به نام خداوند بخشنده مهربان               بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏ ‏                In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful.                Au nom d'Allah, le Tout Miséricordieux, le Très Miséricordieux.                Im Namen des barmherzigen und gnädigen Gottes.                In nome di Allah , il Compassionevole, il Misericordioso.                Dengan nama Allah, Yang Maha Pemurah, lagi Maha Mengasihani.                ¡En el nombre de Alá, el Compasivo, el Misericordioso!              

 
   Home Page | صفحه اول   Rss Link | فید خبرخوان   Contact Us | تماس با ما     امروز
کلیک کن
 

انسان در آثار اندیشمندان / شهيد مرتضی مطهری ( تکامل اجتماعی انسان ) » بررسی نظريات مختلف درباره كمال انسان
ارسال : 11/10/1348, 03:30 | 0 نظر | 606 بازديد نسخه مخصوص چاپ
 

  

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تكامل اجتماعی انسان

اثر متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری

بخش دوم

 جلسه پنجم :

(قسمت اول )

بررسی نظريات مختلف درباره كمال انسان و نظريه اسلام

 نظريه عرفا از ديدگاه اسلام

 

**********************

 بررسی نظريات مختلف درباره كمال انسان و نظريه اسلام

تاريخ ايراد سخنرانی 51 / 7 / 9

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما درباره هدف اصلی اسلام درباره انسان بود و اينكه نظر اسلام‏ درباره كمال انسان چيست ؟ انسان كامل از نظر اسلام چگونه است ؟ طبعا يك مكتب وقتی كه می‏خواهد پيروان خود را بسازد از راه ارائه طريق‏ و برانگيختن آنها اين كار را می‏كند و غير از اين راهی ندارد . پس ناچار هدف خود را به پيرو خويش معرفی می‏كند و می‏گويد دنبال چنين هدفی برو اين است كه هدف اسلام از انسان كامل طبعا برابر است با هدف واقعی‏ای كه‏ يك مسلمان بايد از كارهای خود داشته باشد .

بنابراين وقتی بحث از انسان‏ كامل از نظر اسلام می‏كنيم ، در واقع بحث از هدف و آرمان اصلی در ايدئولوژی اسلامی است

برای اينكه مطلب كاملا روشن شود ، نظريات مختلفی را كه در مورد انسان‏ كامل و كمال انسان ذكر شد ، به طور خلاصه بيان می‏كنيم تا ببينيم آيا نظر اسلام با يكی از آنها منطبق است ، يا نه ، اسلام‏ نظر جداگانه‏ای دارد .گفتيم در جهان بينی عرفانی و از نظر عرفا كه بيش از همه درباره " انسان كامل " بحث كرده‏اند و اين عنوان هم اساسا مال آنهاست ، حقيقت ، واحد است و بس ، و آن حقيقت واحد مساوی است با ذات حق و مخلوقات به‏ نحوی عبارتند از تجليات ذات حق ، يعنی امری مباين با ذات حق نيستند و انسان كه يك مخلوق جامعتری است و بقول آنها كاملترين مظهر اسماء و صفات الهی است ، كمالش در بازگشت به اصل خود است

پس آنان حقيقت را واحد يعنی ذات حق می‏دانند و غير ذات حق را به‏ منزله ظل ذات حق يعنی " نمود " می‏دانند [ به طوری كه ] خودشان نسبت‏ به خودشان امور حقيقی هستند ، اما نسبتشان به ذات حق به اصطلاح آنها نسبت شی‏ء و شی‏ء نيست بلكه نسبت شی‏ء و فی‏ء است . او حق مطلق است و در مقابل او هيچ چيز حق نيست . همچنين اعتقاد دارند كه برای انسان وصول به‏ حق و يا به قول خودشان فنای در حق ميسور است و انسان در مقام تشبيه در حكم موجودی است كه از اصل خودش جدا شده و در غربت به سر می‏برد و كمال‏ و سعادتش اين است كه به وطن اصلی خود كه ذات حق است باز گردد

²انا لله و انا اليه راجعون غ. آنها معتقد به راه و مركب هستند و راه را تمام وجود انسان يعنی قلب انسان و تطورات و تحولات قلب انسان می‏دانند كه به قول ايشان انسان از كثرتها می‏گذرد و حجابها رفع می‏شود تا به وحدت‏ كامل می‏رسد . و مركب اين راه را از نظر آنان عشق است و عبادت و تزكيه نفس و . .

ولی برای حكمای الهی اين فكر مطرح نيست .

از نظر آنان جوهر انسان " عاقله " انسان است . اصولا انسان واقعی همان عاقله انسان است و مابقی‏ فروع و شاخه‏هاست . كمال انسان عبارتست از كمال قوه عاقله و نظر به‏ اينكه " قوه عاقله " دارای دو جنبه " نظری و عملی " است ، كمالش در جنبه نظری " حكمت " است يعنی دريافت حقايق اشياء آنچنان كه هستند ، و در جنبه عملی " عدالت " است . و مقصودشان از عدالت اينست كه بر وجود انسان عقل حاكم باشد و بس ، هيچ غريزه و قوه ديگری حاكم نباشد و همه محكوم قوه عقل باشند . افلاطون فرضيه‏ای درباب اجتماع دارد كه متعتقد است اجتماع وقتی مدينه فاضله می‏شود كه " فيلسوفان حاكم باشند و حاكمان‏ فيلسوف " . عين اين فرضيه را [ حكمای الهی ] در فرد پياده می‏كنند و می‏گويند فرد آنوقت سعادتمند است كه در وجودش فيلسوفی حا كم باشد و حاكمی فيلسوف . يعنی قوه عاقله كه قوه تفكر انسان است حاكم بر وجود انسان باشد نه قوه ديگری از قوا . در سخن حكما مساله وصول به حقيقت و . . مطرح نيست . آنان سخنشان در فكر و انديشه است و نه قلب و روح . و راه آنها راه فهم و انديشه است ، از انديشه‏ای به انديشه ديگر . مركب هم‏ قوه عاقله است . با مركب عقل و منطق و استدلال اين راه را بايد طی كرد

گفتيم گروهی كمال انسان را در " محبت " می‏دانند و انسان كامل را كسی‏ می‏دانند كه از " خود " نسبت به انسانهای ديگر " بيخود " شده باشد ، از خود رهانيده شده باشد ، ديگران را آنچنان دوست داشته باشد كه خود را ، و بنابراين مرز بين خود و ديگران نداشته باشد ، برای‏ ديگران همان را خوش دارد كه برای خود ، و آنجا كه امر دائر است بين خود و ديگران ، ديگران را بر خود مقدم بدارد .

پس كمال انسان در محبت است‏ . تكيه اين مكتب بر روی " عواطف انسانی " است . می‏گويد اين عواطف‏ كه در انسان رشد كرد انسان كامل شده است

مكتب ديگر روی " زيبائی " تكيه می‏كند و كمال انسان را در جمال و زيبائی می‏داند ، نه تنها زيبائی جسمی كه برای آن ارزش زيادی قائل نيستند ، بلكه همچنين زيبايی معنوی . اخلاق عالی را از آن جهت كمال می‏دانند كه‏ زيبا و فضيلت است . اصولا مكتب فضيلت سقراط در باب اخلاق ( مكتب اخلاق‏ سقراطی ) از همين جا ناشی می‏شود . فلان چيز " فضيلت " است يعنی دارای‏ " حسن عقلی " يا " زيبائی عقلی " است . اين مكتب اخلاق را بر اساس‏ حسن و قبح عقلی و بر اساس فضيلت می‏سنجد . می‏گويد راستی خوب است چون‏ زيباست . و ديگر حرفی بالاتر از خوب بودن ندارد و خوب در امور عقلی‏ همانند خوب در امور حسی است . ( يك خوب حسی داريم و يك خوب عقلی )

علم هم از نظر آنان از آن جهت كمال است كه زيباست . يعنی جهل رذيلت‏ و زشت است و علم زيباست . قدرت هم چنين است . و لذا اخلاق سقراطی كه‏ در آن همه چيز در دو سوی فضيلت يا رذيلت است و تكيه به حسن و قبح عقلی‏ دارد در آخر برمی‏گردد به نوعی زيبائی عقلی . شعر و هنر و ابداع و . .

كه در واقع خلق زيبائی است برمی‏گردد به زيبائی ، چون خالق زيبائی تا خود زيبا نباشد نمی‏تواند زيبائی خلق كند .

تا روح انسان زيبا نباشد نمی‏تواند شعر زيبا بسرايد و يا نقاشی زيبا ايجاد كند .

 معروف است كه يكی از سلاطين قاجار می‏خواست يك‏ تك بيت بگويد ، در مصرع دومش ماند . شعرا را خواست و استمداد كرد . هر كدام چيزی گفتند تا يكی برنده شد . آن مصراع اين بود :

 " در جهان چون حسن يوسف كس نديد 

" دنباله اش را نتوانست بياورد . شعرا هر كدام چيزی گفتند تا اينكه‏ شاعری چنين گفت :

 " حسن آن دارد كه يوسف آفريد 

" و اين از همه بهتر بود .

واقعا هم چنين است . آفريننده زيبائی تا خود واجد زيبائی به حد اعلا نباشد ولو نه از نوع آن زيبائی ، نمی‏تواند بيافريند . بنابراين اينكه كسی واقعا شعر زيبا می‏سرايد و اثر زيبا ايجاد می‏كند ، حكايت از آن دارد كه زيبائی در روح او به شكلی و به قول آنها به‏ نحو وجود اعلائی وجود دارد

نظريه ديگری كه گفتيم نظريه برخورداری مادی است كه البته بر می‏گردد به‏ نفی كمال انسان و وجود انسان كامل . زيرا گفته‏اند هدف و مقصود انسان در جهان بايد زندگی به معنی برخورداری باشد . اصولا هدف انسان در دنيا بايد بهتر برخوردار بودن باشد و هر چيزی هم با مقياس برخورداری برای انسان‏ خوب است . علم از آن جهت برای انسان خوب است كه وسيله‏ای است برای‏ برخورداری بيشتر يعنی به انسان قدرت و توانائی كه منشا برخورداری بيشتر است ، می‏دهد . پس تكامل انسان يعنی تكامل در برخورداری و تكامل در واجد بودن شرايط بهتر و بيشتر برای " بهتر برخوردار بودن " . و مسير بشر از زمان بيكن به اين طرف تقريبا در همين جهات افتاده است . مخصوصا امروز وقتی می‏گويند جامعه پيشرفته و تكامل يافته چه چيزی به نظر می‏رسد ؟ آيا جامعه‏ای كه به حقيقت نزديكتر می‏شود ؟

يا ايمان يافته است ؟ يا به‏ حكمت و عدالت بيشتر رسيده است ؟ و يا به محبت بيشتر رسيده است ؟ نه‏ ، بلكه جامعه‏ای ك ه بيشتر برخوردار است ، به صنعت بيشتر رسيده است و علمی كه صنعت را برايش به وجود می‏آورد . و صنعت هم زندگی را برای‏ انسان مرتب كرده و او را در جهان برخوردارتر كرده است . برخورداری هم‏ از حدود برخورداريهای حيوانی و گياهی بيشتر تلقی نمی‏شود و آن را به همين‏ اندازه می‏دانند كه رشد و سلامت بدن انسان را كه همان امر مشترك انسان و گياه است ، تامين كند . تغذيه انسان درست باشد كه امر مشترك ما و گياه‏ است ، تامين كند . توليد مثل انسان درست باشد كه مشترك ما و گياه است‏ . تقاضای شهوانی بشر درست باشد كه مشترك بين انسان و حيوان است . و به‏ برخورداری‏ای بالاتر از اين قائل نيستند . پس كمال انسانی ماوراء كمال‏ نباتی و حيوانی وجود ندارد . علم هم برای انسان حكم شاخ را دارد برای‏ حيوان ، يعنی وسيله‏ای است برای تنازع با طبيعت يا تنازع با انسانهای‏ ديگر اينها نظريات مختلف درباره كمال انسان بود . اكنون ببينيم از اسلام چه‏ درك می‏كنيم . ( اين مساله قابل توجه است . زيرا اين مباحث تاكنون طرح‏ نشده و به اصطلاح هنوز خام است )

نظريه عرفا از ديدگاه اسلام

آيا اسلام به حقيقت به آن معنای ياد شده دعوت كرده است يا نه ؟ ما نمی‏توانيم حرف عرفا را صد در صد بپذيريم ، ولی اينقدر هست كه خدائی كه‏ اسلام می‏گويد صرف يك موجودی از موجودات منتها به منزله پدر موجودات ديگر كه آفريننده و خالق آنهاست ، نمی‏باشد .

زيرا اين سؤال مطرح می‏شود كه چنين خدايی بعد از ايجاد موجودات ديگر چگونه است ؟ آيا مثل پدری است كه بچه ايجاد می‏كند و در كنارش است ؟ يا روزی‏ دهنده موجودات است به آن معنا كه ارزاق يك عده در دست يك نفر باشد ؟ و يا مثل محرك اول ارسطوست كه او اولين محرك همه حركات عالم است و . . ؟ چنين نيست . منطق اسلام درباره خدا خيلی بالاتر از اين حرفهاست . خدا چيزی است كه اشياء ديگر را در مقابل او نمی‏شود چيز شمرد . اگر او حقيقت‏ است ، ديگران را بايد " سراب " حساب كرد ، " ظل " حساب كرد ، يعنی او آنچه خود هست ، هست و همه چيز ديگران هم اوست « الله نور السموات و الارض »( سوره نور آيه 35 ( خدا نور آسمانها و زمين است )  ) نور همه آسمان و زمين اوست . و تعبيرات قرآن‏ درباره خداوند همين است كه اصولا " حق مطلق " اوست . می‏فرمايد : " « سنريهم آياتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی يتبين لهم انه الحق » " (سوره فصلت آيه 53 ( بزودی آيه‏های خويش را در آفاق و در ضميرهايشان به آنها نشان می‏دهيم آنها را محقق شود كه قرآن حق است )  ) نه " انه حق " كه ايندو با هم بسيار فرق دارد . و واقعا يك مؤمن‏ وقتی به خدا ايمان پيدا می‏كند ، ديگر همه چيز در نظرش هيچ می‏شود زيرا نه‏ چيزی پيدا كرده است در مقابل چيزهای ديگر ، بلكه چيزی پيدا كرده است كه‏ همه چيز در مقابل آن هيچ است

سعدی در بوستان اين مطلب را تا اندازه‏ای خوب بيان كرده است .

تفاوت‏ بينش حكيم و عارف را درباره خدا بيان می‏كند ، می‏گويد :

ره عقل جز پيچ در پيچ نيست 

بر عارفان جز خدا هيچ نيست 

بعد برای توضيح " جز خدا هيچ نيست " كه آيا همه خدا هستند يا اينها نيستند و فقط اوست ، می‏گويد :

توان گفتن اين با حقيقت شناس 

ولی خرده گيرند اهل قياس 

كه پس آسمان و زمين چيستند ؟ 

بنی آدم و ديو و دد كيستند ؟ 

بعد جواب می‏دهد كه اينها باهم منافات ندارد ، می‏گويد :

پسنديده پرسيدی‏ای هوشمند 

جوابت بگويم درايت پسند 

كه خورشيد و دريا و كوه و فلك 

بنی آدم و ديو و جن و ملك 

همه هر چه هستند از آن كمترند 

كه با هستيش نام هستی برند 

اگر او هست اينها چيزی نيست . « قل الله ثم ذرهم » (سوره انعام آيه . 91 بگو ( آنكه كتاب و رسول فرستد ) خداست ، آنگاه ( پس از اتمام حجت ) آنان را بگذار ) همينكه‏ بگوئی الله ، ذرهم به دنبالش می‏آيد . محال است كه كسی الله را الله‏ شناخته باشد و بتواند به قطب ديگری متمايل شود و اصولا چيز ديگری را در مقابل او ، قطب فرض كند

اين است كه از نظر اسلام خدا بالاتر است از حد تشبيه به يك صانع ، بلكه چيزی و صانعی است كه اگر او حقيقت است ديگر چيزی را نمی‏شود در برابرش حقيقت شمرد . اينقدر عظيم و بزرگ است ! بنابراين در اسلام‏ ايمان به حقيقتی كه ديگر چيزی را نمی‏شود در برابرش حقيقت شمرد مطرح‏ است .

( ادامه دارد )

منبع : http://www.ghadeer.org/author/motahary/28/pages/4.html








 
 
n s u n
« انسان »
 
c a t e g o r y
« موضوعات »
بیش از 100 موضوع با محوریت انسان
 
r e g i s t e r a t i o n
« عضویت و اشتراک »
با لینک ثابت RSS سایت مطالب را در سایت و یا نرم افزار خود منتشر و شماهده کنید
به زودی

به مناسبت آغاز سال 1391 و شروع چهارمین سال فعالیت سایت سامانه عضویت پیامکی "انسان" افتتاح شد.
جهت دریافت رایگان پیام های کوتاه با موضوع انسان یک پیامک با متن انسان به شماره
3000258800 ارسال نموده و منتظر تائید عضویت خود در سامانه شوید.
شما نیز می توانید نظرات ، انتقادات و پیشنهادات خود را به شماره مذکور پیامک کنید.

 
l a s t  p o s t
« آخرین مطالب »
 
v o t e
« نظرسنجی »

نظر شما در مورد محتوی سایت انسان چیست؟


 
c a n o n i c a l   t i m e
« اوقات شرعی »
 
c h a r i t y
« كمك هاي انسان دوستانه »»





برنامه جهانی مبارزه با گرسنگی

کمک به ایتام
 
 
t r a n s l a t e
« ترجمه »

 
c a l e n d a r
« تقویم شمسی »
<    «  دی 1403  »    >
شیدسچپج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
 
l i n k  b o x
« پیوند به بیرون »

براي تبادل لينك با ما آدرس سايت را با نام "انسان" در وبسايت يا وبلاگ خود اضافه كرده و سپس از قسمت تماس با ما لينك خود را ارسال نمائيد
آدرس های ورودی به سایت:
www.Nsun.us
www.N-Sun.ir
www.Nsun.tk
nsun.ely.ir

 
 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره Copyright © 2009-2010 By www.nSun.us , All rights reserved -  Hosted & Design By Hami Web Network
Powered By DataLifeEngine - SMS Box= 3000258800  -   SMS Plugin Service By www.SmsWay.ir