پیامبري از كنار خانه ما رد شد
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
( قسمت اول )
و این آغاز انسان بود...
از بهشت كه بیرون آمد دارایي اش فقط یك سیب بود. سیبي كه به وسوسه آن را چیده بود. و مكافات این وسوسه هبوط بود.
فرشته ها گفتند: تو بي بهشت مي میري. زمین جاي تو نیست. زمین همه ظلم است و فساد. انسان گفت: اما من به خودم ظلم كرده ام. زمین تاوان ظلم من است. اگر خدا چنین میخواهد، پس زمین از بهشت بهتر است.
خدا گفت: برو و بدان جاده اي كه تو را دوباره به بهشت میرساند از زمین مي گذرد؛ زمیني آكنده از شر و خیر، آكنده از حق و باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خیر و حق و صواب پیروز شد تو باز خواهي گشت وگرنه...
و فرشته ها گریستند.
اما انسان نرفت. انسان نمي توانست برود. انسان بر درگاه بهشت وامانده بود. مي ترسید و مردد بود.
و آن وقت خدا چیزي به انسان داد. چیزي كه هستي را مبهوت میكرد و كائنات را به غبطه واداشت.
انسان دستهایش را گشود و خدا به او ((اختیار)) داد.
خدا گفت: حال انتخاب كن. زیرا كه تو براي انتخاب كردن آفریده شدي. برو و بهترین را برگزین كه بهشت، پاداش به گزیدن توست.
عقل و دل و هزاران پیامبر نیز با تو خواهند آمد. تا تو بهترین را برگزیني.
و آنگاه انسان زمین را انتخاب كرد. رنج و نبرد و صبوري را. و این آغاز انسان بود...
( ادامه دارد )
منبع : - wWw.98iA.Com |