفال در کنار «رباط الخيل» (اسبهاي ورزيده) سخن از «قوه» و (نيرو) به صورت کلي به ميان آمده.

6- که انسان در برابر نعمتهاي پروردگارش ناسپاس و بخيل است.

 

انسان به روایت قرآن


 

 

بعد از اين سوگندهاي عظيم به پاسخ قسم، يعني چيزي که سوگندها به خاطر آن ياد شده است پرداخته، مي‏فرمايد: «مسلما انسان نسبت به نعمتهاي پروردگارش ناسپاس و بخيل است» (ان الانسان لربه لکنود).

همان انسان تربيت نايافته،

همان انساني که انوار معارف الهي و تعليمات انبيا بر قلبش نتافته،

و بالاخره همان انساني که خود را تسليم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما «ناسپاس» و «بخيل» است.

«کنود» به زميني مي‏گويند که چيزي از آن نمي‏رويد، و به انسان ناسپاس و بخيل نيز اطلاق مي‏شود.

مفسران براي کنود معاني زيادي گفته‏اند، «ابوالفتوح رازي» حدود پانزده معني در اين زمينه نقل کرده است، ولي غالبا شاخ و برگ همان معني اصلي است که در بالا آورده‏ايم از جمله اينکه:

- کنود کسي است که مصائبش را با آب و تاب مي‏شمرد، ولي نعمتها را فراموش مي‏کند.

- کنود کسي است که نعمتهاي خدا را تنها مي‏خورد، و از ديگران منع مي‏کند، چنانکه در حديثي از پيغمبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله مي‏خوانيم: «اتدرون من الکنود» «مي‏دانيد کنود کيست»؟! عرض کرد خدا و رسولش آگاه‏تر است.

فرمود: الکنود الذي ياکل وحده، و يمنع رفده، و يضرب عبده: «کنود کسي است که تنها غذا مي‏خورد، و از عطا و بخشش به ديگران خودداري مي‏کند، و بنده زيردستش را مي‏زند».

- کنود کسي است که در مشکلات و مصائب با دوستان خود همدردي نمي‏کند.

- کسي که خيرش بسيار کم است.

- کسي که وقتي نعمتي به او برسد از ديگران دريغ مي‏دارد و اگر گرفتار مشکلي گردد ناشکيبائي و جزع مي‏کند.

- کسي که نعمتهاي الهي را در معصيت صرف مي‏کند.

- کسي که نعمت خدا را انکار مي‏کند.

ولي همانگونه که گفتيم همه‏ي اين معاني مصداقها و شاخ و برگهاي همان ناسپاسي و بخل است.

تعبير به «انسان» در اينگونه موارد به معني انسانهاي شرور هواپرست سرکش و طغيانگر است، و بعضي آن را به انسان کافر تفسير کرده‏اند، وگرنه مسلما هر انساني چنين نيست، بسيارند کساني که سپاسگزاري و عطا و بخشش با روحشان عجين شده، و از کفران و بخل بيزارند، همچنين انسانهائي که در پرتو ايمان به خدا از وادي خودخواهي و خودپرستي گام بيرون نهاده، و در آسمان معرفت اسماء و صفات پروردگار و تخلق به اخلاق الهي به پرواز درآمده‏اند.

نکته‏ها:

- رابطه‏ي سوگندهاي اين سوره و هدف آن

از سؤالاتي که پيرامون اين سوره مطرح مي‏شود اين است که چه ارتباطي ميان سوگند به اسبهاي مجاهدان و جمله‏ي «ان الانسان لربه لکنود» وجود دارد؟ زيرا بررسي آيات قرآن به ما نشان مي‏دهد که همواره نوعي ارتباط در ميان قسمها و مقسم به (آنچه به آن قسم ياد مي‏شود) موجود است و اصولا بلاغت و فصاحت قرآن نيز چنين مطلبي اقتضا مي‏کند.

درباره‏ي آيات مورد بحث ممکن است رابطه چنين باشد که قرآن مي‏گويد انسانهائي يافت مي‏شوند ايثارگر که در مسير جهاد بي‏پروا پيش مي‏روند، و از هيچگونه فداکاري مضايقه ندارند، جان و مال خود را در راه خدا مي‏دهند، با اين حال چگونه بعضي آنهمه بخيل و ناسپاسند، و در برابر نعمتهاي حق نه حمد خدا مي‏گويند و نه در راه او ايثار مي‏کنند؟

درست است که قسم به اسبها خورده شده است، ولي مي‏دانيم که اهميت آنها از اين نظر است که ابزاري براي مجاهدان هستند در واقع سوگند به جهاد مجاهدان است (همچنين اگر سوگند به شتران حاجيان و زوار خانه‏ي خدا باشد).

بعضي نيز گفته‏اند که ارتباط از اين رو حاصل مي‏شود که اين حيوانات در طريق رضاي حق به سرعت پيش مي‏روند.

 پس تو اي انسان چرا تسليم او نيستي، تو که اشرف مخلوقاتي، و شايسته‏تري؟!

ولي مناسبت اول روشنتر است.

- آيا طبيعت انسان ناسپاسي و بخل است؟

ممکن است کساني از جمله‏ي ان الانسان لربه لکنود چنين استفاده کنند که حالت «کنود» بودن، يعني ناسپاسي و بخل، جزء طبيعت همه‏ي انسانها است، سپس اين سؤال پيش مي‏آيد که اين امر با وجدان بيدار و شعور فطري که انسان را دعوت به شکر منعم و ايثار مي‏کند چگونه مي‏تواند سازگار باشد؟

نظير اين سؤال در آيات زيادي از قرآن مجيد که انسان را با نقاط ضعف واضحي توصيف مي‏کند مطرح مي‏شود.

در يکجا انسان «ظلوم و جهول» ( ظالم و جاهل) شمرده شده (احزاب- 72).

در جاي ديگر «هلوع» (کم‏ظرفيت) (معارج- 19).

و در جاي ديگر «يؤوس و کفور» (مايوس و ناسپاس) (هود- 9).

و در جاي ديگر«لَيَطْغى » ( طغيانگر)  (علق- 6) توصيف شده است.

آيا به راستي همه‏ي اين نقاط ضعف در طبيعت انسان نهفته است؟

 با اينکه قرآن تصريح مي‏کند که خدا بني‏آدم را گرامي داشته، و بر همه‏ي خلايق برتري بخشيده،:

 و لقد کرمنا بني‏آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا (اسراء- 70).

پاسخ اين سؤال با توجه به يک نکته روشن مي‏شود، و آن اينکه:

انسان داراي دو بعد وجودي است، و به همين دليل مي‏تواند در قوس صعوديش به «اعلي عليين» رسد، و در قوس نزوليش به «اسفل سافلين » کشيده شود.

اگر تحت تربيت مربيان الهي قرار گيرد، و از پيام عقل الهام پذيرد و خودسازي کند، مصداق «و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا» مي‏شود.

و اگر به ايمان و تقوي پشت کند، و از خط اولياي خدا خارج گردد، به صورت موجودي «ظلوم» و «کفار» و «يؤس» و «کفور» و «هلوع» و «کنود» درمي‏آيد.

و به اين ترتيب هيچگونه تضادي در ميان اين آيات وجود ندارد، منتها هر کدام به يکي از ابعاد وجود انسان نگاه مي‏کند.

آري در درون فطرت انسان ريشه‏ي تمام خوبيها و نيکيها و افتخارات و فضائل نهفته است، همانگونه که انسان آمادگي براي نقطه مقابل اين فضائل نيز دارد، و لذا هيچ موجودي در عالم آفرينش در ميان قوس صعودي و نزوليش اينقدر فاصله نيست (دقت کنيد).

7- و او خود نيز بر اين معني گواه است.

سپس مي‏افزايد: «خود او نيز بر اين معني گواه است» (و انه علي ذلک لشهيد).

چرا که انسان نسبت به نفس خويش بصيرت دارد، و اگر صفات دروني خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خويش نمي‏تواند مخفي دارد، خواه به اين حقيقت اعتراف کند يا نه!

بعضي نيز گفته‏اند ضمير در «انه» به «خدا» برمي‏گردد، يعني خداوند گواه وجود صفت کنود در انسان است.

ولي با توجه به آيات قبل و بعد که ضمائر مشابه آن در اين آيات به انسان برمي‏گردد اين احتمال بسيار بعيد به نظر مي‏رسد، هرچند بسياري از مفسران اين تفسير را ترجيح داده‏اند.

اين احتمال نيز داده شده که منظور شهادت انسان بر گناهان و عيوب خود در قيامت است، چنانکه از بسياري از آيات قرآن استفاده مي‏شود.

اين تفسير نيز در اينجا هيچ دليلي ندارد، زيرا آيه مفهوم گسترده‏اي دارد که شهادت و گواهي او را بر کفران و بخل خويش در اين دنيا نيز شامل مي‏شود.

درست است که گاهي انسان از شناخت خويش عاجز مي‏گردد، و به اصطلاح وجدان خود را فريب مي‏دهد، و تسويل و تزيين شيطاني صفات مذمومش را در نظرش زيبا جلوه‏گر مي‏سازد، ولي در خصوص مورد کفران و بخل مطلب آنقدر واضح است که نمي‏تواند بر آن پرده‏پوشي کند و وجدان خود را بفريبد.

8- او علاقه‏ي شديدي به مال دارد.

باز در آيه مي‏افزايد: «او علاقه‏ي شديدي به مال و ماديات دارد» (و انه لحب الخير لشديد).

و همين علاقه شديد و افراطي او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسي و کفران او مي‏شود.

البته «خير» معني وسيعي دارد که هرگونه نيکي را شامل مي‏شود، و مسلما علاقه به بسياري از نيکيها همچون علم و دانش و تقوي و بهشت و سعادت مطلب مذمومي نيست که قرآن با تعبير فوق از آن نکوهش کند، و لذا مفسران آن را در اينجا به معني «مال» تفسير کرده‏اند که هم قرينه‏ي مقام و آيه‏ي گذشته گواه بر آن است، و هم بعضي آيات ديگر قرآن، مانند آيه‏ي 180 سوره‏ي بقره که مي‏فرمايد: کتب عليکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خيرا الوصية للوالدين و الاقربين: «بر شما مقرر شده است که اگر کسي از شما مالي از خود بگذارد، براي پدر و مادر و نزديکان وصيت کند».

مسلما اطلاق «خير» بر «مال» به خاطر آن است که در حد ذات خود چيز خوبي است، و مي‏تواند وسيله‏ي انواع خيرات گردد، ولي انسان ناسپاس و بخيل آن را از هدف اصليش بازداشته، و در مسير خودخواهي و خودکامگي به کار مي‏گيرد.

9- آيا نمي‏داند روزي که تمام آنچه در قبرهاست زنده مي‏شود.

 

انسان به روایت قرآن


 

 

سپس به صورت يک استفهام انکاري توأم با تهديد مي‏فرمايد: «آيا اين انسان ناسپاس و بخيل و دنياپرست نمي‏داند هنگامي که تمام آنچه در قبرهاست زنده مي‏شوند...»؟ (ا فلا يعلم اذا بعثر ما في القبور).

«بعثر» از ماده «بعثرة» (بر وزن منقبة) در اصل به معني زير و رو کردن و بيرون آوردن و استخراج نمودن است، و از آنجا که به هنگام احياي مردگان، قبرها زير و رو مي‏شود، و آنچه در درون آنها است ظاهر مي‏گردد، اين تعبير در آيات فوق در مورد رستاخيز به کار رفته است.

تعبير به «ما في القبور» (با توجه به اينکه «ما» معمولا براي غير ذوي العقول مي‏آيد) يا به خاطر آن است که نظر به حالتي دارد که هنوز مردگان خاکند، و يا به خاطر ابهامي است که بر آنها حاکم است که معلوم نيست چه اشخاصي هستند؟

تعبير به «قبور» (قبرها) منافاتي با اين ندارد که گروهي از مردم اصولا قبر ندارند، في‏المثل در دريا غرق مي‏شوند، يا قبرشان بعد از مدتي از ميان مي‏رود و خاکهايشان متفرق مي‏شود، زيرا نظر به غالب مردم است که داراي قبر هستند، بعلاوه قبر در اينجا مي‏تواند معني وسيعي داشته باشد يعني محلي که خاکهاي انسانها در آنجا قرار دارد، هرچند به صورت قبر معمولي نباشد.

10- و آنچه در درون سينه‏ها است آشکار مي‏گردد.

«و هنگامي که آنچه در درون سينه‏ها از کفر و ايمان و اخلاص و ريا کبر و غرور و تواضع نيات خير و سوء است آشکار مي‏گردد»: (و حصل ما في الصدور).

«حصل» از ماده «تحصيل» در اصل به معني بيرون آوردن «مغز» از «پوست» است، همچنين به تصفيه‏ي معادن، و خارج کردن طلا و امثال آن از سنگ معدن اطلاق مي‏شود، سپس در معني وسيعي يعني مطلق استخراج و مجزا ساختن به کار رفته است، و در آيه‏ي مورد بحث منظور جداسازي خير و شري است که در دلها نهفته شده، اعم از ايمان و کفر، يا صفات حسنه و رذيله، و يا نيات خوب و بد که در آن روز آنها از يکديگر جدا و ظاهر و آشکار مي‏شود، و هرکس بر طبق آن به پاداش کيفر خود مي‏رسد.

همانگونه که در آيه‏ي 9 سوره طارق آمده است: يوم تبلي السرائر: «در آن روز که اسرار درون آشکار گردد».

11- در آن روز پروردگارشان از آنها کاملا باخبر است.

«در آن روز پروردگارشان از آنها و اعمال و نياتشان آگاه است» و بر طبق آن به آنها کيفر مي‏دهد (ان ربهم بهم يؤمئذ لخبير).

تعبير به «يومئذ» و تکيه بر اين معني که خداوند «در آن روز» از اعمال و اسرار مکنون دلهاي آنها باخبر است، با اينکه مي‏دانيم خدا هميشه از اين مسائل آگاه مي‏باشد، به خاطر آن است که آن روز، روز جزا است، و آنها را بر اعمال و عقائدشان جزا مي‏دهد.

به گفته‏ي بعضي از مفسران اين تعبير مانند آن است که کسي در مقام تهديد به ديگري مي‏گويد ساعرف لک أمرک «به زودي عملت را به تو معرفي خواهم کرد» در حالي که هم امروز نيز چنين معرفي موجود است، منظور آن است که نتيجه‏ي آن را به تو خواهم داد.

آري خداوند هميشه و در همه حال از اسرار درون و برون به طور کامل آگاه است، ولي اثر اين آگاهي در قيامت و به هنگام پاداش و کيفر ظاهرتر و آشکارتر مي‏گردد، و اين هشداري است به همه‏ي انسانها که اگر به راستي به آن ايمان داشته باشند سد نيرومندي در ميان آنان و گناهان ايجاد مي‏کند، اعم از گناهان آشکار و پنهان، و گناهان برون و درون، و اثر تربيتي اين اعتقاد بر کسي پنهان نيست.

پایان

منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام  آیت الله مكارم شیرازى








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir