آيا انسان نمىداند كه از نطفهاى بىارزش آفريده شده است ، چطور با وجود اين دشمنى آشكار شده است ؟!!
( بخش اول – قسمت چهارم )
پاسخ به روایت قرآن :
سورة یس آیات 77 تا 83
3 - دلائل عقلى معاد
گذشته از دلائل نقلى فراوانى كه براى معاد در قرآن مجيد آمده است و شامل صدها آيه در اين زمينه مىشود دلائل عقلى روشنى نيز بر اين امر وجود دارد كه به طور فشرده در اينجا قسمتى از آن يادآورى مىشود :
الف - برهان حكمت
اگر زندگى اين جهان را بدون جهان ديگر در نظر بگيريم پوچ و بىمعنى خواهد بود ، درست به اين مىماند كه زندگى دوران جنيين را بدون زندگى اين دنيا فرض كنيم . اگر قانون خلقت اين بود كه تمام جنينها در لحظه تولد خفه مىشدند و مىمردند چقدر دوران جنينى بىمفهوم جلوه مىكرد ؟ همچنين اگر زندگى اين جهان بريده از جهان ديگر تصور شود اين سر در گمى وجود خواهد داشت .
زيرا چه لزومى دارد كه ما هفتاد سال يا كمتر و بيشتر در اين دنيا در ميان مشكلات دست و پا زنيم ؟ مدتى خام و بىتجربه باشيم و تا پخته شود خامى ، عمر تمام است ! مدتى به دنبال تحصيل علم و دانش باشيم هنگامى كه از نظر معلومات به جائى رسيديم برف پيرى بر سر ما نشسته ! تازه براى چه زندگى مىكنيم ؟ خوردن مقدارى غذا و پوشيدن چند دست لباس و خوابيدن و بيدار شدنهاى مكرر و ادامه دادن اين برنامه خسته كننده تكرارى را دهها سال ؟ ! آيا به راستى اين آسمان گسترده ، اين زمين پهناور و اين همه مقدمات و مؤخرات و اينهمه استادان و مربيان و اينهمه كتابخانههاى بزرگ و اين ريزه - كاريهائى كه در آفرينش ما و ساير موجودات به كار رفته ، همه براى همان خوردن و نوشيدن و پوشيدن و زندگى مادى است ؟ اينجا است كه آنها كه معاد را قبول ندارند ، اعتراف به پوچى اين زندگى مىكنند ، و گروهى از آنها اقدام به خودكشى و نجات از اين زندگى پوچ و بىمعنى را مجاز و يا مايه افتخار مىشمرند !
چگونه ممكن است كسى به خداوند و حكمت بىپايان او ايمان داشته باشد و زندگى اين جهان را بىآنكه مقدمهاى براى زندگى جاويدان جهان ديگر باشد قابل توجه بشمرد ؟ .
قرآن مجيد مىگويد : ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا يرجعون آيا گمان كرديد بيهوده آفريده شدهايد و به سوى ما باز نمىگرديد ؟ ( مؤمنون - 115 ) يعنى اگر بازگشت به سوى خدا نبود زندگى اين جهان عبث و بيهوده بود .آرى در صورتى زندگى اين دنيا مفهوم و معنى پيدا مىكند و با حكمت خداوندى سازگار مىشود كه اين جهان را مزرعهاى براى جهان ديگر ( الدنيا مزرعة الاخرة ) و گذرگاهى براى آن عالم وسيع ( الدنيا قنطرة ) و كلاس تهيه و دانشگاهى براى جهان ديگر و تجارتخانهاى براى آن سرا بدانيم ، همانگونه كه امير مؤمنان على (عليهالسلام) در كلمات پرمحتوايش فرمود : ان الدنيا دار صدق لمن صدقها ، و دار عافية لمن فهم عنها ، و دار غنى لمن تزو منها ، و دار موعظة لمن اتعظ بها ، مسجد احباء الله ، و مصلى ملائكة الله ، و مهبط وحى الله ، و متجر اولياء الله : اين دنيا جايگاه صدق و راستى است براى آنكس كه با آن به راستى رفتار كند و خانه تندرستى است براى آنكس كه از آن چيزى بفهمد ، و سراى بى نيازى است براى آنكس كه از آن توشه بر گيرد ، و محل اندرز است ، براى آنكه از آن اندرز گيرد ، مسجد دوستان خدا است ، نماز گاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارتخانه اولياء حق است .
كوتاه سخن اينكه مطالعه و بررسى وضع اين جهان به خوبى گواهى مىدهد بر اينكه عالم ديگرى پشت سر آن است و لقد علمتم النشا الاولى فلو لا تذكرون : شما نشاه اولى و آفرينش خود را در اين دنيا ديديد چرا متذكر نمىشويد كه از پى آن جهان ديگرى است ؟ ( واقعه - 62 ) .
ب - برهان عدالت
دقت در نظام هستى و قوانين آفرينش نشان مىدهد كه همه چيز آن حساب شده است . در سازمان تن ما آنچنان نظام عادلانهاى حكمفرما است كه هر گاه كمترين تغيير و ناموزونى رخ مىدهد سبب بيمارى يا مرگ مىشود ، حركات قلب ما ،
گردش خون ما پردههاى چشم ما و جزء جزء سلولهاى تن ما مشمول همان نظام دقيق است كه در كل عالم حكومت مىكند .
و بالعدل قامت السموات و الارض : آسمانها و زمين به وسيله عدالت بر پا است .
آيا انسان مىتواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد ؟ ! درست است كه خداوند به انسان آزادى اراده و اختيار داده تا او را بيازمايد و در سايه آن مسير تكامل را طى كند ، ولى اگر انسان از آزادى سوء استفاده كرد ، چه مىشود ؟ اگر ظالمان و ستمگران ، گمراهان و گمراه كنندگان با سوء استفاده از اين موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مىكند .
درست است كه گروهى از بدكاران در اين دنيا مجازات مىشوند و به كيفر اعمال خود - يا لااقل قسمتى از آن - مىرسند ، اما مسلما چنان نيست كه همه مجرمان ، همه كيفر خود را ببينند ، و همه پاكان و نيكان به پاداش اعمال خود در اين جهان برسند ، آيا ممكن است اين دو گروه در كفه عدالت پروردگار يكسان باشند ؟ به گفته قرآن مجيد : ا فنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون : آيا كسانى را كه در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسليمند همچون مجرمان قرار دهيم ، چگونه حكم مىكنيد ؟ ( قلم - 35 و 36 ) . و در جاى ديگر مىفرمايد : ام نجعل المتقين كالفجار : آيا ممكن است پرهيزگاران را همچون فاجران قرار دهيم ؟ ( ص - 28 ) .
به هر حال تفاوت انسانها در اطاعت فرمان حق جاى ترديد نيست همانگونه كه عدم كفايت دادگاه مكافات اين جهان و محكمه وجدان و عكسالعملهاى گناهان براى برقرارى عدالت نيز به تنهائى كافى به نظر نمىرسد ، بنا بر اين بايد قبول كرد كه براى اجراى عدالت الهى لازم است محكمه و دادگاه عدل عامى باشد كه سر سوزن كار نيك و بد در آنجا حساب شود و گرنه اصل عدالت تامين نخواهد شد .
بنا بر اين بايد پذيرفت كه قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد و رستاخيز ، قرآن مجيد مىگويد : و نضع الموازين القسط ليوم القيامه : ما ترازوهاى عدالت را در روز قيامت بر پا مىكنيم ( انبياء - 47 ) . و نيز مىفرمايد : و قضى بينهم بالقسط و هم لا يظلمون : در روز قيامت در ميان آنها به عدالت حكم مىشود و ظلم و ستمى بر آنها نخواهد شد ( يونس - 54 ) .
ج - برهان هدف
بر خلاف پندار ماديين ، در جهان بينى الهى ، براى آفرينش انسان هدفى بوده است كه در تعبيرات فلسفى از آن به تكامل و در لسان قرآن و حديث گاهى از آن به قرب به خدا و يا عبادت و بندگى تعبير شده است و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون : من جن و انس را نيافريدم مگر به اين منظور كه مرا پرستش كنند ( و در سايه عبادت و بندگى كامل شوند و به حريم قرب من راه يابند ) . ( ذاريات - 56 ) .
آيا اگر مرگ پايان همه چيز باشد اين هدف بزرگ تامين مىگردد ؟ بدون شك پاسخ اين سؤال منفى است . بايد جهانى بعد از اين جهان باشد و خط تكامل انسان در آن ادامه يابد ، و محصول اين مزرعه را در آنجا درو كند ، و حتى چنانكه در جاى ديگر گفتهايم در جهان ديگر نيز اين سير ادامه يابد تا هدف نهائى تامين شده باشد . خلاصه اينكه تامين هدف آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست ، و اگر ارتباط اين زندگى را از جهان پس از مرگ قطع كنيم همه چيز شكل معما به خود مىگيرد و پاسخى براى چراها نخواهيم داشت .
د - برهان نفى اختلاف
بى شك همه ما از اختلافاتى كه در ميان مكتبها و مذهبها در اين جهان وجود دارد رنج مىبريم ، و همه آرزو مىكنيم روزى اين اختلافات بر چيده شود در حالى كه همه قرائن نشان مىدهد كه اين اختلافات در طبيعت زندگى اين دنيا حلول كرده ، و حتى از دلائلى استفاده مىشود كه بعد از قيام حضرت مهدى (عليهالسلام) آن بر پا كننده حكومت واحد جهانى هر چند بسيارى از اختلافات حل خواهد شد ولى باز اختلاف مكتبها به كلى بر چيده نمىشود ، و به گفته قرآن مجيد يهود و نصارا تا دامنه قيامت به اختلافاتشان باقى خواهند ماند فاغرينا بينهم العداوة و البغضاء الى يوم القيامة ( مائده - 14 ) .
ولى خداوندى كه همه چيز را به سوى وحدت مىبرد سرانجام به اختلافات پايان خواهد داد ، و چون با وجود پردههاى ضخيم عالم ماده اين امر بطور كامل در اين دنيا امكان پذير نيست ، مىدانيم در جهان ديگرى كه عالم بروز و ظهور است سرانجام اين مساله عملى خواهد شد ، و حقائق آنچنان آفتابى مىگردد كه اختلاف مكتب و عقيده به كلى برچيده مىشود . جالب اينكه در آيات متعددى از قرآن مجيد روى اين مساله تكيه شده است ، در يك جا مىفرمايد : فالله يحكم بينهم يوم القيامة فيما كانوا فيه يختلفون : خداوند در روز قيامت در ميان آنها داورى مىكند در آنچه با هم اختلاف داشتند ( بقره - 113 ) .
و در جاى ديگر مىفرمايد : و اقسموا بالله جهد ايمانهم لا يبعث الله من يموت بلى وعدا عليه حقا و لكن اكثر الناس لا يعلمون ليبين لهم الذى يختلفون فيه و ليعلم الذين كفروا انهم كانوا كاذبين : آنها سوگند مؤكد ياد كردند كه خداوند كسانى را كه مىميرند هرگز زنده نمىكند ، ولى چنين نيست اين وعده قطعى خداست ( كه همه آنها را زنده كند ) ولى اكثر مردم نمىدانند هدف اين است كه آنچه را در آن اختلاف داشتند براى آنها روشن سازد تا كسانى كه منكر شدند بدانند دروغ مىگفتند ( نحل - 38 و 39 ) .
( ادامه دارد )
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى تفسير نمونه ج : 18 ص : 455 تا 492
|