آيا انسان نمىداند كه از نطفهاى بىارزش آفريده شده است ، چطور با وجود اين دشمنى آشكار شده است ؟!!
( بخش اول – قسمت سوم )
پاسخ به روایت قرآن :
سورة یس آیات 77 تا 83
نكتهها :
كرارا در اين تفسير وعده دادهايم كه بحث فشردهاى پيرامون مسائل معاد در پايان سوره يس بياوريم اكنون براى وفاى به اين عهد و اداى گوشهاى از حق اين مساله نظر خوانندگان عزيز را به مباحث ششگانه زير جلب مىكنيم :
1 - اعتقاد به معاد يك امر فطرى است
اگر انسان براى فنا آفريده شده بود بايد عاشق فنا باشد ، و از مرگ - هر چند مرگ به موقع - و در پايان عمر لذت برد ، در حالى كه مىبينيم قيافه مرگ به معنى نيستى براى انسان در هيچ زمانى خوشايند نبوده ، سهل است ، با تمام وجودش از آن مىگريزد ! كوشش براى باقى نگهداشتن جسم مردگان از طريق موميائى كردن .
و ساختن مقابر جاويدانى همچون اهرام مصر ،
و دويدن دنبال آب حيات ، و اكسير جوانى ، و آنچه مايه طول عمر است ، دليل روشنى از عشق سوزان انسان به مساله بقا است .
اگر ما براى فنا آفريده شديم اين علاقه به بقا چه مفهومى مىتواند داشته باشد ؟ جز يك علاقه مزاحم و حداقل بيهوده و بى مصرف ! فراموش نكنيد ما بحث معاد را بعد از پذيرش وجود خداوند حكيم و دانا دنبال مىكنيم ، ما معتقديم هر چه او در وجود ما آفريده روى حساب است ، بنا بر اين عشق به بقا نيز بايد حسابى داشته باشد ، و آن هماهنگى با آفرينش و جهان بعد از اين عالم است .
به تعبير ديگر اگر دستگاه آفرينش در وجود ما عطش را آفريد ، دليل بر اين است كه آبى در خارج وجود دارد ، همچنين اگر غريزه جنسى و علاقه به جنس مخالف در انسان وجود دارد نشانه اين است كه جنس مخالفى در خارج هست ، و گرنه جاذبه و كشش بدون چيزى كه به آن مجذوب گردد با حكمت آفرينش سازگار نيست . از سوى ديگر هنگامى كه تاريخ بشر را از زمانهاى دور دست و قديميترين ايام بررسى مىكنيم نشانههاى فراوانى بر اعتقاد راسخ انسان به زندگى پس از مرگ مىيابيم .
آثارى كه از انسان هاى پيشين - حتى انسان هاى قبل از تاريخ - امروز در دست ما است ، مخصوصا طرز دفن مردگان ، كيفيت ساختن قبور ، و حتى دفن اشيائى همراه مردگان ، گواه بر اين است كه در درون وجدان ناآگاه آنها اعتقاد به زندگى بعد از مرگ نهفته بوده است .
يكى از روانشناسان معروف مىگويد : تحقيقات دقيق نشان مىدهد كه طوائف نخستين بشر داراى نوعى مذهب بودهاند ، زيرا مردگان خود را به طرز مخصوص به خاك مىسپردند و ابزار كارشان را در كنارشان مىنهادند ، و به اين طريق عقيده خود را به وجود دنياى ديگر به ثبوت مىرساندند .
اينها نشان مىدهد كه اين اقوام زندگى پس از مرگ را پذيرفته بودند ، هر چند در تفسير آن راه خطا مىپيمودند ، و چنين مىپنداشتند كه آن زندگى درست شبيه همين زندگى است . به هر حال اين اعتقاد قديمى ريشهدار را نمىتوان ساده پنداشت و يا صرفا نتيجه يك تلقين و عادت دانست . از سوى سوم وجود محكمه درونى به نام وجدان گواه ديگرى بر فطرى بودن معاد است . هر انسانى در برابر انجام كار نيك در درون وجدانش احساس آرامش مىكند ،
آرامشى كه گاه با هيچ بيان و قلمى قابل توصيف نيست . و به عكس ، در برابر گناهان ، مخصوصا جنايات بزرگ ، احساس ناراحتى مىكند ، تا آنجا كه بسيار ديده شده دست به خودكشى مىزند و يا خود را تسليم مجازات و چوبه دار مىكند ، و دليل آن را رهائى شكنجه وجدان مىداند .
با اينحال انسان از خود مىپرسد چگونه ممكن است عالم كوچكى همچون وجود من داراى چنين دادگاه و محكمهاى باشد ، اما عالم بزرگ از چنين وجدان و دادگاهى تهى باشد ؟ و به اين ترتيب فطرى بودن مساله معاد و زندگى پس از مرگ از طرق مختلف بر ما روشن مىشود .
· از راه عشق عمومى انسانها به بقاء .
· از طريق وجود اين ايمان در طول تاريخ بشر .
· و از راه وجود نمونه كوچك آن در درون جان انسان .
2 - باز تاب معاد در زندگى انسان ها
اعتقاد به عالم پس از مرگ و بقاى آثار اعمال آدمى ، و جاودانگى كارهاى او اعم از خير و شر ، اثر بسيار نيرومندى بر فكر و اعصاب و عضلات انسانها مىگذارد و به عنوان يك عامل مؤثرى در تشويق به نيكىها و مبارزه با زشتىها مىتواند مؤثر شود .
اثراتى كه ايمان به زندگى پس از مرگ مىتواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشويق افراد فداكار و مجاهد و ايثارگر بگذارد به مراتب بيش از اثرات دادگاهها و كيفرهاى معمولى است چرا كه مشخصات دادگاه رستاخيز با دادگاههاى معمولى بسيار متفاوت است ، در آن دادگاه نه تجديد نظر وجود دارد ، و نه زر و زور روى فكر ناظرانش اثر مىگذارد ، نه ارائه مدارك دروغين در آن فايدهاى دارد ، و نه تشريفات آن نيازمند به طول زمان است .
قرآن مجيد مىگويد : ( و اتقوا يوما لا تجزى نفس عن نفس شيئا و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم ينصرون ) . از روزى بپرهيزيد كه هيچ كس بجاى ديگرى جزا داده نمىشود و نه شفاعتى از او پذيرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل ، و نه كسى به يارى او مىآيد ( بقره - 48 ) .
و نيز مىگويد : و لو ان لكل نفس ما فى الارض لافتدت به و اسروا الندامة لما روا العذاب و قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون : هر كس از آنها كه ظلم و ستم كرده ، اگر تمامى روى زمين را در اختيار داشته باشد ، در آن روز همه را براى نجات خويش مىدهد ، و هنگامى كه عذاب الهى را مىبينند پشيمانى خود را مكتوم مىدارند ( مبادا رسواتر شوند ) و در ميان آنها به عدالت داورى مىشود و ستمى بر آنها نخواهد رفت ( يونس - 54 ) .
و نيز مىخوانيم : و ليجزى الله كل نفس ما كسبت ان الله سريع الحساب : هدف اين است كه خداوند هر كس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا كه خداوند سريع الحساب است ( ابراهيم - 51 ) . به قدرى حساب او سريع و قاطع است كه طبق بعضى از روايات ( ان الله تعالى يحاسب الخلائق كلها فى مقدار لمح البصر ! : خداوند در يك چشم به هم زدن حساب همه را مىرسد ! .
به همين دليل در قرآن مجيد سرچشمه بسيارى از گناهان فراموش كردن روز جزا ذكر شده ، در آيه 14 سوره الم سجده مىفرمايد : فذوقوا بما نسيتم لقاء يومكم هذا : بچشيد آتش دوزخ را به خاطر اينكه ملاقات امروز را فراموش كرديد .
حتى از پارهاى از تعبيرات استفاده مىشود كه انسان اگر گمانى در قيامت داشته باشد نيز از انجام بسيارى از اعمال خلاف خود دارى مىكند ، چنانكه در باره كمفروشان مىفرمايد : الا يظن اولئك انهم مبعوثون ليوم عظيم : آيا آنها گمان نمىكنند كه براى روز بزرگى مبعوث مىشوند ( سوره مطففين آيه 4 ) .
حماسههاى جاويدانى كه مجاهدان اسلام در گذشته و امروز در ميدانهاى جهاد مىآفرينند ، و گذشت و ايثار و فداكارى عظيمى كه بسيارى از مردم در زمينه دفاع از كشورهاى اسلامى و حمايت از محرومان و مستضعفان نشان مىدهند ، همه بازتاب اعتقاد به زندگى جاويدان سراى ديگر است ، مطالعات دانشمندان و تجربيات مختلف نشان داده كه اينگونه پديدهها در مقياس وسيع و گسترده جز از طريق عقيدهاى كه زندگى پس از مرگ در آن جاى ويژهاى دارد امكان پذير نيست .
سربازى كه منطقش اين است قل هل تربصون بنا الا احدى الحسنيين : بگو شما دشمنان در باره ما چه مىانديشيد ؟ جز رسيدن به يكى از دو خير و سعادت و افتخار ( يا پيروزى بر شما و يا رسيدن به افتخار شهادت ) ( توبه - 52 ) قطعا سربازى است شكست ناپذير .
چهره مرگ كه براى بسيارى از مردم جهان وحشتانگيز است ، و حتى از نام آن و هر چيز كه آن را تداعى كند مىگريزند ،
براى عقيدهمندان به زندگى پس از مرگ نه تنها نا زيبا نيست ، بلكه دريچهاى است به جهانى بزرگ ، شكستن قفس و آزاد شدن روح انسان ، گشوده شدن درهاى زندان تن ، و رسيدن به آزادى مطلق است .
اصولا مساله معاد بعد از مبداء ، خط فاصل فرهنگ خدا پرستان و ماديين است ، چرا كه دو ديدگاه مختلف در اينجا وجود دارد :
ديدگاهى كه مرگ را فنا و نابودى مطلق مىبيند ، و با تمام وجودش از آن مىگريزد ، چرا كه همه چيز با آن پايان مىگيرد .
و ديدگاهى كه مرگ را يك تولد جديد و گام نهادن به عالمى وسيع و پهناور و روشن ، و پر گشودن در آسمان بيكران مىشمرد .
طبيعى است كه طرفداران اين مكتب نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتى به خود راه نمىدهند ، بلكه با الهام گرفتن از مكتب امير مؤمنان على (عليهالسلام) كه مىفرمايد : و الله لابن ابى طالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه : به خدا سوگند فرزند ابى طالب علاقهاش به مرگ بيشتر است از كودك شيرخوار به پستان مادر از مرگ در راه هدف استقبال مىكنند . و به همين دليل هنگامى كه ضربه شمشير جنايتكار روزگار عبد الرحمن ابن ملجم بر مغز مباركش فرو نشست فرمود : فزت و رب الكعبه : به خداى كعبه ، پيروز و رستگار و راحت شدم .
كوتاه سخن اينكه ايمان به معاد از انسان ترسو و بيهدف ، آدم شجاع و با شهامت و هدفدارى مىآفريند كه زندگيش مملو از حماسهها و ايثارها و پاكى و تقوا است .
( ادامه دارد )
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى تفسير نمونه ج : 18 ص : 455 تا 492
|