انسان قرآن
استاد شهيد مرتضى مطهرى
قرآن كتاب راهنمايى بشر است و در واقعكتاب «انسان» است اما انسان آنسان كه خداى انسان او را آفريده و پيامبران آمدهاند او را به خودش بشناسانند و راه سعادتشرا به او بازگو كنند، و چون كتاب انسان است پس كتاب «خدا» هم هست، زيرا انسان همان موجودى است كه خلقتشاز ما قبل اين جهان آغاز مىشود و به ما بعد اين جهان منتهى مىگردد، يعنى انساناز نظر قرآن نفخه روح الهى است و خواه ناخواه به سوى خداى خودش بازگشت مىكند.اين است كه شناسايى خدا و شناسايى انسان از يكديگر جدا نيست.انسان تا خود را نشناسد خداى خود را به درستى نمىتواند بشناسد.از طرف ديگر، تنها توام با شناختن خداست كه انسان به واقعيتحقيقى خود پى مىبرد.
انسان در مكتب پيامبران - كه قرآن كاملترين بيان آن است - با انسانى كه بشر از راه علوم مىشناسد بسى متفاوت است، يعنى اين انسان بسى گستردهتر است.
انسانى كه بشر از راه علوم مىشناسد، در ميان دو پرانتز(تولد - مرگ)قرار دارد و قبل و بعد اين پرانتزها را تاريكى گرفته است و از نظر علوم بشرى مجهول است، ولى
انسان قرآن اين پرانتزها را ندارد، از جهان ديگر آمده است و در مدرسه دنيا بايد خود را تكميل كند و آيندهاش در جهان ديگر بستگى دارد به نوع فعاليت و تلاش و يا تنبلى و سستىاى كه در مدرسه اين جهان انجام مىدهد.تازه انسان ميان تولد و مرگ - آنچنانكه بشر مىشناسد - بسى سطحىتر است از آنچه پيامبران مىشناسانند.
انسان قرآن بايد بداند: از كجا آمده است؟ به كجا مىرود؟ در كجا هست؟ چگونه بايد باشد؟ چه بايد بكند؟
انسان قرآن آنگاه كه به اين پنجسؤال عملا درست پاسخ گفتسعادت واقعىاش در اين جهان كه هست و در جهانى كه بايد برود تامين مىگردد.
اين انسان براى اينكه بداند از كجا آمده و از چه منبعى آغاز شده است بايد خداى خود را بشناسد، و براى اينكه خداى خود را بشناسد بايد در جهان و انسان به عنوان آيات آفاقى و انفسى مطالعه كند و در عمق وجود و هستى تعمق نمايد. و براى اينكه بداند به كجا مىرود، بايد درباره آنچه قرآن آن را «بازگشت به خدا» مىنامد، يعنى معاد و حشر اموات، هراسهاى قيامت و نعمتهاى جاويدان و عذابهاى سخت و احيانا جاويدان آن و بالاخره مراحل و منازلى كه در پيش دارد تامل كند و از آنها آگاهى يابد و بدانها اعتقاد پيدا كند و ايمان آورد و خدا را همچنانكه اول و نقطه آغاز موجودات مىشناسد، آخر و نقطه بازگشت موجودات نيز بشناسد . و براى اينكه بداند در كجا هست، بايد نظامات و سنن جهان را بشناسد و مقام و موقع انسان را در ميان ساير موجودات درك كند و خود را در ميان موجودات بازيابد.
و براى اينكه بداند چگونه بايد باشد، بايد خلقها و خويهاى انسانى را بشناسد و خودش را بر اساس آن خلقها و خويها بسازد. و براى آنكه بداند چه بايد بكند، بايد يك سلسله مقررات و احكام فردى و اجتماعى را گردن نهد.
انسان قرآن علاوه بر همه اينها بايد به يك سلسله موجودات نامحسوس و غير مرئى، و به تعبير خود قرآن «غيب» ، به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ايمان بياورد، و هم بايد بداند كه خداوند متعال در هيچ زمانى بشر را كه به هدايت آسمانى نياز داشته است، مهمل نگذاشته و يك عدخ افراد نخبه كه پيامبران خدا و راهنمايان بشر بودهاند، از طرف خداوند مبعوث شده و پيام الهى را رساندهاند.
انسان قرآن به طبيعت به عنوان «آيت» و به تاريخ به عنوان يك «آزمايشگاه» واقعى كه درستى تعليمات پيامبران را مىرساند، نظر مىافكند.
آرى، انسان قرآن چنين است و مسائلىكه در قرآن براى انسان طرح شده اينها بعلاوه برخى مسائل ديگر است.
منبع : مجموعه آثار جلد دوم صفحه 216
http://hawzah.net/Per/Q/do.asp?a=QDBH19.HTM
|