چرا اکثر انسان ها برای جهنم آفریده شده اند ؟
کدام انسان ها از چهار پایان گمراهترند ؟
انسان های غافل چه کسانی هستند ؟
( قسمت اول )
پاسخ به روایت قرآن :
سورة الأعراف آیه 179
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كثِيراً مِّنَ الجِْنِّ وَ الانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بهَا وَ لهَُمْ أَعْينٌ لا يُبْصِرُونَ بهَا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لا يَسمَعُونَ بهَا أُولَئك كالأَنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضلُّ أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ(179)
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [= عقلها ]يى دارند كه با آن (انديشه نمىكنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى كه با آن نمىبينند؛ و گوشهايى كه با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همهگونه امكانات هدايت، باز هم گمراهند)!
تفسير :
نشانههاى دوزخيان !
اين آيات بحثى را كه در آيات گذشته در زمينه دانشمندان دنياپرست و همچنين عوامل هدايت و ضلالت گذشت تكميل مىكند ، در اين آيات مردم به دو گروه تقسيم شدهاند و صفات هر كدام توضيح داده شده : گروه دوزخيان و گروه بهشتيان .
نخست در باره دوزخیان كه گروه اولند با تكيه به سوگند و تاكيد چنين مىگويد : ما بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم ( و لقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن و الانس ) .
ذرأنا از ماده ذرء ( بر وزن زرع ) در اينجا به معنى خلقت و آفرينش است ولى در اصل به معنى پراكنده ساختن و منتشر نمودن آمده ، چنانكه در قرآن مىخوانيم (تذروه الرياح) : بادها آنرا پراكنده مىكنند ( سوره كهف آيه 45 ) و از آنجا كه آفرينش موجودات موجب انتشار و پراكندگى آنها در روى زمين مىگردد ، اين كلمه به معنى خلقت آفرينش نيز آمده است .
و در هر حال اشكال مهمى كه در اينجا پيش مىآيد اين است كه چگونه خداوند مىفرمايد : ما بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم ، مگر نه اين است كه در جاى ديگر مىخوانيم ( و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون ) : كه مطابق آن همه جن و انس تنها براى پرستش خدا و ترقى و تكامل و سعادت آفريده شدهاند ، به علاوه اين تعبير بوى جبر در آفرينش و خلقت مىدهد و به همين جهت بعضى از طرفداران مكتب جبر همچون فخر رازى براى اثبات مذهب خود با آن استدلال كردهاند . ولى اگر آيات قرآن را كنار هم قرار داده مورد بررسى قرار دهيم و گرفتار استنباطهاى سطحى و زودگذر نشويم ، پاسخ اين سؤال ، هم در خود آيه نهفته شده و در آيات ديگر به وضوح ديده مىشود به طورى كه محلى براى سوء استفاده افراد باقى نمىگذارد . زيرا اولا اين تعبير درست به آن مىماند كه شخص نجار بگويد:
قسمت زيادى از اين چوبهائى را كه فراهم ساختهام براى تهيه درهاى زيبا است .
و قسمت زياد ديگرى براى سوزاندن و افروختن آتش ،
چوبهائى كه صاف و محكم و سالمند در قسمت اول مصرف مىكنم ،
و چوبهاى ناصاف و بد قواره و سست و تكه پاره را در قسمت دوم ،
در حقيقت نجار دو گونه هدف دارد ، يكى هدف اصلى و ديگرى هدف تبعى ، هدف اصلى او ساختن در و پيكر و ابزار خوب است و تمام كوشش و تلاش او در همين راه مصرف مىشود ، ولى هنگامى كه ببيند چوبى به درد اين كار نمىخورد ، ناچار آنرا براى سوزاندن كنار مىگذارد ، اين هدف تبعى است نه اصلى ( دقت كنيد ) .
تنها تفاوتى كه اين مثال با مورد بحث ما دارد اين است كه تفاوت چوبها با يكديگر اختيارى نيست ، ولى تفاوت انسان ها بستگى به اعمال خودشان دارد و در اختيار خود آنها است .
بهترين گواه براى اين سخن صفاتى است كه براى گروه جهنميان و بهشتيان در آيات فوق مىخوانيم كه نشان مىدهد اعمال خودشان سرچشمه اين گروهبندى مىباشد . و به تعبير ديگر خداوند طبق صريح آيات مختلف قرآن همه را پاك آفريده و اسباب سعادت و تكامل را در اختيار همگى گذاشته است ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزد دوزخ مىكنند و سرانجامشان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود ، خود را نامزد بهشت مىسازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است .
سپس صفات گروه دوزخى را در سه جمله خلاصه مىكند :
نخست اينكه آنها قلبهائى دارند كه با آن درك و انديشه نمىكنند ( لهم قلوب لا يفقهون بها ) .
بارها گفتهايم كه قلب در اصطلاح قرآن به معنى روح و فكر و نيروى عقل است يعنى با اينكه استعداد تفكر دارند و همچون بهائم و چهار پايان فاقد شعور نيستند در عين حال از اين وسيله سعادت بهره نمىگيرند و فكر نمىكنند ، در عوامل و نتائج حوادث انديشه نمىنمايند و اين وسيله بزرگ رهائى از چنگال هر گونه بدبختى را بلا استفاده در گوشهاى از وجودشان رها مىسازند .
ديگر اينكه چشمهاى روشن و حقيقت بين دارند اما با آنها چهره حقايق را نمىنگرند و همچون نابينايان از كنار آنها مىگذرند ( و لهم اعين لا يبصرون بها ) .
سوم اينكه با داشتن گوش سالم ، سخنان حق را نمىشنوند و همچون كران خود را از شنيدن حرف حق محروم مىسازند ( و لهم آذان لا يسمعون بها ) .
اينها در حقيقت همچون چهار پايانند چرا كه امتياز آدمى از چهار پايان در فكر بيدار و چشم بينا و گوش شنوا است كه متاسفانه آنها همه را از دست دادهاند ( اولئك كالانعام ) .
بلكه آنها از چهار پايان گمراهتر و پستتر مىباشند ( بل هم اضل ) .
چرا كه چهارپايان داراى اين استعدادها و امكانات نيستند ، ولى آنها با داشتن عقل سالم و چشم بينا و گوش شنوا امكان همه گونه ترقى و تكامل را دارند ، اما بر اثر هوا پرستى و گرايش به پستيها اين استعدادها را بلا استفاده مىگذارند ، و بدبختى بزرگ آنان از همينجا آغاز مىگردد .
آنها افراد غافل و بيخبرى هستند و به همين جهت در بيراهههاى زندگى سرگردانند ( اولئك هم الغافلون ) .
چشمه آب حيات كنار دستشان است ، ولى از تشنگى فرياد مىكشند ، درهاى سعادت در برابر رويشان باز است ، اما حتى به آن نگاه نمىكنند .
از آنچه در بالا گفته شد روشن مىشود كه آنها با دست خود وسائل بدبختى خويش را فراهم مىسازند و نعمتهاى گرانبهاى عقل و چشم و گوش را به هدر مىدهند ، نه اينكه خداوند اجبارا آنها را در صف دوزخيان قرار داده باشد .
چرا همچون چهار پايان ؟ !
بارها در قرآن مجيد غافلان بيخبر به چهار پايان و حيوانات بى شعور ديگر تشبيه شدهاند ولى نكته تشبيه آنها به انعام ( چهارپايان ) شايد اين باشد كه آنها تنها به خواب و خور و شهوت جنسى مىپردازند ، درست همانند ملتهائى كه تحت شعارهاى فريبنده انسانى آخرين هدف عدالت اجتماعى و قوانين بشرى را رسيدن به آب و نان و يك زندگى مرفه مادى مىپندارند .
آنچنانكه على (عليهالسلام) در نهج البلاغه مىفرمايد :
كالبهيمة المربوطه همها علفها او المرسلة شغلها تقممها :
همانند حيوانات پروارى كه تنها به علف مىانديشند .
و يا حيوانات ديگرى كه در چراگاهها رها شدهاند و از اين طرف و آن طرف خرده علفى بر مىگيرند به تعبير ديگر گروهى مرفهند همچون گوسفندان پروارى ، و گروهى نامرفه مانند گوسفندانى كه در بيابانها در بدر دنبال آب و علف مىگردند و هر دو گروه هدفشان جز شكم چيزى نيست !
آنچه در بالا گفته شد ممكن است در باره يك فرد صادق باشد و يا در باره يك ملت ، ملتهائى كه انديشههاى خود را از كار انداختهاند و به سرگرميهاى ناسالم روى آوردهاند و در ريشههاى بدبختى خود نمىانديشند و در عوامل ترقى فكر نمىكنند ، نه گوش شنوا دارند و نه چشم بينا ، آنها نيز دوزخى هستند نه تنها در دوزخ قيامت ، بلكه در دوزخ زندگى اين دنيا نيز گرفتارند .
منبع : تفسير نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مكارم شیرازى ( ج : 7 ص : 18 تا 23 )
|