به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » آيا انسان نمى‏داند كه از نطفه‏اى...( بخش دوم - قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 1 393 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

 

 

آيا انسان نمى‏داند كه از نطفه‏اى بى‏ارزش آفريده شده  است ، چطور با وجود اين دشمنى آشكار شده است  ؟!!

( بخش دوم - قسمت دوم )

پاسخ به روایت قرآن :

سورة یس‏    آیات 77 تا 83 

پس حق مطلب اين است كه گفته شود : مراد از خلق كردن مثل كفار اعاده ايشان بعد از مردن است براى جزاء ، همچنان كه از كلام طبرسى رحمة الله عليه در مجمع البيان نيز استفاده مى‏شود .  و اما بيان اينكه چگونه منظور از خلقت مثل ، اعاده است ؟ اين است كه : انسان موجودى است مركب از نفس و بدن ، و بدن انسان در اين نشاه دستخوش تحليل رفتن و دگرگون شدن است ، و پيوسته اجزاى آن تغيير مى‏كند ، و از آنجا كه هر مركبى با نابودى يك جزءاش نابود مى‏شود ، در نتيجه انسان در هر آنى ، غير از انسان قبل است ، و اين شخص آن شخص نيست ، در حالى كه مى‏بينيم شخصيتش هست ، و اين بدان جهت است كه روح آدمى شخصيت انسان را در همه آنات حفظ مى‏كند ، چون روح آدمى مجرد است ، و منزه از ماده و تغييرات عارض از طرف ماده است ، و باز به همين جهت ايمن از مرگ و فنا است .

از كلام خداى تعالى هم استفاده مى‏شود كه : نفس آدمى با مردن بدنش نمى‏ميرد و همچنان زنده و محفوظ است تا روزى كه به سوى خداى تعالى برگردد ، همچنان كه در سابق ديديد كه اين معنا را از آيه و قالوا ء اذا ضللنا فى الأرض ء انا لفى خلق جديد بل هم بلقاء ربهم كافرون قل يتوفيكم ملك الموت الذى وكل بكم ثم الى ربكم ترجعون استفاده كرديم .

 

 

 

پس بدنى كه بعد از مرگ كالبد آدمى مى‏شود ، وقتى با بدن قبل از مرگش مقايسه شود مثل آن بدن خواهد بود ، نه عين آن ، ولى انسان صاحب بدن لاحق وقتى با انسان صاحب بدن سابق مقايسه شود عين آن خواهد بود نه مثل آن براى اينكه : آن روحى كه وحدت بدن قبل از مرگ را در تمامى مدت عمر حفظ مى‏كرد ، همين روحى است كه بعد از مرگ در كالبد لاحق درآمده ( همچنان كه بدن‏هاى متعدد قبل از مرگ به خاطر يكى بودن روح يكى بود . بدن‏هاى بعد از مرگ و قبل از مرگ هم به جهت يكى بودن روح يكى هستند و عين همند ) .

و چون استبعاد مشركين از زنده شدن استخوانهاى پوسيده برگشت مى‏كند به استبعاد از خلقت بدنى جديد ، نه از نفس و روحى جديد ، به همين جهت خداى سبحان در پاسخ از آن استبعاد ، امكان خلقت مثل آنان را ثابت كرد ، و متعرض برگشتن عين آنان نشد ، چون خلق شدن عين آنان بعد از مرگ ، وقتى صورت مى‏گيرد كه روح ايشان كه نزد خدا محفوظ است به بدنهاى جديدشان متعلق شود و يا تعلق مزبور عين انسان هاى موجود در دنيا دوباره موجود مى‏شوند ، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ا و لم يروا ان الله الذى خلق السموات و الأرض و لم يعى بخلقهن بقادر على ان يحيى الموتى و در اين كلام شريفش احيا را به عين مردگان نسبت داد ، نه به امثال آنها و فرمود : على ان يحيى الموتى و نفرمود : على ان يحيى امثال الموتى . انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون ...

 اين آيه شريفه از آيات برجسته قرآن كريم است كه كلمه ايجاد را توصيف مى‏كند و مى‏فرمايد : خداى تعالى در ايجاد هر چيزى كه ايجاد آن را اراده كند ، بغير از ذات متعالى خود به هيچ سببى ديگر نيازمند نيست ، نه در اينكه آن سبب مستقلا آن چيز را ايجاد كند ، و نه در اينكه خدا را در ايجاد آن كمك نمايد ، و يا مانعى را از سر راه خدا بردارد .

قرآن كريم تعبيراتش از اين حقيقت ، مختلف است در آيه مورد بحث فرموده : انما امره و در سوره نحل ، آيه 40 تعبير به قول كرده و فرموده : انما قولنا لشى‏ء اذا اردناه ان نقول له كن فيكون و در سوره بقره آيه 117 تعبير به قضا كرده و فرموده : و اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون .  

و ظاهرا مراد از كلمه امر در آيه مورد بحث ، شان باشد ، يعنى مى‏خواهد بفرمايد : شان خداى تعالى در هنگام اراده خلقت موجودى از موجودات چنين است ، نه اينكه مراد از آن ، امر در مقابل نهى باشد ، هر چند كه آيه سوره نحل تاييد مى‏كند كه به اين معنا باشد ، و ليكن تدبر و دقت در آيات اين معنا را افاده مى‏كند كه غرض در سه آيه مزبور وصف شان الهى در هنگام اراده خلقت است ، نه اينكه بخواهد بفهماند خداى تعالى وقتى مى‏خواهد چيزى را خلق كند اين كلام را مى‏گويد .

پس وجه صحيح همان است كه : ما كلمه قول را بر امر به معناى شان حمل كنيم به اين معنا كه بگوييم : اين كلمه از آن جهت كه خودش مصداقى از شان است در اينجا به كار رفته ، نه اينكه امر را بر قول در مقابل نهى حمل كنيم و معناى اينكه فرمود : اذا اراد شيئا اين است كه : اذا اراد ايجاد شى‏ء - وقتى اراده كند ايجاد چيزى را . و اين معنا از سياق آيه استفاده مى‏شود .

و در عده‏اى از آيات كه متعرض اين حقيقتند ، به جاى اراده كلمه قضاء آمده ، مانند آيه اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون و هيچ منافاتى هم ندارد ، براى اينكه قضا به معناى حكم است ، و حكم  و قضا و اراده در خداى تعالى يك چيز است ، براى اينكه اراده از صفات فعل و خارج از ذات خداى تعالى است ، و از مقام فعل او انتزاع مى‏شود ، و معنايش اين است كه : هر چيز موجود را كه در رابطه با اراده خداى سبحان فرض كنيم طورى است كه هيچ چاره‏اى جز هست شدن ندارد .

پس معناى جمله اذا اردناه اين است كه : وقتى چيزى در موقف تعلق اراده خدا قرار بگيرد ، شان خدا اين است كه به آن چيز بگويد باش و آن هم موجود شود .

و جمله ان يقول له كن خبر است براى كلمه انما امره و معنايش اين است كه : خداوند آن چيز را با كلمه كن مورد خطاب قرار مى‏دهد و اين هم واضح است كه در اين ميان لفظى كه خدا به آن تلفظ كند در كار نيست ، و گر نه تسلسل لازم مى‏آيد ، براى اينكه خود لفظ هم چيزى است كه بعد از اراده كردن ، تلفظ ديگرى مى‏خواهد باز آن تلفظ هم چيزى از چيزها است كه محتاج به اراده و تلفظ ديگرى است .

و نيز در اين ميان مخاطبى هم كه داراى گوش باشد و خطاب را با دو گوش خود بشنود و از در امتثال موجود شود ، در كار نيست ، براى اينكه اگر مخاطب وجود داشته باشد ، ديگر احتياج به ايجاد ندارد . پس كلام در آيه مورد بحث كلامى است تمثيلى ، مى‏خواهد بفرمايد : افاضه وجود ، از ناحيه خدا به هر چيزى كه موجود مى‏شود ، به جز ذات متعالى خدا به هيچ چيز ديگر احتياج ندارد ، و چون ذات خداوندى اراده كند هستى آن را ، بدون تخلف و درنگ موجود مى‏شود .

با اين بيان ، فساد گفتار بعضى از مفسرين به خوبى روشن مى‏گردد ، كه گفته‏اند : از ظاهر آيه برمى‏آيد كه در ايجاد هر موجودى لفظى در كار است ، و آن لفظ كن است كه خدا آن را مى‏گويد ، و آن موجود هستى به خود مى‏گيرد و بيشتر مفسرين سلف هم همين را گفته‏اند ، و چون شؤون خداى تعالى ماوراى فهم بشرى است ، لذا توصيه مى‏كنيم كه اصلا در اين مقوله سخنى نگوييد و خصومت نكنيد .

وجه فساد آن اين است كه : درست است كه شؤون خداى تعالى ماوراى فهم بشرى است ، و ليكن اين حقيقت نبايد باعث شود كه به كلى حجت‏هاى عقلى و قطعى باطل گردد ، براى اينكه اگر بنا باشد حجت‏هاى عقلى بى‏اعتبار شود ، ديگر اعتبارى براى اصول معارف دينى باقى نمى‏ماند و راهى نداريم براى اينكه به دست بياوريم كه قرآن كتابى آسمانى است ، و معارفى كه آورده همه صحيح و درست است .

آيا جز اين است كه اين مطالب همه با حجت‏هاى عقلى اثبات مى‏شود ؟ و مگر جز اين است كه حجيت خود كتاب و سنت و هر دليل ديگر با عقل اثبات مى‏شود ؟ آن وقت چگونه ممكن است يك آيه از قرآن و يا يك حديث حجيت عقل را كه اثبات كننده حجيت آن است از كار بيندازد و بى‏اعتبار معرفى كند ؟ هرگز ممكن نيست ، چون در اين صورت آن آيه و آن حديث قبل از ابطال حجيت عقل ، حجيت خودش را ابطال كرده .

و اين نيز واضح است كه در مساله خلقت غير از خدا و آن مخلوق پاى چيز ديگرى در ميان نيست ، و اگر عليت و سببيت خلقت را به اراده خدا نسبت مى‏دهيم بعد از خلقت نسبت مى‏دهيم چون گفتيم اراده صفتى است كه از مقام فعل خدا انتزاع مى‏شود .و گر نه سبب و علت اصلى خداست نه اراده او ، و گر نه لازم مى‏آيد يك صفت انتزاعى باعث شود كه اشياء ، ديگر حاجتى به خود خداى تعالى نداشته باشند ، و بطلان اين حرف واضح است . و نيز واضح است كه در مساله ايجاد و خلقت چيزى به نام ايجاد و يا وجود از خدا جدا نمى‏شود و به مخلوق نمى‏چسبد ، و افاضه او نظير افاضه ما نيست كه وقتى چيزى به كسى مى‏دهيم ، از خود جدا مى‏كنيم و به او ملحق مى‏سازيم . پس بعد از خداى تعالى چيز ديگرى جز وجود اشياء نيست .

و از اينجا روشن مى‏گردد كه : كلمه ايجاد يعنى كلمه كن عبارت است از همان وجود چيزى كه خدا ايجادش كرده البته بدان اعتبار كه وجود منسوب به خدا و قائم به وجود خداست ، و اما به اين اعتبار كه وجودش وجود خود اوست ، موجود است نه ايجاد . و مخلوق است نه خلق . و نيز روشن مى‏شود كه : آنچه از ناحيه خداى تعالى افاضه مى‏شود ، قابل درنگ و مهلت نيست ، و تبدل و دگرگونى را هم تحمل نمى‏كند ، و تدريجيت نمى‏پذيرد ، و آنچه تدريجيت و مهلت و درنگ كه از موجودات مشاهده مى‏كنيم ، از ناحيه خود آنها است نه از آن ناحيه كه رو به خدايند ، و اين خود بابى است كه هزار باب از آن باز مى‏شود .

و در آيات ، اشارات لطيفى به اين حقايق شده ، از آن جمله فرموده : كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون كه كلمه كن را بعد از خلقت آورده و نيز مانند آيه و ماامرنا الا واحدة كلمح بالبصر و نيز فرموده : و كان امر الله قدرا مقدورا و آياتى ديگر . و جمله فيكون بيانگر اطاعت آن شى‏ء است كه مورد اراده خدا قرار گرفته ، مى‏خواهد بفرمايد : همين كه هست شدن چيزى مورد اراده خدا قرار گرفت ، بدون درنگ لباس هستى مى‏پوشد . فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى‏ء و اليه ترجعون كلمه ملكوت مبالغه در معناى ملك است ، مانند كلمه رحموت و كلمه رهبوت كه مبالغه در معناى رحمت و وحشت‏اند .

با انضمام اين آيه به ما قبلش اين معنا به دست مى‏آيد كه : مراد از ملكوت آن جهت از هر چيزى است كه رو به خداست ، چون هر موجودى دو جهت دارد ، يكى رو به خدا ، و يكى ديگر رو به خلق . ملكوت هر چيز آن جهتى است كه رو به خدا است ، و ملك آن سمت رو به خلق است ممكن هم هست بگوييم : ملكوت به معناى هر دو جهت هر موجود است ، و آيات زير هم بر همين معنا حمل مى‏شود ، و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الأرض و ليكون من الموقنين و و لم ينظروا فى ملكوت السموات و الأرض و قل من بيده ملكوت كل شى‏ء .  

و اگر فرموده ملكوت هر چيزى به دست خداست ، براى اين است كه : دلالت كند بر اينكه خداى تعالى مسلط بر هر چيز است ، و غير از خدا كسى در اين تسلط بهره و سهمى ندارد . و برگشت معنا در آيه فسبحان الذى بيده ملكوت كل شى‏ء به اين است كه : خدا از استبعادى كه مشركين در مساله معاد مى‏كنند ، منزه است ، چون مشركين غافلند از اينكه ملكوت هر چيزى به دست خدا و در قبضه قدرت اوست . و جمله و اليه ترجعون خطاب به عموم مردم است ، چه مؤمن و چه مشرك ، و هم بيان نتيجه‏اى است از بيان سابق بعد از تنزيه خدا .

( ادامه دارد )

منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) ترجمة الميزان ج : 17  ص :  158 تا 178








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir