پیامبري از كنار خانه ما رد شد
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
( قسمت سوم )
حق نام دیگر من بود...
پیش از آنكه انسان پا بر زمین بگذارد، خدا تكه اي خورشید و پاره اي ابر به او داد و فرمود: آي، اي انسان زندگي كن و بدان كه در آزمون زندگي این ابر و این خورشید فراوان به كارت مي آید.
انسان نفهمید كه خدا چه مي گوید، پس از خدا خواست تا گره ندانستنش را قدري باز كند.
خداوند گفت: این ابر و این خورشید ابزار كفر و ایمان توست.
زمین من آكنده از حق و باطل است، اما اگر حق را دیدي، خورشیدت را به در كش، تا آشكارش كني؛ آن گاه مومن خواهي بود. اما اگر حق را بپوشاني، نامت در زمره كافران خواهد آمد.
انسان گفت: من جز براي روشنگري به زمین نمي روم و مي دانم این ابر هیچ گاه به كارم نخواهد آمد.
انسان به دنیا آمد، اما هرگاه حق را پیشاروي خود دید، چنان هراسید كه خورشید از دستش افتاد. حق تلخ بود، حق دشوار بود و ناگوار. حق سخت و سنگین بود. انسان حق را تاب نیاورد.
پس هر بار كه با حقي روبرو شد، آن را پوشاند، تا زیستنش را آسان كند.
فرشته ها مي گریستند و مي گفتند: حق را نپوشان، حق را نپوشان. این كفر است.
اما انسان هزاران سال بود كه صداي هیچ فرشته اي را نمي شنید.
انسان كفر كرد و كفر ورزید و جهان را از ابرهاي كفر او پوشاند.
انسان به نزد خدا باز خواهد گشت. اما روز واپسین او ((یوم الحسره)) نام دارد. و خداي خواهد گفت: قسم به زمان كه زیان كردي،
حق نام دیگر من بود.
( ادامه دارد )
منبع : wWw.98iA.Com |