به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » چرا خدا در قرآن انسان را ظالم و جاهل می داند؟( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 485 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

 چرا خدا در قرآن انسان را ظالم و جاهل می داند؟ 

 ( ( قسمت دوم )

 پاسخ به روایت قرآن :

   

سوره الاحزاب آيه 72

بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ 

إِنَّا عَرَضنَا الأَمَانَةَ عَلى السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينَ أَن يحْمِلْنهَا وَ أَشفَقْنَ مِنهَا وَ حَمَلَهَا الانسنُ  إِنَّهُ كانَ ظلُوماً جَهُولاً(72) 

ترجمه :‏ 

به نام خدای رحمان و رحیم 

ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم ، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند ، و ترسيدند ، و انسان آن را حمل كرد ، چون انسان ستم پيشه و جاهل بود ( 72 ) .

بيان : 

انا عرضنا الامانة على السموات و الأرض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا ... غفورا رحيما  امانت - هر چه باشد - به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند ، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند ، و سپس به وى برگرداند ، و در آيه مورد بحث امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده ، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند ، و سالم و مستقيم نگه بدارد ، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند .

و اما اينكه اين امانت چيست ؟ از جمله ليعذب الله المنافقين و المنافقات ... بر مى‏آيد كه امانت مذكور چيزى است كه نفاق و شرك و ايمان هر سه بر حمل آن امانت مترتب مى‏شود ، در نتيجه حاملين آن امانت به سه طائفه تقسيم مى‏شوند ، چون كيفيت حمل آنان مختلف است .

از اين جا مى‏فهميم كه ناگزير امانت مذكور امرى است مربوط به دين حق ، كه دارنده آن متصف به ايمان ، و فاقد آن متصف به شرك ، و آن كس كه ادعاى آن را مى‏كند ، ولى در واقع فاقد آن است ، متصف به نفاق مى‏شود .

حال آيا اين امر عبارت است از اعتقاد حق ، و شهادت بر توحيد خدا ، و يا مجموع عقايد و اعمال ؟ و به عبارت ديگر ، امر مزبور عبارت است از صرف اعتقاد به همه عقايد دين حق ، با قطع نظر از عمل به لوازم آن ؟ و يا اينكه عبارت از داشتن آن عقايد به ضميمه عمل به آن ، و يا آنكه هيچ يك از اين احتمال‏ها نيست بلكه عبارت است از آن كمالى كه از ناحيه داشتن يكى از آن امور براى انسان حاصل مى‏شود .

از اين احتمالها احتمال اولى كه توحيد است ممكن نيست منظور باشد ، براى اينكه آيه شريفه مى‏فرمايد آسمان و زمين و كوه‏ها از حمل آن امانت مضايقه كردند ، و حال آنكه به حكم صريح قرآن آسمانها و زمين و كوه‏ها و تمامى موجودات ، خدا را يگانه دانسته ، و به حمد او تسبيح مى‏گويند ، همچنان كه فرموده : و ان من شى‏ء الا يسبح بحمده و در آيه مورد بحث مى‏فرمايد آسمانها و زمين از پذيرفتن آن امانت سرباز زدند ، پس معلوم مى‏شود امانت  مذكور توحيد خدا نيست .

و اما احتمال دوم كه بگوييم مراد از امانت پذيرش دين حق به طور تفصيل است ، نيز صحيح نيست ، براى اينكه آيه شريفه مى‏فرمايد انسانها به طور مطلق ، يعنى چه خوبشان و چه بدشان آن را حمل كردند ، و پذيرفتند ، و معلوم است كه بيشتر انسانها در هر دوره‏اى از ايمان به دين حق امتناع ورزيدند ، و كسى كه ايمان به آن نداشته باشد حمل آن را هم نكرده ، و اصلا اطلاعى از آن ندارد .

با اين بيان روشن مى‏شود كه احتمال سوم هم نمى‏تواند منظور از امانت باشد ، چون احتمال سوم اين بود به طور مفصل در عمل متلبس به دين حق باشد و معلوم است كه تمامى انسانها اين طور دين دار نبوده و نيستند .

احتمال چهارم هم نمى‏تواند مراد از امانت باشد ، براى اينكه آسمانها و زمين و ساير موجودات با اعتراف به توحيد خدا ، و اتصافشان به اين اعتراف كمال مزبور را دارند ، و آيه شريفه مى‏فرمايد آسمانها و زمين اين امانت را نپذيرفتند .

و اما اين احتمال كه مراد از آن امانت تلبس و اتصاف به كمالى باشد كه از ناحيه اعتقاد به حقانيت همه عقايد ، و علم به دين حق حاصل مى‏شود ، نيز صحيح نيست ، چون همانطور كه گفتيم امانت مذكور چيزى است كه هم نفاق مترتب بر آن مى‏شود ، و هم شرك ، و هم ايمان ، و اين سه بر صرف اعتقاد به حقانيت تكاليف اعتقادى و عملى دين مترتب نمى‏شود ، و صرف اين اعتقاد نه سعادتى مى‏آورد ، و نه شقاوتى ، آنچه سعادت و شقاوت مى‏آورد ، التزام به اين عقايد ، و تلبس در عمل به آن تكاليف است ، نه صرف عقيده به حقانيت آنها .

ناگزير از بين همه احتمالات باقى مى‏ماند احتمال ششم ، و آن اين است كه مراد از امانت مزبور كمالى باشد كه از ناحيه تلبس و داشتن اعتقادات حق ، و نيز تلبس به اعمال صالح ، و سلوك طريقه كمال حاصل شود به اينكه از حضيض ماده به اوج اخلاص ارتقاء پيدا كند و خداوند انسان حامل آن امانت را براى خود خالص كند ، اين است آن احتمالى كه مى‏تواند مراد از امانت باشد ، چون در اين كمال هيچ موجودى نه آسمان ، و نه زمين ، و نه غير آن دو ، شريك انسان نيست .

از سويى ديگر چنين كسى تنها خدا متولى امور اوست ، و جز ولايت الهى هيچ موجودى از آسمان و زمين در امور او دخالت ندارد ، چون خدا او را براى خود خالص كرده . پس مراد از امانت عبارت شد از ولايت الهى ، و مراد از عرضه داشتن اين ولايت بر  آسمانها و زمين ، و ساير موجودات مقايسه اين ولايت با وضع آنهاست .

و معناى آيه اين است كه : اگر ولايت الهى را با وضع آسمانها و زمين مقايسه كنى ، خواهى ديد كه اينها تاب حمل آن را ندارند و تنها انسان مى‏تواند حامل آن باشد ، و معناى امتناع آسمانها و زمين ، و پذيرفتن و حمل آن به وسيله انسان اين است كه در انسان استعداد و صلاحيت تلبس آن هست ، ولى در آسمانها و زمين نيست .

اين است آن معنايى كه مى‏توان آيه را بر آن منطبق كرد ، و گفت آسمانها و زمين و كوهها با اينكه از نظر حجم بسيار بزرگ ، و از نظر سنگينى بسيار ثقيل و از نظر نيرو بسيار نيرومند هستند ، ليكن با اين حال استعداد آن را ندارند كه حامل ولايت الهى شوند ، و مراد از امتناعشان از حمل اين امانت ، و اشفاقشان از آن ، همين نداشتن استعداد است .

و ليكن انسان ظلوم و جهول نه از حمل آن امتناع ورزيد ، و نه از سنگينى آن و خطر عظيمش اشفاق كرد و به هراس افتاد ، بلكه با همه سنگينى و خطرناكى‏اش قبولش كرد ، و اين سبب شد كه انسان كه يك حقيقت و نوع است ، به سه قسم منافق و مشرك و مؤمن منقسم شود ، و آسمان و زمين و كوهها داراى اين سه قسم نباشند ، بلكه همه مطيع و مؤمن باشند .

در اينجا ممكن است بپرسى كه : خدا با اينكه حكيم و عليم است ، چرا چنين بار سنگينى را كه حملش از قدرت آسمانها و زمين بيرون است بر انسان ظلوم و جهول حمل كرد ؟ با اينكه مى‏دانست انسان نيز تاب تحمل آن را ندارد ، و قبول كردنش به خاطر ظلوم و جهول بودنش بوده ، و اين دو خصوصيت او را مغرور و غافل ساخته ، و به او مهلت نداده كه به عواقب اين كار بينديشد ، و اين در حقيقت مثل اين مى‏ماند كه سرپرستى و ولايت بر مردم يك كشور را به ديوانه‏اى واگذار كنيم ، خود ديوانه هيچ حرفى ندارد ، اما حرف نداشتنش براى اين است كه ديوانه است ، و گر نه ، عقلا اين كار را نمى‏پسندند ، و در باره ديوانه دچار اشفاق و دلسوزى مى‏شوند .

در پاسخ مى‏گوييم : ظلوم و جهول بودن انسان ، هر چند كه به وجهى عيب و ملاك ملامت و عتاب ، و خرده گيرى است ، و ليكن ، عين همين ظلم و جهل انسان مصحح حمل امانت و ولايت الهى است ، براى اينكه كسى متصف به ظلم و جهل مى‏شود كه شانش اين است كه متصف به عدل و علم باشد ، و گر نه چرا به كوه ظالم و جاهل نمى‏گويند ، چون متصف به عدالت و علم نمى‏شود ، و همچنين آسمانها و زمين جهل و ظلم را حمل نمى‏كنند ، به خاطر اينكه متصف به عدل و علم نمى‏شوند ، به خلاف انسان كه به خاطر اينكه شان و استعداد علم و عدالت را دارد ، ظلوم و جهول نيز هست .

  و امانت مذكور در آيه كه گفتيم عبارت است از ولايت الهى ، و كمال صفت عبوديت ، وقتى حاصل مى‏شود كه حامل آن ، علم و ايمان به خدا داشته ، و نيز عمل صالح را كه عبارت ديگر عدالت است ، داشته باشد ، و كسى كه متصف به اين دو صفت بشود ، يعنى ممكن باشد كه به او بگوييم عالم و عادل ، قهرا ممكن هم هست گفته شود ، جاهل و ظالم ، و چون علم و عدالت انسان موهبتى است كه خدا به او داده ، و اما خود او فى حد نفسه جاهل و ظالم است ، پس همين اتصاف ذاتى‏اش به ظلم و جهل ، مجوز اين شده كه امانت الهى را حمل كند ، و در حقش گفته شود : انسان بار اين امانت را به دوش كشيد ، چون ظلوم و جهول بود - دقت بفرماييد .

و بنابر اين معناى دو آيه شريفه به وجهى نظير معناى آيه لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون است ، چون آيه اولى مورد بحث نظير آيه اولى از اين سه آيه است ، و آيه دومى مورد بحث نظير دو آيه دوم و سوم از آيات سوره التين است .

پس جمله انا عرضنا الامانة معنايش اين است كه : ما ولايت الهى و استكمال به حقايق دين حق را ، چه علم به آن حقايق ، و چه عمل بدانها را ، بر آسمانها و زمين عرضه كرديم ، و معناى عرضه كردن آن ، اين است كه ما يك يك موجودات را با آن سنجيديم ، و قياس كرديم ، هيچ يك استعداد پذيرفتن آن را نداشتند ، به جز انسان .

على السموات و الأرض و الجبال - يعنى اين موجودات بسيار بزرگ ، با اينكه از نظر خلقت بسيار بزرگتر از انسانند ، استعداد پذيرفتن آن را نداشتند ، همانطور كه خداوند مى‏فرمايد لخلق السموات و الأرض اكبر من خلق الناس فابين ان يحملنها و اشفقن منها پس امتناع كردند از اينكه آن را حمل كنند ، و از حمل آن اشفاق و اظهار ناراحتى كردند ، چون مشتمل بر صلاحيت تلبس به آن نبودند و اگر از قبول آن تعبير به حمل كرد ، براى اشاره به اين نكته است كه امانت مذكور آن قدر سنگين است كه آسمانها و زمين و كوهها با همه بزرگى‏شان قادر به پذيرفتن آن نيستند .

و حملها الانسان - يعنى انسان با همه كوچكى حجمش صلاحيت و آمادگى پذيرفتن آن را داشت ، و آن را پذيرفت ، انه كان ظلوما جهولا ، يعنى چون او ستمگر به نفس  خويش ، و جاهل به آثار و عواقب وخيم اين امانت است ، او نمى‏داند كه اگر به اين امانت خيانت كند عاقبت وخيمى به دنبال دارد ، و آن هلاكت دايمى اوست .

و به معنايى دقيق‏تر چون كه : انسان به خودى خود فاقد علم و عدالت بود ، ولى قابليت آن را داشت كه خدا آن دو را به وى افاضه كند ، و در نتيجه از حضيض ظلم و جهل به اوج عدالت و علم ارتقاء پيدا كند .

و دو كلمه ظلوم و جهول دو وصف از ظلم و جهلند ، و كسى را ظلوم و جهول گويند كه ظلم و جهل در او امكان داشته باشد ، همچنان كه به قول فخر رازى اسب چموش ، و چارپاى چموش ، و آب طهور ، اوصافى هستند ، براى حيوانى كه امكان چموشى ، و آبى كه امكان طهور بودن را داشته باشد ، و به همين جهت به سنگ و كلوخ ، چموش نمى‏گويند . ممكن هم هست - به قول بعضى ديگر - دو كلمه مورد بحث به معناى مبالغه در ظلم و جهل را افاده كنند . و به هر حال چه معناى فخر رازى درست باشد ، و چه غير از او ، معناى آيه مستقيم و معلوم است .

 ( و خلاصه فرق بين اين وجه و وجه قبلى اين است كه در وجه قبلى استعداد انسان را ملاك قرار مى‏داديم و در اين وجه خالى بودن انسان از علم و عدالت را ملاك قرار داديم ، مترجم ) .

 منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) ج : 16  ص :  524  تا  528

 

 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir