به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » گرامى‏ترين انسان ها نزد خداوند چه کسانی هستند ؟( بخش دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 1 803 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 گرامى‏ترين انسان ها نزد خداوند چه کسانی هستند ؟ 

 

پاسخ به روایت قرآن :

( بخش دوم )

سوره الحجرات‏ آیه 13

بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ 

يَأَيهَا النَّاس إِنَّا خَلَقْنَكم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَكمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُوا  إِنَّ أَكرَمَكمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاتُ‏مْ  إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ 

ترجمه آيات :

به نام الله كه رحمان و رحيم است‏

هان اى مردم ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را تيره‏هايى بزرگ و تيره‏هايى كوچك قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد نه اينكه به يكديگر فخر كنيد و فخر و كرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامى‏ترين شما باتقوى‏ترين شما است كه خدا داناى با خبر است  .

بيان آيات

يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم ... .

كلمه شعوب جمع شعب - به كسره شين و سكون عين - است و - به طورى كه در مجمع البيان گفته - به معناى قبيله بزرگى از مردم است ، مانند قبيله ربيعه و مضر . و كلمه قبائل جمع قبيله است كه جمعيتى كوچكتر از شعب است و تيره‏اى از آن است مانند تيم كه يكى از تيره‏هاى مضر است . بعضى هم گفته‏اند : مطلب به عكس است ، و شعوب جمعيت‏هاى كمتر از قبائل است به طورى كه چند شعب يك قبيله را تشكيل مى‏دهد . و اگر اين جمعيت‏ها را شعب خوانده‏اند چون از يك قبيله منشعب مى‏شوند . راغب مى‏گويد : شعب عبارت است از قبيله‏اى كه از يك قبيله ديگر منشعب گردد ، و جمع آن شعوب مى‏آيد ، در كلام خداى عز و جل هم آمده شعوبا و قبائل .

و اما كلمه شعب در مورد زمين عبارت است از دامنه چند دره كه اگر از طرف دامنه نگاه كنى به نظرت مى‏رسد يك زمين است كه در آخر ، چند شقه شده ، و اگر از طرف دره‏ها نگاه كنى به نظرت مى‏رسد كه چند تكه زمين است كه در آخر يكى شده و لذا بعضى گفته‏اند : اين كلمه ، هم به جاى كلمه اجتماع استعمال مى‏شود ، مثلا مى‏گويى شعبت يعنى من جمع شدم . و هم به جاى كلمه تفرقه استعمال مى‏شود ، مثل اينكه مى‏گويى شعبت يعنى من جدا شدم .

 بعضى ديگر گفته‏اند : كلمه شعوب به معناى نژادهاى غير عرب از قبيل ترك و فارس و هندى و آفريقايى و امثال اينها است . و كلمه قبائل به معناى تيره‏هاى عربى است . و ظاهرا برگشت اين قول به يكى از همان دو قول قبلى است ، و به زودى در بحث روايتى آينده تتمه اين گفتار مى‏آيد - ان شاء الله تعالى .

مفسرين گفته‏اند : آيه شريفه در اين مقام است كه ريشه تفاخر به انساب را بزند . و بنا بر اين ، مراد از جمله من ذكر و انثى آدم و حوا خواهد بود ، و معناى آيه چنين مى‏شود : ما شما مردم را از يك پدر و يك مادر آفريديم ، همه شما از آن دو تن منتشر شده‏ايد ، چه سفيدتان و چه سياهتان ، چه عربتان و چه عجمتان . و ما شما را به صورت شعبه‏ها و قبيله‏هاى مختلف قرار داديم ، نه براى اينكه طائفه‏اى از شما بر سايرين برترى و كرامت داشت ، بلكه صرفا براى اين كه يكديگر را بشناسيد و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام گيرد ، چون اگر فرض شود كه مردم همگى يك جور و يك شكل باشند و نتيجتا يكديگر را نشناسند ، رشته اجتماع از هم مى‏گسلد ، و انسانيت فانى مى‏گردد .

پس غرض از اين كه مردم را شعبه شعبه و قبيله قبيله كرد اين بود ، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند ، تفاخر به انساب ، و تفاخر به پدران و مادران . و بعضى از مفسرين گفته‏اند : مراد از ذكر و انثى مطلق مرد و زن است ، و آيه شريفه در اين مقام است كه مطلق تفاضل به طبقات به سفيد پوستى و سياه پوستى و عربيت و عجميت و غنى بودن و فقير بودن و به بردگى و مولائى و به مردى و زنى را از بين ببرد .

و معناى آيه اين است كه : هان اى مردم ، ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم ، پس هر يك از شما انسانى هستيد متولد از دو انسان ، و از اين جهت هيچ فرقى با يكديگر نداريد ، و اختلافى هم كه در بين شما هست و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله كرده ، اختلافى است مربوط به جعل الهى ، نه به خاطر كرامت و فضيلت بعضى از شما بر بعضى ديگر ، بلكه براى اين است كه يكديگر را بشناسيد و نظام اجتماعتان كامل شود .

و سپس همان مفسرين اعتراض كرده‏اند به اينكه : آيه شريفه در اين سياق است كه تفاخر به انساب را از بين ببرد ، و آن را نكوهش كند ، به شهادت اينكه مى‏فرمايد و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ، و ترتب اين فرض بنا بر اين وجهى كه شما ذكر كرديد ، روشن نيست ،  چون بنا بر وجه شما سخن از مذمت تفاخر به حسب و نسب در بين نمى‏آيد ، شما مى‏گوييد : آيه در صدد الغاء مطلق تفاضل است .

ولى ممكن است به اين معترض گفته شود كه : اختلاف در انساب هم يكى از مصاديق اختلاف طبقاتى است ، و بناى وجه بالا بر اين اساس است كه مى‏گويد آيه در صدد نفى اختلاف طبقاتى به تمامى مصاديق آن است ، و همچنان كه ممكن است تفاخر به انساب را نفى و مذمت كنيم ، به اين دليل كه همه انساب و دودمانها منتهى به يك مرد و زن مى‏شوند ، و تمامى مردم در اين پدر و مادر شريكند .

همچنين ممكن است همين مطلب را نفى و مذمت بكنيم به اين دليل كه هر انسانى متولد از دو انسان مى‏شود ، و همه مردم در اين جهت شريكند . ولى حق مطلب اين است كه جمله و جعلناكم شعوبا و قبائل اگر بگوييم ظهور در مذمت تفاخر به خصوص انساب دارد ، وجه اول وجيه‏تر است ، و گر نه وجه دوم بهتر است ، چون عمومى‏تر است . ان اكرمكم عند الله اتقيكم - اين جمله مطلب تازه‏اى را بيان مى‏كند ، و آن عبارت از اين است كه چه چيزى نزد خدا احترام و ارزش دارد .

تا قبل از اين جمله مى‏فرمود : مردم از اين جهت كه مردمند همه با هم برابرند ، و هيچ اختلاف و فضيلتى در بين آنان نيست ، و كسى بر ديگرى برترى ندارد ، و اختلافى كه در خلقت آنان ديده مى‏شود كه شعبه شعبه و قبيله قبيله هستند تنها به اين منظور در بين آنان به وجود آمده كه يكديگر را بشناسند ، تا اجتماعى كه در بينشان منعقد شده نظام بپذيرد ، و ائتلاف در بينشان تمام گردد ، چون اگر شناسائى نباشد ، نه پاى تعاون در كار مى‏آيد و نه ائتلاف ، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده اين است ، نه اينكه به يكديگر تفاخر كنند ، يكى به نسب خود ببالد ، يكى به سفيدى پوستش فخر بفروشد ، و يكى به خاطر همين امتيازات موهوم ، ديگران را در بند بندگى خود بكشد ، و يكى ديگرى را استخدام كند ، و يكى بر ديگرى استعلا و بزرگى بفروشد ، و در نتيجه كار بشر به اينجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند ، و حرث و نسل را نابود نموده ، همان اجتماعى كه دواى دردش بود ، درد بى درمانش شود .

در اين جمله مى‏خواهد امتيازى را كه در بين آنان بايد باشد بيان كند ، اما نه امتياز موهوم ، امتيازى كه نزد خدا امتياز است ، و حقيقتا كرامت و امتياز است . توضيح اينكه : اين فطرت و جبلت در هر انسانى است كه به دنبال كمالى مى‏گردد كه با داشتن آن از ديگران ممتاز شود ، و در بين اقران خود داراى شرافت و كرامتى خاص گردد .و از آنجايى كه عامه مردم دل‏بستگيشان به زندگى مادى دنيا است قهرا اين امتياز و كرامت را در همان مزاياى زندگى دنيا ، يعنى در مال و جمال و حسب و نسب و امثال آن جستجو مى‏كنند ، و همه تلاش و توان خود را در طلب و به دست آوردن آن به كار مى‏گيرند ، تا با آن به ديگران فخر بفروشند ، و بلندى و سرورى كسب كنند .

در حالى كه اين گونه مزايا ، مزيت‏هاى موهوم و خالى از حقيقت است ، و ذره‏اى از شرف و كرامت به آنان نمى‏دهد ، و او را تا مرحله شقاوت و هلاكت ساقط مى‏كند . آن مزيتى كه مزيت حقيقى است و آدمى را بالا مى‏برد ، و به سعادت حقيقيش كه همان زندگى طيبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مى‏رساند ، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا . آرى ، تنها و تنها وسيله براى رسيدن به سعادت آخرت همان تقوى است كه به طفيل سعادت آخرت سعادت دنيا را هم تامين مى‏كند ، و لذا خداى تعالى فرموده تريدون عرض الدنيا و الله يريد الاخرة .

و نيز فرموده و تزودوا فان خير الزاد التقوى ، و وقتى يگانه مزيت تقوى باشد ، قهرا گرامى‏ترين مردم نزد خدا باتقوى‏ترين ايشان است ، همچنان كه در آيه مورد بحث هم همين را فرموده . و اين آرزو و اين هدفى كه خداى تعالى به علم خود آن را هدف زندگى انسانها قرار داده ، هدفى است كه بر سر به دست آوردن آن ديگر پنجه به رخ يكديگر كشيدن پيش نمى‏آيد ، بخلاف هدفهاى موهوم مذكور كه براى به دست آوردن آن مزاحمتها ، جنگها و خونريزيها پيش مى‏آيد .

او مى‏خواهد بيش از ديگران ثروت را به خود اختصاص دهد ، و اين مى‏خواهد قبل از ديگران به رياست برسد . او مى‏خواهد در تجمل دادن به زندگى از ديگران سبقت بگيرد ، و اين مى‏خواهد آوازه‏اش همه آوازه‏ها را تحت الشعاع قرار دهد ، و همچنين ساير مزاياى موهوم ، همچون انساب و غيره .

ان الله عليم خبير - اين جمله مضمون جمله قبل را تاكيد مى‏كند ، و در ضمن اشاره‏اى هم به اين معنا دارد كه اگر خداى تعالى از بين ساير مزايا تقوى را براى كرامت يافتن انسانها برگزيد ، براى اين بود كه او به علم و احاطه‏اى كه به مصالح بندگان خود دارد مى‏داند كه اين مزيت ، مزيت حقيقى و واقعى است ، نه آن مزايايى كه انسانها براى خود مايه كرامت و شرف قرار داده‏اند ، چون آنها همه ، مزايائى وهمى و باطل است . زينتهاى زندگى مادى دنيايند كه خداى تعالى در باره آنها فرموده : و ما هذه الحيوة الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهى الحيوان لو كانوا يعلمون .

آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه بر هر انسانى واجب است كه در هدفهاى زندگى خود تابع دستورات پروردگار خود باشد ، آنچه او اختيار كرده اختيار كند ، و راهى كه او به سويش هدايت كرده پيش گيرد . و خدا راه تقوى را براى او برگزيده ، پس او بايد همان را پيش گيرد . علاوه بر اين ، بر هر انسانى واجب است كه از بين همه سنتهاى زندگى دين خدا را سنت خود قرار دهد .

بحث روايتى

در تفسير قمى در ذيل آيه و جعلناكم شعوبا و قبائل فرمود : شعوب ، ملتهاى غير عرب است و قبائل به معناى طوائف عرب .

مؤلف : اين روايت را صاحب مجمع البيان به امام صادق (عليه‏السلام) نسبت داده .

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و بيهقى از جابر ين عبد الله روايت آورده‏اند كه گفت : در وسط ايام تشريق ( يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه كه روز وسطش دوازدهم مى‏شود ) رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم) براى ما خطبه وداع را ايراد كرد و فرمود : ايها الناس ! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكى است ، پدرتان يكى است و هيچ فضيلتى براى عربى بر غير عرب نيست ، و هيچ غير عربى بر عرب فضيلتى ندارد و هيچ سياهى بر سرخى ، و هيچ سرخى بر سياهى ، فضيلت ندارد مگر به تقوى . و گرامى‏ترين شما نزد خدا باتقوى‏ترين شما است . با شما هستم آيا ابلاغ كردم ؟ همه گفتند بله يا رسول الله . فرمود : پس حاضرين به غائبين برسانند .

و در كافى به سند خود از ابو بكر حضرمى از امام صادق (عليه‏السلام) روايت آورده كه گفت : رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم) ضباعة دختر زبير بن عبد المطلب را ( كه دختر عموى خودش بود ) براى مقداد بن اسود تزويج كرد ، و اين كار را نكرد مگر براى اينكه امر ازدواج را آسان كند ، و مردم به رسول خدا (صلى‏الله‏عليه‏وآله‏وسلّم) تاسى كنند ، و بدانند كه گرامى‏ترين آنان نزد خدا باتقوى‏ترينشان است .

و در روضه كافى به سند خود از جميل بن دراج روايت كرده كه گفت : به امام صادق (عليه‏السلام) عرضه داشتم بفرماييد كرم چيست ؟ فرمود كرم تقوى است . و در كافى به سند خود از يونس از يعقوب از امام صادق (عليه‏السلام) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود : اسلام قبل از ايمان است ، بر مدار اسلام است كه مسلمانان با هم ازدواج مى‏كنند و از يكديگر ارث مى‏برند ، و بر مدار ايمان است كه در آخرت اجر مى‏برند . و در خصال از أعمش از جعفر بن محمد (عليهماالسلام) روايت كرده كه در ضمن حديثى فرمود : اسلام غير از ايمان است ، و هر مؤمنى مسلمان هست ، ليكن هر مسلمانى مؤمن نيست .

منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) ترجمة الميزان ج : 18  ص :  480  تا 501








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir