به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن » چرا اکثر انسان ها برای جهنم آفریده شده اند ؟( قسمت دوم )
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 488 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

 

چرا اکثر انسان ها برای جهنم آفریده شده اند ؟

 

انسان های غافل چه کسانی هستند ؟

کدام انسان ها از چهار پایان گمراهترند ؟

( قسمت دوم )

 پاسخ به روایت قرآن :

 سورة الأعراف‏   آیه 179 

 بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ 

   وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنّ‏ِ وَ الانسِ  لهَُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بهَا وَ لهَُمْ أَعْينٌ لا يُبْصِرُونَ بهَا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لا يَسمَعُونَ بهَا  أُولَئك كالأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضلُّ  أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ(179) 

ترجمه :‏ 

به نام خدای رحمان و رحیم 

بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريده‏ايم دل‏ها دارند كه با آن فهم نمى‏كنند چشم‏ها دارند كه با آن نمى‏بينند گوش‏ها دارند كه با آن نمى‏شنوند ايشان چون چارپايانند بلكه آنان گمراه‏ترند ايشان همانانند غفلت‏زدگان ( 179 ) .  

تفسیر :‏ 

و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس ... كلمه ذرء به معناى آفريدن است ، و در اين آيه خداى تعالى جهنم را نتيجه و غايت آفريدن بسيارى از جن و انس دانسته ، و اين با تعريفى كه در جاى ديگر كرده و فرموده نتيجه آفريدن خلق رحمت است كه همان بهشت آخرت باشد ، از قبيل آيه: الا من رحم ربك و لذلك خلقهم منافات ندارد ، براى اينكه معناى غرض بحسب كمال فعل و آن هدفى كه فعل منتهى به آن مى‏شود مختلف مى‏گردد . توضيح اينكه ، نجار وقتى بخواهد دربى بسازد 

  

  

نخست به چوب‏هايى كه براى اينكار تهيه ديده مى‏پردازد ، آنگاه آنها را ورانداز نموده 

سپس به اره كردن و تيشه زدن و رنده نمودن آن مى‏پردازد.

 تا در آخر ، درب مورد نظر خود را مى‏سازد ، پس كمال غرض نجار از اينكارها كه روى چوب‏ها انجام مى‏دهد تنها و تنها به عمل آوردن درب است ، و اين از يك جهت است ، و از جهت ديگر نجار از همان اول امر مى‏داند كه تمامى اين چوب‏ها ( مثلا اگر بيست من است همه اين بيست من ) صالح براى درب شدن نيست ، چون درب هيات مخصوصى دارد غير هياتى كه اين الوارها و چوب‏ها دارند ، و برگرداندن هيات آنها به هيات يك جفت درب مستلزم اين است كه

 

  

مقدارى از آن ضايع گشته و به صورت هيزم در آيد ،

چون اين مقدار ، از هندسه و نقشه عمل بيرون است ، و اين هيزم شدن مقدارى از ابعاض چوب و دور ريختن آن در نقشه و قصد نجار داخل بوده ، و نجار نسبت به آن اراده‏اى داشته كه بايد آن را اراده ضرورى ناميد ، پس اين نجار نسبت به اين الوار و تيرهايى كه در جلو خود گذاشته دو نوع غايت در نظر دارد ، يكى غايت كمالى است ، و آن اين است كه اين چوب‏ها را به صورت دربى در آورد ، دوم غايتى است تبعى و آن اين است كه مقدارى از اين چوب‏ها را درب بسازد و مقدارى را كه استعداد درب شدن ندارد ، ضايع كرده و دور بريزد . و همچنين زارع ، او نيز زمين را زراعت مى‏كند براى اينكه گندم درو كند ،

  

و ليكن در روز درو ، همه كشت‏هايش عايدش نمى‏شود ،

 

بلكه مقدارى از بذرش فاسد گشته در زمين مى‏پوسد ، و يا كرم‏ها آن را مى‏خورند 

 و يا بعد از سبز شدن گوسفندان آن را مى‏چرند ، و حال آنكه غرض زارع از افشاندن بذر اين بوده كه همه آن عايدش شود ، پس او نيز دو غرض دارد به دو وجه يكى همينكه همه عايدش شود ، ديگر اينكه مقدارى از آن عايدش گشته ما بقى ضايع شود .  

خداى تعالى نيز مشيتش تعلق گرفت به اينكه در زمين موجودى خلق كند تمام عيار و كامل از هر جهت به نام انسان تا او را بندگى نموده و بدين وسيله مشمول رحمتش شود ، و ليكن اختلاف استعداداتى كه در زندگى دنيوى كسب مى‏شود ، و اختلافى كه در تاثيرات هست نمى‏گذارد تمامى افراد اين موجود ( انسان ) در مسير و مجراى حقيقى خود قرار گرفته و راه نجات را طى كند ، بلكه تنها افرادى در اين راه قرار مى‏گيرند كه اسباب و شرايط برايشان فراهم باشد ، اينجاست كه غرض خداى تعالى هم مانند آن نجار و زارع به دو اعتبار متعدد مى‏شود ، و صحيح است بگوييم : براى خداى تعالى غايتى است در خلقت انسان - مثلا - و آن اين است كه رحمتش شامل آنان گشته و همه را به بهشت ببرد ، و غايت ديگرى است در خلقت اهل خسران و شقاوت ، و آن اين است كه ايشان را با اينكه براى بهشت خلق كرده به دوزخ ببرد ، ولى غايت اولى غايتى است اصلى ، و غايت دوم غايتى است تبعى و ضرورى ، و در هر جا كه مى‏بينيم سعادت سعيد و شقاوت شقى مستند به قضاى الهى شده بايد بدانيم كه آن دليل ناظر به نوع دوم از غايت است ، و معنايش اين است كه خداى تعالى از آنجايى كه مال حال بندگان خود را مى‏داند و از اينكه چه كسى سعيد و چه كسى شقى است همين سعادت و شقاوت مورد اراده او  هست ، ليكن اراده تبعى نه اصلى .  

و از جمله ادله‏اى كه بايد حمل بر اين نوع از غايت شود آيه و لقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن و الانس و آيات ديگرى است كه داراى چنين سياقى باشد ، و آن بسيار است .  

لهم قلوب لا يفقهون بها و لهم اعين لا يبصرون بها و لهم آذان لا يسمعون بها اين قسمت از آيه شريفه اشاره است به اينكه دوزخيان كسانى هستند كه استعداد براى وقوع در مجراى رحمت الهى در آنان باطل گشته ، و ديگر در مسير وزش نفحات ربانى قرار نمى‏گيرند ، و از مشاهده آيات خدا تكانى نمى‏خورند ، گويا چشم‏هايشان نمى‏بيند ، و از شنيدن مواعظ مردان حق متاثر نمى‏گردند تو گوئى گوش ندارند ، و حجت‏ها و بيناتى كه فطرتشان در دلهايشان تلقين مى‏كند سودى به حالشان ندارد و يا گوئى دل ندارند .  

البته هيچ عقل و گوش و چشمى در عمل خود فاسد نمى‏شود ، چون همانطور كه قرآن فرموده : لا تبديل لخلق الله در خلقت خدا تغيير و تبديلى رخ نمى‏دهد ، مگر اينكه همين تغيير و تبديل هم به دست خود خداى تعالى انجام شده و خود از باب خلقت باشد ، و ليكن آيه شريفه ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما بانفسهم صريحا اعلام مى‏دارد به اينكه خداى تعالى نعمتى را كه به قومى داده پس نمى‏گيرد ، مگر آنكه خود آنان باعث زوال و دگرگونى آن شوند .  

پس اين نفهميدن و نديدن و نشنيدن دوزخيان از چيست ؟ جواب اين است كه گر چه بطلان استعداد و فساد عمل دل‏ها و چشم‏ها و گوش‏هاى ايشان مستند به خداى تعالى است ، الا اينكه خداى تعالى اين كار را به عنوان كيفر عمل‏هاى زشت ايشان كرده ، پس خود آنان سبب شدند كه با تغيير راه عبوديت نعمت خدا را تغيير دادند ، خداوند هم مهر بر دل‏هايشان نهاده و ديگر با اين دل‏ها آنچه را كه بايد بفهمند نمى‏فهمند ، و پرده بر چشم‏هايشان كشيده و ديگر با اين چشم‏ها آنچه را كه بايد ببينند نمى‏بينند ، و سنگينى را بر گوش‏هايشان مسلط كرده و ديگر با اين گوش‏ها آنچه را كه بايد بشنوند نمى‏شنوند ، و همه اينها نشانه اين است كه ايشان راه به دوزخ مى‏برند .  

  ( اولئك كالانعام بل هم اضل ) اين جمله نتيجه بيان سابق و شرح حال ايشان است ،   

آنچه را كه مايه امتياز انسان از ساير حيوانات است از دست داده‏اند ، و آن تمييز ميان خير و شر ، و نافع و مضر در زندگى سعيد انسان ، به وسيله چشم و گوش و دل است . و اگر در ميان همه حيوانات بى‏زبان به انعام تشبيه شدند با اينكه اينگونه اشخاص خوى و خصال درندگان را نيز دارا هستند ، براى اين است كه در ميان صفات حيوانيت

  

تمتع به خوردن و جهيدن كه خوى انعام است مقدم‏تر نسبت به طبع حيوانى است ،

 چون جلب نفع ، مقدم بر دفع ضرر است ، و اگر در انسان قواى دافعه و غضبيه نيز به وديعه سپرده شده باز بخاطر همان قواى جاذبه شهويه است ، و غرض نوع انسان در زندگى حيوانيش اول به تغذى و توليد مثل تعلق مى‏گيرد ، و سپس براى حفظ و تحصيل اين دو غرض ، قواى دافعه را اعمال مى‏كند ، پس آيه مورد بحث از نظر مفاد نظير آيه ( و الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم )  است .

و اما جمله بلكه ايشان از چارپايان هم گمراه‏ترند كه لازمه‏اش وجود يك نحوه ضلالتى در چارپايان است دليلش اين است كه ضلالتى كه در چارپايان هست ضلالتى است نسبى و غير حقيقى ، براى اينكه چارپايان بحسب قواى مركبه‏اى كه آنها را وادار مى‏كند به اينكه همه همت خود را در خوردن و جهيدن صرف كنند ، در تحصيل سعادت زندگى‏اى كه برايشان فراهم شده گمراه نيستند و در اينكه قدمى فراتر نمى‏گذارند هيچ مذمتى بر آنها نيست ، و گمراه خواندنشان به مقايسه با سعادت زندگى انسانى است كه آنها مجهز به وسائل تحصيل آن نيستند .  

بخلاف كر و كورهاى از افراد انسان كه با مجهز بودن به وسائل تحصيل سعادت انسانى و با داشتن چشم و گوش و دلى كه راهنماى آن سعادت است با اين حال آن وسائل را اعمال نكرده و چشم و گوش و دل خود را نظير چشم و گوش و دل حيوانات ضايع و معطل گذارده‏اند مانند حيوانات تنها در تمتع از لذائذ شكم و شهوت استعمال كرده‏اند به همين دليل اينگونه مردم از چارپايان گمراه‏ترند ، و بر خلاف چارپايان استحقاق مذمت را دارند .  

 ( اولئك هم الغافلون ) اين جمله نتيجه كلام قبلى و بيان حال ديگرى است براى آنان ، و آن اين است كه حقيقت غفلت همان است كه ايشان دچار آنند ، چون غفلتى است كه مشيت خداى سبحان مساعد آن است ، و مشيت خدا با مهر زدن بر دل‏ها و چشم‏ها و گوش‏هايشان ، ايشان را به آن مبتلا كرده ، و معلوم است كه غفلت ريشه هر ضلالت و باطلى است .

  ( ادامه دارد ) 

منبع :  ترجمة تفسیر الميزان حضرت آیت الله علامه طباطبایى (رحمه الله) (ج : 8  ص :  437 تا 445 )

 

 

 








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir